نه مثل شاخه نیلوفر، که به این درخت و آن درخت می پیچد، بلکه همچون درختِ ریشه دار باید بود، متّکی به خویش، ریشه دوانده در باورها و اندیشه ها، با شاخ و برگی از اراده و همّت!
در این صورت، نه از باد خواهی لرزید و نه از سیل، ریشه کن خواهی شد.
ریشه های تو، همان استعدادها و توانمندی های فکری و روحی تواَند، به شرط آن که آنها را بشناسی، به کار بگیری، به ستوه نیایی، خسته نشوی و از پای ننشینی، تا از کاوش در معدن وجود خویش، به گوهرهایی ناب، دست یابی.
محمد بن اسماعیل علوی می گوید:
امام عسکری (ع) را زمانی در نزد علی بن نارمش که یکی از دشمنان سرسخت آل محمد (ص) بود، زندانی کردند. او مردی زشت خو و بدسیرت [بود] و با خاندان علی (ع) عداوتی دیرینه داشت. از طرف خلیفه به او دستور داده بودند که هر چه می تواند امام (ع) را اذیت کند و بر او سختگیری نماید. اما ابهت، هیبت و جلالت امام (ع) و حالات عرفانی و معنوی آن حضرت چنان آن مرد شقاوت پیشه را متحول کرد- بااینکه حضرت عسکری (ع) بیش از یک روز در زندان او نبود- که صورت خود را به احترام حضرتش بر خاک می نهاد و سر خود را بالا نمی گرفت، و همراهی یک روزه این مرد با پیشوای یازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسکری (ع) را در منظر او نیک ترین مردم قرار داد.»[1]
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«لا یسْعَدُ أحدٌ إلّا بإقامَةِ حُدودِ اللّهِ، ولا یشْقی أحَدٌ إلّا بإضاعَتِها؛[1]
هیچ کس خوشبخت نشود مگر با اقامه حدود خداوند و هیچ کس به بدبختی نیفتد مگر به سبب فرو گذاشتن آن حدود».
اوّلین چیزی که به عنوان سفارش قرآنی در برخورد و تعامل با نامحرم به ذهن می آید، رعایت «حجاب» به معنایی فراتر از آن چیزی است که تنها به بُعد ایجابی (وجوب پوشش بدن) و بُعد سلبی آن (حرام بودن خودنمایی به نامحرم) اشاره داشته باشد.
دعا زمانی اثرگذار است که موانعی بر سر راه آن نباشد، اگر موانع بود، دعا تأثیر خود را نخواهد داشت؛ مهم ترین موانع اجابت دعا عبارتند از:
1- گناه؛ نافرمانی خداوند متعال مانع بزرگی بر سر راه اجابت دعاست و این مسأله چندان اهمیت دارد که با تعابیر گوناگونی خطر آن نسبت به دعا گوشزد شده است: حاجب دعا، حبس دعا، منع دعا، مانع اجابت، بسته کردن راه اجابت و...[1]
نمّام در قبر و برزخ و نیز در قیامت معذّب است.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«وَ مَنْ مَشی فی نَمیمَةٍ بَینَ اثْنَینِ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِ فی قَبْرِهِ ناراً تُحْرِقُهُ الی یوْمِ الْقِیمَةِ، وَ اذا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِ تِنَّیناً اسْوَدَ ینْهَشُ لَحْمَهُ حَتّی یدْخُلَ النَّارَ»[1]
کسی که برای سخن چینی بین دو کس حرکت کند خداوند بر قبرش آتشی مسلط می کند که تا روز قیامت او را بسوزاند. و آنگاه که از قبرش خارج شود خدای ماری سیاه را بر او مسلط کند که گوشتش را تا اینکه وارد آتش شود نیش می زند.
بشنو از چادر که در توصیف زن
تار و پودش با تو می گوید سخن
تار و پودم را شرافت تافته
تا شرافت را به عصمت بافته