زمانی که 13 آبان 1358، دانشجویان مسلمانان پیرو خط امام، لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر نمودند، اقتدار سالیان دراز استکبار جهانی ایالات متحده آمریکا با چالش بزرگی دوره بعدی آن کشور همین مسئله شد و دیگر مردم آمریکا به او رای ندادند.

آن روز صبح که دانشجویان از دیوار لانه جاسوسی بالا رفتند و آنجا را به تصرف خود درآوردند تنها نگران این موضوع بودند که آیا امام خمینی(ره) از این کار آنها حمایت خواهند کرد؟ وقتی اخبار ساعت 14 پیام امام را قرائت نمودند و نام «انقلاب دوم» بر این عمل دانشجویان نهادند، بیش از 400 دانشجو 444 روز را در آنجا ماندند تا بتوانند از انقلاب اسلامی در برابر تهدیدهای پیش روی حمایت کنند. در میان این دانشجویان بودند افرادی که در حفظ لانه جاسوسی در برابر خطرات گوناگون نقش به سزایی را ایفا نمودند که نمونه بارز آن شخصی به نام عباس محمد ورامینی معروف به«عباس ورامینی» بود.

او در یک خانواده مذهبی و سنتی در دل تهران به دنیا آمد. با اینکه در یک خانواده پر جمعیت می زیست اما از همان ابتدا هم یک تافته جدا بافته بود. به قول معروف یک فامیل بود و یک عباس. همه او را دوست داشتند و به حرفش گوش می دادند. تبدیل شده بود به یک محک ارزش گذاری و هرکسی می خواست سری در میان سرها داشته باشد سعی می کرد تا خود را شبیه عباس نماید.

در محلی که زندگی می کرد، آنچنان شخصیتی از خود به جای گذاشته بود که همه به او احترام می گذاشتند. بزرگان محل آنقدر به او اعتماد داشتند که با حمایت های آنها بودکه توانست به کمک دیگر دوستانش هیئتی را برای نوجوانان محل راه اندازی کند. از همانجا هم بود که از همین نوجوانان. نیروهایی برای حمایت از انقلاب اسلامی شکل گرفت.

بعد از 22 بهمن 57 دیگر کمتر عباس در منزل دیده می شد. بعد از این که به کمک دیگر دوستانش کمیته محله خیام تهران را راه اندازی کرد به زمین های کشاورزی اطراف تهران می رفت تا در برداشت محصول کمک حال کشاورزان باشد. او جزو اولین نفراتی بودکه به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در لانه جاسوسی پیوست و نقش به سزایی در حفاظت از آنجا ایفا نمود. استعداد او در امور نظامی باعث شد که عباس بعد از پایان یافتن ماجرای لانه جاسوسی به ستاد مرکزی بسیج مستضعفین رفته و تجربیات خود را در واحد آموزش به کار بگیرد. آن روزها جنگ رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی شروع شده بود. اما عباس آدمی نبود که پشت میز اتاق کاش بنشیند. او مرد عملیات بود و از هر فرصتی برای حضور در منطقه جنگی استفاده می کرد. دفاع از آبادان، حضور فعال در عملیات های فتح المبین، بیت المقدس و. . . از جمله فعالیت های عباس در خط مقدم نبرد با دشمن بود. او هم در جنگ حضور فعال داشت و هم تمام تلاشش را در تهران برای کامل کردن کتب آموزش نظامی معطوف کرده بود.

آبان ماه 1361 بود که دیگر عباس طاقت ماندن در تهران را نداشت و به همران یار دیرینش مجید رمضان برای همیشه به منطقه عملیاتی رفت. آنجا بود که پس از گذراندن یک دوره کوتاه در اطلاعات و عملیات قرارگاه ظفر، به درخواست سردا ر شهید محمد ابراهیم همت، مسئولیت ستاد تیپ محمد رسول اللّه(ص) را پذیرفت و تحولی شگرف در آنجا بوجود آورد.

تا اینکه سردار حاج عباس ورامینی در 28 آبان 1362 درحین عملیات والفجر چهار به اصرار خود به نقطه رهایی نیروهای اسلام برای بازدید رفته بود که بر اثر اصابت گلوله خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل گردید. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.