چرا از اقتصاداسلامی فاصله داریم؟؟
![اقتصاد اسلامی](https://img.tebyan.net/big/1397/10/261947116010531982241642182033618889146218.jpg)
اسلام اهمیت فراوانی برای تعلیم و تربیت قائل است. اهمیت تعلیم وتربیت در اسلام آن قدر زیاد است که طلب علم را بر هر مسلمانی واجب دانسته شده و یکی از وظایف مسلمانان کسب علم میباشد (طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة؛ علم آموزی بر هر مرد و زن مسلمان، واجب است). قرآن کریم تا آنجا برای کسب آموزش اهمیت قایل شده که مسلمانان را ملزم مىسازد که همه در میدان جنگ شرکت نکنند، بلکه گروهى بمانند و معارف اسلامى را بیاموزند.
قران کریم در این باره در سوره توبه آیه 24 میفرماید: و ما کان المؤمنون لینفروا کافّة فلولانفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فى الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون؛ شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى جهاد) کوچ کنند چرا از هر گروهى طایفهاى از آنان کوچ نمىکنند و (طایفهاى بماند) تا در دین (و احکام و معارف اسلام) آگاهى پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها را انذار نمایند تا از (مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند .
رسول گرامی اسلام نیز از هیچ فرصتی برای تحقق این هدف فروگذاری نکرد؛ از جمله این فرصتها تعلیم مسلمین به دست اسرای جنگی به عنوان فدیه آزادی آنها بود.
در رویکرد اسلامی، ضعف شناخت یکی از عوامل مهم در بروز ناهنجاریهای اقتصادی است. این نکته در روایات به خوبی منعکس شده است. امیرمومنان(ع) میفرمایند کسی که بدون معلومات فقهی وارد تجارت شود، دچار رباخواری میشود (وقال علی(ع): مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا ). ایشان سه بار به تجار سفارش میفرمایند که پیش از وارد شدن به تجارت، احکام آن را فرا گیرند و میفرماید: بخدا سوگند ربا در این امت مخفی تر از راه رفتن مورچه بر روی تخته سنگهای بزرگ و سیاه است (سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا شُوبُوا أَیْمَانَکُمْ بِالصِّدْقِ التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِی النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَقَّ ).
یکی از ساحت های تحول فرهنگی، اقتصاد است و از آنجا که این تغییرات فرهنگی در اقتصاد مردم بسیار سخت صورت می گیرد، باید از مسیر تربیت وارد این عرصه شد. صرف داشتن یک درس اقتصاد در هر سال تحصیلی کافی نیست بلکه باید این مفاهیم در قالبهای فرهنگی و جذاب به دانش آموزان ارائه شود و اغلب این مفاهیم اقتصادی مفید را می توان در متون گذشتگانمان دید.
مطابق با مبانی نظری سند تحول بنیادین اموزش و پرورش، تربیت چنین تعریف شده است:
تربیت عبارت است از فرآیند تعاملی زمینهیاز تکوین و تعالی پیوسته هویت متربیان، به صورتی یکپارچه و مبتنی بر نظام معیار اسلامی، به منظور هدایت ایشان در مسیر اماده شدن جهت تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همه ابعاد.
عناصر اصلی این تعریف عبارت است از شناخت، انتخاب و عمل؛ که به دنبال فراهم آوردن زمینهها و عوامل به فعلیت رساندن شخص در جهت رشد و تکامل اختیاری او به سوی هدفهای مطلوب و بر اساس برنامهای سنجیده است، و به طور مستمر در جهت رشد همه جانبه فرد و شکوفا ساختن استعدادهای او از گذرگاه ایجاد، حفظ و توسعه بصیرت دینی که در سه توانایی فهم زندگی، نقد زندگی (تمییز و داوری صحیح) و تصمیم گیری برای زندگی، برای حرکت انسان در مسیر رشد و تکامل انسانی و قرب الی الله است؛ قرار دارد.
در غرب با تکیه بر آموزش های مردم مبتنی بر دو حوزه اقتصاد نظری و اقتصاد سیاسی، جوامع را به این جهت سوق دادند که برای پیشرفت و توسعه جزء نظام اقتصاد سرمایه داری، نسخه دیگری وجود ندارد اما باید توجه کرد که اهمیت تعلیم و تربیت اقتصادی در ادبیات دینی به اندازهایی است که آموزههای اسلامی با تاکید بر سه دسته عقاید، اخلاق و احکام اقتصادی به دنبال تعلیم و تربیت اقتصادی افراد میباشند. در بعد عقاید اقتصادی دین به دنبال آموزش مفاهیم اقتصادی مانند پذیرش مفهوم رزق، برکت و زندگی پس از مرگ است. در بعد اخلاق اقتصادی به دنبال قابلیت های کنترلی مانند نهی از حب مال که از آن به شهوت تعبیر شده است، میباشد و در بعد احکام اقتصادی به دنبال آموزش دستورات اقتصادی مشخصی مانند علم به احکام خمس و زکات است.