روز یازدهم در صحنه کربلا روز عجیب و سختی بود. روزی که به زینب علیها سلام بیش از عاشورا سخت گذشت. در این روز می خواهند اهلبیت را حرکت داده و زینب مظلومه را اسیر و به کوفه ببرند. یعنی به شهری که این خاندان سالیان گذشته در آن حکومت می کرده اند. وای به روزی که انسان قسی شود. چه، از نظر قرآن از هر عقرب و مار و اژدهایی گزنده تر و از هر سگی درنده تر خواهد شد. از همین رو می بینیم اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله را در حالیکه به سختی داغدیده اند به جای تلطف و رأفت در کجاوه های بی روپوش قرار داده و برای امام سجاد علیه السلام نیز شتری بی جهاز و روپوش آوردند. لازم به توضیح است که کجاوه بی روپوش علامت ذلت بوده و همچنین سواری بر روی شتر بی جهاز برای انسان سالم کاری دشوار است، چه رسد به امام سجاد علیه السلام که با حال بیمار بر روی شتر نشسته بودند.
شما در کجای عالم می توانید شخصیتی را مانند وجود نازنین امام سجاد پیدا کنید؟ با آن همه مقامی که داشت چقدر بلا و رنج دید؟.
او همان کسی است که در سرزمین کربلا حضور داشت و به خاطر مصلحت خدای متعال مریض شده بود، ایشان با چشم خود دید چه جنایتی از طرف دشمنان صورت گرفت. آن حضرت پس از حادثه عاشورا تا زمانی که در قید حیات بود اشک می ریخت و به هر بهانه ای یاد و خاطر مصائب و بلاهایی که از طرف دشمنان به امام حسین علیه السلام و یاران و باز ماندگان شهدای کربلا رسیده بود را زنده می کرد. مقاتل معتبر نقل کرده اند که حضرت سخت ترین روزهای عمر خود را در حادثه کربلا روزی ذکر کرده است که کاروان باز ماندگان شهدای کربلا را وارد شهر شام کردند.
حسین علیه السلام کشته شد و ادامه ی شهادت او اسارت اهلبیت او بود و ادامه ی اسارت اهلبیت شهادت پویندگان راه حسین علیه السلام است. به همین علت در این میان دو چیز واجب و لازم است که زنده بماند. یکی مجالس عزا و گریه، سینه زدنها، دسته ها و عزاداری سنتی است که در واقع ادامه ی مکتب قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام می باشد. به تعبیر دیگر عزاداریها علت مبقیه این قیام است. یعنی علت موجده، قیام حسین علیه السلام و اسارت زینب بوده، اما علت مبقه ای که این مکتب را تا روز قیامت زنده نگه می دارد این گونه مجالس و عزاداریهاست.
سه حادثه بزرگ تاریخ اسلام یعنی: سقیفه، کربلا و غیبت امام زمان عجل الله فرجه نیز هر کدام مؤثر از دیگری است.
می توان گفت: در حقیقت شالوده حادثه کربلا در سقیفه ریخته شد و با بروز حادثه کربلا ریشه اصلی محرومیت جامعه از حضور و مبتلا شدن به غیبت امام زمان علیه السلام کاشته شد. گذشته از جنایات سردمداران سقیفه و کسانی که به نا حق بر مسند امامت نشستند، مردم نیز بی تقصیر نبودند.
در این ماجرای جانسوز، سکوت مردم سبب شد تا با روی کار آمدن غاصبان خلافت، واقعه غدیر نادیده گرفته شود، و در اولین ساعات رحلت رسول گرامی اسلام، خانه وحی مورد هجوم قرار گیرد و حرمت یگانه دخت نبی مکرم اسلام شکسته شود، همان دختری که رضایتش رضایت خدا و خشمش خشم پروردگار بود،
زینب که به راستی زینت پدر بود، در دامن مادری چون زهرای اطهر(ع) و سایه پدری چون علی (ع) پرورش یافته بود، در دوران کودکی، روزی در آغوش پدر بود، علی (ع) از او پرسید: بگو "یک"، زینب جواب داد "یک".
علی (ع) فرمود: بگو "دو"
زینب عرض کرد: پدر عزیزم! زبانی که به گفتن "یک" (خدای یکتا) حرکت کرده، چگونه کلمه "دو" به زبان آورد.
علی (ع ) دخترش را بر سینه اش چسبانید و او را بوسید و بر او آفرین گفت. چرا که در دوران کودکی، توحید واقعی شیره جانش شده بود.
روز دیگری زینب (ع) از پدر پرسید: پدر جان آیا ما را دوست می داری؟
یکی از مهم ترین مراحل زندگی انسان، مرحلۀانتخاب همسر و آغاز زندگی مشترک است. نوع تفکر و بینش هر انسانی باعث می شود که معیارهای متفاوتی برای انتخاب همسر در نظر بگیرد این مسأله در سعادتمند شدن و یا سعادتمند شدن افراد نقش مهمی ایفا می کند.
هر چه معیارهای انتخاب دقیق تر و نوع بینش و تفکر افراد به هم نزدیک تر باشد رسیدن به هدف آسان تر خواهد بود، چرا که همسر خوب در رسیدن فرد به سعادت نهایی، بسیار موثر است.