مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۵۵ ق.ظ

سیره ی امام حسن عسکری علیه السّلام

نتیجه تصویری برای عکس شهادت امام یازدهم

سیره عملی امام حسن عسکری(ع)

جوانمردی ایشان تا اندازه‌ای بود که حتی به مخالفان نیازمند خود نیز کمک می‌کردند. محمّد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر(ع) نقل می‌کند: زمانی به تهی‌دستی مبتلا شده و زندگی برایمان دشوار شده بود. روزی پدرم(که بعد از امام هفتم(ع) فردی را به امامت نمی‌پذیرفت) به من گفت: نزد حسن بن علی برویم؛ زیرا او را به جوانمردی توصیف می‌کنند. به پدرم گفتم: مگر او را می‌شناسی؟! گفت: نه! راه که می‌رفتیم، پدرم گفت: کاش ایشان پانصد درهم به من بدهد تا دویست درهم آن‌را صرف پوشاک و دویست درهم را صرف پرداخت بدهی‌ها و صد درهم دیگر را هم برای مخارج زندگی به مصرف برسانم. من هم با خود گفتم: کاش سیصد درهم نیز به من می‌داد تا صد درهم را برای پوشاک و صد درهم را برای مخارج زندگی و با صد درهم دیگر مرکبی تهیه می‌کردم! وقتی به حضورشان رسیدیم، ایشان از پدرم پرسیدند چرا تاکنون نزد ما نیامده‌ای؟ پدرم گفت: با این وضع خجالت می‌کشیدم خدمت برسم! وقتی خواستیم مرخص شویم، همان مقدار پول که آرزویش را داشتیم، به ما دادند ... به پدرم گفتم: آیا دلیلی روشن‌تر از این برای امامت ایشان می‌خواهی؟ پدر گفت: من به آیین خود عادت کردم!![20]

سیره سیاسی امام حسن عسکری(ع)

امام عسکرى(ع) با وجود تمام محدودیت‌ها و کنترل‌هایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل می‌آمد، یک سلسله فعالیت‌هاى مخفیانه سیاسى را رهبرى می‌کرد که از چشم جاسوسان دربار به دور می‌ماند:

«داود بن اسود»، خدمتگزار امام(ع) که مأمور هیزم‌کشى و گرم کردن حمام خانه بود، می‌گوید: حضرتشان به من فرمود: «این چوب را بگیر و نزد عثمان بن سعید ببر و به او بده»، من چوب را گرفته روانه شدم، در راه به یک نفر سقّا برخوردم، قاطر او راه مرا بست. سقّا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کرده و به قاطر زدم. چوب شکست، وقتى محل شکستگى آن‌را نگاه کردم، چشمم به نامه‌هایى افتاد که در داخل چوب بود! به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم در حالی که سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.

وقتى به در خانه امام رسیدم، «عیسى» خدمتگزار امام، کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت می‌گوید: چرا قاطر را زدى و چوب را شکستى؟ گفتم: نمی‌دانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: «چرا کارى می‌کنى که مجبور به عذر خواهى شوى؟ مبادا بعد از این چنین کارى کنى، اگر شنیدى کسى به ما ناسزا هم می‌گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما در شهر و دیار بدى به سر می‌بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما می‌رسد».[21]

این قضیه نشان می‌دهد که امام(ع)، اسناد، نامه‌ها و نوشته‌هایى را که سرّى بوده، در میان چوب، جاسازى کرده و براى عثمان بن سعید، که شخص بسیار مورد اعتماد و رازدارى بوده، فرستاده است و این کار را به عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوء ظن کسى را جلب نمی‌کرده واگذار کرده است، ولى بر اثر بی‌احتیاطى او، نزدیک بوده این راز فاش شود.

امام عسکرى(ع) در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفاى عباسى که هر یک از دیگرى ستمکارتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:

  1. ۱. المعتزّ
  2. ۲. المهتدى
  3. ۳. احمد المعتمد[22]

خلفاى عباسى که روز نخست به نام طرفدارى از اهل بیت پیامبر(ص) و برای گرفتن انتقام آنان از بنى امیه قیام کردند، آنچه را که قبلاً به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفاى بنى امیه و بلکه بدتر از آنان، ستمگرى و خودکامگى را آغاز کردند.

امام حسن و تربیت شاگردان شایسته

امام حسن عسکری(ع) همانند سایر امامان معصوم(ع) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشت. چنانکه شیخ طوسی، بیش از صد نفر از یاران و شاگردان آن‌حضرت را یاد کرده است. [23]

امام حسن عسکری(ع) و نوشتن کتاب

حضرت عسکری(ع) علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتاب‌ها و نامه‌های فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  1. ۱. «تفسیر القرآن» که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن‌را نقل کرده است. گفتنی است؛ امروزه کتابی با عنوان «تفسیر الامام العسکری(ع)» موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آن‌را غیر از نوشته اصلی می‌دانند.[24]
  2. ۲. کتاب «المنقبة» که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است.[25]
  3. ۳. نامه‌ها.

امام حسن عسکری(ع) برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامه‌های فراوانی به شهرها نوشته است؛ مانند: نامه آن‌حضرت به شیعیان قم[26] که متن آن در کتاب‌ها ثبت و ضبط شده است. همچنین نامه‌ای که امام به «علی بن بابویه»،[27] «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری»[28] نوشته است.

امام حسن عسکری(ع) و تناقض قرآن

اسحاق کندى که از فیلسوف‌هاى زمان خود بود، مخفیانه و با جدیّت به نگارش کتابى به نام «تناقض القرآن» می‌پرداخت.

یکى از شاگردان او خدمت امام رسید. حضرت عسکرى(ع) فرمودند: «یک مرد توانا میان شما وجود ندارد که استادت را از سرگرم شدن به قرآن باز دارد؟» او گفت: ما از شاگردان این مرد هستیم چطور می‌توانیم در این مورد یا کار دیگرى بر او اعتراض نمائیم؟! امام(ع) فرمودند: «می‌توانى آنچه به تو می‌آموزم به او برسانى؟» جواب داد: آرى. فرمود: «می‌روى پیش او خیلى به او محبت می‌کنى و در کارى که اشتغال دارد به او کمک خواهى کرد. وقتى به تو انس گرفت و با او نزدیک شدى، می‌گویى یک سؤال برایم پیش آمده اگر اجازه می‌دهى بپرسم؟ او خواهد گفت: سؤالت را بپرس. به او بگو: آیا این امکان وجود دارد که قرآن پیش تو بیاید و بگوید منظورم از این سخن غیر آن چیزى است که تو گمان کرده‌اى! استادت چنین امکانی را تأیید خواهد کرد ... سپس این نکته را به او یادآوری کن که شاید قرآن معنایی غیر از آنچه تو خیال کرده‌اى را اراده کرده باشد».

شاگرد پیش استادش کندى رفت و مدتی با او همساز شد تا بالأخره این پرسش را مطرح ساخت ... کندی بعد از پذیرفتن اشکال از شاگردش پرسید که این اشکال کار خودت نیست و آن را از که آموخته‌ای؟! و بعد از آنکه فهمید که امام عسکری(ع) این توصیه را به شاگردش کرده بود، تمام آنچه نوشته بود را سوزاند.[29]

امام حسن عسکری(ع) و امام بعد از او

ابو الادیان می‌گوید: من در خدمت امام عسکری(ع) کار می‌کردم و نوشته‌هاى او را به شهرها می‌بردم هنگامی که آن‌حضرت در بستر بیماری بود به خدمت امام رسیدم، ایشان نامه‌هایى نوشت و فرمود: «اینها را به مدائن برسان. چهارده روز سفرت طول می‌کشد و روز پانزدهم وارد سامرا می‌شوى در حالی که از منزل من صدای شیون می‌شنوى و مرا روى تخته‏ غسل می‌بینى».

ابو الادیان می‌گوید: عرض کردم اگر این اتفاق برای شما بیفتد امام بعد از شما چه کسی خواهد بود؟

امام(ع) فرمود: «هر کس جواب نامه‌هاى مرا از تو خواست او بعد از من امام است».

ابو الادیان: نشانه‌اى بیفزائید.

امام(ع): «هر کس بر من نماز خواند او قائم بعد از من است».

ابو الادیان: نشانه‌ای دیگر بیفزائید.

امام(ع): «هر کس به آنچه در کیسه وجود دارد خبر داد او قائم بعد از من هست».

ابو الادیان: هیبت آن‌حضرت مانع شد که من بپرسم در کیسه چیست؟

من نامه‌ها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانچه فرموده بود روز پانزدهم به سامرا برگشتم و در خانه‌اش صدای شیون بود و تعدادی از شیعیان مشغول غسل دادن ایشان بودند، ناگهان دیدم جعفر برادر امام بر در خانه است و شیعه گرد او جمع هستند و او را تسلیت می‌دهند و به امامت تهنیت می‌گویند. با خود گفتم: اگر امام این است پس امامت باطل است؛ زیرا می‌دانستم که جعفر شراب می‌نوشد و  قمار می‌کند و طنبور هم می‌زند! من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزى از من نپرسید سپس شخصی بیرون آمد و گفت: یا سیدى برادرت کفن شده است برخیز و بر او نماز بخوان، جعفر بن على با جمعی از شیعیان که اطرافش بودند وارد حیاط شد و  وقتى وارد صحن خانه شدیم جنازه حسن بن على بر روى تابوت کفن کرده بود، جعفر جلو ایستاد که بر برادر نماز بخواند چون خواست الله اکبر گوید کودکى گندم‌گون و مجعد مو و پیوسته دندان از اطاق بیرون آمد و ردای جعفر را عقب کشید و گفت: «اى عمو! من سزاوارترم که به جنازه پدرم نمازگزارم! عقب بایست!». جعفر با روى درهم و رنگ زرد عقب ایستاد و آن کودک جلو ایستاد و بر او نماز خواند و امام حسن عسکری(ع) در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. سپس آن کودک گفت: «اى بصرى! جواب نامه‌ها را بیاور که با تو است»، آنها را به وى دادم و با خود گفتم: این دو نشانه. سپس نزد جعفر رفتم که داشت ناله و فریاد می‌کرد و از دست آن کودک می‌نالید، حاجز وشاء به او گفت: آن کودک که بود؟! گفت: به خدا سوگند! من تا کنون نه او را دیدم و نه او را می‌شناسم. ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از رحلت امام عسکری(ع) مطلع شده و به دنبال جانشین او بودند که آنان را به سوی جعفر بن على فرستادند. قمیان بر او سلام کرده و ... اظهار داشتند که نامه‌ها و اموالى با ما است، بگو: نامه‌ها از کیست و چقدر مال در این کیسه‌ها است؟ جعفر از جا پرید و جامه‌هاى خود را تکانید و گفت از ما علم غیب می‌خواهید؟! خادمى از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت: نامه‌هایى که با شما است از فلان و فلان است و در همیان، هزار اشرفى است. آنها نامه‌ها و اموال را به دست او سپردند و گفتند: آن کسی که تو را براى خاطر اینها فرستاده است او امام است.‏[30]

 

پی نوشت:

[20]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 326.

[21]. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4 ص 427.

[22]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ‏2، ص 131.

[23]. ر. ک: طوسى‏، محمد بن حسن‏، رجال،‏ ص 397 -  403، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‏، چاپ اول، 1415ق.

[24]. آقا بزرگ تهرانى،‏ الذریعة إلى ‏تصانیف ‏الشیعة، ج ‏2، ص 432، قم، اسماعیلیان، 1408ق.‏

[25]. همان، ج ‏23، ص 149.

[26].  مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ‏4، ص 425.

[27]. شیخ صدوق، محمد بن على، صفات الشیعة، ص 6، تهران، انتشارات زرارة، چاپ سوم، 1380ش.

[28]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 484، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.

[29]. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ‏4، ص 424.

[30]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏2، ص 474 – 476.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۱۴
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی