آیا در کتب اهل تسنن درباره ی فضائل حضرت خدیجه علیها سلام مطالبی گفته شده است؟؟؟
استاد حسینی قزوینی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ما در خطبه شعبانیه نکاتی را خدمت عزیزان عرض کردیم که نبی گرامی صلی الله علیه و آله و سلم جایگاه ماه مبارک رمضان را در این خطبه بیان کردند؛ اینکه بندگان به مهمانی خدا دعوت شدند و نَفَسها پاداش تسبیح و خوابها ثواب عبادت دارد، دعاها مورد اجابت و اعمال مقبول است. در یکی از فرازهای خطبه شعبانیه، نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از توصیه به تلاوت قرآن، درباره تصدق به فقرا و مساکین سفارش فرموده بودند؛
وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ؛
به مسکینان و فقرا صدقه بدهید و احسان کنید.
جامع أحادیث الشیعة، السید البروجردی، ج 9، ص 20.
صدقه بدترین و شدیدترین بلاها را از انسان برطرف میکند و من در طول زندگیام از مواردی که خیلی نسبت به آن مقید و ملتزم هستم و نتیجه عجیبی دیدهام، احسان و صدقه است.
توصیه میکنم قبل از هر کاری که میخواهید انجام بدهید، مثلا میخواهید خانهای بخرید، ازدواج کنید یا برای حل مشکلی میروید، ابتدا صدقه بدهید و تلاش کنید اول صبحتان را با صدقه آغاز کنید که این صدقه در حقیقت ضامن سلامتی شما و خانواده شماست.
آیت الله کشمیری که از اولیاء خدا بود، به من همیشه توصیه میکرد این مبلغی که میخواهید به فقیر یا مسکین صدقه بدهید، سه قسمت کنید: یک قسمت برای سلامتی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، یک قسمت به نیت تمام شهدا از اول خلقت تا آخر خلقت و یک قسمتش هم برای سلامتی و دفع بلیات از خود و خانوادهتان.
نکته دیگری که نبی مکرم در خطبه شعبانیه فرمودند این بود که:
وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ؛
نسبت به بزرگانتان احترام کنید.
در روایتی نبی مکرم میفرماید:
الشیخ فی أهله کالنبی فی أمته؛
پیرمرد در میان قوم و قبیله خود، مانند پیامبر در میان امت است.
بحار الأنوار، العلامة المجلسی،ج 72، ص 137.
همانگونه که احترام به پیغمبر و اطاعت از دستور او لازم است، احترام بزرگان هم واجب است، مخصوصا اگر این بزرگ، پدر انسان باشد، احترام دو چندان دارد. در فراز دیگری میفرمایند:
وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ؛
نسبت به کوچکها هم ترحم کنید.
الان این بچههای کوچک اسیر دست ما هستند. اگر به سرشان داد میزنیم، قدرت و توانایی اینکه جواب ما را بدهند ندارند، اگر آنها را بزنیم توانایی دفاع ندارند، ولی در اینجا دو نکته هست: یکی ظلمی که توسط پدر و مادر نسبت به فرزندان یا نسبت به کوچکترها میشود فرقی نمیکند فرزندان ما باشند یا فرزندان دیگران، این ظلم و ستم در درون او به صورت یک عقده در میآید یا در همین کودکی او هم نسبت به کوچکتر از خودش این عقده را خالی میکند.
این را دقت کنید که کوچکترین تعدی در حق کوچکترها آینده این کودک را تباه میکند و جامعه را هم به تباهی میکشاند.
نکته دیگر اِرحَم تُرحَم. همانگونه که تو نسبت به فرزندت یا نسبت به کوچکترها ظلم میکنی، خدای عالم هم کسی را وادار میکند به تو ظلم کند. تو بر سر فرزند کوچکت، فریاد میکشی، رئیس اداره سر تو داد میکشد.
رحم نکنی رحم نمیکنند، دنیا دنیای بده بستان است.
چند گناه هست که خدای عالم به خاطر آن در دنیا ما را عذاب میکند؛ یکی ظلم است. شما همین اندازه که یک سیلی زدی، از دنیا نخواهی رفت تا کسی به تو سیلی بزند. از اینها مهمتر روایتی است از امام کاظم سلام الله علیه که خیلی تکان دهنده است. آن حضرت میفرمایند:
ان الله لیس یغضب لشئی کغضبه للنساء و الصبیان؛
خدای عالم در هیچ موردی این چنین غضب نمیکند که در برابر ظلم به همسر و فرزندان غضب میکند.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 101، ص73.
یعنی وقتی که عصبانی میشوی و در محیط خانه به همسرت و فرزندانت غضب میکنی، در این حال مورد غضب خدای عالم واقع شدهای. خدای تعالی میفرماید:
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُم وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها؛
اگر خوبی کنی به خودت کردهای و اگر بدی هم کردی به خودت کردهای.
سوره اسرا، آیه 7.
اینها نکاتی از خطبه شعبانیه بود که انشاءلله دستور نبی مکرم را در این ماه مبارک رمضان را انجام بدهیم و تمرین کنیم تا روحیهمان در طول ماههای بعد هم به آنها عادت کند.
مجری
حضرت استاد لطفا درباره جایگاه حضرت خدیجه سلام الله علیها در مکتب وحی توضیح بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
اولا من این جمله را عرض کنم که ما نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیه به گونهای که زیبنده این بانوی بزرگ اسلام هست عمل نکردهایم و هر سال در ایام وفات این بزرگوار فقط یادی از ایشان میکنیم. حقی که این بانوی بزرگ به گردن مسلمانها دارد، کمتر کسی این حق را دارد؛ زیرا گسترش و شکلگیری اسلام با حمایتهای مادی و معنوی این بانوی بزرگ و اولین ام المؤمنین بوده است.
در رابطه با جایگاه این بانوی بزرگوار در مکتب وحی، مطالبی را از کتب عزیزان اهل سنت عرض میکنم.
در صحیح مسلم از اباهریره نقل شده است که: جبرئیل آمد پیش پیغمبر و عرضه داشت:
یا رَسُولَ اللَّهِ هذه خَدِیجَةُ قد أَتَتْکَ مَعَهَا إِنَاء فیه إِدَام أو طَعَام أو شَرَاب فإذا هِیَ أَتَتْکَ فَاقْرَأْ علیها السَّلَامَ من رَبِّهَا عز وجل ومنى وَ بَشِّرْهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ لَا صَخَبَ فیه و لا نَصَبَ؛
حضرت خدیجه دارد میآید پیش تو ظرفی از غذا و آب میآورد وقتی حضرت خدیجه آمد از طرف خدای عالم به او سلام برسان از من جبرئیل هم به او سلام برسان و بشارت بده به حضرت خدیجه که خدای عالم خانهای در بهشت برای او از تارهای طلا در نظر گرفته که در آنجا نه اضطراب و خستگی وجود دارد و نه زوال نعمت.
صحیح مسلم، چاپ دارالطیبه ریاض، حدیث 2432.
آیا این جایگاه و مقام کوچکی است؟! خدای عالم به او سلام میرساند، جبرئیل به او سلام میرساند و روایت هم از صحیح مسلم است.
خوب میشود اینجا ما یک سوالی از آقایان اهل سنت کنیم که این آقایانی که میآیند عشره مبشره را این همه با آب و تاب نقل میکنند که خدای عالم به ده نفر از صحابه بشارت بهشت داده، در حالی که این عشره مبشره نه در صحیح بخاری آمده نه در صحیح مسلم و این عشره مبشره هم با اعداد هشت، نه، دوازده و سیزده آمده است و یک سند صحیح نمیشود برای آن پیدا کرد، چرا حتی یک دفعه نمیگویند که نبی مکرم به حضرت خدیجه، بشارت بهشت دادند در حالی که در خود صحیح مسلم، صحیح بخاری و در تمام کتابهای سنن، مسانید و دیگر صحاح اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم به حضرت خدیجه سلام الله علیها بشارت بهشت دادهاند؟! چرا حضرت خدیجه جزء عشره مبشره نیامده است؟!
همچنین در کتاب صحیح بخاری، حدیث 7497 هم از ابوهریره نقل شده که جبرئیل گفت خدیجه دارد میآید؛
قد أَتَتْ مَعَهَا إِنَاء فیه إِدَام أو طَعَام أو شَرَاب فإذا هِیَ أَتَتْکَ فَاقْرَأْ علیها السَّلَامَ من رَبِّهَا وَ مِنِّی وَ بَشِّرْهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ لَا صَخَبَ فیه و لا نَصَبَ.
صحیح بخاری، ج 3، ص 1389، حدیث 3609.
من گمان میکنم همین یک روایت کفایت میکند.
مجری
آیا نمونهای از سلام خدا و جبرئیل برای همسران دیگر پیامبر داریم؟
استاد حسینی قزوینی
من چنین روایتی را در منابع اهل سنت ندیدهام.
مجری
در برخی از روایات آمده است که خدیجه افضل نساء اهل الجنة هست؛ یعنی با فضیلتترین زنان اهل بهشت، آیا این روایت در منابع اهل سنت با سند صحیح آمده است؟
استاد حسینی قزوینی
بله! این روایت در کتابهای متعدد اهل سنت آمده است.
از جمله در کتاب مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 77، حدیث شماره 2901، ابن عباس میگوید:
خط رسول الله صلى الله علیه و سلم فی الأرض أربعة خطوط قال أتدرون ما هذا قالوا الله و رسوله أعلم فقال رسول الله صلى الله علیه و سلم أفضل نساء أهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون؛
نبی مکرم با انگشتشان روی زمین چهار خط کشیدند و فرمود: بگویم این چهار خط معنایش چیست؟ عرض کردند که خدا و رسولش بهتر میدانند. حضرت فرمود: با فضیلتترین زنان اهل بهشت؛ خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله سلم، مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم همسر فرعون است.
عزیزان خوب دقت کنند؛ از این یازده، دوازده یا سیزده همسر پیغمبر، تنها اسم حضرت خدیجه جزء با فضیلتترین زنان اهل بهشت آمده است.
محقق کتاب مذکور هم میگوید:
اسناده صحیح رجاله ثقات رجال الصحیح؛
سند این روایت هم صحیح است.
همچنین آقای حاکم نیشابوری از عبدالله جعفر نقل میکند که نبی مکرم فرمود:
أمرت أن أبشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لا نصب؛
خدا به من دستور داده به خدیجه مژده بدهم که خانهای در بهشت برای او از تارهای طلا در نظر گرفته.
میگوید:
هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم؛
این حدیث بنا بر شرط مسلم صحیح است.
المستدرک، الحاکم النیسابوری، ج 3، ص 204، ح 4849.
روایت دوم از خود عایشه است که میگوید:
ان النبی صلی الله و آله و سلم قال امرت ان ابشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصب؛
المستدرک، ج 3، ص 204، حدیث 4850.
روایت بعدی از ابوهریره است که میگوید جبرئیل آمد و به پیغمبر گفت خدیجه دارد غذا برای شما میآورد، از طرف پروردگار عالم به او سلام برسان و بشارت خانه بهشتی را به او بده. این روایت هم صحیح است و شرائط صحیح مسلم و بخاری را دارد.
روایت بعدی همان روایتی است که در مسند احمد، پیامبر اکرم فرمودند: افضل زنان بهشت؛ خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر پیغمبر، مریم دختر عمران مادر حضرت عیسی و همسر فرعون، آسیه است. بعد میگوید:
صحیح الاسناد.
المستدرک، ج 3، ص 205، حدیث 4852.
که به این صورت در صحیح بخاری و مسلم نیامده است.
روایت دیگری از عایشه آمده است که:
قالت عائشة لفاطمة رضی الله عنها بنت رسول الله صلى الله علیه وآله الا أبشرک انی سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم یقول سیدات نساء أهل الجنة أربع مریم بنت عمران و فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم و خدیجة بنت خویلد وآسیة؛
عایشه به حضرت زهرا میگوید آیا به تو بشارت ندهم؟ من از پیغمبر شنیدم که فرمود: سروران زنان بهشت چهار نفر هستند؛ مریم دختر عمران، فاطمه دختر پیغمبر، خدیجه دختر خویلد و آسیه.
المستدرک، ج 3، ص 205، حدیث 4853.
در روایت دیگری عایشه میگوید:
ما حسدت امرأة ما حسدت خدیجة و ما تزوجنی رسول الله إلا بعد ما ماتت و ذلک أن رسول الله بشرها ببیت فی الجنة؛
آن طوری که به خدیجه حسد میورزیدم، به هیچ زنی حسد نمیورزیدم و پیغمبر بعد از فوت خدیجه با من ازدواج کرد (در زمان حیات او با من ازدواج نکرد) و پیغمبر درباره حضرت خدیجه بشارت بهشت را داد.
المستدرک، ج 3، ص 205،حدیث 4854.
حاکم نیشابوری در رابطه با این حدیث میگوید: شرائط صحیح بخاری و مسلم را دارد.
در روایت بعدی میگوید:
ما رأیت خدیجة قط و لا غرت على امرأة من نسائه أشد من غیرتی على خدیجة
من غیرت زنانگیام آن طوری که نسبت به خدیجه تحریک شد، نسبت به احدی تحریک نشد.
المستدرک، ج 3، ص 205، حدیث 4855.
زیرا پیغمبر اکرم همواره از خدیجه نام میبرد و یاد میکرد.
حاکم نیشابوری باز میگوید: این روایت صحیح هست و شرائط مسلم و بخاری را دارد.
اما آقای هیثمی همین روایت را میآورد و میگوید:
سیدات نساء اهل الجنة بعد مریم بنت عمران فاطمه و خدیجه ثم آسیة رواه الطبرانی فی الأوسط الکبیر ... و رجال الکبیر رجال الصحیح؛
سروان زنان بهشت بعد از حضرت مریم، فاطمه دختر پیغمبر و خدیجه و بعد آسیه همسر فرعون هست و آقای طبرانی در معجم الکبیر آورده و رجالش هم رجال صحیح است.
مجمع الزوائد، الهیثمی، ج 9، ص 201.
آقای ذهبی در سیر اعلام النبلاء از انس نقل میکند که:
خیر نساء العالمین مریم و آسیة و خدیجة بنت خویلد سیدة نساء أهل الجنة بعد مریم فاطمة و خدیجة و امرأة فرعون آسیة؛
بهترین زنان دو جهان؛ مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه زهراست.
سرور زنان اهل بهشت بعد از مریم، فاطمه و خدیجه و همسر فرعون آسیه هست.
محققش هم میگوید:
و رجاله ثقات؛
رجال این روایت هم ثقه هستند.
سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 117.
در کتاب صحیح مسلم، چاپ دار الطیبة عربستان سعودی، حدیث 2435 از عروه خواهر زاده عایشه آمده است که:
عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ قالت ما غِرْتُ لِلنَّبِیِّ على امْرَأَةٍ من نِسَائِهِ ما غِرْتُ على خَدِیجَةَ لِکَثْرَةِ ذِکْرِهِ إِیَّاهَا و ما رَأَیْتُهَا قَطُّ؛
عایشه میگوید به هیچ کدام از همسران پیغمبر حساسیت نداشتم آن طوری که بر خدیجه حساسیت داشتم، به خاطر اینکه پیغمبر خدیجه را زیاد یاد میکرد در حالی که اصلا در عمرم خدیجه را ندیدم.
در روایت بعدی (حدیث 2437) از هشام از پدرش از عایشه نقل میکند که:
اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ أُخْتُ خَدِیجَةَ على رسول اللَّهِ فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِیجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِکَ فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِیجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِکَ اللهم هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ فَغِرْتُ فقلت و ما تَذْکُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَیْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَیْنِ هَلَکَتْ فی الدَّهْرِ فَأَبْدَلَکَ الله خَیْرًا منها؛
یک روزی هاله دختر خویلد خواهر خدیجه آمد اجازه خواست محضر پیغمبر برسد. نبی مکرم بیاد ورود حضرت خدیجه افتاد که وقتی میخواست خدمت پیغمبر برسد، اجازه میگرفت. خوشحال شد و از خوشحالی گفت: خدایا هاله بن خویلد آمده پیش ما. غیرتم به جوش آمد و گفتم:
یا رسول الله پیر زنی از پیرزنهای قریش را داری یاد میکنی؟! از شدت پیری دندانهایش افتاده بود و قرمزی لثههایش معلوم بود. نابود شد و رفت، من که بهتر از او هستم خدا نصیبت کرده است.
خیلی عجیب است؛ یعنی خدیجه یک پیر زنی بوده از پیرزنهای قریش!!!
و ما تَذْکُرُ یعنی اولا اعتراض به نبی مکرم میکند و سپس لب به تحقیر و توهین حضرت خدیجه سلام الله علیها میگشاید.
جناب آقای مسلم دیگر ذیل روایت را نیاورده است! به هر حال مسلم قسمتی از روایت را آورد، ولی در صحیح بخاری این را هم نیاورده است. میگوید:
ما غِرْتُ على أَحَدٍ من نِسَاءِ النبی ما غِرْتُ على خَدِیجَةَ و ما رَأَیْتُهَا وَلَکِنْ کان النبی یُکْثِرُ ذِکْرَهَا وَرُبَّمَا ذَبَحَ الشَّاةَ ثُمَّ یُقَطِّعُهَا أَعْضَاءً ثُمَّ یَبْعَثُهَا فی صَدَائِقِ خَدِیجَةَ فَرُبَّمَا قلت له کَأَنَّهُ لم یَکُنْ فی الدُّنْیَا امْرَأَةٌ إلا خَدِیجَةُ فیقول إِنَّهَا کانت وَ کَانَتْ و کان لی منها وَلَدٌ؛
من نسبت به هیچکدام از زنهای پیغمبر حساسیت نداشتم آنطوری که به حضرت خدیجه حساسیت داشتم! پیغمبر خیلی به یاد خدیجه بود و وقتی گوسفندی قربانی میکرد، تکه تکه میکرد و به دوستان و بستگان حضرت خدیجه هدیه میداد. به قدری پیغمبر به یاد حضرت خدیجه بود و ذکر خیر او را میکرد که گفتم یا رسول الله گویا در دنیا و آخرت زنی غیر از خدیجه وجود ندارد؟ و میفرمود: چنان بود و چنان بود و من از او بچه داشتم.
صحیح بخاری، حدیث 3818.
آقای بخاری! چه مطلبی در کانت و کانت بوده که حذفش کردی؟!
میخواهد قضیه را به قدری مادی کند که چون من پیغمبر از خدیجه بچه داشتم، او را یاد میکنم!!
اینها ظلمهایی است که در حق حضرت خدیجه سلام الله علیها صورت گرفته است.
منبع دیگر استیعاب ابن عبد البر است که از عایشه نقل میکند:
کان رسول الله لا یکاد یخرج من البیت حتى یذکر خدیجة فیحسن الثناء علیها فذکرها یوما من الأیام فأدرکتنی الغیرة فقلت هل کانت إلا عجوزا؛
هر وقت میخواست پیغمبر از خانه بیرون برود به یاد حضرت خدیجه بود و از خدیجه تعریف میکرد. یک روزی خیلی از حضرت خدیجه یاد کرد، غیرتم به جوش آمد و گفتم: آیا خدیجه یک پیرزنی بیشتر بود که این همه از او تعریف میکنی؟!
الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبد البر، با تحقیق علی محمد البجاوی، ج 4، ص 1823.
ببینید ذیل روایتی که آقای بخاری و آقای مسلم حذف کردند و بخاری گفت: کانت و کانت، ابن عبدالبر آورده است که:
فقد أبدلک الله خیرا منها فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب لا و الله ما أبدلنی الله خیرا منها آمنت بی إذ کفر الناس و صدقتنی إذ کذبنی الناس و واستنی فی مالها إذ حرمنی الناس و رزقنی الله منها أولادا إذ حرمنی أولاد النساء وکان لی منها وَلَدٌ فقلت فی نفسی لا أذکرها بسیئة أبدا؛
عایشه گفت: خدا بهتر از او را به تو داده است! به قدری حضرت غضبناک شد که موهای جلوی سرشان از شدت غضب راست شد! (قسمتی که آقای بخاری و مسلم حذف کرده بودند که پیغمبر به طوری غضب کرد که موی سرش راست شد) و فرمود: قسم به خدا، خدای عالم بهتر از خدیجه نصیب من نکرده است، او به من ایمان آورد آن زمانی که مردم به من کفر ورزیدند و مرا تصدیق کرد آن وقتی که مردم تکذیبم کردند و تمام اموالش را در اختیار من گذاشت آن وقتی که مردم مرا محرومم کردند و خدای عالم اولادی از او به من داد و از فرزندان دیگر زنان مرا محروم کرد. پس من در دلم گفتم: دیگر من از حضرت خدیجه بدی نخواهم گفت.
معلوم میشود که خود عایشه اعتراف دارد بر اینکه نسبت به حضرت خدیجه بدی کرده و از او به بدی یاد کرده است.
آقای ذهبی هم در سیر اعلام النبلاء از عایشه نقل میکند که: وقتی پیغمبر از حضرت خدیجه نام میبرد، نمیتوانست ثنای او را نگوید و برای او استغفار نکند. یک روزی که پیغمبر از حضرت خدیجه سخن گفت، غیرت من به جوش آمد و گفتم:
لقد عوضک الله من کبیرة السن قال فرأیته غضب غضبا أسقطت فی خلدی أسقطت فی خلدی و قلت فی نفسی إن أذهبت غضب رسولک عنی لم أعد أذکرها بسوء فلما رأى النبی ما لقیت قال کیف قلت و الله لقد آمنت بی إذ کذبنی الناس و آوتنی إذ رفضنی الناس و رزقت منها الولد و حرمتموه منی قالت فغدا و راح علی بها شهرا؛
عوض این پیرزن، خدا زن جوانی نصیبت کرده! میگوید: وقتی پیغمبر اکرم غضبناک شد من از حال طبیعی بیرون رفتم (یعنی غضب پیغمبر به قدری بود که دیگر فکرم کار نکرد) پیش خودم گفتم: خدایا اگر غضب پیغمبر نسبت به من آرام بشود دیگر از حضرت خدیجه بد نخواهم گفت!
پیغمبر دید من خیلی حالم خراب و دگرگون شد، فرمود: چطور چنین حرفی زدی؟! خدای عالم، خدیجه را به من داد، خدیجه به من ایمان آورد، در حالی که مردم تکذیبم میکردند، او به من پناه داد در حالی که مردم مرا ترک کردند، خدای عالم از او به من فرزند داد و حال آنکه از شما محروم شدم . به خاطر این اعتراض من، پیغمبر یک ماه با من قهر کرد.
سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 112.
محقق آن هم در پاورقی میگوید روایتش معتبر است:
اسناده حسن.
ابن جوزی باز همین تعبیر را میآورد که:
کان رسول الله لا یکاد یخرج من البیت حتى یذکر خدیجة فیحسن علیها الثناء فذکرها یوما من الأیام فأدرکتنی الغیرة فقلت هل کانت إلا عجوزا قد أخلف الله لک خیرا منها قالت فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال : لا والله ما أخلف الله لی خیرا منها!
پیغمبر اصلا از خانه بیرون نمیرفت مگر اینکه از حضرت خدیجه یاد میکرد و از او به خوبی تعریف مینمود. یک روزی که از حضرت خدیجه یاد کرد غیرت من به جوش آمد و گفتم: مگر خدیجه پیرزنی بیشتر بود؟! خدا بهتر از او را به تو داده است! پیغمبر غضبناک شد، حتی موهای جلو سرش از شدت غضب راست شد و فرمود: قسم به خدای عالم، بهتر از خدیجه خدای عالم همسری نصیب من نکرده است.
المنتظم فی تاریخ الملوک، ابن جوزی، ج 3، ص 18.
اینها نشان میدهد که چقدر حضرت خدیجه سلام الله علیها مظلوم بوده، حتی الان هم مظلوم است و خیلی از حقائق را آقایان مطرح نمیکنند!
مجری
خیلی متشکرم استاد!
من شنیدهام که در کتب اهل سنت، فضائل حضرت خدیجه را تغییر میدهند یا حذف میکنند! آیا چنین چیزی صحت دارد؟
استاد حسینی قزوینی
من اینجا نکتهای بیان میکنم و از عزیزان اهل سنت تقاضا دارم یک مقداری غیرت مسلمانیشان را متوجه امهاتالمؤمنین کنند. خدای تعالی در قرآن میفرماید:
النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم؛
همسران او مادران شما هستند.
سوره احزاب، آیه 6.
نفرموده و زوجته که آقایان فقط امهاتالمؤمنین را به یک همسر پیغمبر اختصاص دادهاند!
دقت کنید در صحیح بخاری روایت اینگونه آمده است که:
کَمَلَ من الرِّجَالِ کَثِیرٌ و لم یَکْمُلْ من النِّسَاءِ إلا آسِیَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ؛
از مردان افراد زیادی به کمال رسیدند ولی از زنها به کمال نرسید مگر آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران.
ادامه روایت را نیاورده است ولی ما روایت آوردیم که افضل نساء اهل الجنة چهار تا است؛ خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم. بعد به جای آنها این عبارت را میآورد:
وَ إِنَّ فَضْلَ عَائِشَةَ على النِّسَاءِ کَفَضْلِ الثَّرِیدِ على سَائِرِ الطَّعَامِ؛
فضیلت عایشه نسبت به زنان دیگر همانند فضیلت آبگوشت نسبت به سایر غذاهاست.
در سه روایت صحیح بخاری این مطلب آمده است: ج 4، ص ،131 حدیث 3411، حدیث 3433، حدیث 3769.
در صحیح مسلم هم همین عبارت آمده است:
کَمَلَ من الرِّجَالِ کَثِیرٌ و لم یَکْمُلْ من النِّسَاءِ إلا مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ فَضْلُ عَائِشَةَ على النِّسَاءِ کَفَضْلِ الثَّرِیدِ على سَائِرِ الطَّعَامِ.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1886، حدیث 2431.
متن اصلی روایت به اقرار علمای اهل سنت
علامه شوکانی میگوید:
و فی الصحیحین و غیرهما من حدیث أبی موسى الأشعری عن النبی صلى الله علیه وإله وسلم قال کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء إلا آسیة امرأة فرعون و مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد؛
در کتاب صحیح مسلم و بخاری و غیر از صحیحین آمده است!
فتح القدیر، ج 5، ص 257.
ما سوال میکنیم آقای شوکانی که میگوید و فی الصحیحین، چرا در صحیحین اسم خدیجه نیامده است؟!
متقی هندی هم میگوید:
خیر نساء العالمین أربع : مریم بنت عمران ؛ و خدیجة بنت خویلد ، و فاطمة بنت محمد ، و آسیة امرأة فرعون.
کنزالعمال، ج 12، ص 143.
ابن کثیر دمشقی که سلفی است و آقایان نسبت به سلفی بودن او شکی ندارند، میگوید:
و فى صحیح البخارى أیضا عن أبى موسى قال قال رسول الله کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء إلا مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد و آسیة امرأة فرعون؛
از زنها فقط سه نفر کامل شدند؛ مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، آسیه همسر فرعون.
البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 8، ص 100.
ولی در صحیح بخاری اسم خدیجه نیست و همان روایت فضیلت عایشه بر دیگر زنها مثل فضیلت آبگوشت بر سائر غذاهاست!
آیا واقعا این چنین ظلمی در حق حضرت خدیجه رواست؟!!! نمیدانم چه علتی و چه انگیزهای هست که در کتابهای موجود آقایان حذف کردند!! در صحیح بخاری بوده ولی امروز در هیچ کدام از چاپهای مختلف صحیح بخاری، اسم حضرت خدیجه نیست! چه عداوتی با حضرت خدیجه دارند؟! آیا جرم حضرت خدیجه مادر حضرت زهرا بودن است؟! جرم حضرت خدیجه این است که 25 سال با نبی مکرم شبانه روز بوده و در تمام مراحل از او حمایت کرده است؟! جرم حضرت خدیجه این است که به تمام خواستگاران از قریش و شخصیتهای بزرگ جواب رد داد ولی خودش برای خواستگاری نبی مکرم فرستاد؟ یا آن زمانی که هنوز آقای ابوبکر و عمر مسلمان نشده بودند، در قضیه سه سال شعب ابوطالب، آیا غیر از ثروت خدیجه چیز دیگری مایه دلگرمی و حمایت بنیهاشم بود؟ یکی از علمای بزرگ اهل سنت میگوید: آن زمان جناب ابوبکر کنار زن و بچههایشان بودند و حتی یک مقدار نمک و آب هم به شعب ابی طالب نبردند!
خدیجه سلام الله علیها در آخرین لحظات زندگیاش وصیت میکند که:
یا رسول الله من سه وصیت دارم: اولین وصیت من این است که شاید من در طول این زندگی مشترک نسبت به حق تو کوتاهی کردم، تقاضایم این است که مرا ببخشی و مورد عفو قرار بدهی! نبی مکرم فرمودند: خدیجه من کوچکترین قصور و تقصیری در طول این 25 سال از تو ندیدم و در خانه من خیلی خسته شدی، خیلی تلاش کردی و تمام هستیات را در اختیار من گذاشتی.
وصیت دوم من یا رسول الله این است که: دخترم فاطمه کوچک است، مراقبش باشید، مبادا زنان قریش سیلی به صورت او بزنند! به او طعنه بزنند و او را شماتت کنند!
سومین وصیت این بود که: یا رسول الله خجالت میکشم به تو بگویم، به دخترم فاطمه میگویم به تو بگوید -ادب و معرفت را دقت کنید؛ تمام ثروتش را در اختیار پیغمبر گذاشته ولی چه میخواهد بگوید که خجالت میکشد؟!- نبی مکرم بیرون رفتند. خدیجه کبری به فاطمه زهرا که ظاهرا چهار پنج سال بیشتر نداشتند، گفت: فاطمه جان! شب اول قبر خیلی سخت است، میترسم، به پدرت بگو آن پیراهنی که به هنگام وحی تنش بوده کفن من قرار بدهد! رسول اکرم پیراهنش را از تنش در آورد و به فاطمه زهرا گفت دخترم این را بده به مادرت.
خدیجه از دنیا رفت نبی مکرم مشغول غسل حضرت خدیجه و او را خواست کفن کند، جبرئیل نازل شد عرضه داشت: یا رسول الله خدای عالم میفرماید: خدیجه تمام ثروتش را برای نشر دین من در اختیار تو قرار داد، دستور داده است از پارچههای بهشتی برای کفن خدیجه بیاورند و لذا خدیجه کبری را با لباسهای بهشتی کفن کرد او را تشییع کرد در قبرستان ابوطالب دفن کرد. پیغمبر به خانه برگشت، دید حضرت زهرا دائم دور پدر میگردد و میگوید: این امی؟ مادرم کجاست؟ مادرم کجاست؟ جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله به زهرا سلام برسان و بگو مادرت حضرت خدیجه در بهشت برین در کنار حضرت مریم، حضرت آسیه و حضرت حوا است. وقتی نبی مکرم این بشارت بهشتی را به حضرت زهرا داد، قلب آن حضرت آرام شد و گفت:
إن الله هو السلام و منه السلام و إلیه السلام.
بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج 43، ص 28.
تماس بینندگان
مجری
جناب آقای عبد الحمید از ایرانشهر از عزیزان اهل سنت، سلام علیکم!
بیننده
سلام علیکم!
سوال من این است که آیا حضرت عایشه از نظر شما برادران اهل تشیع مگر ام المؤمنین حساب نمیشود؟
سوال دیگر من این است که آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آخرین لحظاتش در دامان عایشه از دنیا نرفتند؟
استاد حسینی قزوینی
ما بارها گفتهایم که تمام زنان نبی مکرم حتی قتیلهای که مرتد شد، به مجرد اینکه به عقد نبی مکرم در آمد، ما او را امالمؤمنین میدانیم.
قرآن میفرماید: وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم.
کسی بخواهد انکار بکند قرآن را انکار کرده است. ما که نمیتوانیم خلاف این را بگوییم.
به مجرد اینکه زنی به نکاح پیغمبر در آمد، حتی اگر بعدا طلاق هم داده باشد میشود امالمؤمنین. اینکه آیا بعد از طلاق هم به او امالمؤمنین اطلاق میشود یا نه، آن بحث جدایی است.
نکته دومی که آقای عبد الحمید آوردند که مگر پیغمبر اکرم در دامن عایشه از دنیا نرفته بود؟
من دو تا روایت نقل میکنم و قضاوت را به خود جنابعالی واگذار میکنم:
در روایت اول عایشه میگوید:
و فى دولتی لم أظلم فیه أحدا فمن سفهی و حداثة سنى ان رسول الله صلى الله علیه وسلم قبض و هو فی حجری ثم وضعت رأسه على وسادة و قمت ألتدم مع النساء و اضرب وجهی؛
پیغمبر اکرم بین سینه و حلق من از دنیا رفت آن وقتی که نوبت من بود و به احدی ظلم نکردم پس به خاطر سفیه بودن من و سن کوچک من بود که پیغمبر در دامن من از دنیا رفت. بعد برداشتم سر پیغمبر را بر متکا گذاشتم و شروع کردم به سینه زنی با زنها و محکم به صورتم کوبیدم.
مسند احمد، ج 6، ص 274.
اما روایت دوم؛ این روایت در طبقات ابن سعد هست که عروه میگوید عایشه گفت: پیغمبر اکرم در دامن من از دنیا رفت. ابن عباس گفت:
أتعقل و الله لتوفی رسول الله و إنه لمستند إلى صدر علی و هو الذی غسله؛
اصلا آیا این عقلانی است؟ به خدا سوگند پیغمبر از دنیا رفت در حالی که به سینه علی تکیه داده بود و علی او را غسل داد.
الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص 263.
ببینید قسم جلاله میخورد!
بعد آقای عینی متوفی 855 این روایت را از ابن عباس می آورد که:
و الله لتوفی رسول الله و إنه لمستند إلى صدر علی رضی الله عنه، و هو الذی غسله و أخی الفضل و أبى أبی أن یحضر؛
و الله پیغمبر از دنیا رفت بر سینه علی تکیه داده بود او پیغمبر را غسل داد و برادرم فضل و پدر من (از حضور در غسل) پیامبر ابا کرد.
بعد از حاکم نیشابوری از قول علی علیه السلام نقل میکند که:
أسندته إلى صدری فسالت نفسه؛
پیغمبر را به سینهام چسباندم و جان پیغمبر به ملاء اعلی پیوست.
ام سلمه رضی الله عنه هم میگوید: علی بن ابیطالب آخرین کسی بود که با پیغمبر بود و پیغمبر داشت اسراری را به علی بن ابی طالب میگفت تا در آن حال:
یساره و فوه على فیه ثم قبض؛
دهان پیغمبر در دهان علی بود، سپس پیغمبر از دنیا رفت.
بعد از خود عایشه هم همین روایت را نقل میکند و اشکالی هم نمیکند که مثلا روایت ضعیف است.
عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 18، ص 71، ح 4450.
مجری
خیلی متشکرم از شما حضرت استاد!
یا علی مدد خدا نگهدارتان!