شرالبریه چه کسانی هستند؟
منظور از این آیه چه کسانی هستند؟
ان الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شرالبریه
ظاهرا بدترین انسانها قاتلین اهل بیت و یزیدیان و امثالهم هستند.اما این آیه بدترینها را دو گروه معرفی میکند:کسانی از اهل کتاب که کافر شدند و مشرکان(یا کسانی از مشرکان که کافر شدند).آیا یزیدیان هم جزو این دسته هستند؟اگر هستند کدام گروه؟مشرکین،بدلیل اینکه شیطان را میپرستیدند(چنانکه حضرت ابراهیم به پدرش گفت شیطان را نپرست)؟که در این صورت منظور از مشرکان در خیلی آیات دیگر هم میتواند همین باشد!یا اهل کتاب،بدلیل اینکه بالاخره مسلمانند و اهل کتاب؟(اصلا جایی میتوان اهل کتاب را به مسلمانان هم اطلاق داد؟فکر نمیکنم) یا اینکه اصلا اینها جزو این افراد نیستند.
افرادیکه اخسرین اعمال دارند چه؟
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6بینه )
از اهل کتاب، آنها که کافرند و نیز مشرکان، در آتش جهنمند و در آن همواره خواهند بود. اینان بدترین آفریدگانند
، عن أبی جعفر (علیه السلام)، فی قوله عز و جل: لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ، قال: «هم مکذبو الشیعة، لأن الکتاب هو الآیات، و أهل الکتاب الشیعة».(تفسیر البرهان)
قرآن برای همه اعصار است واهل کفر وانکار خود آیات اسلام راهم شامل میشود چناکه این روایت بدان اشاره میکندتعابیر قرآنی از اهل کتاب
تعابیر قرآن از اهل کتاب دوگونه است:
1.عنوانهای عام؛ مانند:
«إنّ الّذین کفروا»، «یا أهل الکتاب»، «من أهل الکتاب»، «إنّ الّذین أوتوا الکتاب»، «الّذین ءاتیناهم الکتاب» و «الّذین أوتوا نصیباً من الکتاب».
2. عنوانهای خاص؛ مانند:
«یا أیّها الّذین هادوا»،«والّذین هادوا»،«یا بنیإسرائیل»،«الیهود» که مربوط به قوم یهود است. «النصاری» و «المجوس» که دربارهی مسیحیان و مجوسیان (دستکم زرتشتیان جزء مجوس محسوب میشوند) میباشد.
بنابر این اهل اسلام در مفهوم آن ترک احکام دین میشوند چون دستورات اصیل اسلام راکنار گذاشته اند
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (78بقره )
برخى از ایشان بیسوادانى هستند که نمىدانند در آن کتاب چیست، جز سخنانى که شنیدهاند و مىخوانند. اینان تنها پایبند گمان خویشند.
تطبیق ]یه دیگر برمورد زمانه اسلام:
" مردى به امام صادق ع عرض کرد با اینکه عوام یهود اطلاعى از کتاب آسمانى خود جز از طریق علمایشان نداشتند، چگونه خداوند آنها را نسبت به تقلید از علماء و پذیرش از آنان مذمت مىکند؟! (اشاره به آیات مورد بحث است) آیا عوام یهود با عوام ما که از علماى خود تقلید مىکنند تفاوت دارند؟ ...
امام فرمود: بین عوام ما و عوام یهود از یک جهت فرق و از یک جهت مساوات است، از آن جهت که مساوى هستند خداوند عوام ما را نیز مذمت کرده همانگونه که عوام یهود را نکوهش فرموده.
اما از آن جهت که با هم تفاوت دارند این است که عوام یهود از وضع علماى خود آگاه بودند، مىدانستند آنها صریحا دروغ مىگویند، حرام و رشوه مىخورند و احکام خدا را تغییر مىدهند، آنها با فطرت خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصى فاسقند و جایز نیست سخنان آنها را در باره خدا و احکام او بپذیرند، و سزاوار نیست شهادت آنها را در باره پیامبران قبول کنند، به این دلیل خداوند آنها را نکوهش کرده است (ولى عوام ما پیرو چنین علمایى نیستند).
و اگر عوام ما از علماى خود فسق آشکار و تعصب شدید و حرص بر دنیا و اموال حرام ببینند هر کس از آنها پیروى کند مثل یهود است که خداوند آنان را به خاطر پیروى از علماى فاسق نکوهش کرده است،
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (7بینه )
کسانى که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته مىکنند بهترین آفریدگانند
در این آیه بعد به گروه دوم که نقطه مقابل آنها هستند و در قوس صعودى قرار دارند اشاره کرده مىفرماید:" کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند آنها بهترین مخلوقات خدا هستند" (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ).
سپس پاداش آنها را در چند جمله کوتاه چنین بیان مىکند:" جزاى آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش پیوسته جارى است، در حالى که همیشه در آن مىمانند (جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً).
" هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود" (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ).
و این مقام والا و پاداشهاى مهم و بى نظیر از آن کسى است که از پروردگارش بترسد" (ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ).
قابل توجه اینکه در مورد مؤمنان سخن از انجام اعمال صالح نیز به میان آمده که در حقیقت میوه درخت ایمان است، اشاره به اینکه ادعاى ایمان به تنهایى کافى نیست، بلکه اعمال انسان باید گواه بر ایمان او باشد، ولى کفر به تنهایى هر چند توأم با عمل ناصالحى نیز نباشد مایه سقوط و بدبختى است، گذشته از این کفر معمولا مبدأ انواع گناهان و جنایات و اعمال خلاف نیز مىشود.
تعبیر" أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ" به خوبى نشان مىدهد که انسانهاى مؤمن و صالح العمل حتى از فرشتگان برتر و بالاترند، چرا که آیه مطلق است، و هیچ استثنایى در آن نیست، آیات دیگر قرآن نیز گواه بر این معنى مىباشد، مانند آیات سجود فرشتگان بر آدم، و آیه و لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ (اسراء- 70).
به هر حال در این آیه نخست از پاداش مادى و جسمانى آنها که باغهاى پر نعمت بهشتى است سخن به میان آمده، و بعد از پاداش معنوى و روحانى آنان که هم خدا از آنان راضى است و هم آنان از خدا راضى.
آنها از خدا راضىاند چرا که هر چه خواستهاند به آنها داده، و خدا از آنها راضى است چرا که هر چه او خواسته انجام دادهاند، و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرفنظر کرده، چه لذتى از این برتر و بالاتر که احساس کند مورد قبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده، و به لقاى او واصل گردیده است.
دارند هر کس از تو مرادى و مطلبى مقصود ما ز دنیا و عقبى لقاى تو است!
آرى بهشت جسم انسان، باغهاى جاویدان آن جهان است، ولى بهشت جانش رضاى خدا و لقاى محبوب است.
جمله" ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ" نشان مىدهد که تمام این برکات از" خوفو خشیت و ترس از خدا" سرچشمه مىگیرد، چرا که همین ترس انگیزه حرکت به سوى هر گونه اطاعت و تقوى و اعمال صالح است.
بعضى از مفسران با ضمیمه کردن این آیه به آیه 28 سوره فاطر إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ" تنها دانشمندان از خدا مىترسند" چنین نتیجه گرفتهاند که بهشت در واقع حق مسلم دانشمندان و آگاهان است.
( جمع بندی جواب)
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6بینه )
از اهل کتاب، آنها که کافرند و نیز مشرکان، در آتش جهنمند و در آن همواره خواهند بود. اینان بدترین آفریدگانند
، عن أبی جعفر (علیه السلام)، فی قوله عز و جل: لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ، قال: «هم مکذبو الشیعة، لأن الکتاب هو الآیات، و أهل الکتاب الشیعة».(تفسیر البرهان)
قرآن برای همه اعصار است واهل کفر وانکار خود آیات اسلام راهم شامل میشود چناکه این روایت بدان اشاره میکند
تعابیر قرآنی از اهل کتاب
تعابیر قرآن از اهل کتاب دوگونه است:
1.عنوانهای عام؛ مانند:
«إنّ الّذین کفروا»، «یا أهل الکتاب»، «من أهل الکتاب»، «إنّ الّذین أوتوا الکتاب»، «الّذین ءاتیناهم الکتاب» و «الّذین أوتوا نصیباً من الکتاب».
2. عنوانهای خاص؛ مانند:
«یا أیّها الّذین هادوا»،«والّذین هادوا»،«یا بنیإسرائیل»،«الیهود» که مربوط به قوم یهود است. «النصاری» و «المجوس» که دربارهی مسیحیان و مجوسیان (دستکم زرتشتیان جزء مجوس محسوب میشوند) میباشد.
بنابر این اهل اسلام در مفهوم آن ترک احکام دین میشوند چون دستورات اصیل اسلام راکنار گذاشته اند.
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (78بقره )
برخى از ایشان بیسوادانى هستند که نمىدانند در آن کتاب چیست، جز سخنانى که شنیدهاند و مىخوانند. اینان تنها پایبند گمان خویشند.
تطبیق ]یه دیگر برمورد زمانه اسلام:
" مردى به امام صادق ع عرض کرد با اینکه عوام یهود اطلاعى از کتاب آسمانى خود جز از طریق علمایشان نداشتند، چگونه خداوند آنها را نسبت به تقلید از علماء و پذیرش از آنان مذمت مىکند؟! (اشاره به آیات مورد بحث است) آیا عوام یهود با عوام ما که از علماى خود تقلید مىکنند تفاوت دارند؟ ...
امام فرمود: بین عوام ما و عوام یهود از یک جهت فرق و از یک جهت مساوات است، از آن جهت که مساوى هستند خداوند عوام ما را نیز مذمت کرده همانگونه که عوام یهود را نکوهش فرموده.
اما از آن جهت که با هم تفاوت دارند این است که عوام یهود از وضع علماى خود آگاه بودند، مىدانستند آنها صریحا دروغ مىگویند، حرام و رشوه مىخورند و احکام خدا را تغییر مىدهند، آنها با فطرت خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصى فاسقند و جایز نیست سخنان آنها را در باره خدا و احکام او بپذیرند، و سزاوار نیست شهادت آنها را در باره پیامبران قبول کنند، به این دلیل خداوند آنها را نکوهش کرده است (ولى عوام ما پیرو چنین علمایى نیستند).
و اگر عوام ما از علماى خود فسق آشکار و تعصب شدید و حرص بر دنیا و اموال حرام ببینند هر کس از آنها پیروى کند مثل یهود است که خداوند آنان را به خاطر پیروى از علماى فاسق نکوهش کرده است،
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (7بینه )
کسانى که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته مىکنند بهترین آفریدگانند
در این آیه بعد به گروه دوم که نقطه مقابل آنها هستند و در قوس صعودى قرار دارند اشاره کرده مىفرماید:" کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند آنها بهترین مخلوقات خدا هستند" (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ).
سپس پاداش آنها را در چند جمله کوتاه چنین بیان مىکند:" جزاى آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش پیوسته جارى است، در حالى که همیشه در آن مىمانند (جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً).
" هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود" (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ).
و این مقام والا و پاداشهاى مهم و بى نظیر از آن کسى است که از پروردگارش بترسد" (ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ).
قابل توجه اینکه در مورد مؤمنان سخن از انجام اعمال صالح نیز به میان آمده که در حقیقت میوه درخت ایمان است، اشاره به اینکه ادعاى ایمان به تنهایى کافى نیست، بلکه اعمال انسان باید گواه بر ایمان او باشد، ولى کفر به تنهایى هر چند توأم با عمل ناصالحى نیز نباشد مایه سقوط و بدبختى است، گذشته از این کفر معمولا مبدأ انواع گناهان و جنایات و اعمال خلاف نیز مىشود.
تعبیر" أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ" به خوبى نشان مىدهد که انسانهاى مؤمن و صالح العمل حتى از فرشتگان برتر و بالاترند، چرا که آیه مطلق است، و هیچ استثنایى در آن نیست، آیات دیگر قرآن نیز گواه بر این معنى مىباشد، مانند آیات سجود فرشتگان بر آدم، و آیه و لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ (اسراء- 70).
به هر حال در این آیه نخست از پاداش مادى و جسمانى آنها که باغهاى پر نعمت بهشتى است سخن به میان آمده، و بعد از پاداش معنوى و روحانى آنان که هم خدا از آنان راضى است و هم آنان از خدا راضى.
آنها از خدا راضىاند چرا که هر چه خواستهاند به آنها داده، و خدا از آنها راضى است چرا که هر چه او خواسته انجام دادهاند، و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرفنظر کرده، چه لذتى از این برتر و بالاتر که احساس کند مورد قبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده، و به لقاى او واصل گردیده است.
دارند هر کس از تو مرادى و مطلبى مقصود ما ز دنیا و عقبى لقاى تو است!
آرى بهشت جسم انسان، باغهاى جاویدان آن جهان است، ولى بهشت جانش رضاى خدا و لقاى محبوب است.
جمله" ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ" نشان مىدهد که تمام این برکات از" خوفو خشیت و ترس از خدا" سرچشمه مىگیرد، چرا که همین ترس انگیزه حرکت به سوى هر گونه اطاعت و تقوى و اعمال صالح است.
بعضى از مفسران با ضمیمه کردن این آیه به آیه 28 سوره فاطر إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ" تنها دانشمندان از خدا مىترسند" چنین نتیجه گرفتهاند که بهشت در واقع حق مسلم دانشمندان و آگاهان است.
( جمع بندی جواب)
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6بینه )
از اهل کتاب، آنها که کافرند و نیز مشرکان، در آتش جهنمند و در آن همواره خواهند بود. اینان بدترین آفریدگانند
، عن أبی جعفر (علیه السلام)، فی قوله عز و جل: لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ، قال: «هم مکذبو الشیعة، لأن الکتاب هو الآیات، و أهل الکتاب الشیعة».(تفسیر البرهان)
قرآن برای همه اعصار است واهل کفر وانکار خود آیات اسلام راهم شامل میشود چناکه این روایت بدان اشاره میکند
تعابیر قرآنی از اهل کتاب
تعابیر قرآن از اهل کتاب دوگونه است:
1.عنوانهای عام؛ مانند:
«إنّ الّذین کفروا»، «یا أهل الکتاب»، «من أهل الکتاب»، «إنّ الّذین أوتوا الکتاب»، «الّذین ءاتیناهم الکتاب» و «الّذین أوتوا نصیباً من الکتاب».
2. عنوانهای خاص؛ مانند:
«یا أیّها الّذین هادوا»،«والّذین هادوا»،«یا بنیإسرائیل»،«الیهود» که مربوط به قوم یهود است. «النصاری» و «المجوس» که دربارهی مسیحیان و مجوسیان (دستکم زرتشتیان جزء مجوس محسوب میشوند) میباشد.
بنابر این اهل اسلام در مفهوم آن ترک احکام دین میشوند چون دستورات اصیل اسلام راکنار گذاشته اند.
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (78بقره )
برخى از ایشان بیسوادانى هستند که نمىدانند در آن کتاب چیست، جز سخنانى که شنیدهاند و مىخوانند. اینان تنها پایبند گمان خویشند.
تطبیق ]یه دیگر برمورد زمانه اسلام:
" مردى به امام صادق ع عرض کرد با اینکه عوام یهود اطلاعى از کتاب آسمانى خود جز از طریق علمایشان نداشتند، چگونه خداوند آنها را نسبت به تقلید از علماء و پذیرش از آنان مذمت مىکند؟! (اشاره به آیات مورد بحث است) آیا عوام یهود با عوام ما که از علماى خود تقلید مىکنند تفاوت دارند؟ ...
امام فرمود: بین عوام ما و عوام یهود از یک جهت فرق و از یک جهت مساوات است، از آن جهت که مساوى هستند خداوند عوام ما را نیز مذمت کرده همانگونه که عوام یهود را نکوهش فرموده.
اما از آن جهت که با هم تفاوت دارند این است که عوام یهود از وضع علماى خود آگاه بودند، مىدانستند آنها صریحا دروغ مىگویند، حرام و رشوه مىخورند و احکام خدا را تغییر مىدهند، آنها با فطرت خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصى فاسقند و جایز نیست سخنان آنها را در باره خدا و احکام او بپذیرند، و سزاوار نیست شهادت آنها را در باره پیامبران قبول کنند، به این دلیل خداوند آنها را نکوهش کرده است (ولى عوام ما پیرو چنین علمایى نیستند).
و اگر عوام ما از علماى خود فسق آشکار و تعصب شدید و حرص بر دنیا و اموال حرام ببینند هر کس از آنها پیروى کند مثل یهود است که خداوند آنان را به خاطر پیروى از علماى فاسق نکوهش کرده است،