توکل در سیره شهید زین الدین
سال 61 داشتیم آماده می شدیم برای عملیات محرم. من هم تازه جانشین مهدی شده بودم. تقریباً کارهای تاکتیکی و شناسایی مان کامل بود. کانالی را دشمن به عنوان مانع کنده بود که می گفتند «ضد خودرو» و تقریباً پنج متر عرض و سه تا چهار متر هم عمق داشت. ما توی شناسایی هایمان دیدیم جای خوبیه؛ از شب قبل دو گردان نیرو خواباندیم اون جا، گفتیم توی کانال باشید، بیرون هم نیایید. یعنی زیر پای عراقیها...خلاصه معبرهایمان جواب داده بود. گردانهایمان زیر پای دشمن بودند و به قول خودمان: همه چی ردیف بود. خودمان هم گرفتیم توی سنگر راحت خوابیدیم که شب بعد، عملیات را داشته باشیم. حشرات آنجا خیلی زیاد بود، عقرب و رتیل داشت. یکباره آخر شب سردم شد. بیدار شدم.