فتنه در روایات 1
نهج البلاغة :
الإمامُ علیٌّ علیه السلام ـ لمّا قامَ إلَیهِ رجُلٌ - فقالَ : أخبِرْنا عنِ الفِتنَةِ
و هل سَألتَ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله عَنها ؟ ـ :
إنّه لَمّا أنزَلَ اللّه ُ سبحانَهُ قولَهُ :
« الم * أ حَسِبَ الناسُ ···»
عَلِمتُ أنّ الفِتنَةَ لا تَنزِلُ بنا و رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بینَ أظهُرِنا .
فقلتُ : یا رسولَ اللّه ِ ! ما هذهِ الفِتنَةُ التی أخبَرَکَ اللّه ُ تعالى بِها ؟
فقالَ : یا علیُّ ! إنّ اُمَّتِی سَیُفتَنُونَ مِن بَعدی ···
یا علیُّ ! إنَّ القَومَ سَیُفتَنُونَ بأموالِهِم و یَمُنُّون بِدِینِهِم على رَبِّهِم
و یَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ و یَأمَنونَ سَطوَتَهُ
و یَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بالشُّبُهاتِ الکاذِبَةِ و الأهواءِ الساهِیَةِ .
فَیَستَحِلُّونَ الخَمرَ بالنَّبیذِ و السُّحتَ بالهَدیَّةِ و الرِّبا بالبَیعِ .
قلتُ : یا رسولَ اللّه ِ! فَبِأیِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عندَ ذلکَ ؟
أ بِمَنزِلَةِ رِدَّةٍ أم بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ ؟
فقالَ : بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ .
و فی نقلِ کَنزِ العُمّالِ ··· ثُمّ قالَ لی :
یا علیُّ ! إنَّکَ باقٍ بَعدِی و مُبتَلىً بِاُمَّتی
و مُخاصِمٌ یَومَ القِیامَةِ بَینَ یَدَیِ اللّه ِ تعالى . فَأعدِدْ جَوابا .
فقلتُ : بأبی أنتَ و اُمّی ! بَیِّنْ لی
ما هذهِ الفِتنَةُ التی یُبتَلونَ بها ؟ و على ما اُجاهِدُهُم بَعدَکَ ؟
فقالَ : إنّکَ ستُقاتِلُ بَعدی الناکِثَةَ و القاسِطَةَ و المارِقَةَ
ـ و حَلاهم و سَمّاهُم رَجُلاً رجُلاً ـ
ثمّ قالَ لی : و تُجاهِدُ اُمّتی على کُلِّ مَن خالَفَ القرآنَ مِمَّن یَعمَلُ فی الدِّینِ بالرَّأیِ و لا رَأیَ فی الدِّینِ ؛
إنّما هُو أمرٌ مِن الربِّ و نَهیُهُ .
امام على علیه السلام به مردى که برخاست و به او گفت : اى امیر مؤمنان ! ما را از فتنه آگاه کن
و آیا درباره آن از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پرسیده اى؟ فرمود :
چون خداوند سبحان این آیه را فرو فرستاد :
« الف ، لام ، میم . آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى شوند و مورد آزمایش قرار نمى گیرند؟» ( 3.العنکبوت : ۱ و ۲ )
دانستم که تا پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در میان ما هست ، این فتنه بر سر ما فرود نمى آید.
پس گفتم : اى پیامبر خدا! این چه فتنه اى است که خداوند بزرگ شما را از آن خبر داده است ؟
پیامبر فرمود : اى على ! زودا که امّتم بعد از من آزموده شوند···
اى على! به زودى مسلمانان با اموال خود آزموده مى شوند و به خاطر دینشان بر خدا منّت مى نهند
و آرزوى رحمت او را مى کنند و خود را از خشم او در امان مى دانند
و با شبهه هاى دروغین و خواهشهاى نفسانىِ غفلت زا، حرام او را حلال مى گردانند.
مثلاً شراب را به نام آب انگور یا آب خرما و رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام بیع و معامله روا مى شمارند!
عرض کردم : اى پیامبر خدا ! در این هنگام آنها را در چه جایگاهى قرار دهم ؟
آیا در جایگاه ارتداد یا در جایگاه فتنه و آزمایش ؟
فرمود: در جایگاه فتنه و آزمایش .
در نقل کنز العمّال آمده است : ··· سپس به من فرمود :
اى على! تو بعد از من زنده مى مانى و به امّتم مبتلا مى شوى
و روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال براى مخاصمه مى ایستى . پس جوابى آماده کن .
عرض کردم : پدر و مادرم فدایت باد! برایم توضیح دهید :
این فتنه اى که مسلمانان به آن مبتلا مى شوند، چیست ؟ و بعد از شما بر چه اساسى با آنها بجنگم ؟
فرمود : به زودى بعد از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مى جنگى .
پیامبر نام و نشان یکایک آنها را به من گفت .
سپس فرمود : توبا هر کس از امّت من که با قرآن مخالفت ورزد و در دین رأى و نظر خود را به کار زند جهاد مى کنى ؛
چرا که در دین رأى و نظر [ شخصى ] نیست ، بلکه دین تنها امر و نهى پروردگار است.
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۶ - کنز العمّال : ۴۴۲۱۶ )
امام على علیه السلام :
ما لی و لِقُریشٍ ؟ !
و اللّه ِ لقد قاتَلتُهُم کافِرینَ و لاُقاتِلَنَّهُم مَفتونینَ .
مرا چه با قریش!
به خدا سوگند که در زمان کفرشان با آنها جنگیدم و اکنون نیز که به فتنه و گمراهى در افتاده اند، با آنها مى جنگم .
( نهج البلاغة : الخطبة ۳۳ )
امام على علیه السلام ـ در وصف اوضاع زمانى که پیامبر صلى الله علیه و آله مبعوث شد ـ فرمود :
أرسَلَهُ عَلى حینِ فَترَةٍ مِن الرُّسُلِ
و طُولِ هَجعَةٍ مِن الاُمَمِ
و اعتِزامٍ مِن الفِتَنِ ··· و الدنیا کاسِفَةُ النُّورِ ···
عابِسَةٌ فی وَجهِ طالِبِها .
ثَمَرُها الفِتنَةُ و طَعامُها الجِیفَةُ .
خداوند او را در زمانى فرستاد که مدّتها بود پیامبرى نیامده بود
و مردم در خوابى دراز به سر مى بردند
و فتنه ها نیرومند شده بود ··· و دنیا بى فروغ شده بود···
و به روى طالبِ خود رو ترش کرده بود.
میوه اش فتنه و گمراهى بود و خوراکش مُردار.
( نهج البلاغة: الخطبة ۸۹ )
امام على علیه السلام ـ در همان باب ـ فرمود :
بَعَثَهُ و الناسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ ، و حاطِبونَ (خابِطونَ) فی فِتنَةٍ .
او را در زمانى برانگیخت که مردم در وادى حیرت سرگشته بودند و راه فتنه و گمراهى مى پیمودند.
( نهج البلاغة: الخطبة ۹۵ )
امام على علیه السلام ـ در پى بازگشت از صفّین، در وصف احوال مردم روزگار پیش از بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله ـ فرمود:
و الناسُ فی فِتَنٍ انجَذَمَ (انحَذَمَ) فیها حَبلُ الدِّینِ و تَزَعزَعَت سَواری الیَقینِ ···
أطاعُوا الشیطانَ فَسَلَکوا مَسالِکَهُ و وَرَدوا مَناهِلَهُ .
بهِم سارَتْ أعلامُهُ و قامَ لِواؤهُ .
فی فِتَنٍ داسَتهُم بأخفافِها و وَطِئَتهُم بأظلافِها .
و قامَتْ على سَنابِکِها
فهُم فیها تائهونَ حائرونَ ، جاهِلونَ مَفتونونَ .
در آن هنگام مردم گرفتار فتنه هایى بودند که در آنها ریسمان دین از هم گسیخته شده بود و ستونهاى یقین لرزان ···
از شیطان فرمان مى بردند و راههایش را مى پیمودند و از آبشخورهاى او مى نوشیدند.
به یارى آنها درفشهایش همه جا در اهتزار و بیرقش برپا بود.
در فتنه هایى افتاده بودند که زیر سُمهاى خویش خُردشان کرده و آنان را لگد کوب خود کرده بود.
این فتنه ها [ مانند اسب سرکش ] بر روى پاهاى خود ایستاده بود
و همگان در این فتنه ها سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند.
( نهج البلاغة: الخطبة ۲ )
امام على علیه السلام ـ در نامه اى به معاویه ـ نوشت:
فاحذَرِ الشُّبهَةَ و اشتِمالَها على لُبسَتِها ؛
فإنَّ الفِتنَةَ طالَما أغدَفَت جَلابِیبَها ، و أغشَت الأبصارَ ظُلمَتُها .
از شبهه و اشتباه افکنى آن بپرهیز؛
زیرا چندى است که فتنه پرده هاى خویش را فرو آویخته و تاریکیش دیده ها را پوشانده است.
( نهج البلاغة: الکتاب ۶۵ )
امام على علیه السلام :
فِتَنٌ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ لا تَقومُ لها قائمَةٌ و لا تُرَدُّ لها رایةٌ .
تَأتِیکُم مَزمومَةً مَرحولَةً ، یَحفِزُها قائدُها و یَجهَدُها راکِبُها .
فتنه هایى چون پاره هاىِ شبِ تار بر پا گردد که در مقابل آن کسى قد علم نکند و پرچمى از آن باز پس رانده نشود.
[همچون شتر] مهار شده و جهاز بسته ، که جلودارش آن را به شتاب وا مى دارد و سوارش آن را مى دواند به سوى شما بیاید··· .
( نهج البلاغة: الخطبة۱۰۲ )
امام صادق علیه السلام :
یُؤتى بالمرأةِ الحَسناءِ یَومَ القِیامَةِ التی قدِ افتُتِنَت فی حُسنِها .
فتَقولُ : یا ربِّ ! حَسَّنتَ خَلقِی حتّى لَقِیتُ ما لَقِیتُ.
فیُجاءُ بمَریمَ علیها السلام . فیقالُ : أنتِ أحسَنُ أو هذهِ ؟ قد حَسَّنّاها فلم تُفتَتَنْ .
و یُجاءُ بالرُجلِ الحَسَنِ الذی قدِ افتُتِنَ فی حُسنِهِ .
فیقولُ : یا ربِّ ! حَسَّنتَ خَلقِی حتّى لَقِیتُ مِن النِّساءِ ما لَقِیتُ .
فَیُجاءُ بیُوسفَ علیه السلام . فیقالُ : أنتَ أحسَنُ أو هذا ؟ قد حَسَّنّاهُ فلم یُفتَتَن.
و یُجاءُ بصاحِبِ البَلاءِ الذی قد أصابَتهُ الفِتنَةُ فی بَلائهِ .
فیقولُ : یا ربِّ ! شَدَّدتَ علَیَّ البَلاءَ حتَّى افتُتِنتُ .
فیُجاءُ بأیّوبَ علیه السلام . فیقالُ : أ بَلِیَّتُکَ أشَدُّ أو بَلِیَّةُ هذا ؟ فقدِ ابتُلِیَ فلم یُفتَتَنْ .
روز قیامت زن زیبا رویى که به سبب زیباییش فریفته و گمراه گشته است آورده مى شود.
او مى گوید : پروردگارا ! مرا زیبا آفریدى و در نتیجه آن دیدم که دیدم .
در این هنگام مریم علیه السلام را مى آورند و به آن زن گفته مى شود: تو زیباترى یا این ؟ ما او را هم زیبا آفریدیم . اما مفتون و گمراه نشد.
[سپس ]مرد زیبایى را مى آورند که به خاطر زیباییش به فتنه و گناه کشیده شده است.
او مى گوید : پروردگارا ! مرا زیبا آفریدى و در نتیجه از جانب زنان آن دیدم که دیدم .
پس یوسف علیه السلام را مى آورند و به آن مرد گفته مى شود : تو زیباترى یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم . اما گرفتار فتنه و فساد نشد .
[پس از او ]شخص گرفتار و بلا زده اى را مى آورند که بر اثر آن به فتنه و گمراهى درافتاده است.
او مى گوید : پروردگارا ! مرا به سختى گرفتار و مبتلا کردى تا این که به فتنه و تباهى درافتادم .
پس ایّوب علیه السلام را مى آورند و به آن مرد گفته مى شود: آیا رنج و بلاى تو سخت تر بود یا رنج و بلاى این ؟ او هم به رنج و بلا درافتاد . اما دستخوش فتنه و تباهى نشد.
( بحار الأنوار : ۷/۲۸۵/۳ )
الکافى ـ به نقل از معمّر بن خلاّد ـ :
سَمِعتُ أبا الحَسَنِ علیه السلام یقولُ :
« الم * أ حَسِبَ الناسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنّا و هُم لا یُفْتَنُونَ »
ثُمّ قالَ لی : ما الفِتنَةُ ؟
قلتُ : جُعِلتُ فداکَ . الذی عِندَنا الفِتنَةُ فی الدِّینِ .
فقالَ : یُفتَنُونَ کما یُفتَنُ الذَّهبُ .
ثُمّ قالَ : یُخلَصُونَ کما یُخلَصُ الذَّهبُ .
شنیدم ابو الحسن علیه السلام مى گوید :
« الف ، لام ، میم . آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى شوند و مورد آزمایش قرار نمى گیرند؟» ( العنکبوت : ۱ و ۲ )
سپس به من فرمود: آزمایش چیست؟
عرض کردم: فدایت شوم . تا جایى که ما مى دانیم ، آزمایش در دین است .
حضرت فرمود: همچنان که طلا گداخته و آزموده مى شود، مردم آزموده مى شوند
و باز فرمود : همچنان که طلا ناب مى شود، مردم ناب مى شوند.
( الکافی : ۱/۳۷۰/۴ )