عالم ذر
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ، قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ* أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَک آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کنَّا ذُرِّیةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ* وَ کذلِک نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ. (سوره اعراف، آیات 172 تا 174)
[و(به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه ی آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی می دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطری توحید بی خبر ماندیم)»!
یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم؛ (و چاره ای جز پیروی از آنان نداشتیم؛) آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام دادند مجازات می کنی؟!»
این گونه، آیات را توضیح می دهیم؛ و شاید به سوی حق بازگردند(و بدانند ندای توحید در درون جانشان، از روز نخست بوده است)!]
ذرّ به معنای موجود بسیار ریز منتشر در هوا می باشد. المنجد که لغات عربی را ریشه یابی نموده است می گوید: ذرّ کوچکترین شی ء ممکن می باشد و اگر ده میلیون ذره صف به صف شوند، طول آنها به یک میلیمتر می رسد، ملکول اتم را به همین جهت ذره گویند.
آیه مورد بحث می فرماید: خداوند از پشت فرزندان آدم ذرّیه آنها را برگرفت و گواه بر خویش ساخت و فرمود:
أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ.
همه ذرات در آن عالم به خداوند خویش و پروردگار خود پاسخ دادند:
بَلی شَهِدْنا.
سپس خداوند به آنها فرمود: در قیامت می گویید از این غافل بودیم. یعنی در آن عالم به مشاهده دیدید و تسلیم شدید، اما در دنیا به واسطه تعلقات فراموش کردید ولی وقتی بساط دنیا برچیده شد و تعلقات از بین رفت، بار دیگر به یاد آن می افتید و می گویید ما از آن غافل بودیم.
برخی مفسرین گفته اند این قسمت آیه أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ.
خطاب به انسان های دنیوی است و خداوند می فرماید، ما از بنی آدم چنین اعتراف گرفتیم تا نگوید، غافل از آن میثاق بودیم، و البته تفسیر اول صحیح تر و لطیف تر است.
یا این که می گویید پدران ما مشرک بودند و ما اولاد آنها هستیم.. . در حالی که پدران شما نیز در آن میثاق شرکت داشتند. (تا نگوئید پدران ما از قبل مشرک بوده اند و ما اولاد آنها هستیم آیا ما را به اعمال باطل آنها مجازات می کنی) و در نهایت خداوند می فرماید: ما چنین آیات را بیان می داریم تا شاید ندای توحید را که در آن عالم داشته اند موجب شود به سوی حق باز گردند.
عالم ذرّ
خداوند متعال بعد از خلقت انسان، از نطفه او نسل بشر را خارج ساخت و آن را به تعداد تمام افراد بشر از فرزندان آدم قرار داد، چرا که همه خلایق حظّی از آن نطفه اصلی دارند. سپس آنها را حیات و عقل بخشید و به آنها فرمود:
أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ.
همه آن ذرات که بی تردید ربّ خویش را می شناختند عرض کردند:
بَلی شَهِدْنا.
سپس خداوند آنها را بار دیگر جمع ساخت و به نطفه آدم علی نبینا و آله و علیه السلام برگرداند.
البته این مطلب با علم تجربی قابل بررسی نیست و اصولًا علم تجربی توان مداخله در ماوراء ماده را ندارد. کما این که علم تجربی نمی تواند عالم برزخ و عالم قیامت را تصویر کند.
به هر حال عالم ذر، عالمی غیر عالم دنیا و نشئه ای غیر از حیات مادی است. در آن عالم تمام خلایق انسی، ربوبیت خداوند را به عیان دیده اند و بدان گواهی داده اند، آن عالم، عالم استدلال و برهان نبوده است، زیرا وقتی حقیقت ملموس گردد و به وضوح آشکار شود، استدلال کارایی خود را از دست می دهد.
در آن عالم به واسطه نبودن علایق مادّی و لذّات حسّی، پرده ها کنار رفته و ملکوت هویدا گشته، و هویدا شدن ملکوت، یقین به آن را بدون احتیاج به استدلال به دنبال داشته است، و این همان ملکوتی است که خداوند در دنیا نیز به حضرت ابراهیم علیه السلام عطا بخشید.
وَ کذلِک نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیکونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ.[1]
و چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد.
دلایل اثبات
در این قسمت از بحث به بررسی سه دلیل از دلائل اثبات عالم ذر می پردازیم.
1- امکان عقلی
وجود انسان در عوالم مختلف و نظام های متفاوت محال نیست. کما این که قرآن کریم برای انسان غیر از دنیا، حیات در خزائن و حیات برزخی (مثالی)[2] و حیات اخروی را اثبات فرموده است، توجه کنید.
وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ.[3]
چیزى نیست جز این که خزائن آن نزد ماست ولى ما جز به قدر معین فرو نمىفرستیم.
در این آیه خداوند می فرماید: اصل هر چیزی، نزد خداوند محفوظ است، و انسان نیز وجودی نزد خداوند در خزائن او دارد.
... وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ.[4]
و پشت سرشان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.
در آیه بالا نیز بعد از مرگ تا قیامت به نام عالم برزخ نامیده شده است.
وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یوْمَ الْقِیامَةِ...[5]
آنان( قوم عاد) در دنیا و در قیامت مطرودند.
تقابل قیامت و دنیا در این آیه، وجود دو عالم را تبیین می نماید.
از سوی دیگر هیچ چیزی توان تخطّی از امر خداوند را ندارد و جهان همگی در قبضه قدرت اوست و آنچه که او بخواهد میسّر می گردد.
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ.[6]
هر گاه چیزى اراده کند، به او مىگوید بشو پس مىشود.
2- دلالت آیه
دلالت آیه آغاز بحث بر وجود عالم ذر قبل از عالم دنیا کافی و وافی است و از آنچه که در تفسیر آیه بیان کردیم، این مطلب کاملًا واضح شد. لذا شیوه استدلال به آیه را تکرار نمی کنیم و پاسخ شبهات احتمالی را به آخر بحث واگذار می نماییم.
3- روایات
مرحوم مجلسی در جلد 53 بحارالأنوار حدود 200 روایت در مورد عالم ذر نقل نموده است که در اینجا نمونه هایی چند اشاره می شود.
«اصبغ بن نباته» گوید ابن کوا از حضرت امیر علیه السلام پرسید، آیا قبل از موسی، خداوند با کسی حرف زده است؟ حضرت فرمود:
قَدْ کلَّمَ اللَّهُ جَمیعَ خَلِقِهِ بِرُّهُمْ وَ فاجِرُهُمْ وَ رَدُّوَا عَلَیهِ الْجَوابَ.
خداوند با تمام خلایقش، چه نیکوکار و چه فاجر سخن گفته است و آنها خداوند را جواب دادهاند.
این سخن بر ابن کوا سخت آمد و او نتوانست چنین سخنی را بپذیرد، لذا پرسید: چگونه سخن گفته است؟ و حضرت در پاسخ فرمودند:
اوَما تَقْرَءُ کتابَ اللَّهِ اذْ یقُولُ لِنَبِیهِ وَ اذْ اخَذَ رَبُّک... فَقَدْ اسْمَعَهُمْ کلامَهُ وَ رَدُّوا عَلَیهِ الْجَوابَ کما تَسْمَعُ فی قَوْلِ اللَّهِ یابنَ الْکوَا قالو بلی فقالَ لَهُمْ: انّی انَا اللَّهُ لا الهَ الّا انَا وَ انَا الرَّحْمنُ الرَّحیمِ، فَاقِرُّوا له بِالطَّاعَةِ و الرُّبُوبِیةِ، وَ مَیزَ الرُّسُلَ و الْانْبِیاءَ و الْاوْصِیاءَ، وَ امَرَ الْخَلْقَ بِطاعَتِهِمْ فَاقِرُّوا بذلِک المیثاقِ، فَقالَتِ الْمَلائِکةُ عِنْدَ اقْرارِهِمْ بِذلِک شَهِدْنا عَلَیکمْ یا بَنی آدَمَ انْ تَقُولُوا یوْمَ القِیمَةِ انَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلینَ.[7]
آیا قرآن نخواندهاى وقتى به پیامبرش مىفرماید«و اذا اخذ...» خلایق سخن خداوند را شنیدند و جواب گفتند کما این که از بیان خدا مىشنوى« قالوا بلى» خداوند به آنها فرمود: منم خداى، نیست خدایى جز من، رحمن رحیم هستم. خلایق هم اعتراف به اطاعت از او و ربوبیّت او نمودند. و خداوند رسولهاى خویش و اوصیاء آنها را معین نمود و خلایق را به اطاعت آنان فرمان داد، و همه در این پیمان بدانها اعتراف کردند. و ملائک در آن وقت گفتند: ما بر شما اى بنى آدم گواه هستم «ان تقولوا یوم القیمة...»
قال الباقر علیه السلام: انَّ اللَّهَ تَبارَک وَ تَعالی حَیثُ خَلَقَ الْخَلْقَ، خَلَقَ ماءً عَذْباً وَ ماءً مالِحاً اجاجاً، فَامْتَزَجَ الْماآنَ، فَاخَذَ طیناً مَنْ ادیمِ الْارْضِ فَعَرَکهُ عَرْکاً شَدیداً، فَقال لِاصْحابِ الْیمینِ وَ هُمْ کالذَّرِ یدِبُّونَ الَی الْجَنَّةِ وَلا ابالی. وَقالَ لِاصْحابِ الشِّمالِ: الَی النَّارِ وَ لا ابالی، ثُمَّ قالَ: الَسْتُ بِرَبِّکمْ، قالوا بلی شَهِدْنا انْ تَقُولُوا یوْمَ القِیمَةِ انَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلینَ.[8]
زمانى که خداوند، خلایق را خلق نمود آب شیرین و تلخ را نیز آفرید و به هم مخلوط ساخت و سپس از خاک روى زمین مقدارى برداشت و به شدّت مالید، سپس به اصحاب یمین که مانند ذر حرکت مىکردند فرمود: به سوى بهشت روید و بر من ابایى نیست، و به اصحاب شمال فرمود: به سوى جهنم روید و ابایى بر من نیست، پس از آن فرمود الست بربکم؟ قالو ...
«ابی بصیر» می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چگونه جواب دادند در حالی که «ذر» بودند؟ امام در پاسخ فرمودند:
جَعَلَ فیهِمْ ما اذا سَأَلَهُمْ اجابُوهُ.[9]
خداوند در آنها چیزى قرار داده بود که اگر مورد سؤال او قرار گرفتند، جواب دهند.
«زراره» می گوید از امام باقر علیه السلام در مورد آیه «و اذ اخذ...» سؤال نمودم، حضرت فرمودند:
اخْرَجَ اللَّهُ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیتَهُ الی یوْمِ القِیمَةِ فَخَرَجُوا وَهُمْ کالذَّرِ، فَعَرَفَهُمْ نَفْسَهُ وَ اراهُمْ نَفْسَهُ، وَ لَوْلا ذلِک ما عَرَفَ احَدٌ رَبَّهُ و ذلک قَوْلُهُ: وَ لَئِنْ سَأَلَتْهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْارْضَ لَیقُولُونَ اللَّهَ.[10]
خداوند از پشت آدم ذریّه وى را تا روز قیامت به شکل ذر خارج ساخت، و خود را به آنها شناسانید و نشان داد، که اگر چنین نمىشد احدى خداوند خود را نمىشناخت. و این همان آیه شریفه است که اگر از آنان سؤال کنى چه کسى آسمانها و زمین را خلق کرده است؟ همگى گویند خداوند.
جابر از امام باقر علیه السلام و او از پدران و اجدادش و از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نقل می کند که آن حضرت به حضرت امیر علیه السلام فرمودند:
انْتَ الَّذی احْتَجَّ اللَّهُ فی ابْتِدائِهِ الْخَلْقِ، حَیثُ اقامَهُمْ اشْباحاً، فَقالَ لَهُمْ الَسْتُ بِرَبِّکمْ، قالُوا بَلی، قال محمدٌ رسولُ اللَّهِ، قالُوا بَلی، قال وَ عَلِی امیرُالْمُؤْمِنینَ، فَابَی الْخَلْقَ کلُّهُمْ جَمیعاً، الّا اسْتِکباراً وَ عُتُوّاً عَنْ وِلایتِک الّا نَفَرٌ قَلیلٌ وَ هُمْ اقَلُّ الْقَلیلِ و هم اصْحابُ الیمینِ.[11]
تو کسى هستى که در ابتداى خلقت موجودات، خداوند به تو احتجاج نموده، زمانى که اشباح را برانگیخت و به آنها فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: تو پروردگار ما هستى. سپس فرمود: آیا محمّد رسول خدا نیست؟ گفتند: هست، فرمود: آیا على امیرالمؤمنین نیست؟ همه خلایق از پاسخ این سؤال ابا کردند و کبر ورزیدند، مگر عدهاى اندک که بسیار کم بودند و آنان اصحاب یمین هستند.
ردّ شبهات
در پایان مبحث به طرح شبهات مطرح شده بر وجود عالم ذر پرداخته و در حد وسع مقال آنها را پاسخ می گوییم.
1- ذرّه ای که خداوند از صلب انسان برگرفته است اگر دارای عقل و شعور نبوده است توان فهم معارف را ندارد و پرسش خداوند صحیح نمی باشد و اگر دارای عقل و ادراک بوده است لازم بود خداوند در این آیه بدان اشاره می کرد و می فرمود: با این که شعور داشتند گفتند: بَلی شَهِدْنا.
جواب) صرف مأخوذ شدن ذره و سؤال حکیم از آن دلالت بر شعور او می کند و الّا سؤال لغو است و لغو از حکیم صادر نمی گردد. پاسخ ذره به خداوند نیز همین اقتضاء را دارد، چه اگر ادراک نمی داشت پاسخ نمی داد یا پاسخ غیر مناسب می داد.
2- چگونه ممکن است خداوند از همه خلایق پیمان گرفته باشد، در حالی که هیچ یک از انسان ها آن را بیاد ندارند. هیچ کس به خاطر ندارد چه وقت در مقابل خداوند قرار گرفته است و کجا چنین محادثه ای صورت پذیرفته است؟
جواب) آنچه در آیه شریفه آمده است اصل میثاق می باشد نه جزئیات و کیفیت آن، و البته فطرت خدا جویی تمام انسان ها در همه اعصار منکر ربوبیت خداوند تبارک و تعالی نبوده و همگی به ربوبیت او واقفند. علاوه این که انسان ها به اندازه عقل و خردشان و به اندازه پرهیزشان از گناه و عدم توجهشان به مظاهر دنیوی، میثاق ذرّ را فراموش ننموده اند و در این میان رسول خاتم صلی اللَّه علیه و آله به واسطه تکمیل عقل، پیمان ذرّ را به خاطر داشت.
برخی به حضرت رسالت عرض کردند: چرا دیگر پیامبران بر تو پیشی گرفته و تو آخرین آنها هستی، حضرت در پاسخ فرمودند:
انّی کنْتُ اوَّلُ مَنْ اقَرَّ بِرَبّی وَ اوَّلُ مَنْ اجابَ، حَیثُ اخَذَاللَّهُ میثاقَ النَّبیینَ وَ اشْهَدَهُمْ عَلی انْفُسِهِمْ الَسْتُ بِرَبِّکمْ؟ قالَ: بَلی، فَکنْتُ اوَّلُ مَنْ قالَ: بَلی، فَسَبَقْتُهُمْ الَی الْاقْرارِ بِاللَّهِ.[12]
من اولین کسى بودم که اقرار به خداوند آوردم و اولین کسى بودم که خداوند را پاسخ گفتم، زمانى که خداوند از پیامبران میثاق گرفت و آنها را گواه خود ساخت، و فرمود: آیا من پرودگار شما نیستم، من اوّلین کسى بودم که گفتم آرى، و بر همه انبیاء در اعتراف به حقانیت خدا سبقت جستم.
3- آیه شریفه، تنها به محادثه خداوند با برخی از بنی آدم اشاره دارد زیرا می فرماید:
«من بنی آدم» و نمی فرماید «من آدم» و لذا همه ذریه حضرت آدم مورد خطاب قرار نگرفته است با توجه به اینکه «من» گاهی برای تبعیض و بیان جزئی از کل بکار می رود. از سوی دیگر این آیات در بیان تعلیل پیمان آمده است: «تا نگویید پدران ما بت پرست بوده اند» و این بدان معناست که مخاطبین خداوند پدرانشان مشرک بوده اند، بنابراین آنهایی که پدران مؤمن داشته اند مورد خطاب قرار نگرفته اند. به هر حال مورد خطاب خداوند برخی از مردم بوده و آن هم کسانی هستند که پدرانشان مشرک بوده اند، نه همه خلایق.
جواب) دلالت آیه بر تمام ذریه حضرت آدم کافی است، زیرا بنی آدم به منزله اولاد آدم است و مترادف واژه فارسی «آدمیزاد» می باشد.
البته آنچه در ادامه آیه آمده است، نهی از کلام احتمالی بنی آدم و پاسخ آنها است و لذا لازم نیست همه غافل باشند و یا پدران همگی مشرک بوده باشند.
علاوه این که بیان اصل پیمان در قرآن به این جهت است که مشرکین و کفار از خواب غفلت بیدار شوند و واقعیت ها را مخفی نکنند، لذا قرآن می خواهد بفرماید مشرکین با این که پیمان الست بسته بودند، انکار کردند و البته مؤمنین چون پیمان شکنی نکردند مورد این نکوهش قرار نگرفته اند.
4- مراداز عالم ذر، عالمی قبل از خلقت انسان نیست بلکه مراد «عالم استعداد» است به این صورت هرگاه نطفه کسی منعقد می شود، خداوند به وی استعداد و آمادگی برای قبولی توحید می دهد و با وی سخن می گوید لذا سؤال خداوند اصولًا سؤالی تکوینی است و پاسخ آنان نیز به این صورت است.
جواب) این تفسیر هرچند به عنوان تفسیر عالم ذر گفته شده است ولی در واقع ردّ عالم ذرّ است، چنین تفسیری بر هیچ برهانی جز استنادهای ظنّی و خیالی و استحسانی اقامه نشده است و بلکه کلام خدا را در حد کلام خطبای عرب نازل نموده و کلام وحی را به عنوان سخنی کنائی معرفی نموده است و آن را اشاره «سمبولیک» خوانده است.
چنین تفسیری خلاف ظاهر آیه، و صریح روایات است و آنچه که ما در اثبات عالم ذر گفتیم این تفسیر را مردود می شمارد، مضافاً اینکه در آیه از لفظ ماضی «اخذ» استفاده شده است، و این دلالت بر تحقق این امر در گذشته می کند نه این که با خلق هر انسانی میثاق جدیدی صورت پذیرد.
ثالثاً، چنین تفسیری مستلزم این است که گفته شود، انسان دو شخصیت دنیوی دارد ابتدا نطفه وی از کمر پدر اخذ می شود و حالت انسانی از عقل و شعور و ادراک می یابد سپس بر می گردد و حالت نخست را پیدا می کند تا بار دیگر در رحم مادر قرار گرفته و پس از سیر طبیعی، شخصیت دیگری پیدا کند و این مطلب یعنی تعدد شخصیت محال بوده و تمام اشکالاتی که مفسرین از آنها گریخته و تن به چنین تفسیری داده اند دوباره مترتب می شود.
پی نوشت ها
[1] سوره انعام، آیه 75.
[2] حیات مثالى برزخ، نشئه دیگر از حیات مادى است و انسان مثالى همان انسان دنیوى و جسمانى است بدون اینکهعوارض جسم را دارا باشد.
[3] سوره حجر، آیه 21.
[4] سوره مؤمنون، آیه 100.
[5] سوره هود، آیه 60.
[6] سوره یس، آیه 82.
[7] تفسیر عیاشى، ج 2، ص 41.
[8] تفسیرالمیزان، ج 8، ص 323.
[9] همان، ص 326.
[10] تفسیر عیاشى، ج 2، ص 40.
[11] بحارالأنوار، ج 24، ص 2؛ ج 67، ص 127.
[12] تفسیر عیاشى، ج 2، ص 39.