امام علی علیه السّلام 3
دوران حکومت
پس از کشته شدن عثمان در سال ۳۵ قمری، جمعی از اصحاب نزد امام علی(ع) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت کسی را نمیشناسیم؛ علی(ع) ابتدا خلافت را نپذیرفت و گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو چیزی نمیپذیریم. علی(ع) گفت که بیعت او در خفا نیست و باید در مسجد باشد.[۲۷۰] همه انصار جز چند نفر با علی(ع) بیعت کردند. مخالفان عبارت بودند از حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلَّد، محمد بن مَسلَمه و چند نفر دیگر که از یاران عثمان بهشمار میآمدند؛ از جمله عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، و اسامة بن زید.[۲۷۱] در این باره که چرا امام علی(ع) زیر بار بیعت با مردم نمیرفت، از یکی از خطبههای نهجالبلاغه برمیآید که امام(ع)، جامعه موجود را فاسدتر از آن میدانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا درآورد.[۲۷۲]
کارگزاران
حضرت علی(ع) پس از بیعت، عاملان خود را روانه نقاط مختلف اسلامی کرد، از جمله عثمان بن حنیف را به بصره، عمارة بن شهاب را به کوفه، عبیدالله بن عباس را به یمن، قیس بن سعد بن عباده را به مصر و سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف در راه شام به تبوک رسید و در آنجا گفتگویی میان او و گروهی از مردم درگرفت و او را بازگرداندند.[۲۷۳] عبیدالله بن عباس چون به یمن رسید، یعلی بن منیه که از جانب عثمان، حکومت یمن را به عهده داشت، هرچه در بیت المال بود برداشت و به مکه رفت.[۲۷۴] عمارة بن شهاب، حاکم کوفه چون به زباله (جایی میان مدینه و کوفه) رسید، مردی به نام طلیحة بن خویلد که برای خونخواهی عثمان به راه افتاده بود، او را دید و چون دانست که برای حکومت کوفه آمده است، گفت: «بازگرد. مردم جز امیری که دارند کسی را نمیخواهند و اگر نپذیری، گردنت را خواهم زد»؛ بدین سبب بازگشت و علی(ع) چندی بعد به سفارش مالک اشتر، ابوموسی اشعری را در حکومت کوفه ابقا کرد.[۲۷۵]
جنگها
- جنگ جمل (ناکثین)
جنگ جمل نخستین جنگ امام علی(ع) بود که میان وی و ناکثین (نکث به معنی نقض و شکستن است و طلحه و زبیر و پیروانشان از آنجایی که در ابتدا با امام(ع) بیعت کرده و در نهایت پیمانشان را شکستند، آنها را ناکثین مینامند.)[۲۷۶] در جمادی الاخر سال ۳۶ق. رخ داد.[۲۷۷] طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند[۲۷۸] چون ناکام ماندند و خلافت به امام علی(ع) رسید، انتظار داشتند که با وی در خلافت شریک شوند. آن دو از علی(ع) خواستند که حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست.[۲۷۹] ازاینرو، در حالی که آنها خود از متهمان به قتل عثمان بودند و در میان مردم کسی آزمندتر از طلحه به کشتن عثمان نبود،[۲۸۰] اما برای پیشبرد مقاصد خود، با عایشه همراه شدند؛ در حالی که خود عایشه هنگام محاصره عثمان نه تنها هیچ کمکی بدو نکرده بود؛ بلکه معترضان به عثمان را جویندگان حق خوانده بود. ولی چون عایشه خبر بیعت مردم با علی(ع) را شنید، بلافاصله از کشته شدن عثمان به ستم، سخن سرکرد و در پی دادخواهی خون وی برآمد.[۲۸۱] عایشه پیشتر از امام علی(ع) کینه یا کینههایی به دل داشت و از اینرو، با طلحه و زبیر همراهی کرد.[۲۸۲] بنابراین، اینان لشکری سه هزار نفره را تشکیل دادند و به طرف بصره حرکت کردند.[۲۸۳] در این جنگ عایشه بر شتری نر سوار بود و از اینرو، این جنگ، جمل، یعنی شتر، نام گرفت.[۲۸۴]
امام علی(ع) با رسیدن به بصره، بیش از پیش به نصیحت پیمانشکنان پرداخت تا از رخ دادن جنگ جلوگیری نماید. ولی نتیجهای نگرفت و آنان جنگ را با کشتن یکی از یاران وی آغاز نمودند.[۲۸۵] زبیر قبل از شروع جنگ به خاطر حدیثی از پیامبر(ص) که امام علی(ع) آن را یادآوری کرد، از لشکر کناره گرفت. بنابر حدیث مذکور، پیامبر(ص) روزی به زبیر گفته بود تو به جنگ علی برمیخیزی. زبیر سرانجام در بیرون بصره توسط عمرو بن جرموز کشته شد.[۲۸۶] اصحاب جمل، پس از چند روز نبرد و دادن کشته بسیار، شکست خوردند. در این جنگ طلحه کشته شد[۲۸۷] و عایشه پس از جنگ، محترمانه به مدینه بازگردانده شد.[۲۸۸]
- جنگ صفین (قاسطین)
جنگ صفین بین امام علی(ع) و قاسطین (معاویه و سپاهش)[۲۸۹] در صفر سال ۳۷ق در شام و در نزدیکی فرات در محلی به نام صفین رخ داد و پایان آن حکمیتی بود که در رمضان سال ۳۸ق صورت گرفت.[۲۹۰] معاویه هنگام محاصره عثمان با آنکه میتوانست وی را یاری کند، کاری انجام نداد و میخواست او را به دمشق ببرد، تا در آنجا خود کارها را به دست گیرد. وی پس از کشته شدن عثمان، تلاش کرد تا برای اهالی شام، علی را کشنده عثمان معرفی کند. امام علی(ع) در آغاز کار به او نامه نوشت و از وی بیعت خواست. اما او بهانه آورد که نخست باید کشندگان عثمان را که نزد تو به سر میبرند به من بسپاری تا آنان را قصاص کنم و اگر چنین کنی با تو بیعت خواهم کرد. امام پس از نامهنگاری و فرستادن نمایندهای نزد معاویه، چون دانست که معاویه سر جنگ دارد، لشکر خویش را بهسوی شام به حرکت درآورد. از آنسو نیز معاویه با لشکر خویش حرکت کرد. هر دو لشکر در نزدیکی صفین جای گرفتند. امام علی(ع) میکوشید تا جایی که ممکن است کار به جنگ نکشد. لذا باز نامهنگاریهایی صورت گرفت؛ ولی نتیجهای نداشت و سرانجام جنگ در سال ۳۶ق آغاز شد.[۲۹۱]
در آخرین حملهای که ممکن بود به پیروزی سپاه علی(ع) بینجامد، معاویه با رایزنی عمرو بن عاص حیلهای به کار برد و دستور داد هر چه قرآن در اردوگاه دارند بر سر نیزه کنند و پیشاپیش سپاه علی روند و آنان را به حکم قرآن بخوانند. این حیله کارگر شد و گروهی از سپاه علی که از قاریان قرآن بودند، نزد او رفتند و گفتند: «ما را نمیرسد با این مردم بجنگیم، باید آنچه را میگویند بپذیریم» و هر چه علی گفت این مکری است که میخواهند با بهکار بردن آن از جنگ برهند، سود نداد.[۲۹۲]
امام(ع) به ناچار ضمن نامهای به معاویه با قید اینکه ما میدانیم تو اهل قرآن نیستی، پذیرفتن حکمیت قرآن را یادآور شد.[۲۹۳] قرار شد یک نفر از سپاه شام و یک نفر از سپاه عراق، درباره حکم قرآن در این باره اظهارنظر کنند. اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج درآمدند، ابوموسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی(ع) ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد؛ ولی مورد قبول اشعث و یارانش قرار نگرفت؛ به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد، زیرا عمرو بن عاص از مضریهاست، طرف دیگر باید یمنی باشد.[۲۹۴] سرانجام عمرو بن عاص، ابوموسی اشعری را فریب داد و حکمیت را به نفع معاویه به پایان برد.[۲۹۵]
- جنگ نهروان (مارقین)
ماجرای حکمیت در جنگ صفین، به اعتراض و مخالفت عملی برخی از یاران امام علی(ع) منجر شد که به او گفتند: «چرا در کار خدا حَکَم قرار دادی؟». این در حالی بود که امام از ابتدا مخالف این امر بود و خود آنها او را به تحکیم وادار کرده بودند. در هر حال، آنها امام را تکفیر و لعن کردند.[۲۹۶]
این دسته که خوارج یا مارقین نامیده شدند، سرانجام دست به کشتن مردم گشودند. عبدالله بن خباب را که پدرش صحابی رسول خدا بود کشتند و شکم زن حامله او را پاره کردند.[۲۹۷] بدین طریق، امام ناچار به جنگ با آنان شد. وی قبل از جنگ عبدالله بن عباس را به گفتگو با آنان فرستاد ولی سودی نبخشید. سرانجام خودش به میان آنها رفت و با آنان گفتگو کرد. بسیاری از آنها پشیمان شدند و بسیاری نیز بر عقیده خویش باقی ماندند. سرانجام جنگ درگرفت و از خوارج، ۹ تن باقی ماندند و از یاران علی ۷ یا ۹ تن کشته شدند.[۲۹۸]
شهادت
امام علی(ع) در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ق در مسجد کوفه در حال سجده،[۲۹۹] به دست ابن ملجم مرادی ضربت شمشیر خورد و دو روز بعد در ۲۱ همان ماه به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد.[۳۰۰][۳۰۱] ضربت خوردن علی بن ابیطالب، در شرایطی رخ داد که پس از جنگ نهروان، وی میکوشید مردم عراق را برای جنگ دوباره با معاویه بسیج کند، اما تنها تعداد اندکی حاضر به یاری او شدند. در این حال، معاویه با آگاهی از اوضاع عراق، به نواحی مختلف حکومت امام علی(ع) در جزیرة العرب و عراق حمله کرد.[۳۰۲] بنابر منابع تاریخی، سه تن از خوارج برای کشتن سه نفر یعنی امام علی(ع)، معاویه و عمرو بن عاص توافق کردند. ابن ملجم مرادی مامور قتل علی(ع) شد.[۳۰۳]
امام اول شیعیان پس از شهادت، چنانکه خود وصیت کرده بود،[۳۰۴] توسط امام حسن، امام حسین، محمد بن حنفیه و با همراهی عبدالله بن جعفر، شبانه و مخفیانه در نجف کنونی (غریین در آن زمان) به خاک سپرده و قبرش مخفی شد.[۳۰۵] مخفی کردن قبر امام علی(ع) به دلیل جلوگیری از نبش قبر و بیحرمتی توسط بنی امیه و خوارج دانسته شده است.[۳۰۶] امام صادق(ع) در سال ۱۳۵ق، در زمان حکومت منصور عباسی، محل دفن امام علی(ع) را در نجف آشکار کرد.[۳۰۷]
بر اساس روایات، امام علی(ع) درباره چگونگی غسل، کفن، نماز و تدفین خود، سفارشهایی به فرزندانش کرد.[۳۰۸] او همچنین از امام حسن و امام حسین(ع) خواست تا اگر بر اثر ضربت ابن ملجم درگذشت، برای قصاص تنها یک ضربت به او بزنند.[۳۰۹] علی بن ابیطالب(ع) همچنین ضمن تأکید بر توجه به قرآن، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا و خالی نگذاشتن خانه خدا، فرزندان خود را به ترس از خدا، نظم در کارها و آشتی با یکدیگر توصیه کرد و از آنها خواست به حقوق یتیمان و همسایگان توجه کنند.[۳۱۰]
آرامگاه

امام علی(ع) در سال ۴۰ هجری به شهادت رسید و بنا به وصیتش مخفیانه دفن شد.[۳۱۱] مخفی بودن قبر امام علی(ع) تا حدود یک قرن ادامه داشت. بعد از افول قدرت امویان، سبب اختفای قبر حضرت علی(ع) از بین رفت و زمینه برای آشکاری قبر او فراهم شد،[۳۱۲] اما زمان دقیق آشکار شدن قبر او برای شیعیان مشخص نیست.[۳۱۳] برخی معتقدند بر اساس روایات متعدد و همچنین وقایع تاریخی، بهویژه دیدار امام صادق(ع) با سفاح، اولین خلیفه عباسی (خلافت از ۱۳۱ق تا ۱۳۶ق) در کوفه، امام صادق(ع) به احتمال قوی در همین دوران قبر حضرت علی(ع) را در نجف زیارت کرده و در ضمن همین زیارت بوده که شیعیان نیز از محل قبر او اطلاع پیدا کردهاند.[۳۱۴] برخی معتقدند زمان آشکار شدن قبر امام علی(ع) در زمان منصور (خلافت از ۱۳۶-۱۵۸)، دومین خلفه عباسی بوده است.[۳۱۵] اما همگان در این نکته اتفاق نظر دارند که امام صادق(ع) بود که قبر امام علی(ع) را آشکار ساخت.[۳۱۶]
فضایل
علیای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگرای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
بروای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هلهای نسیم رحمت
که زکوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضایگرادن به دعای مستمندان
که زجان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
- تولد در کعبه
بنابر نقل علامه امینی، ۱۶ منبع اهل سنت، ۵۰ منبع شیعه، و ۴۱ شاعر قرن دوم قمری به بعد، به تولد امام علی(ع) در خانه کعبه اشاره کردهاند.[۳۱۷] همچنین علامه مجلسی از ۱۸ منبع عمدتاً شیعه، ولادت علی بن ابیطالب در کعبه را ذکر کرده است.[۳۱۸] بر این اساس، فاطمه بنت اسد، مادر امام علی(ع)، در کنار کعبه از خدا خواست ولادت فرزندش بر او آسان شود.[۳۱۹] سپس دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد به درون کعبه رفت و پس از سه روز ماندن در کعبه، در روز چهارم، در حالی که فرزندش علی(ع) را در آغوش داشت، از کعبه بیرون آمد.[۳۲۰]
- اولین مسلمان
بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی(ع)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد.[۳۲۱] طبق برخی از روایات شیعه، پیامبر اسلام، امام علی(ع) را اولین فرد مسلمان، اولین مؤمن[۳۲۲] و اولین شخصی معرفی کرده که او را تصدیق نمود.[۳۲۳] شیخ طوسی روایتی از امام رضا(ع) نقل کرده که امام علی(ع) را اولین ایمانآورنده به پیامبر اسلام معرفی میکند.[۳۲۴] علامه مجلسی ترتیب ایمانآورندگان را چنین ذکر کرده است: در ابتدا علی(ع)، سپس خدیجه و بعد جعفر بن ابیطالب ایمان آوردند.[۳۲۵]
برخی محققان، اجماع شیعه را بر این دانستهاند که امام علی(ع) اولین مرد مسلمان بوده است.[۳۲۶] با این حال برخی مورخان اهل سنت همچون طبری،[۳۲۷] ذهبی[۳۲۸] و دیگران[۳۲۹] هم نقلهایی مبنی بر اولین مسلمان بودن امام علی(ع) آوردهاند. حضرت علی(ع) در این زمان بنابر قول مشهور ده ساله بوده است. با این حال، در برخی منابع، ایمان آوردن علی(ع) در دوازده سالگی وی ذکر شده؛ چرا که سن وی در هنگام شهادت، ۶۵ سال دانسته شده است.[۳۳۰]
- حدیث یوم الدار
پیامبر اسلام(ص) سه سال بهصورت مخفیانه در مکه به دعوت پرداخت و پس از این سه سال از طرف خداوند مأمور شد تا دعوت خویش را علنی سازد. به نقل منابع تاریخ اسلام و تفاسیر قرآن، با نزول آیه انذار در سال سوم بعثت، پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد غذایی فراهم کند و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند تا آنان را به اسلام دعوت کند. حدود ۴۰ نفر از جمله ابوطالب، حمزه و ابولهب به مهمانی آمدند. پیامبر(ص) پس از صرف غذا فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فراخوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری میکند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟». کسی پاسخ نداد. امام علی(ع) که از همه کوچکتر بود و سیزده یا چهارده سال داشت، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری میکنم». پیامبر(ص) فرمود: «این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».[۳۳۱]
- لیلة المبیت
پس از اینکه قریش مسلمانان را آزار و اذیت کردند، پیامبر(ص) به یاران خود فرمان هجرت به مدینه داد. یاران پیامبر(ص) در چند مرحله رهسپار مدینه شدند.[۳۳۲] مشرکان مکه، پس از گردهمایی دارالندوه تصمیم گرفتند از هر قبیله جوانی شجاع مأمور شود تا رسول خدا(ص) را در خانهاش به قتل برسانند. جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و ماجرا را بیان کرد و به او دستور داد آن شب را در بستر خویش نخوابد و هجرت کند. پیامبر(ص) علی(ع) را در جریان توطئه دشمن قرار داد و از او خواست در استراحتگاه وی بخوابد.[۳۳۳] مفسران، شأن نزول آیه
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ (ترجمه: برخی از مردم برای کسب رضایت الهی، جان خویش را میدهند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.)[ بقره–۲۰۷]
را همین ماجرای لیلة المبیت و در شأن امام علی(ع) میدانند.[۳۳۴]
- برادری با رسول خدا(ص)
پیامبر(ص) پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. سپس در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دو بار به علی(ع) فرمود: «تو برادر منی در دنیا و آخرت»؛ و میان او و خودش عقد اخوت بست.[۳۳۵]
- رد الشمس
در یکی از روزهای سال ۷ق پیامبر(ص) و علی(ع) نماز ظهر را خواندند، و رسول خدا(ص)، علی(ع) را برای کاری فرستاد؛ در حالی که علی(ع) نماز عصر را نخوانده بود. وقتی علی(ع) برگشت، پیامبر(ص) سرش را در دامان او گذاشت و خوابید، تا اینکه خورشید غروب کرد. وقتی پیامبر(ص) از خواب بیدار شد دعا کرد: «خدایا بنده تو علی، خود را برای پیامبرش نگه داشت، تابش خورشید را بر او بازگردان». در این هنگام خورشید بازگشت، پس علی(ع) برخاست و وضو گرفت و نماز عصر را خواند و خورشید دوباره غروب کرد. این واقعه به رد الشمس مشهور است.[۳۳۶]
- ابلاغ سوره برائت
آیات ابتدایی سوره توبه بیانگر این بود که مشرکین چهار ماه فرصت دارند که به آیین توحید بگروند و در این صورت در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت، ولی اگر بر لجاجت و عناد خود باقی بمانند، باید آماده نبرد شوند و بدانند که در هر جا دستگیر شوند کشته خواهند شد. این آیات هنگامی نازل شد که پیامبر(ص) تصمیم به شرکت در مراسم حج نداشت. از اینرو طبق فرمان الهی که «این پیامها را باید خود پیامبر و یا کسی که از اوست به مردم برساند و غیر از این دو نفر، کسی برای این کار صلاحیت ندارد»،[۳۳۷] حضرت محمد(ص)، علی(ع) را خواست و به او فرمان داد که به مکه رفته و در محل منا در روز عید قربان، آیات سوره برائت را به مشرکان ابلاغ نماید.[۳۳۸]
- حدیث حق
پیامبر(ص) فرمود: عَلیّ مَعَ الحقِّ و الحقُّ مَعَ عَلیّ (ترجمه: علی همیشه با حق و حق هم با علی است.) [۳۳۹]
- بستن درها
پیامبر(ص) دستور داد همه درهای خانهها را به طرف مسجد النبی بستند؛ جز درِ خانه علی(ع). وقتی از حضرت(ص) علت را سؤال کردند، فرمود: «من مأمور به بستن این درها، جز درِ خانه علی بودم، اما در این باره سخنها گفته شده است. به خدا سوگند دری را نبستم و نگشودم مگر آنکه مأمور به آن شدم و از آن اطاعت کردم». به این واقعه سد الابواب میگویند.[۳۴۰]
- جمعآوری قرآن
علمای شیعه و سنی اذعان دارند که امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص)، آغازگر تدوین قرآن به سفارش وی بوده است.[۳۴۱] از همین رو در روایتی آمده است که علی(ع) سوگند خورد که ردا بر دوش نگیرد مگر آنگاه که قرآن را فراهم آورد.[۳۴۲] و نیز آمده است: «علی(ع) بعد از رحلت رسول خدا(ص) قرآن را در مدت ۶ ماه جمعآوری کرد.[۳۴۳] نخستین کسی که قرآن را تدوین کرد، علی(ع) بود.[۳۴۴]
- مبدأ تاریخ اسلامی
به پیشنهاد امام علی(ع) بود که عمر تاریخ هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه را مبدأ تاریخ مسلمانان قرار داد.[۳۴۵]
فضایل امام علی در قرآن
آیاتی که درباره فضائل و مناقب امام علی(ع) نازل شده بسیار است تا جایی که از ابن عباس نقل شده که بیش از ۳۰۰ آیه درباره وی است.[۳۴۶] در اینجا برخی از این آیات یاد میشود:
در سال ۱۰ق در روز مباهله بنا بر این بود که مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا دسته دروغگو را عذاب کند. با نزول آیه مباهله، رسول خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را با خود به صحرا برد. مسیحیان وقتی دیدند وی به قدری مطمئن است که تنها نزدیکترین خویشانش را با خود آورده، بیمناک شدند و پذیرفتند که جزیه بپردازند. در آیه مباهله، علی(ع) جان پیامبر خوانده شده است.[۳۴۷]
بنا بر نظر علمای شیعه، این آیه در خانه امّ سَلَمه همسر پیامبر(ص) نازل شد و هنگام نزول آن علی(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) هم حاضر بودهاند. هنگام نزول آیه تطهیر حضرت محمد(ص)، پارچهای (کساء) را بر روی اصحاب کساء یعنی خودش و علی و فاطمه و حسنین کشید و دستها را به سوی آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند، اینان را از هر پلیدی پاک گردان».[۳۴۸]
در این آیه، مودت و محبتِ «القربی» به عنوان مزد رسالت پیامبر بر مسلمانان واجب شده است. ابن عباس میگوید: «وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا(ص) عرض شد این کسانی که مودت و محبت آنها واجب شده کیستند؟». پیامبر فرمود: «علی و فاطمه و حسن و حسین». و این جمله را سه بار تکرار فرمود.[۳۴۹]
فضایل دیگر
- سرچشمه علوم
به باور عالمان مسلمان، امام علی(ع) آغازگر بسیاری از علوم اسلامی است. ابن ابیالحدید از علمای اهل سنت در قرن ۷ق معتقد است که امام علی(ع) سررشته تمام فضیلتهاست و به همین خاطر هر فرقه و گروهی خود را به او منتسب میکند[۳۵۰] و با وجود بدگوییها و دشمنیهای فراوان به او و دوستانش، نامش کمفروغ نشده است.[۳۵۱] ابن ابیالحدید همینطور معتقد است منشأ علومی چون علم کلام، فقه، تفسیر[۳۵۲] و قرائت، ادبیات عرب و فصاحت و بلاغت،[۳۵۳] علی(ع) است.[۳۵۴] به گفته ابن ابیالحدید، بیان تفصیلی الهیات از امام علی(ع) است و به واسطه محمد بن حنفیه، معتزلیان از شاگردان او هستند. اشاعره، امامیه و زیدیه نیز چنیناند.[۳۵۵] در فقه نیز احمد بن حنبل، مالک بن انس، شافعی و ابوحنیفه نیز با واسطه شاگرد او هستند.[۳۵۶] در قرائت نیز به واسطه شاگردی ابوعبدالرحمان سلمی نزد وی، سند قرائت قاریان به علی(ع) منتهی میشود.[۳۵۷] در نهایت او را واضع علم نحو میدانند؛ چرا قواعد این دانش را شاگرد او ابوالاسود دوئلی به دیگران منتقل کرده است.[۳۵۸]
- سلسه صوفیان
تقریباً اغلب سلسلههای تصوف اسلامی، سلسله خود را به امام علی(ع) منسوب میکنند. نصرالله پورجوادی در دانشنامه جهان اسلام معتقد است که شیخ احمد غزالی (درگذشته ۵۲۰ هجری) در پدید آمدن سلسلههای تصوف مؤثر بود و بسیاری از سلسلهها اِسنادشان را به او میرسانند. این سلسلهسازیها (چون اساس محکمی ندارند) میکوشند شجرهای نَسبی بسازند و سلسلهشان را به واسطه صوفیان گذشته، به صحابه و پیامبر(ص) برسانند.[۳۵۹] به گفته شهرام پازوکی در دانشنامه جهان اسلام، همه سلسلههای صوفیه اجازهنامه مشایخ خود را (شامل اجازه ارشاد و تربیت) به پیامبر اکرم(ص) متصل میکنند و این سلسله را بیشتر از طریق علی(ع) به پیامبر میرسانند.[۳۶۰] به گفته ابن ابیالحدید، خرقه که شعار صوفیه است بر این امر دلالت میکند.[۳۶۱]
امامت و ولایت
به گفته سید کاظم طباطبایینژاد در دانشنامه امام علی (ع) تصریح و نص پیامبر(ص) بر ولایت علی بن ابیطالب(ع) چنان گسترده و روشن است که هیچ تردیدی را برنمیتابد و بررسی سخنان پیامبر دراینباره نشان میدهد که بزرگترین دلمشغولی ایشان، مسئله امامت و رهبری پس از خود بوده است.[۳۶۲] اقدامات پیامبر در این مسیر، از نخستین دعوت علنی با معرفی امام علی(ع) به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود[۳۶۳] آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذیالحجه در غدیر خم[۳۶۴] و همچنین لحظات آخر عمر ایشان که دوات و قلمی درخواست کرد تا وصیتی بنویسد که مسلمانان پس از وی گمراه نشوند،[۳۶۵] ادامه یافت.
دلایل امامت امام علی(ع)، گاه به صراحت حاکی از امامت و ولایت وی پس از پیامبر است، و گاه بدون اشاره به امامت و ولایت وی، نشانگر فضایل علی بن ابیطالب(ع) است. برخی از دلایل نوع اول عبارتند از:
آیه ولایت که مفسران، شأن نزول آن را ماجرای خاتمبخشی حضرت علی دانستهاند که در حال رکوع، انگشتر خود را به شخص فقیری بخشید؛[۳۶۶] آیه تبلیغ و اکمال که در جریان واقعه غدیر نازل شده و در پی آن، پیامبر حدیث غدیر را برای مردم بیان کرد؛ حدیث غدیر که مهمترین استدلال شیعیان بر امامت امیرالمؤمنین(ع) است. واقعه غدیر در آخرین سال عمر پیامبر(ص) اتفاق افتاد و مردم، جانشینی علی(ع) را به وی تبریک گفتند.
برخی از آیات و احادیثی که دلیلی برای امامت و ولایت امام علی(ع) تلقی شده و در عین حال، صراحتا به امامت وی اشاره ندارند و نشانگر فضایل علی بن ابیطالب هستند، عبارتند از: آیه تطهیر، آیه مباهله، آیه صادقین، آیه خیر البریه، آیه اهل الذکر، آیه شراء، آیه نجوا، آیه صالح المؤمنین، حدیث ثقلین، حدیث مدینة العلم، حدیث رایت، حدیث کسا، حدیث وصایت، حدیث یوم الدار، حدیث طیر، حدیث مؤاخاة،[۳۶۷] حدیث منزلت، حدیث ولایت، حدیث سفینه، حدیث سدّ الابواب.
سیره علوی
سیره عبادی
- اخلاص
از دید امام علی(ع)، گفتار و رفتار بی اخلاص، هیچ ارزش و اعتباری ندارد.[۳۶۸] برخورد حضرت علی با عمرو بن عبدود در جنگ احزاب یکی از نمونههای اخلاص ایشان است؛ پس از آنکه علی(ع) بر عمرو دست یافت، عمرو به سوی امام آب دهان انداخت. امام برای آنکه از روی خشم عمرو را نکشته باشد، او را رها کرد و پس از آنکه خشمش فرونشست، برگشت و او را کشت.[۳۶۹]
- نماز
در سیره عبادی علی(ع) نماز اهمیت ویژهای دارد؛ تا آنجا که وی پیشتازی خود در اقامه نماز در کنار پیامبر را از امتیازات خویش دانسته است.[۳۷۰] نمازهای حضرت علی بسیار طولانی بود[۳۷۱] و به نماز شب اهتمام داشت.[۳۷۲]