مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۸ ق.ظ

پزشکان در چه صورت ضامن هستند؟؟

 از حضرت آیت الله سبحانی در خصوص اقسام ضمانت پزشکان از منظر فقه اسلامی آورده اند؛

فقهاى اسلام پزشکان غیر مقصر را از نظر ضمانت به سه گروه تقسیم مى کنند؛ مقصود پزشکانى که در مقدمات تشخیص کوتاهى نمى ورزند، ولى چون انسان معصومى نیستند گاهى دچار اشتباه مى شوند؛ خوب است پزشکان علاقه مند، به این بخش از فقه اسلامى توجه نمایند:

1. آنها که بدون اجازه بیمار و اگر بیمار بیهوش است بدون اجازه ولىّ او، اقدام به طبابت یا جراحى مى کنند.

2. آنها که با موافقت بیمار یا ولىّ او اقدام به معالجه و جراحى کرده امّا «أخذ برائت» نمى کنند (منظور از أخذ برائت این است که به بیمار یا ولىّ او اخطار کنند که این معالجه با عمل جراحى ممکن است پنجاه درصد یا بیست درصد و یا یک درصد منجر به مرگ یا نقص عضوى شود، سپس از او کتباً یا شفاهاً قول بگیرد که اگر حادثه اى رُخ داد، مسئول نخواهد بود).

3. پزشک با أخذ برائت اقدام به مداوا یا جراحى کند.

حکم این سه گروه از نظر فقه یکسان نیست؛ در صورت اول که طبیب بدون اجازه بیمار یا ولىّ او اقدام به معالجه یا جراحى کرده، اگر ضایعه اى به وجود آید ضامن است.

در صورت دوم که بدون «أخذ برائت» دست به کار شده نیز ضامن مى باشد.

در مورد گروه سوم در میان فقها گفتگو است(محل اختلاف است).(1)

امیرمؤمنان على (علیه السلام) در حدیثى مى فرماید: «هر کس طبابت کند یا به معالجه «دام ها» بپردازد، از ولىّ بیمار یا صاحب دام، أخذ برائت کند و در غیر این صورت او ضامن است.(2)

در اینجا این سؤال مطرح مى شود؛ آیا اصولاً با وجود احتمال خطر، مخصوصاً خطراتى که درصد آن بالاست مى توان اقدام به جراحى و مداوا کرد؟.

پاسخ این است که اگر در پیش پاى پزشک یک راه بیش وجود نداشته باشد یعنى اگر بیمار را به حال خود رها کنیم قطعاً تلف مى شود، ولى در صورت مداوا و جراحى احتمال نجات او هست، در اینجا بدون شک اقدام به معالجه او هر چند ممکن است موجب خطر گردد، جایز است.

خوب است پاسخى را که امام عسکرى (علیه السلام)به پرسشگرى در این مورد داده بشنویم: احمد بن اسحاق مى گوید: من فرزندى داشتم که گرفتار سنگ (کلیه یا مثانه) شد و به من گفتند علاجى جز جراحى ندارد(6)، او به هنگام جراحى درگذشت؛ برخى از شیعیان به من گفتند تو شریک خون فرزندت هستى ناچار نامه اى به امام حسن عسکرى (علیه السلام) نوشتم. حضرت در جواب مرقوم فرمودند: «بر تو چیزى نیست هدف تو معالجه بود (در جایى که جان بیمار در خطر بود) ولى أجل او در آن بود که انجام دادى». (3)

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: شکافتن زخم ها و سوزاندن زخم و استفاده از بعضى مواد سمى براى معالجه (در صورتى که با آگاهى و دقت انجام پذیرد) اشکال ندارد؛ هر چند گاهى منجر به مرگ بیمار شود.(4)

بنابراین اطبا و جراحان موظفند در مواردى که احساس خطر مى کنند، مراتب را به بیمار و در صورت عدم امکان به ولىّ بیمار گوشزد کنند و از آنها شفاهاً و کتباً اجازه براى کار خود بگیرند تا اگر خطایى پیش آمد، شرعاً مدیون نباشند.

«ابن اخوه» یکى از فقهاى قرن هشتم در این باره مى نویسد: «اگر مریض بمیرد، اولیاى وى نزد قاضى شهر آیند و نسخه هایى را که طبیب نوشته است به وى عرضه کنند، اگر با علم حکمت و طب مطابق باشد و طبیب کوتاهى نکرده باشد، گوید أجلش فرا رسیده بود و اگر بر خلاف این باشد، گوید دیه میت را از طبیب بگیرند؛ زیرا وى با نادانى و کوتاهى خود، او را کشته است. بدین سان در امر طبیب مراقبت مى کردند تا کسى که در طب دستى ندارد، بدان نپردازد و طبیب در وظیفۀ خود سُستى نکند». (5)

پاورقی:

1 . جواهر الکلام:42/44به بعد.

2 . «من تطبّب أو تبیطَر فلیأخذ البراءة من ولیّه و إلاّ فهو ضامن» وسائل الشیعة، کتاب دیات، ابواب موجبات ضمان، باب 24، حدیث 1.

3 . «لیس علیک فیما فعلت شىء إنّما التمست الدواء وکان أجله فیما فعلت» کافى:6/54.

4 . کلینى، کافى:8/193.

5 . معالم القربة، ص 167.

6.قابل ذکر است که مقصود از عمل جراحی در این روایت جراحی مرسوم امروزی نیست بلکه در گذشته محل بیماری را نشتر می زدند تا از آن خود چرکین خارج شود.

منبع: سیماى فرزانگان- آیت الله العظمی سبحانی / ج 1، ص 269-267

از حضرت آیت الله سبحانی در خصوص اقسام ضمانت پزشکان از منظر فقه اسلامی آورده اند؛

فقهاى اسلام پزشکان غیر مقصر را از نظر ضمانت به سه گروه تقسیم مى کنند؛ مقصود پزشکانى که در مقدمات تشخیص کوتاهى نمى ورزند، ولى چون انسان معصومى نیستند گاهى دچار اشتباه مى شوند؛ خوب است پزشکان علاقه مند، به این بخش از فقه اسلامى توجه نمایند:

1. آنها که بدون اجازه بیمار و اگر بیمار بیهوش است بدون اجازه ولىّ او، اقدام به طبابت یا جراحى مى کنند.

2. آنها که با موافقت بیمار یا ولىّ او اقدام به معالجه و جراحى کرده امّا «أخذ برائت» نمى کنند (منظور از أخذ برائت این است که به بیمار یا ولىّ او اخطار کنند که این معالجه با عمل جراحى ممکن است پنجاه درصد یا بیست درصد و یا یک درصد منجر به مرگ یا نقص عضوى شود، سپس از او کتباً یا شفاهاً قول بگیرد که اگر حادثه اى رُخ داد، مسئول نخواهد بود).

3. پزشک با أخذ برائت اقدام به مداوا یا جراحى کند.

حکم این سه گروه از نظر فقه یکسان نیست؛ در صورت اول که طبیب بدون اجازه بیمار یا ولىّ او اقدام به معالجه یا جراحى کرده، اگر ضایعه اى به وجود آید ضامن است.

در صورت دوم که بدون «أخذ برائت» دست به کار شده نیز ضامن مى باشد.

در مورد گروه سوم در میان فقها گفتگو است(محل اختلاف است).(1)

امیرمؤمنان على (علیه السلام) در حدیثى مى فرماید: «هر کس طبابت کند یا به معالجه «دام ها» بپردازد، از ولىّ بیمار یا صاحب دام، أخذ برائت کند و در غیر این صورت او ضامن است.(2)

در اینجا این سؤال مطرح مى شود؛ آیا اصولاً با وجود احتمال خطر، مخصوصاً خطراتى که درصد آن بالاست مى توان اقدام به جراحى و مداوا کرد؟.

پاسخ این است که اگر در پیش پاى پزشک یک راه بیش وجود نداشته باشد یعنى اگر بیمار را به حال خود رها کنیم قطعاً تلف مى شود، ولى در صورت مداوا و جراحى احتمال نجات او هست، در اینجا بدون شک اقدام به معالجه او هر چند ممکن است موجب خطر گردد، جایز است.

خوب است پاسخى را که امام عسکرى (علیه السلام)به پرسشگرى در این مورد داده بشنویم: احمد بن اسحاق مى گوید: من فرزندى داشتم که گرفتار سنگ (کلیه یا مثانه) شد و به من گفتند علاجى جز جراحى ندارد(6)، او به هنگام جراحى درگذشت؛ برخى از شیعیان به من گفتند تو شریک خون فرزندت هستى ناچار نامه اى به امام حسن عسکرى (علیه السلام) نوشتم. حضرت در جواب مرقوم فرمودند: «بر تو چیزى نیست هدف تو معالجه بود (در جایى که جان بیمار در خطر بود) ولى أجل او در آن بود که انجام دادى». (3)

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: شکافتن زخم ها و سوزاندن زخم و استفاده از بعضى مواد سمى براى معالجه (در صورتى که با آگاهى و دقت انجام پذیرد) اشکال ندارد؛ هر چند گاهى منجر به مرگ بیمار شود.(4)

بنابراین اطبا و جراحان موظفند در مواردى که احساس خطر مى کنند، مراتب را به بیمار و در صورت عدم امکان به ولىّ بیمار گوشزد کنند و از آنها شفاهاً و کتباً اجازه براى کار خود بگیرند تا اگر خطایى پیش آمد، شرعاً مدیون نباشند.

«ابن اخوه» یکى از فقهاى قرن هشتم در این باره مى نویسد: «اگر مریض بمیرد، اولیاى وى نزد قاضى شهر آیند و نسخه هایى را که طبیب نوشته است به وى عرضه کنند، اگر با علم حکمت و طب مطابق باشد و طبیب کوتاهى نکرده باشد، گوید أجلش فرا رسیده بود و اگر بر خلاف این باشد، گوید دیه میت را از طبیب بگیرند؛ زیرا وى با نادانى و کوتاهى خود، او را کشته است. بدین سان در امر طبیب مراقبت مى کردند تا کسى که در طب دستى ندارد، بدان نپردازد و طبیب در وظیفۀ خود سُستى نکند». (5)

پاورقی:

1 . جواهر الکلام:42/44به بعد.

2 . «من تطبّب أو تبیطَر فلیأخذ البراءة من ولیّه و إلاّ فهو ضامن» وسائل الشیعة، کتاب دیات، ابواب موجبات ضمان، باب 24، حدیث 1.

3 . «لیس علیک فیما فعلت شىء إنّما التمست الدواء وکان أجله فیما فعلت» کافى:6/54.

4 . کلینى، کافى:8/193.

5 . معالم القربة، ص 167.

6.قابل ذکر است که مقصود از عمل جراحی در این روایت جراحی مرسوم امروزی نیست بلکه در گذشته محل بیماری را نشتر می زدند تا از آن خود چرکین خارج شود.

منبع: سیماى فرزانگان- آیت الله العظمی سبحانی / ج 1، ص 269-267

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۴
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی