مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ فِی دِفَاعِ کَیْدِ الْأَعْدَاءِ، وَ رَدّ بَأْسِهِمْ:
بسم الله الرحمن الرحیم

إِلَهِی هَدَیْتَنِی فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ، ثُمّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرّفْتَنِیهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَکَ إِلَهِی الْحَمْدُ.
تَقَحّمْتُ أَوْدِیَةَ الْهَلَاکِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ.
وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التّوْحِیدُ، وَ ذَرِیعَتِی أَنّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً، وَ لَمْ أَتّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی، وَ إِلَیْکَ مَفَرّ الْمُسی‏ءِ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَیّعِ لِحَظّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ.
فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِی ظُبَةَ مُدْیَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدّهِ، وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ، وَ یُجَرّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.
فَنَظَرْتَ یَا إِلَهِی إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی، وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی.
فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوّتِکَ، ثُمّ فَلَلْتَ لِی حَدّهُ، وَ صَیّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ، وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ، وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ، قَدْ عَضّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ.
وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ، وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ، وَ وَکّلَ بِی تَفَقّدَ رِعَایَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَیّ إِضْبَاءَ السّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِیسَتِهِ، وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدّةِ الْحَنَقِ.
فَلَمّا رَأَیْتَ یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ دَغَلَ سَرِیرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ، أَرْکَسْتَهُ لِأُمّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلًا فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الّتِی کَانَ یُقَدّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا، وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلّ بِی لَوْ لَا رَحْمَتُکَ مَا حَلّ بِسَاحَتِهِ.
وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصّتِهِ، وَ شَجِیَ مِنّی بِغَیْظِهِ، وَ سَلَقَنِی بِحَدّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ، وَ قَلّدَنِی خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِیهِ، وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ، وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ.
فَنَادَیْتُکَ یَا إِلَهِی مُسْتَغِیثاً بِکَ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِکَ، عَالِماً أَنّهُ لَا یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلّ کَنَفِکَ، وَ لَا یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ، فَحَصّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ.
وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلّیْتَهَا عَنّی، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیّ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا، وَ عَافِیَةٍ أَلْبَسْتَهَا، وَ أَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا، وَ غَوَاشِی کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا.
وَ کَمْ مِنْ ظَنّ‏ٍ حَسَنٍ حَقّقْتَ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ، وَ مَسْکَنَةٍ حَوّلْتَ.
کُلّ ذَلِکَ إِنْعَاماً وَ تَطَوّلًا مِنْکَ، وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنّی عَلَى مَعَاصِیکَ، لَمْ تَمْنَعْکَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِکَ، وَ لَا حَجَرَنِی ذَلِکَ عَنِ ارْتِکَابِ مَسَاخِطِکَ، لَا تُسْأَلُ عَمّا تَفْعَلُ.
وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ، أَبَیْتَ یَا مَوْلَایَ إِلّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوّلًا وَ إِنْعَاماً، وَ أَبَیْتُ إِلّا تَقَحّماً لِحُرُمَاتِکَ، وَ تَعَدّیاً لِحُدُودِکَ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِیدِکَ، فَلَکَ الْحَمْدُ إِلَهِی مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یُغْلَبُ، وَ ذِی أَنَاةٍ لَا یَعْجَلُ.
هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النّعَمِ، وَ قَابَلَهَا بِالتّقْصِیرِ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتّضْیِیعِ.
اللّهُمّ فَإِنّی أَتَقَرّبُ إِلَیْکَ بِالْمُحَمّدِیّةِ الرّفِیعَةِ، وَ الْعَلَوِیّةِ الْبَیْضَاءِ، وَ أَتَوَجّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرّ کَذَا وَ کَذَا، فَإِنّ ذَلِکَ لَا یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُجْدِکَ، وَ لَا یَتَکَأّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَى کُلّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ فَهَبْ لِی یَا إِلَهِی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوَامِ تَوْفِیقِکَ مَا أَتّخِذُهُ سُلّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِکَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ، یَا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ

نیایش در دفع مکر دشمنان و رد قهر و غلبه ایشان
به نام خداوند بخشنده ی مهربان

ای معبود من ـ هدایتم کردی، پس راه صلاح را بگذاشتم، و در پی خواهش دل رفتم، و پند دادی، پس سنگین‌دل شدم و پند تو را ننیوشیدم، و عطای جمیل بخشیدی، پس نافرمانی کردم سپس آنچه را که از آنم برگردانده بودی شناختم ـ چون تو آن را به من شناساندی ـ پس آمرزش طلبیدم، تا از نافرمانیم در گذشتی، پس به گناه باز گشتم و باز در پرده غفاری و ستاریم بپوشیدی. پس ستایش تو را ـ ای معبود من ـ من خویش را در وادی‌های هلاک در افکنده‌ام، و در درّه‌های تلف وارد شده‌ام، و در آن وادی‌ها و درّه‌ها به مظاهر قهرت برخورده‌ام، و با فرود آمدن در آن با عقوبت‌هایت مواجه شده‌ام، و وسیله‌ام به سوی تو توحید است، و دستاویز آن است که چیزی را با تو شریک نساخته‌ام، و با تو معبودی نگرفته‌ام، و اکنون جان خویش را به سویت گریزانده‌ام و گریزگاه شخص بدکار و پناهگاه فرد تبه‌روزگاری که بهره‌اش را از کف داده، و بست‌نشین گشته آستان تو است، پس چه بسا دشمنی که شمشیر عداوتش را بر من برهنه ساخت، و دم تیغش را برای من تیز کرد، و سرنیزه‌اش را به قصد جان من تند ساخت، و زهرهای جانکاهش را برای کام من در آب ریخت، و مرا آماج تیرهای بر کمان نهاده‌اش قرار داد، و چشم مراقبتش از من نخفت، و در دل آورد که گزندی به من رساند، و تلخابه مرارت خود را به کامم افشاند، پس تو ـ ای معبود من ـ ناتوانیم را از تحمّل رنج‌های گران، و عجز مرا از انتقام کشیدن از آنکه در جنگ خود آهنگ من کرده بود، و تنهایی‌ام را در برابر بسیاری عده کسی که با من دشمنی نموده بود، و در حین غفلت من در کمین گرفتار کردن من نشسته بود، در نظر گرفتی تا به یاری‌ام آغاز کردی، و پشتم را به نیرویت محکم ساختی. آنگاه حدت او را شکستی، و پس از آنکه در حمایت گروهی انبوه بود، او را تنها ساختی، و مرا بر او پیروز گرداندی، و تیری را که به قصد من بر کمان نهاده بود، به سوی خودش بازگرداندی، و بدون آنکه خشمش را شفا دهد و کینه‌اش را فرو نشاند، او را باز گرداندی تا به ناچار سرانگشتان خود را به دندان بگزید، و در آن حال که سپاهیان‌اش و کمین‌هایش با او خلف کردند روی از مصاف برتافت و چه بسا ستمکاری که با مکرهای خود درباره من ستم کرد، و دام‌های شکارش را بر سر راه من بگسترد، و جستجوی جاسوسی خود را بر من بگماشت، و همچون درنده‌ای که به انتظار شکارش کمین کند در کمین من بنشست، در حالی که خوش‌رویی چاپلوسی را برایم اظهار همی‌کرد، و با شدت کینه بر من همی‌نگریست، پس چون تو ـ ای معبود من ـ که منزّه و بلند بارگاهی، فساد باطن و زشتی اندیشه‌اش را دیدی. او را با مغز در آن گودال که برای شکار کنده بود نگونسار کردی و در پرتگاه حفره‌اش در افکندی، تا پس از سرکشی‌اش در بند دامی که دیدن مرا در آن برآورد می‌کرد، به ذلت در افتاد، و حقّا که اگر رحمت تو نمی‌بود، نزدیک بود که آنچه به او وارد شد بر من وارد شود. و چه بسا حسودی که به سبب من غُصّه گلوگیرش شد، و شدّت خشم‌اش در گلویش پیچید، و با نیش زبانش مرا آزرد، و به تهمت عیوبی که در وجود خود داشت بر من طعنه زد، و آبروی مرا آماج تیرهای کینه خود ساخت، و صفاتی را به گردن من نهاد که پیوسته در وجودش بود و به نیرنگ خود سینه‌ام را به خشم بیانباشت، و با مکر خود آهنگ من کرد. پس من تو را ندا دادم ـ ای معبود من ـ در حالی که از تو فریادرسی می‌خواستم، و به سرعت اجابتت اطمینان داشتم، و می‌دانستم که هر کس در سایه حمایت تو جا گرفت ستم‌زده نمی‌شود، و هر کس به پناهگاه انتقام تو ملتجی شد نمی‌هراسد. پس تو مرا به قدرت خود از شدّت او محفوظ داشتی. و چه بسا ابرهای مکروهی که آن را از افق زندگی من برطرف کردی! و چه بسا ابرهای نعمت که بر من باراندی! و چه جوی‌های رحمت که در کشت‌زار زندگی‌ام روان ساختی! و چه جامه‌های عافیت که بر من پوشیدی! و چه چشم‌های حوادث که به سوی من متوجّه بود و تو آنها را کور ساختی! و چه پرده‌های غم که تو آنها را از دل من برداشتی! و چه بسا حسن ظنی که آن را به تحقیق پیوستی! و فقری که آن را تدارک نمودی! و در افتادنی که مرا از آن برداشتی! و مسکنتی که یکباره آن را به انعام و تفضّل از جانب خود مبدل کردی، همگی آن عطایا و مواهب از جانب تو ارمغان انعام و احسان بود، و در همگی این موارد از جانب من سرسختی در نافرمانی تو همی‌افزود! نه بدکرداری من تو را از اتمام احسانت بازداشت، و نه آن همه احسان و تفضّل مرا از ارتکاب موجبات خشم تو منع کرد! تو در کرده خود مسئول نیستی و به جلال تو قسم که چون از تو مسألت شده عطا کرده‌ای، و در آن حال که مورد مسألت واقع نشده‌ای، خود به بخشش آغاز نموده‌ای، و چون فضل تو طلبیده شد، نعمت اندک نبخشیده‌ای. تو اِبا کرده‌ای ـ ای مولای من ـ مگر از احسان و اکرام و تفضل و انعام. و من اِبا کرده‌ام، مگر از درافکندن خود در محرّماتت و تعدّی از حدودت و غفلت از تهدیدت. پس ستایش تو را است ـ ای خدای من ـ که مقتدری هستی که مغلوب نمی‌شوی، و مهلت دهنده‌ای هستی که شتاب نمی‌کنی، این مقام که من اکنون در آن بپا خاسته‌ام، مقام کسی است که به فراوانی نعمت‌ها اعتراف نموده و آن را به تقصیر مقابله کرده، و درباره خود به تضییع احکام و سنن تو و تباه کردن عمر خویش گواهی داده. خدایا، پس به وسیله مقام رفیع محمّد صلی الله علیه و آله و ولایت کریمه علوی به تو تقرّب می‌جویم، و به واسطه آن دو به سویت رو می‌آورم، که مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه برده می‌شود پناه دهی، زیرا که این کار تو را در برابر قدرتت دچار سختی نمی‌سازد. و تو بر هر چیز قدرت بی‌پایان داری. پس از رحمت و دوام توفیق خود بهره‌ای به من ببخش که آن را نردبان بر آمدن به سطح خشنودی تو سازم، و به وسیله آن از عقوبتت ایمن شوم. ای مهربان‌ترین مهربانان.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۸
khademoreza kusar

نظرات (۱)

سلام ممنون از حضورتون
لینک شدین با افتخار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی