داستانهایی زیبا از قرآن
در سوره آل عمران- همانطور که در آشنایی با سوره آل عمران گفته شد - از غزوات " بدر" و " احد" و" حمراء الاسد" و " بدر اخیر" که در شعبان سال چهارم هجری روی داد ، سخن رفته است..
بر اساس آیات 67 تا 73 سوره بقره و تفاسیر آنها ...
یکی از بنی اسرائیل به طرز مرموزی کشته شده بود و کسی نمیدانست قاتل کیست. به همین دلیل، میان قبائل بنی اسرائیل درگیری شد، چون هر یک، آن را به طایفه و افراد قبیله دیگر نسبت میداد و خود را تبرئه میکرد.
سرانجام نمایندگان همه گروهها جهت داوری نزد حضرت موسی علیه السلام رفتند و از او خواستند این مشکل را حل کند. موسی علیه السلام نیز از پروردگار کمک خواست. خداوند به موسی وحی کرد به آنان امر کند که گاوی را بکشند و جسد مقتول را به قسمتی از آن گاو بزنند تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند.
بنی اسرائیل، ابتدا موسی را مسخره کردند. بعد وقتی مطمئن شدند موضوع جدی است، شروع کردند به سوالات جزئی پرسیدن درباره خصوصیات و ویژگیهای گاوی که بایست بکشند؛ رنگ پوستش، سنش و . . .
هر پاسخی که موسی از سوی خدا میداد کار پیدا کردن گاو مورد نظر سختتر میشد. اگر همان ابتدا میرفتند و گاوی را میکشتند به هدفشان میرسیدند اما چون مشخصات گاو کاملتر شده بود، پس از جستجوی بسیار ناگزیر شدند مبلغ زیادی بپردازند و گاو مورد نظر را بخرند.
سرانجام گاو را خریدند و سر بریدند و جسد را به بدن گاو زدند. مقتول نیز زنده شد و قاتل خود را معرفی کرد.
پس از پایان نبد احد , مسلمانان به مدینه بازگشتند و شب سختی را گذراندند چرا که از یک طرف، از بیشتر خانهها صدای ناله و نوحهسرایی بازماندگان بلند بود و از طرفی احتمال شورش منافقان و یهودیان ضد اسلام و مسلمانان وجود داشت به همین جهت پیامبر از سوی خداوند مأموریت یافت فردای همان شب دشمن را تعقیب کند.
بر این اساس تمام کسانی که دیروز در احد بودند حق داشتند در تعقیب دشمن شرکت کنند. پیامبر ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد و پرچم لشگر را به دست علی علیه السلام داد.
سپاه اسلام در حمراء الاسد که 8 فرسخی مدینه بود استقرار پیدا کرد و پیامبر دستور داد در تمام منطقه آتش روشن کنند تا دشمن تصور کند که نیروی فراوانی برای دفاع از اسلام حضور دارند.
معبد خزاعی رئیس قبیله خزاء با اینکه مشرک بود، به منظور حمایت از پیامبر از حمراء الاسد عازم روحا، مرکز ارتش قریش، شد و در دیدار با ابوسفیان به او گفت:« ای ابوسفیان! محمد در حمراء الاسد با افرادی آمده که چهرههای آنان از شدت خشم بر افروخته شده و من تا کنون در عمرم چنین چهرههایی ندیدهام.»
ابو سفیان نیز با شنیدن گزارش معبد خزاعی از حمله به مدینه منصرف شد و راه مکه را در پیش گرفت.
weblog jalebi darid
be ma ha msri beznid
www.Phonemaster.ir
mamnon