مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

مقدمه

 خواص به دو گروه طرفدار حق و طرفدار باطل تقسیم می شوند. خواص طرفدار حق، خود به دو دسته تقسیم می شوند: جمعی پس از شناخت راه حق تا آخر مقاومت می کنند و سیل حوادث و رویدادها و مظاهر فریبنده دنیا نمی تواند در اراده آنها خلل و رخنه ای ایجاد کند و آنها را از مسیر حق منحرف سازد؛ اما گروهی از خواص طرفدار حق نیز به رغم شناخت حق و باطل، در مقابل دنیا و زرق و برق و دلفریبی آن شکست می خورند و عشق به منافع دنیوی و غفلت از خدای تعالی و ترس از زیان باعث عقب نشینی این افراد می شود. مقام معظم رهبری درباره این گروه از خواص طرفدار حق می فرماید:

 (گروهی از خواص طرفدار حق) حق را هم می شناسند و طرفدار حق اند، در عین حال در مقابل دنیا پایشان می لرزد. دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، یعنی خانه، یعنی شهوت، یعنی مقام، یعنی اسم و شهرت، یعنی پست و مسئولیت، و یعنی جان؛ اگر اینها، آن جایی که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا برای محبت به اولادشان یا برای محبت به خانواده شان، یا برای محبت به نزدیکان و دوستان، خدا را رها می کنند، اگر عده اینها زیاد بود، آن وقت دیگر واویلاست، آن وقت دیگر حسین بن علی به مسلخ کربلا خواهند رفت.(بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه، 18 / 12 / 77 (یازدهم محرم 1418 ق))

 در تاریخ اسلام به ویژه پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله هر یک از خواص اهل باطل چهره واقعی خویش را نمایان کردند و حوادث تلخ و غمباری را به بار آوردند. این گروه از نخبگان و خواص بی بصیرت که در واقع می بایست هدایتگر عوام می شدند، خود به آفت و مانعی بزرگ برای حرکت های اصلاحی و اسلامی جامعه تبدیل گردیدند و گروه بسیاری را نیز با خود گمراه ساختند.(آسیب شناسی خواص (زمینه ها، عوامل و راه های پیشگیری)، غلامعلی نعیم آبادی، قم: نشر مؤلف، 1379ش، ص 200)

 بی بصیرتی

 ناآگاهی و بی بصیرتی، نقیصه و آفت بزرگی است که آثار منفی بسیار دارد. بی بصیرتی مایه تباهی امور می شود و بسیاری از لغزش ها و انحرافات و دشمنی ها در آن پدید می آید.

 کسی که دارای بصیرت است، جریان حق را می شناسد و به موقع و تا آخرین لحظه از آن حمایت می کند. چه بسیارند کسانی که حق را یافتند، اما در منزل های سخت، پایدار نماندند و به باطل گرویدند، یا از یاری حق دست شستند. در طول(خواص و لحظه های تاریخ ساز، تهران: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ج 2، ص 4)

 تاریخ اسلام، خواص و گروه هایی از نزدیکترین یاران پیامبرصلی الله وعلیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام، مورد تمجید و حمایت آنها قرار گرفتند، ولی همان ها به واسطه عدم بصیرت و اقدام نادرستشان در دوره های بعدی مطرود و محکوم گردیدند.(همان، ص 5)

 بی بصیرتی و ناآگاهی ممکن است هم شامل عوام شود و هم خواص. هرگز نباید تصور شود کسی که دارای مقام و منزلت بالایی است، از همه مسائل آگاه و نسبت به همه امور بصیر می باشد. بسیاری از خواص با اکتفا به شنیده ها و شایعات و تحت تأثیر ظاهرسازی ها، آمارها و گزارش های نادرست، نتیجه گیری های نادرست می کنند. این افراد هرچند مدارج عالی دارند ولی در درک مقتضیات زمان و شناخت جریان های حق و باطل دچار اشتباه می شوند و با ساده اندیشی به طور ناخواسته (و یا خواسته) در خدمت جریان های باطل قرار می گیرند، در نتیجه بداندیشانِ فرصت طلب و مفسده جو از بیان، قلم و تصمیمات آنها در راه اهداف شوم خود سوء استفاده می کنند. هر چه مسئولیت، قدرت و نفوذ شخص در(آسیب شناسی خواص، ص 200)

 جامعه بیشتر باشد، آثار منفی ناشی از بی بصیرتی او وسعت و عمق می یابد و آسیب آن بیشتر است.

 در صدر اسلام بسیاری از مسلمانان به ویژه خواص - به تعبیر مقام معظم رهبری - »به جزئیات احکام اسلامی و آیات قرآن دقت داشتند«، اما بصیرت(ر. ک. رسالت خواص (نگاهی به بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله)، سید احمد خاتمی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376 ش، ص 10)

 نداشتند. به همین دلیل بود که جریان خلافت مسلمین در مسیر غلطی افتاد و جامعه اسلامی از حکومت و زمامداری امامان معصوم علیهم السلام بی بهره ماند.

 خواص بی بصیرت دوران علی علیه السلام

 دوران خلافت و حکومت علی علیه السلام با آنکه بسیار کوتاه مدت بود، ولی عرصه امتحانی دشوار برای بسیاری از خواص شد. علی علیه السلام برخلاف خلفای سابق، در پی احیای حکومت حق بود، از این رو افرادی که گرفتار دنیاگرایی بودند و نمی توانستند حکومت عدل علوی را برتابند، شروع به فتنه افکنی نمودند و سه جنگ جمل،(همان، ص 83)

 صفین و نهروان را پدید آوردند.

 تمام کسانی که از علی علیه السلام - به عنوان معیار حق و حقیقت و امام زمان خویش- روی گرداندند، بصیرت و بینش صحیح نداشتند. بصیرت سلاحی است که همواره باید به آن مجهز بود. بصیرت مقطعی انسان را به سرمنزل نمی رساند. بایستی همواره در زندگی شاخص های اصلی جریان حق - ائمه معصومین علیهم السلام و جانشینان آنها - را دید و از آن دور نشد.

 طلحه و زبیر

 زبیر بن عَوام از برجسته ترین خواص صدر اسلام می باشد. وی از نخستین کسانی بود که به اسلام گروید و در دوران رسول الله صلی الله وعلیه وآله از نزدیک ترین یاران حضرت بود.(طبقات الکبری، محمد بن سعد، بیروت: دار صادر، بی تا، ج 3، ص 100 و 105)

 او چنان در راه دین اسلام می جنگید که به »سیف الاسلام« ملقب گشت. زبیر(الاعلام، زرکلی، ج 3، ص 74)

 همچنین از علاقمندان و شیفتگان علی علیه السلام بود که تا آغاز خلافت ایشان همراه و همگام حضرت بود. زبیر پس از جریان سقیفه وقتی دید امام علی علیه السلام را با اهانت به مسجد می برند، در حمایت از علی علیه السلام شمشیر برکشید. در شورای شش نفره(تاریخ اسلام، علی اکبر فیاض، تهران: دانشگاه تهران، 1369 ش، ص 134)

 عمر، نیز زبیر از علی علیه السلام حمایت کرد. طلحه معروف به »طلحة الخیر« نیز از(اسدالغابة، ابن اثیر، ج 2، ص 198)

 پیش قدمان اسلام بود که در عمده جنگهای صدر اسلام حضور فعال داشت. چهره هایی با این سوابق درخشان، سرانجام دنیا آنها را فریفت و به همراه عایشه جزء برپاکنندگان فتنه جمل گردیدند و در همین فتنه نیز از پای درآمدند.(ر. ک. اخبار الطوال، ابو حنیفه دینوری، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی، 1364 ش، ص180- 192)

 جنگ جمل یکی از صحنه های حساس تاریخ صدر اسلام می باشد که شناخت جبهه حق و باطل برای بسیاری از یاران علی علیه السلام مشکل بود. در یک سو، حضرت علی علیه السلام و شخصیت های نامداری چون عمار یاسر و مالک اشتر و... و در سویی دیگر، عایشه ام المؤمنین، طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام حضور داشتند. در چنین شرایطی بود که یکی از یاران علی علیه السلام خدمت حضرت آمد و گفت: »آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟« علی علیه السلام در جواب فرمود: »حقیقت بر تو اشتباه شده است. حق و باطل با میزان قدر و شخصیت افراد شناخته نمی شود. حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسی.«(ر. ک. آسیب شناسی خواص، ص 146 و 147. دکتر طه حسین، نویسنده معروف مصری می گوید: بعد از آنکه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی قطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است. (علی و بنوه، طه حسین، ص 40) )

 انگیزه اساسی طلحه و سایر جنگ افروزان جمل، چیزی جز دنیاپرستی نبود. برکنار ماندن آنها - به ویژه طلحه و زبیر - از مناصب مهم سیاسی و کاهش مقرری و سهمیه دولتی آنان باعث شد هنوز مدتی از بیعت خود با علی علیه السلام نگذشته، در برابر حضرت صف آرایی نمایند.

 مسئولیت های اجتماعی در هر سطح، عرصه وسیعی است که می تواند خواص را در دام خود گرفتار کند و آنها را به سقوط و انحطاط بکشاند. علی علیه السلام درخصوص طلحه و زبیر و عایشه که برپا کنندگان اصلی جنگ جمل بودند به این موضوع اشاره می کند. ابن ابی الحدید می گوید: »طلحه و زبیر به هوس ریاست کوفه و بصره با(نهج البلاغه، خطبه 169)

 علی علیه السلام بیعت کردند، ولی آنگاه که پایداری علی علیه السلام را در دین و تصمیم محکم و سازش ناپذیری وی را دیدند و مشاهده کردند که علی علیه السلام مصمم است تا خط اصلی حکومتی اش را برمبنای کتاب و سنت پیامبر اسلام قرار دهد، سر به شورش گذاشتند.«(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه الثانیه، 1387 ق)

 عبدالرحمان بن عوف

 یکی از چهره های سرشناس تاریخ صدر اسلام که نقش تأثیرگذاری در انحرافات مسلمین، پس از رحلت رسول الله صلی الله وعلیه وآله داشت، عبدالرحمن بن عوف بود. وی علاوه بر این که در جریان سقیفه، آتش افروز فتنه بود، در شورای شش نفره عمر نیز با طرفداری از عثمان بن عفان، کفه خلافت را به نفع او سنگین کرد؛ چراکه عمر(البته عثمان نیز پاداش این طرفداری عبدالرحمن را به او عطا کرد؛ به نقل علامه امینی بیشترین بخشش عثمان از بیت المال به عبدالرحمن عوف و به میزان 2,560,000 دینار بوده است. (ر. ک. الغدیر، علامه امینی، بیروت: دارالکتاب العربی، الطبعه الرابعه، 1397 ق / 1977 م، ج 8، ص 286) )

 اولویت را به گروهی داده بود که عبدالرحمن بن عوف در میان آنها باشد.(خواص و لحظه های تاریخ ساز، ج 1، ص 6. همچنین ر. ک. تاریخ اسلام، فیاض، ص 155)

 عبدالرحمن بن عوف از جمله خواص منحرفی بود که به انگیزه های باطلی چون مال پرستی اقدام به مقابله با امیرالمؤمنین علی علیه السلام کرد؛ چراکه خوب می دانست در حکومت حق علی علیه السلام نمی تواند به مال اندوزی و دنیاپرستی خویش ادامه دهد. وی با داشتن سابقه و شهرت فراوان میان مسلمانان، گرفتار(وی همراه عثمان، زبیر و سعد بن ابی وقاص جزء »سابقین« در اسلام شمرده می شود. ر. ک. تاریخ اسلام، ص 70)

 دنیاپرستی و رفاه طلبی شد و سرگرم شدن به امور دنیوی، چشم بصیرت او را نابینا ساخت. او چنان به دنیا گرایش یافته بود که به نقل منابع تاریخی به هنگام مرگ صد اسب، هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت و ارث بسیاری برای وارثان باقی گذاشت؛ اما خود جز گناه و عصیان، توشه ای برای آخرت نبرد.(مروج الذهب، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، 2536، ج 1، ص 690)

 خواص بایستی همواره از رفاه زدگی و فرو رفتن در تجملات دنیوی بپرهیزند؛ چرا که اگر گرفتار آن شوند از مسئولیت های بزرگ اجتماعی، الهی و دینی و دنیوی خویش غافل می مانند. همان گونه که تقوا و دوری گزیدن از دنیا ا نسان را به بصیرت رهنمون و نزدیک می سازد، دلبستگی به دنیا و گناه و معصیت از عوامل کوردلی محسوب می شود. علی علیه السلام می فرماید:

. .. وَ مَن اَبصَرَ بِها بَصَّرتَه، و مَن اَبصَرَ اِلَیها اَعمَته.... (نهج البلاغه، خطبه 82)

 کسی که دنیا را وسیله ببیند (و به آن دل نبندد) این مایه بصیرت اوست، و آن کس که دنیا برایش هدف باشد، نابینایش (کوردل) خواهد کرد.

 اسلام، مسلمانان را از ابتلا به تجمل پرستی و رفاه زدگی برحذر می دارد؛ چرا(تحف العقول، ص 38)

 که آن آفتی بزرگ برای جامعه اسلامی است که اگر خواص جامعه به آن دچار گردند، به راحتی به عوام منتقل می شود و این چنین روح معنویت و ساده زیستی در جامعه رو به فراموشی می رود.(آسیب شناسی خواص، ص 239 و 255)

 سعد ابن ابی وقاص

 سعد ابن ابی وقاص از صحابه برجسته و از شخصیت های شجاع صدر اسلام بود که در جنگ بدر و احد حضور فعال داشت. با آغاز فتوحات مسلمانان، لشکر اسلام(ر. ک. اخبار الطوال، ص 151 - 161)

 به فرماندهی او قادسیه و مدائن را فتح کرد، امّا وی در دوران حساس پس از(طبقات الکبری، ج 2، ص 139 - 141)

 رحلت پیامبرصلی الله وعلیه وآله نتوانست در مسیر حق باقی بماند و دنیاگرایی و رفاه زدگی و عافیت طلبی او را فریفته ساخت. رهبر معظم انقلاب به دنیاگرایی سعد بن ابی وقاص چنین اشاره می کند:

 »سعد بن ابی وقاص« حاکم کوفه شد و از بیت المال قرضی کرد. رئیس بیت المال »عبدالله بن مسعود« بود که از صحابی خیلی بزرگ و عالی مقام بود. آمد و قرض را مطالبه کرد. سعد ابن ابی وقاص گفت که ندارم. بینشان حرف شد. عبدالله بن مسعود عده ای از مردم را گفت بروید اموال را از داخل خانه اش بیرون بکشید. به سعد خبر دادند؛ او هم عده ای دیگر را فرستاد و گفت بروید و نگذارید. به خاطر این که سعد ابن وقاص، قرض خودش به بیت المال را نمی داد، جنجال بزرگی به وجود آمد. حالا سعد ابن ابی وقاص از اصحاب شوراست، در شورای شش نفره، یکی از آنهاست؛ بعد از چند سال کارش به این جا رسید. ابن اثیر می گوید: این اول حادثه ای بود که در آن بین مردم کوفه اختلاف شد؛ به خاطر این که یکی از(الکامل، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1339 ق، ج 3، ص 82)

 خواص، دردنیاطلبی این طور پیش رفته است و از خود بی اختیاری نشان می دهد.(در خطبه های نماز جمعه (18 / 12 / 1377) ر. ک. خواص و لحظه های تاریخ ساز، ج 2، ص 25 و 26 (با تلخیص))

 از جلوه های بارز بی بصیرتی »مال پرستی« است که عامل بسیاری از لغزش ها می شود و امام علی علیه السلام آن را سبب فتنه ها و ریشة مشکلات خوانده است.(فهرست موضوعی غررالحکم، ص 111)

 مال پرستی سبب شد کسانی چون سعد بن ابی وقاص، که می بایستی چشم بیدار اسلام و پاسدار ارزشهای اخلاقی باشند، به جمع آوری پول و ثروت پرداخته، تمام سوابق نیک خود را بر باد دهند.

 سعد بن ابی وقاص در دوران خلافت علی علیه السلام نیز نتوانست از امتحان خود سربلند بیرون بیاید. او اگرچه در برابر امیر مؤمنان علیه السلام شمشیر نکشید، ولی از امام حق هم حمایت نکرد. جالب آنکه سعد از راویان حدیث شأن نزول آیه تطهیر(در تاریخ اسلام از این افراد به عنوان »قاعدین« یاد می کنند. امام علی علیه السلام درباره این گروه فرمود: »... خَذَلوا الحَقَّ و لم ینصُروا الباطل؛ حق را خوار کردند و باطل را یاری نکردند.« (نهج البلاغه، حکمت 18) )

 بود او به خوبی می دانست که علی علیه السلام خلیفه بر حق است؛ اما دنیاطلبی، بصیرت و(الغدیر، ج 10، ص 257)

 شناخت دقیق را از او گرفته بود. حضرت فاطمه علیهاالسلام در خطبه فدکیه چنین(خواص و لحظه های تاریخ ساز، ج 1، ص 87)

 اوضاعی را پیش بینی کرده بودند؛ ایشان در دفاع از مقام ولایت علی علیه السلام می فرمایند:

. .. به هوش باشید من می بینم شما (که ساکت نشسته اید) به سوی تنبلی و تن آسایی و عافیت طلبی می روید.(بحارالانوار، ج 29، ص 220)

 سعد بن ابی وقاص در جریان دیدار معاویه از مدینه، پس از تصاحب خلافت، وقتی شاهد طعن معاویه در مورد حضرت علی علیه السلام شد، چنان از فضائل مولای خویش سخن گفت که معاویه، سعد را لعن و نفرین کرد و گفت: »اگر من به این اندازه از فضائل علی علیه السلام می دانستم، دست از یاری او نمی کشیدم« و با این سخن سعد را به یاد سکوت ناصوابش در زمان خلافت امام علی علیه السلام انداخت. سعد و دیگر قاعدین(همان، ص 81)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۰۴
khademoreza kusar

منحرف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی