چگونه میتوان به آرامش رسید؟؟؟؟ 1
طرح مسئله
مفهوم سبک زندگی (Life style) از جمله مفاهیم جدیدی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان رفتارشناسی انسان ها بیان می کنند. دامنة به کارگیری این مفهوم تا بدان حدّ رواج یافته که امروزه جانشین بسیاری از مفاهیم و واژگان سنتی شده است. اصطلاح سبک زندگی پیوند نزدیکی با مجموعه ای از مفاهیم نظیر فرهنگ، جامعه، ذهن، رفتار، معنا، شخصیت، محیط، وراثت، نیاز، سلیقه، مد، منزلت و سنت دارد. مفهوم سبک زندگی از یک سو جزئی ترین رویداد مربوط به حیات بشر را شامل می شود و ازسوی دیگر تا اعماق وجود آدمی را در برمی گیرد، لذا هم شامل است و هم عمیق.
در عصر جدید بخش قابل توجهی از مطالعات درباره تکنیک های زیستن به نقش دین در مفهوم سبک زندگی بازمی گردد. یکی از مهم ترین ابعاد مفهوم سبک زندگی این است که دین می تواند به عنوان نیروی برتر، نقش حیاتی در الگوی حیات و نحوة زیستن آدمیان بر روی زمین ایفا کند. دین به عنوان نظامی از باورها، ارزش ها و رفتارها می تواند آدمی را برای دستیابی به سبکی الهی در زندگی مدد دهد. مهم ترین مبحث سبک زندگی، مقوله «تغییر نگرش و احساسات» است و در این میان پدیده ای بسیار مهم به عنوان مسئله «آرامش» انتخاب شده است.
قرآن کریم پدید آمدن مشکلات و گرفتاری های بشر را راهی برای بازگرداندن او به طریق صواب می داند. براساس تعالیم الهی عملکرد نادرست بشر موجب پیدایش رنج ها، نابسامانی ها و ناهنجاری ها برای او شده است. شعار اساسی دین و قرآن این است که آدمی با عمل خویش بذری می کارد تا در زمان دیگر کاشت خویش را برداشت کند. گرفتاری ها و آلام انسانی چیزی جز ظلم ها و فسادهای او نیست. قرآن این اصل را به ما یاد داده است؛ یا خودمان جلو اشتباهاتمان را بگیریم یا اشتباهاتمان جلو ما را خواهند گرفت. تنها راه نجات، بازگشت به قانون خداست.
معناشناسی لغوی
قبل از شروع هرگونه بحث در باب آرامش، ضروری است واژه هایی که در این رابطه به کار می روند کالبدشکافی شوند و کاربردها و استعمال هریک دقیقاً مشخص گردند. مراجعه به متون دینی اعم از کتاب و سنت به ما نشان می دهد که الفاظ متعددی در ارتباط با مفهوم آرامش وجود دارند. این کلمات عبارتنداز: اطمینان، سکینه، قرار، امن، وقار، تثبیت فؤاد، ربط، اخبات، تأنّی، انس، راحت، سلامت، طیب، هدنه، دعه، هَون، رجاء، عدم خوف و حزن و عدم تسرّع.
یک. اطمینان
لفظ اطمینان از ریشه «طمن» دارای هم خانواده هایی است نظیر: مطمئن، طمأنینه و تطامن. العین اطمینان را به معنای سکونت و استیناس گرفته است و می افزاید که «ارضٌ منخفضه» به معنای زمین گود یا گودال می باشد. (فراهیدی، بی تا: 7 / 442) لسان العرب معنای سکون و خضوع را برای طمأنینه در نظر گرفته است. (ابن منظور، 1414: 13 / 268) همین معنا در جمهرة اللغة (ابن درید، 1988: 1089)، صحاح (جوهری، بی تا: 6 / 2158)، معجم المقاییس (ابن فارس، 1390: 3 / 422)، کتاب الافعال (معافری، 1398: 3 / 287) و قاموس المحیط (فیروزآبادی، 1399، ذیل واژه اطمینان) اظهار شده است، لذا معنای اطمینان سکونت، استیناس و خضوع می باشد.
دو. سکونت
لفظ سکونت از ریشه «سکن» هم خانواده هایی دارد از قبیل: سکون، سکینه، مسکن، مسکین، سکیّن، سکّان، سکنی، مسکنت، تسکین و استکانت. العین به معانی ذیل اشاره دارد: سکون، ذهاب حرکت، مسکن، منزل و سکینه به معنای وقار می آید. (فراهیدی، بی تا: 5 / 312) جمهرة اللغة اعلام می دارد که اگر یک شیء از حرکت باز ایستد سکونت پدید می آید. از این جهت گفته می شود سکونت در شب؛ زیرا که در شب اشیا از حرکت باز می ایستند. (ابن درید، 1988: 855)
در معجم المقاییس این گونه آمده است که سکونت فقط مقابل دو چیز است؛ یکی حرکت و دیگری اضطراب. از این جهت به چاقو، سکیّن گفته می شود؛ چون که با آن حرکت مذبوح به سکون تبدیل می گردد. (ابن فارس، 1390: 3 / 87) معنای سکونت در المحکم این گونه آمده است: حرکت نقطه مقابل این واژه است، سکینه به معنای وقار می آید و تعبیر اِستِکانَ الرَّجُل معادل خضوع قرار می گیرد. (ابن سیده، 1392: 6 / 447) کتاب الافعال (معافری، 1399: 3 / 543) و قاموس المحیط (فیروزآبادی، 1399، ذیل واژه سکونت) به معنای مزبور اشاره دارند. لسان العرب یک معنا می افزاید و آن اینکه سکینه معنای طمأنینه و امن می دهد. (ابن منظور، 1414: 13 / 211) براین اساس معانی سکونت عبارتند از: از حرکت افتادن، وقار (مقابل اضطراب)، خضوع، طمأنینه و امن.
مشخصه های آرامش
یک. آرامش، امر نزولی
خداوند مدبّر عالم است و مدیریت جهان هستی فقط به دست اوست. یکی از ابعاد تدبیر عام جهان این است که مدیریت عالم «از بالا» به «سمت پایین» می باشد. تدبیر عالم، عمودی و نزولی است. خداوند بر حسب استعداد جهان و رفتار انسان، انسان و جهان را تدبیر می کند. لذا هرچه در دنیا برای انسان حاصل می آید، تدبیری است که از بالا نازل شده است. این معنا را آیات بسیاری تأیید می کند[1] آنچنان که امور تشریعی نیز این گونه است.[2]
به طورکلی براساس آموزه های وحیانی می توان گفت هر آنچه در این جهان پدید می آید اعم از تشریع یا تکوین (متن یا وجود) ماهیت تنزّلی دارند:
و إنْ مِنْ شَیْءٍ إلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ و مَا نُنَزِّلُهُ إلَّا بِقَدَر مَعْلُوم. (حجر / 21)
و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه ای معین فرو نمی فرستیم.
به بیان فوق جهان از خداست، بدین معنا که جهان حاوی جوهری از خداست چنان که انسان ظهوری از او را درون خود دارد. انسان مخلوق و مظهر خداست و از اوست و چون «از اوست»، نیرویی از او درون خویش دارد و اساساً چیزی جز ظهور او نیست. موجی که از اقیانوس است چیزی جز اقیانوس نیست و اگر از اقیانوس جدا شود دیگر هیچ است.
یکی از اموری که آسمانی است و از بالا نازل می شود، آرامش است. سکینه از «نیروهای کائناتی» است که از بالا نازل شده بر قلب سالک مؤمن وارد می شود:
هُوَ الَّذِی أنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوب الْمُؤْمِنِینَ. (فتح / 4)
اوست آن کس که در دل های مؤمنان آرامش را فرو فرستاد.
«انزال» به این معنا است که امری از نزد خدا تا زمین پایین آید و به قلب انسان القا گردد. خداوند حالت آرامش را به خودش نسبت داده است و با انتساب به خود شرافت، علو و وجاهت آن را نشان می دهد. (فخر رازی، 1420: 28 / 68؛ آلوسی، 2005: 13 / 264؛ ابن عاشور، 1420: 26 / 127) همان که در قلب خوبان آرامش کاشت در جان بدکرداران وحشت افکند.[3]
در آیه ای دیگر فرمود:
ثُمَّ أنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیٰ رَسُولِهِ و عَلَی الْمُؤْمِنِینَ. (توبه / 26)
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد.
شریفه مزبور هم نشان از آن دارد که احساس آرامش القا رحمانی است و از عالم بالا نازل می گردد. تعبیر «عَلَی» نشان می دهد که حالت آرامش چنان بر قلب و جان انسان نیک کردار وارد می شود که قلب او را فراگرفته، بر وجودش مسلط و چیره می گردد. نکته جالبی که از این آیات حاصل می آید اینکه اگر آرامش امر نزولی است پس این احساس دل نشین از آسمان نازل می شود، لذا تنها از طریق آسمانی شدن و ارتباط با عالم بالا می توان به این حس والا دست یافت.
دو. آرامش، هدف یا روش؟
سؤالی که ممکن است در ذهن پیش آید اینکه آیا نیل به آرامش هدف است یا این امر به عنوان یک روش وسیله مطرح می شود؟ مرور بر آیات و روایات پاسخی دوگانه پیش رو قرار می دهد لذا نیازمند وجه جمع هستیم.
بُعد اول: از یک سو با مضامینی مواجه می شویم که تأنی و سکونت را به عنوان روش در نظر گرفته اند. امیرمؤمنان(ع) به این حقیقت اشاره دارد که تأنی و آرامش راهی است جهت نیل به مطلوب. اگر کسی بخواهد به مقصود خویش نائل آید تنها از طریق حفظ آرامش خویش ممکن است. با هیجان، عصبانیت و عجله کسی به هدف خویش نائل نمی گردد:
لا اِصابَةَ لِمَنْ لا أناة لَه. (تمیمی آمدی، 1366: 478 / ح 10970)
به مطلوب نرسد کسی که آرامش ندارد.
قانون خلقت و سنت عالم این است که دستیابی به اهداف تنها از طریق حفظ آرامش و طمأنینه امکان پذیر باشد و انسان عجول و پرخاشگر راهی برای دسترسی به مقصود خویش نخواهد داشت.
اگر کسی بخواهد کاری انجام دهد یا مطلوبی را بیابد امر او از دو بیرون نیست؛ به سهولت انجام دهد یا با صعوبت. امام علی(ع) می فرماید با حفظ آرامش است که کارها، مطلوب ها و امور بر آدمی سهل و آسان می گردند. بنابراین اگر کسی به دنبال هدفی است راه آن طمأنینه است و نیز اگر کسی درصدد آسان شدن امور است، راهی جز تأنّی و آرامش ندارد.
بُعد دوم: کسی که به آرامش ناب نائل گشت، وی مخاطب خدا شده، جذبه رحمانی او را دربرمی گیرد. جذبه ها او را بالا برده تا به بهشت برین، تعالی می بخشند؛ بهشتی که برترین و بالاترین است:
یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إلَیٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عبَادِی * وَادْخلِی جنَّتِی. (فجر / 30 27)
ای نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.
روایات متعددی است که نشان می دهند مصداق «نفس مطمئن» وجود مبارک سیدالشهدا(ع) است. (بحرانی، 1416: 5 / 657؛ طباطبایی، بی تا: 20 / 287) از شریفة مزبور به دست می آید که فرد آرام مخاطب خداست و بسیار مهم است که از میان بی شمار مخلوقات، خدا به مخلوقی خطاب کند و با او به صورت مستقیم گفتگو نماید.
نکتة دیگر اینکه «هرجا آرامش است، آنجا خداست». اگر در قلب انسان آرامشی ناب پدید آمد، حضور خدا در آن دل بیشتر است. این قانون شامل جامعه ایمانی هم می شود، بدین بیان که اجتماعی، ایمانی است که در آنجا آرامش راستین حاصل باشد.
از بعضی مضامین دینی دیگر همچنین استفاده می شود که آرامش غایت خلقت انسانی و نهایت رشد و سلوک بشر است. حال آرامش، هدف است یا روش؟
می توان وجه جمعی بیان کرد و آن اینکه اهداف انسانی دو دسته اند؛ یکی هدف غایی که فوق آن هدفی نیست و دیگری اهداف متوسط که غایات میانة راه محسوب می شوند. آرامش، هدف غایی نیست اما نه تنها از اهداف متوسط سلوک و ایمان محسوب می شود بلکه از مراتب و درجات عالی ایمانی و سلوکی است. بنابراین غایت قصوای زندگی بشر روی زمین نیل به «معرفت» است و دیگر هیچ. و کسی که به دنبال چنین هدف ارزشمندی برآید در میانة راه پاداش هایی دریافت می کند و یکی از عالی ترین و دل انگیزترین پاداش های عارفان، صلح و امنیت باطنی و آرامش درونی است.
سه. آرامش، دنیا یا بهشت؟
در متون دینی با مضمونی دوگانه مواجه می شویم؛ از یک سو به ما می گویند جایگاه آرامش بهشت است و دنیا محل آرامش نیست و ازسوی دیگر آموزه هایی وجود دارد که انسان را در دنیا دعوت به آرامش می کند و اظهار می دارد که مجاهدت کنید تا در دنیا به سکونت و طمأنینه برسید. مرور بر این متون می تواند جالب و مفید باشد.
بهشت جایگاه آرامش است. انسان دو بخش از حیات در اختیار دارد؛ حیات دنیوی و اخروی. هرکدام از این دو دورة عمر ویژگی هایی دارد. یکی از آن خصایص، اینکه قرار و استقرار در بهشت شدنی است، جایگاه پاکان، نیکان و دوستان خدا در بهشت است و پاداش آنان در بهشتِ موعود آرامش ناب می باشد. حضرت علی(ع) ضمن اطلاق «دارالقرار» بر آخرت این گونه بیان می فرمایند:
ایّاکَ أن تَخدَع عَن دار القرار و محلِّ الطّیبین الاخیار و الاولیاءِ الاَبرار. (تمیمی آمدی، 1366: 135 / ح 2355)
بپرهیز از فریب خوردن از خانة آرامش (دنیا تو را از بهشت غافل نکند) و جایگاه پاکان برگزیده و دوستان نیکوکاران.
امام(ع) در بیانی دل انگیز نسبت میان دنیا و آخرت را این گونه بیان می کند که دنیا محل سکونت نیست بلکه به انسان حیات داده اند تا از آن برای روز آرامش بهره برگیرد.[4]
این مضامین با قرآن هماهنگ است؛ زیرا کتاب الهی به ما می گوید. «دارالقرار» فقط آخرت است:
و إنَّ الْآخرَةَ هیَ دَارُ الْقَرَار. (غافر / 39)
و در حقیقت آن آخرت است که سرای پایدار است.
بهشت دارای ویژگی ها و اوصافی است، از جمله خصایص بهشت اینکه جایگاه امن و راحت است. آسودگی و آسایش در بهشت برای مؤمن حاصل می شود. طمأنینه و سکونت امر اخروی است و از اوصاف بهشتیان محسوب می شود. (مجلسی، 1414: 66 / 18) ملائکه گردآگرد بهشتیان می گردند و به هنگام نزول برکات برای خوبان در قیامت آرامش می فرستند. (دشتی، 1380: 343؛ مجلسی، 1414: 66 / 326)
از عبارات پیش گفته این گونه به دست می آید که قرار، آسودگی و آرامش در بهشت و برای بهشتیان پدید می آید و دنیا نه تنها جایگاه آسایش نیست بلکه اساساً آرام یافتن در دنیا امکان پذیر نمی باشد.
از طرفی دیگر برخی از آموزه های دینی آرامش را در دنیا قابل تحقق می بینند. خداوند می فرماید: از طریق امداد ملائکه، شور، شادی، و آرامش را به قلب جنگ آوران مؤمن نازل کردیم، (آل عمران / 126) دل ها با یاد خدا به آرامش می رسند، (رعد / 28) ابراهیم(ع) از طریق مشاهدة حیات بخشی خدا به اطمینان قلب رسید، (بقره / 260) خداوند سخن از قریه ای با ایمان به میان می آورد که دل هایشان به آرامش رسیده بود، (نحل / 112) شب راهکاری جهت نیل به سکونت درونی است، (غافر / 61) تشکیل خانواده مکانیزم حصول آرامش باطنی است، (اعراف / 189) دعای پیامبر برای مؤمنین آرامش به ارمغان آورد (توبه / 103) و خداوند در جنگ ها هدیه ای با نام آرامش به قلب های مؤمنین می داد. (فتح / 26) اینها و نمونه های بی شمار دیگر از آیات و احادیث، همه و همه یک مفهوم را افاده می کنند و آن اینکه تحقق آرامش در دنیا نه تنها امکان پذیر است بلکه باید آن را یافت و جهت نیل به آن از تمام توان خویش بهره برد. امام صادق(ع) می فرماید:
طَلَبتُ الرّاحةَ فَوَجَدتُها فی الزُهدِ. (نوری، 1420: 12 / 173)
به دنبال راحتی بودم و آن را در زهدورزی یافتم.
حال سؤال در اینجاست که آیا آرامش در دنیا محقق می شود یا موکول به آخرت و بهشت شده است؟
در پاسخ می توان دو وجه جمع ذکر نمود:
اول؛ آرامش مراتب دارد، عالی ترین درجه آسایش و طمأنینه اختصاص به بهشت و بهشتیان دارد و این درجه از سکونت نفس در دنیا امکان تحقق نداشته و شدنی نیست اما مراتب فراوانی از اطمینان قلب وجود دارد که در دنیا برای خوبان و پاکان در آخرت تدارک دیده شده است.
دوم؛ اطمینان دو گونه است؛ آرامش «از» دنیا و آرامش «در» دنیا. اگر انسان بخواهد «از» طریق دنیا و با توسل به کالای دنیوی آرامش برای خویش دست وپا کند، این آسودگی در این جهان امکان پذیر نیست اما انسان خوب «در» دنیا می تواند با تمسک به اسباب آسمانی قلبی آرام بیابد. قرآن به این نکتة مهم اشاره می کند که کسانی هستند که به دنیا دل خوش کرده اند و با توسل به دنیا، خواهان آرامشند. چنین آرامشی عمیق نبوده از نگاه خدا «آرامش کاذب» محسوب می گردد. بسیاری از راهکارهایی که امروزه برای کسب آرامش پیش روی بشر گذارده می شوند نظیر ماساژدرمانی، یوگا، الکل و سیگار از این دسته اند؛ زیرا که به طور اساسی ترس ها، نگرانی ها و تنش های عمیق انسان ها را از بین نمی برند. خداوند فرمود:
إنَّ الَّذِینَ لا یرْجُونَ لِقَاءَنَا و رَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأنُّوا بِهَا. (یونس / 7)
کسانی که امید به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته اند.
از طرفی در بیانی دیگر یاد خود را راهکاری انحصاری برای نیل به آرامشِ ناب بیان می کند و آن را باعث اطمینان قلب می داند. (رعد / 28)
بنابراین سکونت و امنیت از طریق دنیا و دل بستگی به آن شدنی نیست اما خوبان و پاکان در دنیا و از طریق ارتباط با حقایق آسمانی و نیروهای کائناتی به آرامش ناب و عمیق دست می یابند. می توان در زمین بود اما با آسمان آرامش یافت؛ زیرا که دنیا گذرا بوده، قابل اعتماد نیست اما آسمان و کائنات ابدی و اتّکاپذیر است. حاصل دو وجه جمع اینکه مراتب ارزشمندی از آسودگی و آرامش در دنیا تحقق می یابد ولی با استفاده از امکانات غیر دنیوی.
راهکارهای کسب آرامش
به راستی، با استفاده از کدام روش ها و تکنیک ها می توان به آرامش دست یافت؟ چگونه می توان از آثار سوء تنش ها و کشمکش ها کاست؟ مهارت های کنترل فشار روانی کدام است؟ با استفاده از کدام روش های عملی می توان استرس را مدیریت نمود؟ حل مسئله استرس برای دسترسی به آرامش در کدام راه حل ها نهفته است؟ و به طورکلی راز آرامش چیست؟
یک. راهکارهای ایمانی شناختی
1. جهان بینی ایمانی
مسئله فشار روانی در سطح وسیع به نگرش ها و باورهای انسان ارتباط عمیقی دارد. نگرش ها، حالات ذهنی، افکار و عقاید یک فرد در برداشت ها و تفسیرهای او از عامل تنش زا و نحوة رویارویی با آن تأثیر مستقیم دارد. احساسات از افکار بر می خیزند و افکار و اندیشه های انسان سازندگان درون و عالم بیرون بشر هستند. ازسوی دیگر اندیشه های بشری بر نظام ارزش ها و بینش های وی استوار است. انسان ها می توانند با تغییر نگرش ها و دیدگاه های خود شیوة زندگی خویش را تغییر دهند. با پذیرش ارزش های جدید انسان قادر است رفتارها و موقعیت های خویش را تغییر دهد. اعتقادات و نگرش های انسان در اختیار خود اوست و هر لحظه که اراده کند امکان تغییر آن وجود دارد. البته عوامل مختلف فرهنگی نظیر رسانه ها، مطبوعات، افکار عمومی و محصولات فرهنگی در سامان دهی بینش ها و باورهای انسان تأثیرگذارند اما از این نکتة مهم نباید غفلت ورزید که تصمیم گیرندة نهایی خود ما هستیم و آدمی هر لحظه که اراده کند می تواند آینده ای متفاوت برای خود رقم زند.
جهان بینی، نوع نگرش و بینش انسان نسبت به خدا، جهان و انسان است. بینش آدمی در رابطه با سه مقولة پیش گفته می تواند در تصمیم ها، انتخاب ها و تفسیرها نسبت به جهان درون و بیرون تأثیرگذار باشد. آخرین نامه الهی نگرش هایی در اختیار ما می گذارد که با آن بینش ها می توان حیاتی پاک و ابدی داشت، ضمن آنکه از زندگی آسان در این جهان هم بهره مند شد. دنیا و آخرت به دست انسان ساخته می شود و زندگی همان چیزی است که ما آن را می سازیم و این قدرت شگرف یعنی توان ساختن را خداوند به ما عنایت فرموده است. به راستی اگر خواهان زندگی آرام در همین جهان خاکی هستیم بهترین راه اصلاح نگرش و بینش است. می توان به عنوان نمونه اسم «رحمان» خداوند را مورد تأمل قرار داد. چون نیک بنگریم رحمانیت خداوند دارای چهار مؤلفه است:
مؤلفه اول: خداوند فقط عطا می کند و هیچ نمی گیرد؛ زیرا که او بی نیاز مطلق است. انسان ها در این رابطه چند دسته می شوند؛ بخشی فقط می گیرند و هیچ نمی دهند، بعضی دیگر اندکی از آنچه ستاده اند می بخشند و دستة سوم چیزی برای خود نمی خواهند و داشته های خود را بذل بندگان خدا می کنند. انسان ها هرچه به سمت بخشش روند، به اسم رحمان تقرّب یافته اند.
مؤلفه دوم: خداوند به تمام ماسوی و بدون هیچ شرطی می بخشد. انسان ها در این رابطه هم چند گروه می شوند؛ بخشی از آنها در قبال اندکی بخشش، شرط بلکه شرایطی می گذارند و بعضی دیگر با کمترین شرط می بخشند، اما دسته سوم الگوی رحمان را در بخشش پیش می گیرند. باید به این نکته ظریف توجه داشت که «خدا می بخشد حتی به دشمنان خود».
شاید به ذهن تداعی شود که رحیم غیر از رحمان است؛ رحیم با شرط می بخشد و شرط آن مؤمن و بهشتی بودن است. اما با دقت به دست می آید که تفاوت رحمان و رحیم بر حسب قابل است نه فاعل؛ بدین معنا که برخی با کارهای نیک ظرفیت و میزان پذیرش رحمت را در خود بالا می برند و از این طریق رحمت بیشتری دریافت می کنند. پس اگر به فاعل خیره شویم او فقط رحمان است. (امام خمینی، 1370: 247)
مؤلفه سوم: خداوند می بخشد بدون چشم داشت. ما آدمیان اگر هم گاهی اهل بخشش باشیم معمولاً بی چشم داشت این عمل را انجام نمی دهیم. اگر هم انتظار خویش را بر زبان جاری نکنیم لااقل آن را در گوشة ذهن خویش می سپاریم. «عبدالرحمن» کسی است که بی هیچ چشم داشتی حتی انتظار فکری و ذهنی بخشش کند؛ چون خداوند این گونه است که بخشش با آزار و منت را نمی پسندد:
یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأذَیٰ. (بقره / 264)
ای کسانی که ایمان آورده اید، صدقه های خود را با منت و آزار، باطل مکنید.
مؤلفه چهارم: خداوند به هنگام نیاز می بخشد. خداوند خُلقی دارد و آن اینکه هرجا نیازی باشد و او ببیند، اولین کسی که بالای سر آن نیاز ایستاده و درصدد رفع آن برمی آید، خداست. او «رافع الحاجات» و «قاضی الحاجات» می باشد. و پرواضح است که جهان چیزی جز موجودات نیازمند نیست و خداوند این حقیقت را به رخ انسان کشیده است:
یا أیهَا النَّاسُ أنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ. (فاطر / 15)
ای مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز ستوده است.
ما آدمیان به هنگام ملاحظه نیاز دیگران به گونه های مختلف عمل می کنیم؛ گاهی نمی بینیم، گاهی نمی خواهیم ببینم، گاهی می بینیم و می گذریم، گاهی تأمین نیاز نیازمندان را به دیگران وامی نهیم و زمانی هم به رفع نیاز دیگران اهتمام می ورزیم.
بر این اساس، می توان گفت خداوندِ رحمان، فقط می بخشد، بی هیچ شرطی می بخشد، بخشش او با چشم داشت نیست و هنگام نیاز، اول اوست که می بخشد. همچنین می توان افزود که کتاب تشریع شرح رحمت اوست چنان که کتاب تکوین بسط رحمت او. نتیجه آنکه اگر بینش و دیدگاه انسان براساس اسم «رحمان» خداوند شکل گیرد، این گونه خواهد شد: رحمان نامه هدایت می دهد، رحمان می آفریند، ما فقط در مملکت رحمانیم و او بی هیچ چشم داشتی بخشش خویش را شامل ماسوی می کند. اگر چنین است که چنین است پس چه جای اندوه و نگرانی. نگرانی فقط از خطای بشر است.
2. یاد خدا
به جز نگرش توحیدی و باورهای الهی، مهم ترین عامل جهت وصول به آرامش که در آیات و احادیث برجسته شده است، یاد خداست. کسی که ایمان به خدا پیدا کرد و حضور او را پذیرفت طبعاً به یاد اوست و از این طریق روحی آرام، قلبی سالم و ضمیری نورانی پیدا خواهد کرد. مناسب است به آیات سورة رعد که در ارتباط با ذکر و آرامش است توجه نمود:
الَّذِینَ آمَنُوا و تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْر اللَّهِ ألا بِذِکْر اللَّهِ تطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ * الَّذِینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ و حُسْنُ مَآب. (رعد / 29 28)
کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند خوشا به حالشان و خوش سرانجامی دارند.
آیه مفید حصر می باشد. بدین معنا که تنها راه نیل به آرامش قلبی یاد خداست. لذا هر راهکار دیگری که انسان آن را آرامش زا می داند نظیر یوگا، مدیتیشن و الکل و حتی امور دنیوی دیگری که بدون نام و یاد خدا صورت پذیرد نفی خواهد شد.
مهم ترین پیام شریفه پیوند میان یاد خدا و آرامش جان است. (حسینی شیرازی، 1424: 3 / 85؛ طبرسی، 1377: 6 / 447؛ طباطبایی، بی تا: 11 / 357 353؛ شیبانی، 1413: 3 / 161؛ بیضاوی، 1418: 3 / 187؛ ابن عجیبه، 1419: 3 / 25؛ سمرقندی، بی تا: 3 / 226؛ آلوسی، 2005: 7 / 144؛ شاذلی، 1412: 4 / 260؛ فخر رازی، 1420: 19 / 41 40)؛ یاد خدا، انس با او را به ارمغان می آورد و انس با حق به انسان آرامش می بخشد.
در آیة مزبور مشاهده می کنیم که اولاً «ذکر الله»، «تطمئن» و «قلوب» تکرار شده اند که نشانة تأکید است، ثانیاً آیه مفید حصر است یعنی اظهار می دارد که راه نیل به آرامش برای انسان «فقط و تنها» از طریق یاد خدا، اعتماد به او و توجه به او امکان پذیر است.
حضرت علی(ع) می فرماید که یاد خدا ذهن انسان را آرام و دل آدمی را روشن می سازد:
الذّکرُ یُؤنِسُ اللُبَّ و یُنیرُ القَلبَ و یستَنزلُ الرحمة. (تمیمی آمدی، 1366: 189)
یاد خدا خرد را آرامش می دهد، دل را روشن می کند و رحمت [خدا] را فرو می آورد.
امام زین العابدین(ع) در نجوای با خدا با محبت و شیدایی فراوان خطاب به آن وجود عزیز چنین اظهار می دارد:
الهی،. .. فلا تَطمَئِن القلوبُ الاّ بِذِکرک ولاتسکِنُ النفوسُ الا عند رُؤیاکَ. (مجلسی، 1414: 91 / 151)
الهی!. .. دل ها جز با یاد تو آرام نمی گیرند و جان ها جز با دیدن تو آرامش نمی یابند.
3. انس با قرآن
خو گرفتن سالک، «انس» است. انس، لذت باطنی است که بر اثر طلوع جمال محبوب حاصل می آید. صاحب انس از غیرمحبوب به وحشت می افتد و تنها با ذکر او دل خوش دارد. وی عموم اوقات خود را به تفکر و تذکر می گذراند و دیگران را غایب و او را همیشه حاضر می بیند. تعظیم محبوب همیشه در نظر او بیش از دیگران است.
مؤانست و تلاوت آیات قرآن به قلب انسان استحکام، قدرت، امنیت و آرامش می بخشد. آرامشِ دل، نصیب آن دسته از تلاوت کنندگان قرآنی است که به دنبال بهره مندی از درجات بالای ایمانی باشند. هرچه انس با قرآن بیشتر، نصیب انسان از ایمان و اطمینان بالاتر. میان انس با قرآن و نیل به آرامش رابطه مستحکمی وجود دارد. پیامبراکرم(ص) به این حقیقت والا اشاره می فرماید:
ما إجتَمَعَ قُومٌ فی بَیتٍ مِن بُیوتِ اللهِ یَتلُونَ کتابَ اللهِ و یتَدارَسُونَهُ بینَهُم الاّ نزَلت عَلَیهم السَّکینةُ وَ غَشِیَهُمُ الرَّحمَةُ و حَفَّتهُم الملائکةُ و ذَکَرَهُمُ اللهُ فیمَن عِندَه. (محمدی ری شهری، 1377: 9 / 324)
هیچ گروهی در خانه ای از خانه های خدا برای تلاوت کتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند مگر اینکه آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند و خداوند در میان کسانی که نزدش هستند از آنان یاد کرد.
دو. راهکارهای اخلاقی رفتاری
1. بخشش
آیات 261 به بعد از سورة بقره با محور قرار دادن بخشش، ابعاد متنوعی را از صفت بخشندگی به زیبایی تبیین می نماید. این آیات بعد از ماجرای زنده کردن چهار مرغ توسط ابراهیم خلیل(ع) و حصول آرامش قلبی برای ابوالانبیاء آغاز می شود و حدود 20 آیه ادامه می یابد و مسئله حکمت و خیر کثیر هم به صحنه می آید. در این بین به این نکتة والا اشاره می شود که کسی که اهل بخشش بود و همانند اسم رحمانِ خدا، بخشندگی خود را همراه با منت و آزار نکرد دو پاداش به او داده می شود؛ اجری در آخرت و احساسی لذت بخش در دنیا که نام آن آرامش است. به تعبیری خداوند ترس و اندوه را از وجود او برمی گیرد و شادی و آرامش را نثار وی می کند:
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أمْوَالَهُمْ فِی سَبِیل اللَّهِ ثُمَّ لا یتْبِعُونَ ما أنْفَقُوا مَنًّا و لا أذًی لَهُمْ أجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ و لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ و لا هُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره / 262)
کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، سپس در پی آنچه انفاق کرده اند، منت و آزاری روا نمی دارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، و بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نمی شوند.
در ادامة این مجموعه آیات به افزایش برکت بعد از بخشش اشاره می شود؛ آنان که دارایی خویش را می بخشند و از این طریق رضایت حق را می جویند، در نفس خویش حالت «تثبیت» یافته خداوند بر رزقشان می افزاید:
و مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ و تَثْبِیتًا منْ أنفُسِهِمْ کَمَثَل جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أصَابَهَا وَابلٌ فآتَتْ أکلَهَا ضِعْفَیْن فَإنْ لَم یصِبْهَا وَابلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بمَا تعْمَلُونَ بَصِیرٌ. (بقره / 265)
و مَثَل [صدقات] کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می کنند، همچون مَثَلِ باغی است که بر فراز پشته ای قرار دارد [که اگر] رگباری بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگباری هم بر آن نرسد، باران ریزی [برای آن بس است]، و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست.
در آیه شریفه به دنبال انفاق، «تثبت نفس» مطرح شده است. این حالت معادل استواری نفس و استحکام درون می باشد. اما سؤال این است که استحکام نفس چگونه حاصل می آید؟ یکی از پاسخ ها برجسته ای که دانشمندان ارائه کرده اند اینکه سکونت و اطمینان نفس عامل مهم ثبات و استحکام درونی است. (طوسی، بی تا: 6 / 87؛ مغنیه، 1424: 1 / 302؛ حسنی، 1381: 1 / 264؛ ابن عجیبه، 1419: 2 / 569؛ شیبانی، 1413: 3 / 107) نمونه سوم از آیات قرآنی که به پیوند مبارک بخشش و آرامش اشاره می کند در ارتباط با مختبین مطرح است. تفاسیر در باب معنای مختبین دیدگاه های متفاوتی دارند. (فخر رازی، 1420: 23 / 225؛ بغدادی، 1415: 3 / 257؛ ثعلبی نیشابوری، 1380: 7 / 22؛ نخجوانی، 1999: 1 / 554؛ آلوسی، 2005: 9 / 147؛ حقی بروسوی، بی تا: 6 / 35؛ ابن کثیر، 1419: 5 / 373؛ طباطبایی، بی تا: 14 / 375) که شامل موارد ذیل می شود: متواضعین، مخلصین، مطیعین، خاشعین، مشتاقین، مجتهدین و مطمئنین. اما بیشتر به معنای اطمینان و آرامش اشاره دارند.
خداوند پس از آنکه به اهل آرامش بشارت می دهد و پیداست که بشارت دادن خدا هم موجب آرامشی افزون می گردد چهار ویژگی برای آنان بیان می نماید؛ هرگاه اسم خدا به میان آید از عظمت او قلبشان به هراس می افتد، تحمل آنها در گرفتاری ها بالا است، اهل اقامه نمازند و سرانجام اینکه صفت بخشش در آنها برجسته است.
کسی که خدا را پذیرفت و حضور او را در زندگی خویش احساس نمود، همانند او رفتار می کند. خداوند اولین نام خود را بعد از اسم شریف الله، رحمان گذارده است. مؤمن از این نام زیبای خدا الگو گرفته اهل بخشش می شود و از این طریق ایمان خود را به خدا نشان می دهد و آن را به اثبات می رساند.
2. خوش بینی
نگاه خوش بینانه و امیدوارانه در فرهنگ دینی و قرآنی جایگاه ویژه ای دارد. باورهای دینی، متدینان را دعوت به شوق، انتظار، خوش بینی، ارتباط مفید و امیدواری می کند و از این طریق فضای روحی فرد و جامعه را با طراوت و شاداب می سازد. خالق هستی پرده از سرّی بزرگ برداشته است، رازی که اگر آفریدگار آن را بیان نمی کرد برای همیشه بر انسان پوشیده می ماند؛ و آن راز این است که خداوند نور نامحدود است، و هر آنچه از نور مطلق پدید آید، بی شک مسانختی با نور داشته و از سنخ نور است. «نور شناسی» قرآن بابی عظیم از معرفت پیش روی بشر گشوده است. خدای سبحان اصل و منبع نورانیت جهان هستی است. همچنین باطن آسمان ها و زمین و تمامی کائنات نوری است که از خدا دریافت می کنند:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأرْض. (نور / 35)
خدا نور آسمان ها و زمین است.
و نیز خداوند، زمینی که مظهر ماده و جسمانیت است، با نور خود روشن نمود:
و أشرَقَتِ الْأ رْضُ بنُور ربِّهَا. (زمر / 69)
و زمین به نور پروردگارش روشن گردد.
عالم تشریع هم سرشار از نور است. تورات نور است، انجیل نور است، قرآن هم نور است (مائده / 15، 44 و 46) و اساساً تمامی کتب آسمانی همه نورند و خداوند با نور، مسیر انسان را روشن و بنی آدم را هدایت می فرماید.
در میان انسان ها انبیا نورند و به نورانیت دعوت می کنند. قرآن کریم شهدا را هم وجودهای نورانی می داند:
وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أجْرُهُمْ و نُورُهُمْ. (حدید / 19)
و پیش پروردگارشان گواه خواهند بود [و] ایشان راست اجر و نورشان.
مؤمنین هم همراه با نورند و نور آنها را همراهی می کنند:
أفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإسْلام فَهُوَ عَلَیٰ نُور مِنْ رَبِّهِ. (زمر / 22)
پس آیا کسی که خدا سینه اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش می باشد.
نکته ظریفی که در این آیه وجود دارد این است که نفرمود «مع نور» یعنی با نورند بلکه فرمود: «علی نور» یعنی بر نورند. به بیان دیگر آنها بر نور مسلط و سوارند. نور در اختیار آنهاست، نور مرکب آنهاست و نور رام آنهاست. آنها با نور می روند، با نور می آیند، با نور می نشینند، با نور می گویند، با نور می شنوند و ازهمین روست که لحظه لحظة آنها نور است و سلام. و ازهمین روست که ما به لحظات و انات این وجودهای نورانی سلام می دهیم. (قمی، زیارت آل یاسین)
از سوی دیگر پرواضح است که «نور» با «حسن» مساوی بلکه مساوق است. اگر پدیده ای از سنخ نور است طبعاً زیبا هم هست. هرجا نور است زیبایی است و هرجا زیبایی است نور. راز دیگر هستی، درهمین راستا از سوی خداوند رمزگشایی شده است: جهان به زیباترین وجه ممکن آفریده شده است:
الَّذِی أحسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ. (سجده / 7)
همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده.
از شریفه صریحاً به دست می آید که خالق هستی می گوید: آنچه را که من آفریدم، زیباترین صورت ممکن است. به بیان دیگر عالم ممکن بود سه گونه آفریده شود. (طباطبایی، بی تا: 16 / 249؛ ابن عاشور، بی تا: 21 / 150؛ بغدادی، 1415: 3: 403؛ فخر رازی، 1420: 25 / 141)؛ زشت، زیبا و زیباترین وجه ممکن. آفریننده جهان این گونه بیان می کند که آنچه را من آفریدم نه زشت است و نه زیبا بلکه از این زیباتر ممکن نبود وگرنه می آفریدم.
3. کاستن از خواسته
از عوامل دیگری که موجب آرامش فکر و آسودگی خاطر می باشد، کم خواهی و کاستن از خواسته ها است. روشن است که مرکب سرکشِ حرص و ولع باعث تلاطم روح و اضطراب روان انسان می گردد. سیری ناپذیری همیشه آدمی را به دردسر انداخته، نگرانی و ناامنی در پی دارد. از یک سو این گونه نیست که انسان به تمام خواسته های خویش برسد و ازسوی دیگر درصورتی که خواسته ای ارضا شود، چه بسا خواسته یا خواسته های جدیدی شکل گیرد؛ چراکه همواره با اشباع یک میل، مقدمات بروز میل یا امیال بعدی فراهم می شود. لذا همواره شخص باید به دنبال برآورده شدن خواسته های خویش باشد. شرایط این گونه می شود: خواسته جلو می رود و انسان هم پشت سر او. چنین روحیه ای طمع، حرص و سیری ناپذیری نام دارد و آلام شومی پیامد آن می باشد.
بهترین راه رویارویی با خواستن های مضاعف، کاستن از خواسته ها است و دراین صورت زمینة امنیت فکری و کاستن اضطراب فراهم می آید. در صورتی روحِ مضطربِ آدمی رو به راحتی می گذارد که انسان رعایت اعتدال کرده در اشباع نیازها و خواسته ها، افراط نکند و به تأمین کمتر خواسته های خویش اقدام نماید. حضرت علی(ع) ضمن اشاره به وضعیتی مهم به نام قناعت و کفاف، کلید آرامش را این گونه معنا می کند:
مَن إقتَصَرَ علی بُلغَةِ الکفَافِ فقدِ ابتَظَمَ الرّاحة و تَبَوّأ خَفض الدَّعة و الرغبةُ مِفتاحُ التَّقَبَه و مَطِیَّةُ التَعَب. (کلینی، 1362: 8 / 18؛ صدوق، 1413: 4 / 384؛ حر عاملی، 1409: 16 / 18؛ مجلسی، 1414: 66 / 411)
آنکه به اندازه کفاف بسنده کند، به آسایش دست یافت و در آرامش جای گرفت و رغبت (افراطی) کلید گرفتاری و مرکب رنج است.