مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

۱۵۲ مطلب با موضوع «حکایت» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۹ ق.ظ

داستان کربلائی کاظم

از جمعی از علمای اعلام قم و نجف اشرف شنیدم که پیرمرد هفتاد ساله ای به نام کربلائی محمد کاظم کریمی ساروقی (ساروق از توابع فراهان اراک است) که هیچ سوادی نداشته، تمام قرآن مجید به او افاضه شده به طوری که تمام قرآن را حافظ شده به طرز عجیبی که ذکر می شود.

عصر پنجشنبه، «کربلائی محمد کاظم» به زیارت امامزاده ای که در آن محل مدفون است می رود، هنگام ورود، دو نفر سید بزرگوار را می بیند و به او می فرمایند کتیبه ای که در اطراف حرم نوشته شده بخوان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۹
khademoreza kusar
يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ق.ظ

تأثیر عجیب یک نصیحت

عالم ربانی مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی صاحب کتاب «بیان الفرقان» و مردی که در مدرّسان خراسان کم نظیر بود می فرمودند:

زمانی که میرزا مهدی اصفهانی به مشهد مشرف شدند و درس معارف الهی را بر مذاق قرآن و اهل بیت علیهم السلام شروع کردند، همدرسی خود آقا شیخ هاشم قزوینی را به آن جلسه با برکت و پرفیض دعوت کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۰
khademoreza kusar
يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۹ ق.ظ

داستان حاطب بن ابى تلعبه

حاطب در مکه مسلمان شد و به مدینه آمد. در حالى که عیالش در مکه مانده بود. ازسوى دیگر کفار قریش از آن بیم داشتند که لشکر رسول خدا (صلّى الله علیه وآله وسلّم) به سوى آنان بتازد، پس نزد عیال حاطب رفته و از او خواستند تا نامه اى به حاطب بنویسد و در آن از شوهرش جویا شود که آیا حضرت محمّد (صلّى الله علیه وآله وسلّم) تصمیم به جنگیدن با مردم مکّه دارد یا نه؟

خانوادة حاطب نامه اى به او نوشتند و مطلب را با او درمیان گذاشتند و از او خواستند که وضعیت را براى آنان شرح دهد. حاطب در پاسخ نوشت: آرى رسول خدا (صلّى الله علیه وآله وسلّم) چنین قصدى دارد. وى نامه را به دست زنى به نام صفیّه داد. او نامه را در گیسوان خود پنهان کرد و به راه افتاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۹
khademoreza kusar
چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ق.ظ

طی اْلأَرْض

مرحوم حاج سید محمد علی رشتی که غالب عمرش را در ریاضات شرعی و مجاهدات نفسانیه گذرانیده بود می گوید: در اوقاتی که در مدرسه حاج قوام نجف، طلبه و مشغول تحصیل علم بودم در بین طلاب مشهور بود که شخص پاره دوزی که درب باب طوسی است «طی الأرض» دارد و هر شب جمعه نماز مغرب را در مقام مهدی علیه السلام در وادی السلام می خواند و نماز عشا را در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام بجا می آورد، در صورتی که بین نجف و کربلا بیش از سیزده فرسنگ وتقریباً دو روز راه پیاده روی است، من خواستم این مطلب را تحقیق نمایم و به آن یقین کنم، پس با آن مرد صالح پاره دوز آمد و شد نموده و رفاقت کردم و چون رفاقتم با او محکم شد روز چهارشنبه به یکی از طلاب که با من هم مباحثه و به او اعتماد داشتم گفتم امروز برای کربلاحرکت کن و شب جمعه در حرم باش ببین رفیق پاره دوز را می بینی؛ چون رفت غروب پنجشنبه با یک تأثری نزد رفیق پاره دوز رفتم و اظهار ناراحتی کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۴۸
khademoreza kusar
يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۷ ق.ظ

عنایت و صله حضرت رضا (ع)

مرحوم حاج شیخ ابراهیم مشهور به صاحب الزمانی فرموده: روز تولد حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (11 ذیقعده) قصیده ای در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم به قصد ملاقات نایب التولیه که قصیده ام را برای او بخوانم. چون عبورم از صحن مقدس افتاد با خود گفتم نادان، سلطان اینجاست کجا می روی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۷
khademoreza kusar
شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۲۴ ق.ظ

فرشته عبوس

هنگامی که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ به معراج رفت، بر فرشته ای از فرشتگان مرور نکرد، مگر آنکه با دیدن او شادمان گشت، تا آنکه با فرشته ای مواجه شد که شادمان نگشت و همچون دیگر فرشتگان شادی نکرد و سخنی نگفت و حضرت او را خاموش و دَرهم کشیده دید.

رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ به جبرئیل فرمود: بر فرشته ای از فرشتگان مرور نکردم، مگر آنکه شادمان بود و خوش آمد گفت؛ و لبخند، مهربانی و شادی از او دیدم، به جز این فرشته، او کیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۱:۲۴
khademoreza kusar
شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۷ ق.ظ

نجات از غرق

جناب شیخ حسین تبریزی فرموده در نجف اشرف روز جمعه به قصد تفریح به کوفه رفتم و در کنار شط قدم می زدم به جایی رسیدم که بچه ها صید ماهی می کردند، یک نفر از ساکنین نجف آنجا بود با آنکه برای صید ماهی دام می انداخت گفت این مرتبه به بخت من بینداز. چون بند را به آب انداخت پس از لحظه ای بند حرکت کرد، آن را بالا کشید دید سنگین است، گفت چه بخت خوبی داری تا حال ماهی به این سنگینی ندیده بودم، چون بند را بالا آورد، دید پسری است که غرق شده است و دست به بند گرفته بالا آمده است، آن مرد تا پسر را دید فریاد زد که پسر من است، اینجا کجا بوده، پس او را گرفت و پس از معالجه و بهبود، پسر گفت در قسمت بالا با عده ای از بچه ها شنا می کردم، موج آب مرا به زیر برد به طوری که نتوانستم بالا بیایم و عاجز شدم تا اینجا که بندی به دستم رسید آن را گرفتم و بالا آمدم.

سبحان اللَّه! برای نجات آن پسر چگونه به دل پدر الهام می شود که بیرون بیاید و کنار شط برود و بگوید به قصد من صیدی کن.

جناب شیخ حسین تبریزی فرموده در نجف اشرف روز جمعه به قصد تفریح به کوفه رفتم و در کنار شط قدم می زدم به جایی رسیدم که بچه ها صید ماهی می کردند، یک نفر از ساکنین نجف آنجا بود با آنکه برای صید ماهی دام می انداخت گفت این مرتبه به بخت من بینداز. چون بند را به آب انداخت پس از لحظه ای بند حرکت کرد، آن را بالا کشید دید سنگین است، گفت چه بخت خوبی داری تا حال ماهی به این سنگینی ندیده بودم، چون بند را بالا آورد، دید پسری است که غرق شده است و دست به بند گرفته بالا آمده است، آن مرد تا پسر را دید فریاد زد که پسر من است، اینجا کجا بوده، پس او را گرفت و پس از معالجه و بهبود، پسر گفت در قسمت بالا با عده ای از بچه ها شنا می کردم، موج آب مرا به زیر برد به طوری که نتوانستم بالا بیایم و عاجز شدم تا اینجا که بندی به دستم رسید آن را گرفتم و بالا آمدم.

سبحان اللَّه! برای نجات آن پسر چگونه به دل پدر الهام می شود که بیرون بیاید و کنار شط برود و بگوید به قصد من صیدی کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۱:۱۷
khademoreza kusar
يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۱ ب.ظ

سخنان ابوذر

پای سخنان ابوذر

در روایت آمده: وقتی ابو ذر غفاری به مکه مکرمه آمد کنار درب بیت اللّه ایستاد و از مردمی که از اطراف ممالک اسلامی به حج آمده بودند دعوت کرد برای شنیدن سخنان او اجتماع کنند.

پس از اجتماع مردم فرمود: ای مردم! می دانید که من جُندبِ غفاری هستم و نسبت به شما خیرخواه و مهربانم. ای مردم! هرگاه یکی از شما اراده سفر کند، همانا از زاد و توشه آن قدر بردارد که در آن سفر به آن محتاج و نیازمند است و از برداشتن زاد و راحله و بردن با خود هیچ چاره ای ندارد، هرگاه امر سفر دنیا که خیلی معمولی است چنین باشد، پس برداشتن زاد و توشه برای سفر آخرت سزاوارتر است!

مردی در میان جمعیت گفت: ابو ذر! ما را به زاد و توشه سفر آخرت راهنمایی کن.

فرمود: برای دفع رنج روز نشور، روزه بگیرید و برای عظائم امور، حج واقعی گذارید و برای برطرف کردن وحشت قبر، در دل شب دو رکعت نماز خالص برای حضرت رب به جای آورید[1].

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۱
khademoreza kusar
يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۰ ب.ظ

طومار اعمال

امام باقر عَلَیهِ السَّلَامُ فرمود:

همانا در فضا فرشته ای است به نام اسماعیل، که سرپرست سیصد هزار فرشته دیگر است، که زیر دست هر یک از آنها یک صد هزار فرشته می باشد.

ایشان اعمال بندگان را شمارش و محاسبه می کنند؛ هنگامی که سر سال فرا رسد، خداوند فرشته ای را به نام سِجِلّ برای آن فرشتگان می فرستد تا آن محاسبات را نسخه برداری نماید؛ و این همان سخن خداوند متعال است که فرمود: «یوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کطَی السِّجِلِّ لِلْکتُبِ[i]»

 «روزی که درهم می پیچیم آسمان را همانند درهم پیچیدن طومارهایی که برای نوشتن است».

پی نوشت

[i] . الأنبیاء: 21/ 104.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۰
khademoreza kusar
شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ب.ظ

اثر فوری غذای مشکوک

اثر فوری غذای مشکوک

آقای محمد تقی حاتمی گوید: عادت من این بود که یکساعت به صبح برای نماز شب بیدار می شدم ولی 40 روز موفق نشدم نامه ای به مرحوم نخودکی نوشتم

ایشان در پاسخ دعای کوچکی فرستادند که صبح ناشتا بخورم و نوشته بودند 40 روز قبل رفیقتان شمارا به نهار دعوت کرد این محرومیت اثر آن غذاست. دعا را خوردم مجددا به خواندن نماز شب موفق شدم.[1]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۲:۱۶
khademoreza kusar