بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ﺷﺐ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻣﺤﺮﻡ، ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻬﺪﻯ ﺳﺎﻣﻊ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﺋﻰ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻳﺮ ﻭﻗﺖ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻛﻮﻓﺘﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ. ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ. ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻛﻨﻴﺪ؟ ﺁﻩ ﺳﺮﺩﻯ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻓﺴﻮﺱ! ﺷﺐ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐﺍﻡ ﻗﻀﺎ ﺷﺪ! ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ! ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻴﻦ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻣﻬﺪﻯ ﺑﻪ ﺧﻴﻞ ﻋﻈﻴﻢ ﺷﻬﺪﺍﺀ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﭘﻴﻮﺳﺖ.
نماز خوبان ( حکایات و داستان هایی از دانشمندان و فرزانگان )
ﺯﺧﻢ ﺷﻘﺎﻳﻖ، ﺹ 5
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
من طلب الشّهاده صادقا اعطیها و لولم تصبه.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
هر کس از روی صدق شهادت را طلب کند، خداوند به او ((ثواب)) آن را عطا خواهد کرد، هر چند به شهادت نرسد.
کنز المعال، ج4، ص421، حدیث11210
حضور موثر پدر در فرزندپروری باعث میشود کودک تربیت سالمتری داشته باشد
ضربالمثل یک دست صدا ندارد در مورد تربیت فرزند هم صدق میکند. نه شما و نه هیچکس دیگری به تنهایی نمیتواند نیازهای عاطفی و روانی فرزندش را برآورده کند. مادر و پدر هیچیک نمیتوانند به تنهایی و بدون همکاری دیگری کودک سالمی را بار بیاورند. کیانینژاد، روانشناس میگوید: پدر و مادر هر کدام ویژگیهایی دارند که حذفشان باعث میشود همهچیز به خوبی پیش نرود و به اصطلاح یک جای کار بلنگد. اگر شما هم تصور میکنید با تمام وقت مادری کردن و حذف پدر از گردونه تربیت و وقتگذرانی با کودک، همه دینتان را به کودک خود ادا کردهاید، این مطلب را بخوانید تا بدانید با این تصور چقدر به فرزندتان آسیب میرسانید.
تیر خلاص را به پدر نزنید
حضور موثر و مشارکت پدر در امور تربیتی باعث میشود کودک پدر را صاحب قدرت بداند و به او تکیه کند. وقتی پدر کنار میکشد یا کنار گذاشته میشود، ناخودآگاه این تصور برای کودک ایجاد میشود که پدرش ضعیف است و از پس کارها برنمیآید. در نتیجه بهطور طبیعی نمیتواند به یک فرد ضعیف تکیه کند و رابطه سالم او با پدر مخدوش میشود و برایش خلأهایی میسازد که با هیچ چیزی پر نمیشود. لازم به یادآوری است که اولین الگوی هر فردی پدر و مادر اوست و در مقاطع سنی مختلف و در مواجهه با دنیای بیرون آنها همیشه پشت و پناه هستند پس نباید اجازه داد یکی از این پایگاههای مهارتآموزی نابود شود.
مهربان باش، مثل خدا
وقتی قرآن خواندن پدربزرگ تمام میشود من قرآن را از او میگیرم، آن را میبوسم و سرجایش میگذارم. من این کار را خیلی دوست دارم. پدربزرگ و من همیشه با دستهای تمیز قرآن را به دست میگیریم.
یک روز بعد از اینکه پدربزرگ قرآن خواند، آن را به من داد تا سرجایش بگذارم. حسین با توپ توی اتاق آمد و مرا دید که قرآن را میبوسم. توپ را روی زمین انداخت و خواست قرآن را از من بگیرد.
سلام من به مهدی و به قلب آسمانیش
سلام من به پاکی و به لطف و مهربانیش
سلام من به لحظهای که می رسد ظهور او
سلام من به لحظهای که میرسد عبور او
برقراری ارتباط با فرزندان بویژه در سن کودکی از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا در این زمان نهتنها به نیازهای عاطفی آنها در زمان حال پاسخ داده میشود، بلکه زیر بنای ارتباط اجتماعی آنها در سالهای بعد را نیز تشکیل میدهد. روحیات کودکان برخلاف تصور بسیاری افراد، پیچیدگیهای خاص خود را دارد. گاهی اوقات کودک درباره چیزی صحبت میکند، ولی هدفش چیز دیگری است.
بسیاری از گفتگوهای کودکان معانی پنهانی دارد که آگاهی از آنها کمک شایانی به والدین و بزرگترها میکند. برای مثال وقتی با فرزندتان به جایی میروید و بدون توجه به او مرتب از فرزندان و کودکان دیگر تعریف میکنید، کودک احساس میکند به طور غیرمستقیم در حال زیر سوال بردن وی و خط و نشان کشیدن برای او هستید.
وقتی میگویید دوستانت چه اتاقهای مرتبی دارند؛ او این پیام را میگیرد که اگر تو اتاقت را مرتب نکنی اتفاق خاصی برایت میافتد.
بسیاری اوقات وقتی کودکان سوالی مطرح میکنند توقع ندارند پاسخهای طولانی و منطقی ما را بشنوند، زیرا وقتی پاسخ طولانی و با جزییات میشود بتدریج توجه کودک نسبت به صحبتها کم میشود.
آموزش سوره توحید برای کودکان
اهداف
۱/کودکان با پیامهای سوره توحید متناسب با گروه سنی خود آشنا شوند. مانند اینکه همه ما به خداوند نیاز داریم.
۲/کودکان به خواندن سوره توحید علاقمند شوند.
حدود انتظارات
۱/کودکان بدانند که همه ما به خداوند مهربان نیاز داریم.
۲/کودکان بتوانند به صورت فردی و گروهی سوره تو حید را بخوانند.
روزی امام موسی کاظم علیه السلام ، از کوچه ای در شهر بغداد، عبور می کرد. متوجه شد که چند نفر در یک خانه مشغول گناه هستند. آن حضرت علیه السلام خیلی ناراحت شد؛ چون کارهای بد صاحب آن خانه، خدای خوب و مهربان را خیلی ناراحت می کرد. یکدفعه خدمتکار آن خانه برای انجام کاری بیرون آمد. امام کاظم علیه السلام با حرف هایی که به او زدند، ناراحتی خود را از کار زشت صاحب آن خانه، اعلام کردند. وقتی خدمتکار، حرف های امام کاظم علیه السلام را به صاحب خانه گفت، مرد صاحب خانه از کارهای زشتش خجالت کشید، پشیمان شد و با عجله، پابرهنه به دنبال امام علیه السلام دوید. او با گریه از امام عذرخواهی کرد. امام کاظم علیه السلام که خیلی مهربان بود، عذرخواهی او را قبول کرد و به او فرمود: «من تو را بخشیدم، امیدوارم که خدای متعال نیز از تو بگذرد»