رابطه ایمان و عمل صالح و تاثیر هریک بر سعادت انسان
در قرآن کریم نزدیک به شصت مورد، ایمان و عمل صالح قرین هم ذکر شدهاند و از آندو به عنوان دو بال برای رسیدن به سعادت و حیات جاویدان در بهشت برین یاد شده است. اگرچه هر یک از دو واژهی عمل صالح و ایمان در فهم عرفی معانی روشن و واضحی دارند، ولی ایمان مطلوب از دیدگاه شرع مقدّس اسلام، اجزاء و شرائط خاصی دارد، همانگونه که عمل صالح نیز برای تأمین سعادت و رستگاری باید حائز ویژگیهایی باشد. در این نوشتار با بررسی مفاد هر یک از واژگان ایمان و عمل صالح، ارتباط و تأثیر متقابل-
1.چیستی ایمان
مفهوم ایمان
ایمان در لغت از ریشه «امن» بوده و به معانی متعددی از جمله، تصدیق، امنیت، تسلیم و پذیرفتن به کار رفته است[1]. امّا معنای اصطلاحی آن از دیدگاه متکلمان، فلاسفه و عرفا متفاوت است.
ایمان نزد متکلمان اشاعر عبارت است از تصدیق قلبی به تمام آنچه که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است، در حالیکه متکلمان معتزلی به پررنگ ساختن نقش عقل در عمل ایمان، آنرا «تبعیت عملی از یافتههای عقل و آوردههای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در باب خداوند و نبوت و خوب و بد اخلاقی معنا کردهاند. از نظر فیلسوفان مسلمان، ایمان عین معرفت فلسفی به خداوند و سایر حقایق هستی است و از نظر عرفای مسلمان، ایمان، رویکردی با تمام وجود نسبت به خداوند است[2]. همین معنا از ایمان که با معنای قرآنی از واژهی «ایمان» نیز هماهنگی بیشتری دارد، محور بحث ما در این نوشتار است.
شرایط تحقق ایمان
همانگونه که برخی بزرگان بیان کردهاند[3]، برای اینکه ایمان در درون انسان محقق شود و تقویت گردد، نیاز است انسان در دو زمینه تلاش و کوشش کند. نخست در زمینه تقویت شناخت و علم، دوّم در زمینه انگیزش میل فطری خویش به ایمان.
الف) کسب شناخت: برخی از آیات قرآن به لزوم شناخت و معرفت در تحقق ایمان، دلالت دارند: «بَل اتَّبَعَ الذین ظلموا اَهواءَهُم بِغَیرِ علمٍ فَمَن یهدی مَن اَضَلَّ الله.»[4] و نیز آیه: «انما یخشَ الله مِن عِبادِهِ العلماء»[5]
در این آیه، خشیت که از آثار ایمان است، برخاسته از علم و آگاهی به مقام خداوند معرفی شده است.[6] لذا کسب معرفت و آگاهی برای تحقق و تقویت ایمان، لازم است زیرا ایمان بدون معرفت، متزلزل و ناپایدار خواهد بود.
ب) تقویت میل فطری به خداوند: ایمان به خدا ریشه فطری دارد و در همه انسانها، قدرت وابستگی به قدرتی بینهایت موجود است، اگرچه در تشخیص آن قدرت بینهایت که آیا قدرت الهی است یا قدرت طبیعی، دچار لغزش میشوند. به عبارتی دیگر«یکی از ارکان زندگی بشر، این است که به چیزی ایمان داشته باشد و آن را حقیقت بپندارد و در برابرش تسلیم باشد»[7] از اینرو برای تحقّق ایمان باید زمینهی شکوفایی آنرا فراهم کرد و موانعی که مانع از بروز و ظهور آن میشوند را از سر راه برداشت. در این راستا باید به تهذیب نفس پرداخت و صفات رذیله اخلاقی که مانع از ظهور ایمان میباشند را از صفحه دل زدود. «اگر صفحه دل، آلوده به تکبّر و لجاجت باشد، این مسئله (پذیرش حق)، متحقق نمیگردد.»[8]
رابطه علم و ایمان
همانطور که قبلاً بیان شد، برخی، ایمان را از مقوله معرفت و علم میدانند، در صورتی که ایمان، غیر از علم به خداوند و صفات و متعلقات آن است. در واقع علم شرط لازم برای تحقیق ایمان است. در واقع کسی که از روی برهان عقلی یا ضرورت ادیان، به چیزی علم پیدا کرد، باید قلب او نیز، تسلیم آن گردد و عمل قلبی را که نوعی تسلیم و خضوع و زیرباررفتن است را انجام دهد تا مؤمن گردد و به وسیله تقویت نور ایمان، اطمینان در قلبش حاصل شود و همهی اینها، غیر از علم است. ممکن است عقل انسان، چیزی را درک کند، ولی قلب تسلیم آن نشود و علم بیفایده گردد. مثلاً ما به وسیلهی عقل خود درک میکنیم که انسان مرده، نمیتواند به کسی ضرر برساند و تمام مردههای عالم، به قدر مگس، حس و حرکت ندارند، ولی چون قلب ما این مطلب را قبول نکرده نمیتوانیم با مرده، شب تاریک به سر ببریم. ولی اگر قلب ما، تسلیم عقل شد، این کار، هیچ اشکالی برای ما نخواهد داشت. پس تسلیم که حظّ قلب است، غیر از علم است که حظّ عقل است.[9]
همچنین از آیات قرآن هم استفاده میشود که ایمان غیر از علم و بلکه علم، اعم از ایمان است، چنین نیست که هر کسی به چیزی علم دارد، ایمان به آن نیز داشته باشد.[10] همانطور که خداوند در قرآن در مورد فرعونیان میفرماید: «وَ جَحَدوا بِها واستَیقَنَتها انفسهم ظُلماً و عُلُوَّا»[11] (ترجمه: و با آن که دلهایشان بدان، یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.)
این آیه تصریح میکند با آنکه آنها کاملاً میدانستند که خدا وجود دارد و حضرت موسی (علیه السلام) نیز پیامبر خداست ولی به لحاظ روحیهی برتری جویی و ستمکاری، این مسأله را انکار کردند.[12]
پس هرجا که علم هست، ضرورتاً اینگونه نیست که ایمان هم وجود داشته باشد، ولی برای تحقق ایمان و به وجود آمدن آن، باید نوعی علم و آگاهی وجود داشته باشد، پس علم شرط لازم برای تحقق ایمان است، زیرا انسان نمیتواند به چیزی که نسبت به آن کاملاً جاهل است، ایمان بیاورد.
آنها بر یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته است.
مراتب ایمان
ایمان در کل، یکی بیشتر نیست ولی نسبت به شخص مؤمن (مؤمنان) مراتب و درجاتی دارد که برخورداری از مراتب عالیتر، ظرفیت وجودی انسان را بالا میبرد و او را قرین کمال برتر و عالیتر میکند.
مؤمنان، مراتب ایمانشان با هم فرق دارد، بعضیها از مرتبه تام و کامل ایمان برخوردارند، بعضی از ایمان ناقص و بعضی هم از حد وسط بین ایمان کامل و ایمان ناقص برخوردارند، لذا مؤمنان باید در کسب مراتب عالیتر ایمان، تلاش کنند. خداوند درباره برخورداری ایمان از مراتب تکاملی میفرمایند: «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ »[14] (ترجمه: اوست که آرامش بر دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید).
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهی مراتب کمال ایمان میفرمایند: «لا یکمُلُ عبدٌ الایمانَ بالله، حَتی یکونَ فیه خمس خِصالٍ: التوکلُ علی الله، و التفویضُ الی الله، و التسلیم لِاَمرِالله، و الرّضا یِقضاءالله، و الصَّبرُ علی بلاء الله. انّه مَن اَحبَّ فی الله، و ابغَضَ فِی الله، و اَعطی لِله، وَ مَنَعَ لِله، فقد استَکمَلَ الایمان»[15]
پس میتوان با توجه به این حدیث شریف، مراتب و مراحل کمال ایمان را اینچنین برشمرد:
1- «والتوکل عَلَی الله»: اولین مرحله، توکل است. یعنی اینکه انسان مؤمن بعد از ایمان به علم و قدرت و رحمانیت و رحمیمیت خداوند، در همهی امور به او توکل کند و او را وکیل خود قرار دهد.
2- «التفویض اِلیَ الله» یعنی اینکه انسان همه چیز را به خدا واگذار کند و فرق آن با مرحله قبل (توکل) این است که در توکل انسان به تمام منافع خود اهمیت میدهد و همهی حد و حدود منافع خویش را میبیند، ولی در تفویض، میداند که منافعی دارد ولی مرز آن را نمیبیند و همه را به خداوند واگذار میکند.
3- «التسلیم لِاَمر الله»: در این مرحله، دیگر منافع و منفعت معنا نمیدهد و انسان مؤمن، هرچه را که خواست و امر خدا باشد. میپذیرد و تسلیم خواست خداوند میگردد.
4- «الرضا بقضاء الله»: مرحله رضا، از مرحله قبل نیز بالاتر است، در مرحله تسلیم، گویا انسان منافعی دارد ولی از آن چشم میپوشد و دندان روی جگر میگذارد ولی در مرحله رضا، حتی در درون نفس هم، مقاومتی نسبت به خواستهها و تمایلات نیست. از این مرحله، گاهی به «قضاء فی الله» نیز تعبیر میکنند، یعنی انسان تمام خواستههای خود را به کلّی در مقابل ذات پاک الهی فراموش میکند.[16]
البته تمام این مقامات را با صبر و شکیبایی میتوان بدست آورد، زیرا که اصولاً صبر، ریشه همه سعادتهاست، چه بسا انسان چند روزی برای رسیدن به این کمالها، خود را آماده کند، ولی مسأله مهم این است که در این راه، استقامت بورزد.[17] در این رابطه حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «... و علیکم بالصّبر، فَاِنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمان کالرَّأس مِنَ الجسد، ولاخیر فی جَسَدٍ لا رأس مَعَه، ولا فی ایمانَ لاصَبرَ مَعَه.»[18] (ترجمه: بر شما باد صبر، زیرا صبر برای ایمان (در راه ایمان) مانند سر است برای بدن، و بدنی که سر ندارد، خیری ندارد، و ایمانی هم که با شکیبایی و صبر همراه نباشد، خیری در او نیست.)
متعلقات ایمان
برای اینکه از متعلقات ایمان، یعنی آنچه را که باید به آن ایمان داشته باشیم، آگاهی یابیم، باید به خود قرآن رجوع کنیم. با توجه به آیات قرآن متعلقات ایمان عبارتند از:
1) غیب: در قرآن حدود شصت بار واژه غیب به کار رفته و به معنای اخبار و امور نهان است که خداوند از آنها آگاه است و در یک آیه، غیبت به عنوان متعلق ایمان ذکر شده است: « الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ »[19]
2) الله: در بسیاری از آیات قرآن، با تعابیر مختلف، ایمان به الله ذکر شده است، که البته «الله» مهمترین والاترین متعلق ایمان است که بدون اعتقاد به او، ایمان تحقق نخواهد یافت: « وَمَن یُؤْمِن بِاللَّـهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۖ قَدْ أَحْسَنَ اللَّـهُ لَهُ رِزْقًا »[20]
3) معاد: در قرآن، پس از توحید، توجه زیادی به معاد شده و حدود یک سوّم از آیات قرآن به آن اختصاص یافته است و از معاد به عنوان یکی از متعلقات ایمان ذکر شده: « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ »[21]
4) رسالت: یکی دیگراز متعلقات ایمان، ایمان به رسالت و پیامبری رسولان الهی است: « فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ »[22]
5) کتابهای آسمانی: « وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ »[23]
6) ملائکه: « لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ »[24]
با بررسی مجموع این آیات، میتوان متعلقهای ایمان را در توحید، معاد و نبوت منحصر دانست و سایر متعلقات را فرع بر آنها و در عین حال، مرتبط با آنها قلمداد کرد. در واقع در ضمن ایمان به رسالت، ایمان به کتب آسمانی و امامت تحقق مییابد و ایمان به فرشتگان نیز، ایمان به این حقیقت است که فعل و تدبیر الهی و نزول وحی و کتب آسمانی بر پیامبران به واسطه فرشتگان صورت گرفته و آنها واسطی فیض الهیاند.[25]
ثمرات ایمان
خداوند در سورهی عصر میفرماید که انسان جز با داشتن چهار خصلت، زیانکار و بدبخت است: اوّل ایمان، دوّم عمل صالح، سوّم وادار کردن افراد، یکدیگر را به حق و چهارم توصیهی افراد، یکدیگر را به صبر و خویشتن داری. این چهار رکن، چهار ستون کاخ سعادت بشر میباشند.[26]
اما رکن اوّل یعنی ایمان، اساسیترین رکن حیات انسانی است و رکن اصلی و پایه اساسی سعادت بشر است و انسان در پرتو آن میتواند مدارج تعالی را بپیماید و به کمال نهایی دست یابد. بر اثر ایمان، بشر به رفیعترین مدارج سعادت نائل میشود و از بهجت و سرور کامل برخوردار میگردد.[27]
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «بالایمان یُرتَقی اِلی ذِروَةِ السَّعاده و نهایة الحُبُور.» [28] (ترجمه: به سبب ایمان به سوی مرتبه بالای نیکبختی و نهایت سرور و شادمانی بالا رفته می شود)
ایمان به عنوان نقطهی اتکائی، برای نظم دادن به حرکات و فعالیتهای انسانی است و با داشتن ایمان است که انسان میتواند، هواپرستی را ترک و غرائز و خواهشهای نفسانی را مهار کند و برای جلب رضایت پروردگار، تمایلات ناروا و ضدّ انسانی را در نهاد خود سرکوب کند. حضرت علی (علیه السلام) در این باره میفرماید: «یستدل عَلَی الایمان بِکثرة التُقی و مِلکِ الشَهوَة و غَلَبَةِ الهَوی»[29] (ترجمه: گواه ایمان باطنی افراد، بسیاری تقوی، مالکیت شهوات و پیروزی بر هوای نفس است.)
به طور کلی میتوان گفت که ایمان به خداوند، برای انسان ثمراتی را به دنبال دارد و مایه سعادت او در دنیا و آخرت میشود و این آثار و ثمرات فقط مختص خود فرد نمیشود، بلکه در اجتماع نیز اثرات مطلوبی را بر جای میگذارد، که با استناد به آیات و روایات در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
از جمله آثار فردی ایمان میتوان به توکل به خدا (انفال/2)، عفت و پاکدامنی(مؤمنون/5)، روی گردانی از امور لغو و بیهوده(مؤمنون/3)، محافظت بر ادای فرائض(مؤمنون/9) وخضوع در نماز (مؤمنون/2) اشاره کرد. همچنین در بعد اجتماعی نیز ایمان برکات و ثمراتی را برای جامعه اسلامی به همراه دارد که از جملهی آنها می توان این موارد را نام برد: اصلاح اجتماع از طریق ترویج توسعه امر به معروف و نهی از منکر (توبه/71)؛ ایجاد رقابت سالم از طریق پیشی گرفتن در امور خیر(مؤمنون/61) و تقویت پیوندهای اجتماعی از طریق تقویت روحیه پایبندی به تعهّدات و قراردادها(مؤمنون/8).
عمل صالح
مفهوم شناسی
واژه «عمل» اگرچه از لحاظ مفهومی شامل مطلق رفتار و فعل میشود، امّا در معنایی خاص به رفتارهای ارادی که با اختیار و آگاهی انجام میگیرد، اطلاق میگردد، از همین روست که بعضی اهل لغت واژه اراده را در مفهوم این لفظ لحاظ کرده و «عمل» را اینگونه تعریف کردهاند: «هر کاری (فعلی) را که حیوان از روی قصد انجام میدهد، عمل نامیده میشود.»[30]
واژهی «صالح» نیز از ریشه صلاح بوده و به معنای ضد «فساد» است.[31] در آیات قرآنی نیز این واژه در همین معنا به کار رفته و دو واژهی «صلاح» و «فساد» در معنای مقابل هم به کار رفته. مانند آیهی «الذین یفسدون فی الارض و لایصلحون»[32].
با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت «عمل صالح، عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده و سالک از طریق انجام آن میتواند سیر و سلوک کند و به مقام قرب نائل گردد.»[33]
«عمل صالح در حقیقت میوه درخت ایمان است و دو رکن اساسی دارد. یکی نیت پاک و دیگری کارمفید. بنابراین عمل صالح منحصر در نماز و روزه، حج و زکات و... نیست، بلکه هر کار مفیدی که با نیت پاک انجام پذیرد. عمل صالح شمرده میشود، هر چند اندک و ناچیز باشد و آنچه در عمل صالح مهم است، قصد قربت و تقرّب به پروردگار است.»[34]
شرط قبولی عمل از نظر قرآن
اساساً آخرت وجهه ملکوتی دنیاست. شرط اینکه یک عمل، وجهه ملکوتی خوب پیدا کند، این است که با توجه به خدا و برای صعود به ملکوت خدا انجام گیرد. لذا اگر کسی ایمان به خدا و قیامت نداشته باشد، عمل او وجهه ملکوتی نخواهد داشت و به علییین صعود نخواهد کرد. لذا تا عملی از راه نیت و از راه عقیده و ایمان، نورانیت و صفا پیدا نکند، به ملکوت بالا نمیرسد.[35]
در قرآن کریم آمده است: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»[36] (ترجمه: به سوی او سخن پاک بالا میرود و کردار شایسته بالا میبرد آن را.)
این آیه به دو گونه تفسیر شده است: یکی اینکه کردار شایسته سخن و اعتقاد پاک را بالا میبرد و دیگر اینکه سخن پاک و اعتقاد پاک، کردار شایسته را بالا میبرد و ملکوتی میسازد. دو تفسیر، این اصل را بیان میکنند که ایمان در مقبولیت عمل و بالا رفتن عمل به سوی بالا تاثیر دارد و عمل، در سیراب شدن ایمان و بالا رفتن درجه ایمان و این اصل در معارف اسلامی، اصل مسلمی است.
موانع عمل صالح
در این قسمت با مبنا قرار دادن تفسیر دوم از آیهایکه در بخش قبل گذشت، اشارهای به عواملی که باعث میشود عمل، به سوی خدا صعود نکند و وجهه علیینی نیابد، خواهیم داشت.
1- پیروی هوای نفس
«فخََلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشهََّوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الجَْنَّةَ وَ لَایُظْلَمُونَ شَیًْا»[37] (ترجمه: اما پس از آنان فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی نمودند و بزودی گمراهی خود را خواهند دید.)
2- حب دنیا
«فَخَرَجَ عَلىَ قَوْمِهِ فىِ زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا یَالَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتىَِ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیرٌْ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ لَا یُلَقَّئهَا إِلَّا الصَّابرُِون»[38]
(ترجمه: روزی قارون با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر گشت، آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده ما نیز داشتیم، براستی که او بهره عظیمی دارد، اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود، گفتند: وای بر شما! ثواب الهی برای کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، بهتر است امّا جز صابران آن را دریافت نمیکنند.)
3- شرک عبادی
«...فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا»[39]
(ترجمه: پس هر کس به لقاء پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.)
ملاک ارزش عمل صالح
در وصایای پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) به ابوذر آمده است:
«یا اباذر! طوبی لِلزاهدین فی الدنیا، الراغبین فی الاخرة، ... یا اباذر حرث الآخره العمل الصالح و حرث الدنیا المال و البنون.»[40]
(ترجمه: ای ابوذر! خوشا به حال کسانی که زهد در دنیا را اختیار نمودهاند و به سوی آخرت (بوسیله اعمالی که موجب سعادت آخرت است) رغبت نمودهاند... ای ابوذر زراعت آخرت عمل صالح است و زراعت دنیا مال و فرزندان.)
در حقیقت کلام حضرت تفسیر این آیهی شریفه است: «مَن کاَنَ یُرِیدُ حَرْثَ الاَْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فىِ حَرْثِهِ وَ مَن کاَنَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنهَْا وَ مَا لَهُ فىِ الاَْخِرَةِ مِن نَّصِیب»[41] (ترجمه: یعنی کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او میدهیم اما در آخرت هیچ بهرهای ندارد.)
از این کلام نورانی میتوان نتیجه گرفت هر کس عمل صالحی را برای آخرتش انجام دهد، در عمل خود موفق میشود و برکات آن شامل حال او میگردد و در آخرت حسنات او مضاعف و دو صد چندان میگردد ولی هر کس که برای دنیای خود عمل کند و هدفش کسب دنیا باشد، روزی مقرّر به او میرسد ولی نه به اندازهای که او طلب کرده، بلکه بهره و نصیبی به قدر اقتضای حکمت و مصلحت الهی و او مثل شیطان، به ثواب خود در دنیا دست مییابد ولی در آخرت هیچ نصیبی نخواهد داشت.[42]
در واقع کسانی که نیت خود را برای خدا خالص کنند و اعمال صالح انجام دهند، غالب اوقات در دنیا، ثمره و بهرهای برای اعمالشان مترتب نمیشود تا در آخرت مزد خود را کامل بیابند و ثواب اعمال آنها برای آخرت ذخیره میگردد، زیرا خداوند به مصلحت او نمیداند که در دنیا به او بدهد، زیرا ممکن است باعث انانیت و عجب او شده و از خدا باز ماند.[43]
همچنین از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده: به درستی که مؤمن نیکی که میکند مردم شکر او نمیکنند و احسان او در میان خلق مشهور نمیشود، زیرا به خاطر خدا نیکی میکند، نیکی و عمل خیر او به آسمان بالا میرود و در زمین پهن نمیشود ولی نیکی و احسان کافر را شکر میکنند، چون که نیکی او برای مردم است و در میان مردم منتشر میشود و به آسمان بالا نمیرود و مقبول الهی نمیگردد.[44]
گسترهی عمل صالح
عمل صالح یکی از واژههای قرآنی است که معنای وسیعی دارد و شامل هر کار خوبی که برای خدا انجام گیرد، میشود. آنچه که در عمل صالح مهم است، این است که به قصد قربت و تقرّب به پروردگار انجام گیرد و نیت خالص همراه آن باشد.[45] بزرگی یا کوچکی عمل مهم نیست، لذا اگر سنگی در وسط راه مردم افتاده باشد و انسان با نوک پا، آن را به کناری بزند تا مزاحم عبور و مرور مردم نباشد، این کار خود عملی صالح محسوب میشود. همانطور که در قرآن هم آمده است: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ»[46]
پس دامنهی عمل صالح بسیار گسترده است و شامل همهی امور واجب، مستحب، کمک به نیازمندان، ساختن مدارس، مؤسسات خیریه و... میشود.
رابطه ایمان و عمل صالح
معمولاً روش عملی انسانها در زندگی، از اصول فکری و عقیدتی آنها سرچشمه میگیرد و عقاید و افکار آنها مسیر زندگی و عملکرد آنها را در دوران عمرشان مشخص میسازد. لذا آنچه که برای انسان اصالت دارد، فکر و اندیشه و عقاید اوست و روش عملی آنها، فرع بر این اصول است.[47] در مثنوی معنوی آمده است:
ای برادر! تو همه اندیشهای مابقی تو استخوان و ریشهای
گرگل است اندیشهی تو گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی
از نظر اسلام، ایمان و اعتقاد به خدا زیربنای اعمال انسانی و حرکت آنها به سوی قرب الهی است. این ایمان است که به حرکت و تکاپوی انسان جهت میدهد و مقصدش را روشن میسازد و او را در مسیر صراط مستقیم هدایت میکند. از سویی دیگر خود ایمان به خداوند، بوسیله اعمال صالح تقویت میگردد. لذا پیوند و رابطهی عمیق بین این دو وجود دارد.
رابطه ایمان و عمل از دیدگاه شیعه از دو جهت قابل بررسی است.[48]
1- رابطه مفهومی ایمان و عمل
در رابطه مفهومی، حقیقت ایمان و مؤلفههای آن مورد بررسی قرار میگیرد تا مشخص شود که آیا عمل جزء ذات ایمان به شما میآید یا نه؟
از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: ایمان، معرفت به جان، اقرار به زبان و عمل به ارکان است.[49][50]
گرچه ظاهر این روایت و برخی دیگر از روایات، دلالت بر جزئیت عمل در ایمان دارد، ولی دیدگاه رایج شیعه این است که حقیقت ایمان مبتنی بر معرفت و تصدیق قلبی است و دو مؤلفه دیگر یعنی اقرار زبانی و عمل جوارحی، که گاهی به عنوان اجزاء متشکله ایمان از آن نام برده میشود، خارج از ذات ایمان محسوب میشود. در صورتی که اگر عمل جزء ذات ایمان محسوب گردد - مانند دیدگاه معتزله- دایره اصل ایمان تنگ میشود و با فقدان آن ایمان منتهی میگردد.
2- رابطه تلازمی ایمان و عمل
این رابطه، اشاره به رابطهی دو سویهی ایمان و عمل دارد، اگرچه از لحاظ مفهومی، عمل، جزء ذات ایمان محسوب نمیگردد، ولی در رابطه تلازمی، ایمان اقتضا میکند که عمل صالح را به دنبال داشته باشد و عمل صالح نیز نشانه ایمان محسوب گردد.
در واقع ایمان، منشاء و زمینهساز اعمال صالح است، از این رو، ایمان به درخت و عمل صالح به میوههای آن تشبیه شده است. وقتی روح ایمان در دل انسان جا پیدا کند، اعمال نیز متناسب با آن انجام خواهد شد. از سوی دیگر، عمل نیز موجب تثبیت و تقویت ایمان میگردد. از این رو، گاهی ایمان به نور چراغ و عمل به روغن چراغ تشبیه میشود، همان طور که نور چراغ به کمک روغن چراغ شعلهور میشود. نور ایمان نیز به مدد روغن عمل روشن میشود و با استمرار عمل، قلب انسان نورانی میگردد، در واقع عمل صالح زمینهسازی میکند تا انسان به صفای باطن و قلب پاک دست پیدا کند، امّا اگر انسان مرتکب گناه شود، قلبش ظلمانی میشود و این ظلمت، مانع از آن میشود که ایمان به حال او نفعی داشته باشد.
در واقع عمل صالح پشتوانهی ایمان است و چه بسا اگر ایمان تقویت نشود، دچار زوال گردد. همان طور که در برخی از روایات، از برخی ایمانها به ایمان ودیعهای، تعبیر شده است. امام رضا (علیه السلام) فرمودهاند: «به درستی که خداوند، مؤمنان را بر ایمان آفریده است، به طوری که همواره اهل ایمان هستند و برخی مردم را ایمان عاریتی داده، پس اگر خداوند بخواهد ایمانشان را تا پایان نگاه میدارد و اگر بخواهد از ایشان باز میگیرد.»[51]
اسباب تضاد بین عمل و عقیده
همانطورکه بیان شد، اعمال انسانها از افکار و عقاید آنها ناشی میشود و سرچشمه میگیرد ولی گاهی میبینم که بین اعتقاد و عمل تضادی وجود دارد، یعنی انسان به چیزی عقیده دارد، ولی عملش بر خلاف آن است. لذا باید بررسی کنیم که ببینیم علت این تضاد چیست؟ و سرچشمهی آن کجاست؟ علل و عواملی برای این مسأله ذکر شده از جمله:
1- ضعف ایمان
یکی از جهات سستی در عمل، سستی عقیده و ایمان است. شک و تردید حاکی از عدم باور قلبی است و چنین چیزی در عمل و رفتار انسان نیز اثر میگذارد و باعث میشود عمل صالح از او سر نزند. در قرآن نیز به این ایمانهای سست و بدون باور قلبی اشاره شده است ونشانه آن نیز موسمی و فصلی بودن ایمان برخی افراد معرّفی شده است:[52] «فَإِذَا رَکِبُواْ فىِ الْفُلْکِ دَعَوُاْ اللَّهَ مخُْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نجََّاهُمْ إِلىَ الْبرَِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُون»[53]
گاهی نیز علّت سستی ایمان، سطحی بودن آن است یعنی ایمانی که در روح و روان انسان نفوذ نکرده و لذا چنین ایمانی نمیتواند منشأ اثر بوده و عمل انسان را جهت دهد: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْایمَانُ فىِ قُلُوبِکُمْ»[54]
اینگونه ایمانهای سست و سطحی، نمیتوانند برانگیزاننده انسان به سوی اعمال صالح باشد. پس لازم است که انسان عقیده و ایمان خود را محکم کند و بر باور قلبی خود بیفزاید تا آثارش در عمل او آشکار گردد.
2- قدرت شهوات
شهوات و هواهای نفسانی میتوانند بر ایمان انسان غلبه پیدا کنند و او را به ورطهی گناه بکشانند، لذا برای جلوگیری از این آلودگیها انسان باید شهوات و غرایز خود را مهار کند و نگذارد ایمانش را تحت تأثیر قرار دهد.
3- غفلت
غفلت انسان ناشی از توجه انسان به زیبایی ظاهری دنیاست، گاهی شخص مؤمنی آنقدر خود را به دنیا مشغول میسازد که غفلت سراسر وجود او را فرا میگیرد و با اینکه به ظاهر ایمان دارد و شهوات و تمایلات نفسانی قوی هم ندارد، ولی با این حال در اعمال او خیری و صلاحی دیده نمیشود. راه خارج شدن از این حالت شوم و پدیدهی غفلت، همانگونه علمای اخلاق بیان داشتهاند، دوان تفکر است. تفکر مداوم درباره خود و و مبدأ و منتهایش، باعث پاره شدن پردههای غفلت میگردد.
آثار و فوائد پیوند ایمان و عمل صالح
جملهی «آمَنوا وعملوا الصالحات، در نزدیک به شصت آیه از قرآن دیده میشود.[55] که خود نشانگر توأم بودن ایمان و عمل صالح در قرآن است و بیانگر این حقیقت است که این دو، رابطهی تنگاتنگ و مستقیمی با هم دارند، اگر ایمان در اعماق جان انسان نفوذ کند، در اعمال انسان تأثیر میگذارد و عمل او را صالح میکند و انجام اعمال صالح نیز باعث تقویت و افزایش ایمان میگردد.
در واقع، ایمان و احساس وابستگی به قدرت الهی، به انسان، امید، عشق و مسئولیت میدهد. اگر شاگردی در مدرسه بداند که زحمات او هدر نمیرود و حتی یک صدم نمرهی او مورد نظر است و عذرهای موجّه او پذیرفته میشود، با عشق خاصی به تحصیل ادامه میدهد، انسانی نیز که عقیده دارد هر لحظه زیر نظر خداوند است و ذرهای از خیر و شر او مورد غفلت نیست، در دلش چراغ امید، روشن میشود و با عشق و مسئولیت راه را میپیماید.[56]
با توجه به آیات قرآن، ایمان و عمل صالح، هر دو در کنار هم، ثمرات و آثاری را به دنبال دارند که در واقع سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین میکنند. از جمله:
1- حیات طیبه
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون»[57] (ترجمه: هر کس -از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى، حیات [حقیقى] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهیم داد.)
این آیه اشاره دارد که حیات طیبه برای انسانهایی است که ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند و خداوند به وسیله این دو مؤلفه در همین دنیا، به انسان حیات جدیدی میدهد و او را زنده میکند و از مردگی بیرون میآورد و انسانهای گنه کار، منافق، کافر از این حیات محرومند. بوسیلهی این حیات، انسانهای مؤمن و صالح از انواع بیماریهای روحی مصون و محفوظ میمانند، البته با لطف و عنایت خداوند.
2- نورانیت و روشنی
«رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّـهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[58] (ترجمه: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىکند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون برد)
خداوند متعال به همهی موجودات براساس ظرفیت وجودی آنها، از خودش، بهرهای از نور را عطا کرده، که در انسانها این نور قابل کم شدن یا زیاد شدن است. یعنی در صورت داشتن ایمان و انجام اعمال صالح نور آنها زیادتر میشود و به خداوند نزدیکتر میشوند. و از ظلمات (یعنی آن نور اولیه و کمی را که دارا بودند) بیرون میآیند وبه سمت نور(خدا) حرکت میکنند و به قرب الهی میرسند.
3- استجابت دعا
«وَیَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ»[59] (ترجمه: خداوند دعای کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد اجابت میکند و از فضلش بر آنها میافزاید.)
3- پاداش مضاعف
«وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ »[60] (ترجمه: و اموال و فرزندانتان چیزى نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند، مگر کسانى که ایمان آورده و کار شایسته کرده باشند. پس براى آنان دو برابر آنچه انجام دادهاند پاداش است و آنها در غرفهها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود.)
5- بخشش گناهان
«... وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیَِّاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِى کاَنُواْ یَعْمَلُون»[61]
(ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان را میپوشانیم [و میبخشیم] و آنان را به بهترین اعمالی که انجام دادند، پاداش میدهیم.)
6- پاداش جاودان
«إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُْ ممَْنُون»[62]
(ترجمه: مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند پس برای آنها پاداش تمام نشدنی است.)
7- محبوب شدن در دلها
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[63]
(ترجمه: قطعاً کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، خداوند رحمان، محبتی برای آنان در دلها قرار میدهد.)
نتایج تحقیق
1- ایمان باور و اعتقاد قلبی نسبت به خداوند و رویکردی با تمام وجود نسبت به اوست.
2- برای تحقق ایمان در دو زمینه تلاش و کوشش لازم است، نخست در زمینه تقویت شناخت و علم و دیگری در زمینه انگیزش میل فطری خویش به ایمان.
3- ایمان غیر از علم و بلکه علم، اعمّ از ایمان است.
4- ایمان درجات و مراتبی دارد و ایمان کامل همان توحید خالص است.
5- متعلقهای ایمان، توحید، معاد و نبوت و فروعات آنهاست.
6- عمل صالح، عملی است که برای کسب رضایت پروردگار، با تحمل دشواریها انجام میشود.
7- از موانع عمل صالح، پیروی هوای نفس، حب دنیا و شرک عبادی، شمرده شده است.
8- رابطه ایمان و عمل صالح از دو جهت قابل بررسی است. رابطه مفهومی و رابطه تلازمی. در رابطه مفهومی، عمل، جزء ذات ایمان محسوب نمیشود ولی در رابطهی تلازمی، رابطهی دو سویه بین این دو برقرار است.
9- از عوامل تضاد بین عمل وعقیده، ضعف ایمان، قدرت شهوات و غفلت ذکر شده است.
10- از فوائد و آثار پیوند ایمان و عمل صالح عبارتند از: رسیدن به حیات طیبه، نورانیت دل، استجابت دعاها، دو چندان شدن حسنات، بخشش گناهان، دستیابی به پاداش جاودان و محبوب شدن در دلها.
منابع
1- قرآن کریم
2- آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1388
3- امینی، ابراهیم، خودسازی، قم، انتشارات شفق، 72
4- امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1376
5- ره توشه راهیان نور، ویژه ماه رمضان، دفتر تبلیغات اسلامی، 1387
6- فراهیدی، خلیل، العین، ج1، قم، انتشارات اسوه، 1414ق
7- فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای اخلاقی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383
8- قرائتی، محسن، درسهای از قرآن، تهران، انتشارات غدیر، 1370
9- فقیه، سید میر احمد، انوار هدایت، ج1، قم، انتشارات نسل جوان، 1374
10- کاشفی، محمد رضا، عرفان و تصوف، قم، دفتر نشر معارف، 1385
11- علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، 1386
12- علامه مجلسی، عین الحیاة، ج2، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، نشر بیتا، 1376
13- مصباح یزدی، محمد تقی، به سوی او، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1382
14- مصباح یزدی، محمد تقی، به سوی خودسازی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1380
15- مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، قم، انتشارات صدرا، 1374
16- محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، دار الحدیث، 1388
17- محمد بن یعقوب، کلینی، اصول کافی، مؤسسه الوفا، 1382
18- مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، دارالکتب الاسلامیه، 1388
19- مفتاح، احمد رضا، رابطه ایمان و عمل در شیعه و آیین کاتولیک، دانشگاه قم، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد
20- نهج البلاغه، فیض الاسلام، انتشارات فقیه، تهران، 1374
21- www.cgie.org.ir