مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

«کریم»، در زبان و فرهنگ اسلامی، نژاد و اصیل1، خوش خوی و خوش روی2، پاکدامن و عفیف،3 جوانمرد و با مروّت، بخشاینده، بلند همّت و بزرگوار، خیرخواه و مهربان، نیکوکار، نیک نفس و نیکونهاد و در یک کلمه، جامع همه ارزشها4 است. و این همه در امام حسن مجتبی علیه السلام گرد آمده بود و به حقیقت، دوست و دشمن به او کریم می گفتند.5 و در میان شیعیان و پیروان اهل بیت به «کریم اهل بیت علیهم السلام » شهره است.

او، نژاده بود و کریم الطرفین و دارای پدر و مادر و اجداد و عموهایی شرافتمند، بزرگوار و جوانمرد از خاندان هاشم. بیهقی نقل کرده است:

«معاویه روزی نزد جماعتی از اشراف قریش و مردمانی دیگر، گفت:

«اخبرونی بأکرم النّاس اباً و امّاً و عمّاً و عمّةً و خالاً و خالةً و جدّاً و جدّةً؛6 به من خبر دهید کدامین انسان از نظر پدر، مادر، عمو، عمه، دایی، خاله، پدر بزرگ و مادر بزرگ نژاده تر و بزرگزاده تر است.»

مالک بن عجلان به سوی حسن بن علی علیهماالسلام اشاره کرد و گفت: او اکرم و اصیل ترین مردم است؛ چه، پدرش علی بن ابیطالب، مادرش فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، عمویش جعفر طیّار، عمّه اش امّ هانی دختر ابوطالب، دایی اش قاسم فرزند پیامبر، خاله اش زینب دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و جدّه اش خدیجه دختر خویلد است.

مردم ساکت شدند و (امام) حسن برخاست و رفت. عمروعاص رو به مالک کرد و گفت: آیا دوستی بنی هاشم تو را به سخن باطل واداشت؟

مالک بن عجلان گفت: چیزی جز حقیقت نگفتم و هرکس خرسندی مردم را با ناخرسندی خدا پی جوید، به آرزویش در دنیا نرسد و فرجامش به شقاوت انجامد. و بنی هاشم تازه ترین شاخه اند...، آیا چنین نیست ای معاویه!

گفت: به خدا سوگند! چنین است.7

امام حسن علیه السلام کریم الوجه بود و زیبا روی. از جهت منظر، پیکر اخلاق و بزرگواری به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شبیه تر از او نبود. شیخ مفید در ارشاد می نویسد:

«کان الحسن اشبه النّاس برسول اللّه خلقاً و هیئاة و هدیاً و سؤدداً».8

و نوشته اند: امام حسن علیه السلام دارای رخساره سفید آمیخته به اندکی سرخی، چشمانی سفید، گونه ای هموار؛ محاسنی انبوه، گیسوانی مجعّد و پر، گردنی سیمگون، اندامی متناسب، شانه ای عریض، استخوانی درشت، میانی باریک، قدی میانه نه چندان بلند و نه کوتاه، سمیایی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین چهره ها بود. چنان که شاعر سروده:

«هیچ زیبایی و حُسنی به خاطر هوشمندان نگذشته مگر آنکه او را از آن زیبایی بهره ای خاص برد.

پیشانی او در زیر طره ی گیسویش بدان می مانست که ماه تهامی تاجی از شام تاریک بر سر نهاده است.»9

پاسداشت مرزهای سخاوت

سخاوت و دهشهای امام در مرز قرآن و سنّت انجام می گرفت و از آن تجاوز نمی کرد. در روزگار خلافت و یا سرپرستی صدقات امیرمؤمنان علیه السلام ، درآمد آن را برابر قانون و شرایط ویژه خود، با حساب و کتاب به صاحبان آن رد می کرد.

بخششهای امام در دوره مدینه، از دارائیهای شخصی خویش نیز جهت کسب خرسندی خداوند بود.

چند ویژگی از بخششهای امام

1. دهشهای امام برای خدا بود. بی مزد و منّت می بخشید. بخشش خود را هیچگاه به یاد نمی آورد و انتظار سپاس و تشکر نیز از گیرندگان نداشت. خدا محوری، اساس و کارهای نیک او بود. از این رو گفته اند: «او سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و در دو نوبت برای خدا از تمام اموالش گذشت.»39

2. امام به کرامت و عزّت نفس مردم توجه داشت. ارزش آبروی مردم را بیش از داده های خود می شمرد. درماندگان را صاحب اصلی آن می دانست و کرم و بخشش پیش از پرسش، معنی می کرد:

«والکرم العطیة قبل السؤال و التبّرع بالمعروف و الاطعام فی المحل؛40 کرم، عبارت است از بخشش پیش از پرسیدن، نیکی از روی میل و اطعام به جا.»

امام چه بسیار پیش از پرسشِ نیازمند می بخشید و یا به نیازمند می گفت که حاجت خود را بنویسد. و یا در هراس از شرمندگی نیازمند، از او روی پنهان می ساخت. بیهقی در المحاسن روایت کرده:

«مردی حاجت نزد (امام) حسن آورد. حضرت به او گفت: نیاز خود را بنویس و به ما بده. چون نامه او را خواند، دو برابرِ خواسته اش به او بخشید. یکی از حاضرین گفت: این نامه او چقدر پربرکت بود ای پسر رسول خدا! فرمود: برکت آن برای ما بیشتر بود. زیرا ما را از اهل نیکی ساخت. مگر نمی دانی که «نیکی» آن است که بی خواهش به کسی چیزی دهند، و اما آنچه پس از درخواست دهند بهای ناچیزی است در برابر آبروی او. شاید پرسنده شبی را با اضطراب و میان بیم و امید به سر برده و نمی دانسته که آیا در برابر بیان حاجتش دست ردّ به سینه او خواهی زد یا شادیِ پذیرش به او خواهی بخشید و اکنون با تن لرزان و دل پرتپش نزد تو آمده، آنگاه اگر تو فقط به قدر خواسته اش به او ببخشی، در برابر آبرویی که نزد تو ریخته، بهای اندکی به او داده ای».41

«عربی نزد حضرت آمد. فرمود: هرچه ذخیره داریم، به او بدهید. بیست هزار درهم بود، همه را به عرب دادند. گفت: سرور من! اجازه ندادی که حاجتم را بگویم و مدیحه ای در شأن تو بخوانم؟! حضرت در پاسخ اشعاری انشاء کرد بدین مضمون:

بیم فرو ریختن آبروی آن کس که از ما چیزی طلب می کند، ما را وا می دارد که پیش از خواهش او بدو ببخشیم».42

«مردی نزد امام حسن علیه السلام اظهار فقر و پریشانی کرد و در این باره شعری سرود. امام حسن علیه السلام خزانه دار خویش را طلبید و فرمود: چه مقدار مال نزد تو است؟

گفت: دوازده هزار درهم. فرمود: آن را به این مرد فقیر بده و من از او خجالت می کشم. خازن گفت: دیگر چیزی از برای نفقه باقی نماند! فرمود: آن را به فقیر بده و حُسنِ ظن به خدا داشته باش؛ خدا جبران می کند. آن مال را به آن مرد داد و حضرت او را طلبید و از او عذر خواهی نمود و فرمود: ما حقّ تو را ندادیم. و لکن به قدر آنچه بود، دادیم. و حضرت شعرهایی را در پاسخ سروده های مرد فرمود.43

3. دخل و خرج امام روی برنامه و نظام بود و در واقع، هرج و مرج و اسراف و تبذیر در کار امام راه نداشت و امام، هم بر مبادی ورود درآمد خویش نظارت داشت و هم بر موارد خروج آن.

«ابوهاشم قتاد گوید: من از بصره برای حسن علیه السلام کالا می آوردم و او تجارت مرا به دقت محاسبه می کرد. و چه بسا من از مجلس بر نمی خواستم که همه را می بخشید و می فرمود که پدرم به من گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «المغبون لا محمود و لا مأجور؛44 فریب خورده (در معامله) نه ستایش می شود و نه اجر می برد.»

بخششهای امام مصداق «انفاق» بود و انفاق یعنی پرکردن خلأ. امام گدا پرور نبود و هدایای او به افراد سزاوارِ احسان و فرودستان واقعی تعلّق می گرفت. از این امام در جواب پرسش از مفهوم کردم. بخشش و اطعام به جا را کرم شمرد: «والکرم... والاطعام فی المحل».

سیره عملی امام، گواه این نکته است:

«روزی مردی از امام حسن علیه السلام درخواست کمک کرد. حضرت به او گفت:

«ان المسألة لاتصلح الاّ فی عزم فادح او فقر موقع او حمالة مقطعة؛ ابراز نیاز و درخواست کمک جز در سه مورد شایسته نیست: فقری که آدمی را زمینگیر کند، فشار وحشتناک و شکننده و بدهی سنگین و ناگوار (مانند دید).»

مرد گفت: سؤالم به خاطر یکی از این سه موضوع است.

امام صد دینار به او بخشید. مرد نیاز را نزد حسین علیه السلام برد و امام پس از کاوش از علت درخواست کمک، به او 99 دینار داد. سپس نزد عبداللّه بن عمر آمد و در خواست کمک کرد. عبداللّه بدون پرسش به او هفت دینار داد.

مرد به عبداللّه گفت: من نزد حسن و حسین رفتم. ماجرا را بازگو کرد.

عبداللّه گفت: وای برتو! مرا با آن دو مقایسه می کنی؟ آنان چهره های درخشان دانش اند و اهل بذل و بخشش».45

در مورد دیگر نیز امام حسن علیه السلام پس از کاوش از انگیزه تقاضای نیازمند، به او پنجاه دینار بخشید.46

ادای دین آبرومندان، یکی از موارد احسان امام بود. بیهقی نوشته است:

«حسن بن علی علیهماالسلام یکی از بخشندگان روزگار بود. او در وقت مرگ اسامة بن زید (صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ) نزد او آمد.

اسامه می گفت: وای بر رنجها و اندوه من!

امام گفت: پسر عمو! چه چیز دل تو را به درد آورده است؟

گفت: پسر پیامبر! شصت هزار درهم قرض دارم و راهی برای ادای آن نیست.

حضرت گفت: ادای دین تو، بر عهده من.

اسامه گفت: خداوند تو را در مسئولیت خود کمک کند. خداوند می داند رسالت و نبوّت خود را در کجا قرار دهد».47

4. اگر در نزد امام چیزی نبود که به نیازمند بپردازد، با زبانی خوش و کریمانه، او را خوشنود می ساخت و ظریفانه، آبروی او را نگه می داشت. او رفتار جدّش با نیازمندان را از نزدیک دیده بود و آن را برای مردم باز می گفت:

« کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم اذا سأله احد حاجة لم یردّه الا بها و یمیسود من القول؛48 پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هماره وقتی کسی از او حاجتی می خواست، کمک خود را با گفتار خوش همراه می کرد.»

و امام حسن علیه السلام نیز با نیازمندان رویه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را می پیمود.

«مردی از امام چیزی درخواست کرد که در توانایی حضرت نبود. به او گفت: اگر توان ادای خواسته تو را داشتیم، بهره و سود ما بیشتر از تو بود و می بایست از تو تشکر می کردیم. پس اینک که از تشکر و سپاس از تو محروم شدیم، ما را از عذری که برایمان در نظر می گیری، محروم مکن»  .49 

پی نوشت ها:
1. النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر، ج 4، ص 168.
2. مجمع البیان، ابوعلی طبرسی، ج 4، جزء 12، ص 54، دارمکتبة الحیاة.
3. النهایة، ج 4، ص 168؛ المعجم الوسیط، ج 1، ص 785؛ مهذب الاسماء، محمود سجزی، ج 1، ص 280.
4. لغت نامه دهخدا، ج 12، ص 18312، دانشگاه تهران.
5. النهایة، ج 4، ص 167؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 226، دارصادر. حدیث (مکارم الاخلاق عشر).
6. بحارالانوار، ج 43، ص 344؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 226.
7. الامام المجتبی، ابومحمدالحسن بن علی(ع)، عن کتب اهل السنّه، حسن مصطفوی، ص 18، چاپ علمیه، قم.
8. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 5؛ مجموعه آثار شیخ مفید، ج 11، کنگره هزاره شیخ.
9. کشف الغمه، علامه ابی الحسن اربلی، ج 2، ص 174؛ صلح امام حسن(ع)، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه سید علی خامنه ای، ص 39، مؤسسه انتشاراتی آسیا.

39 و 40. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 226، دار صادر، افست مؤسسه نشر اهل بیت(ع)، قم.
41. الامام المجتبی(ع)، ص 88، به نقل از المحاسن، بیهقی، ص 55، بیروت.
42. بحارالانوار، ج 43، ص 341، به نقل از مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 16.
43. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 272 با (تلخیص)، جاویدان.
44. الامام المجتبی(ع)، ص 242، به نقل از تهذیب، ابن عساکر، ج 4، ص 214.
45. عیون الاخبار، ابن قتیبه دینوری، ج 3، ص 141، دارالکتاب العربی.
46. بحارالانوار، ج 43، ص 333.
47. الامام المجتبی(ع)، ص 88.
48. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 227.
49. الامام المجتبی(ع)، ص 248

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۳۱
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی