انتصاب رئیس، دبیر و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر حسینی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نقل می کند که با آشنائی نزدیکی که بنده با شخصیت والای حضرت آیت الله خامنه ای دارم ایشان را فردی، زاهد حقیقی و راغب به آخرت شناخته ام و در زندگی خصوصی ایشان آنچنان سادگی و زهد حکمفرما است که گاهی برای مردم قابل قبول و باور نیست.
من وصیته «علیه السلام» لکمیل بن زیاد:
یا کمیل! لست واللّه متملقاً حتی أطاع ولاممنیاً حتی لاأعصی ولا مائلاً لطعام الأعراب حتی انحل امرة المؤمنین وادعی بها.[1]
در این فراز از وصیت، حضرت از روش های متداول و معمولی که اهل دنیا برای بدست آوردن حکومت و تحکیم و حفظ آن، به آنها متشبث می شوند تبرّی می جوید.
تملق همیشه، در برابر صاحبان قدرت و سرمایه و مقام نیست. گاهی یک حاکم به آحاد ملت و حتی به افراد زیردست و مطیع نیز تملق می گوید تا این که از او اطاعت کنند.
من مواعظ النبی صلی الله علیه وآله وسلّم:الحوائجُ الی اللّه وأسبابها فَاطْلُبوها الی اللّه بهم فمن أعطاکموها فخذوها عن اللّه بصبر.[1]
در این حدیث نقش اسباب و علل طبیعی در مورد حوائج انسان به طور برجسته ای مورد توجه قرار گرفته است.
کلمه «بهم» با ضمیر جمع ذوی العقول اشاره به این دارد که بسیاری از حوائج ما توسط انسان ها برآورده می شود. لکن در عین آن که انسان نیازهای خود را از اسباب طبیعی (که اکثراً انسان ها هستند) بدست می آورد باید در وراء آنها ذات اقدس الهی را ببیند و از او بداند.
رفتن سراغ اسباب بی توجه به خدا، کار ناقصی است و رفتن در خانه خدا بی اعتناء به اسباب هم، کار ناقصی است، هر دو را باید با هم جمع کرد و برای رسیدن به حوائج باید از صبر کمک گرفت.
مقام معظم رهبری درباره ی چگونگی دعوتش به شورای انقلاب اسلامی می فرماید:
«من در مشهد سرگرم کارهای این شهر بودم، با برادرانی که در مشهد بودند در جریانات عمومی عظیم مردم، ما هم داخل بودیم و فعالیت می کردیم. مرحوم شهید مطهری چند بار تلفنی به طور مستقیم و با واسطه به من اطلاع دادند که باید به تهران بروم. من تصور می کردم که برای همین کارهای معمولی خودمان ـ که مشترکاً خیلی کارها داشتیم چه کارهای علمی و ایدئولوژیکی و چه کارهای سیاسی، می گویند به تهران بروم.
مقام معظم رهبری در بیانی دیگر در رابطه مذاکره با امریکا می فرماید:
«چه ساده لوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبّر و بی اعتقاد به اصول انسانی و حقوق بین الملل بنشینیم. امریکایی ها، به اصول و حقوق بین الملل، اعتقادی ندارند.
دولت امریکا، همان دولتی است که افسر جنایتکارش دستور تیر داد، موشک شلیک کردند، هواپیمای مسافربری چند صد نفره را در دریا ساقط نمودند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را نابود کردند و دولت امریکا این افسر را محاکمه نکرد و شنیدم که رئیس جمهور فعلی آمریکا «جرج بوش»، به آن افسر مدال لیاقت داده است! اینها، این طور هستند. شما چه می گویید؟ مگر اینها به حقوق بین الملل معتقدند؟ مگر اینها به حقوق انسان ها معتقدند؟ نخیر.
من با مذاکره امریکا مخالفم و دولت جمهوری اسلامی، بدون اجازه من امکان ندارد چنین کاری را بکند و خودشان هم قاعدتاً با چنین کاری موافق نیستند.»[1]