مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
سه شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۰۳ ق.ظ

بهترین رهبر دنیا، در پوششی پشمینه!

آیا مؤمنان، امیرى مى‏خواهند که سرگرم خود و خانواده‏اش باشد و در سختى‏هاى دنیا با آنان شریک نباشد؟ آیا چنین کسى امیرى راستین و حقیقى است و کسانى که به چنین امیرى خشنود باشند و از او فرمان برند، از مؤمنان به شمار مى‏روند؟
امام علی، حرم امام علی، حضرت علی

لغت صوفی که در اول به مناسبت آنکه عادتاً لباس زهاد «صوف» یعنی از پشم بوده، پیدا شده است، بعدها مترادف با لغت «عارف» شده، اعم از اینکه آن عارف لباس پشمی بپوشد یا نپوشد بطوریکه در لغت عرب اصطلاح «لبس الصوف» به معنی عارف شدن و در زمره ی فقرا و صوفیه درآمدن است. مثل آنکه در فارسی هم اصطلاح «پشمینه پوش» عیناً‌ به همان معنی است و از مترادفات «صوفی» و «عارف» و «درویش» است.

پشمینه پوشی اختصاص به صوفیه نداشته است این اشتقاق را بیشتر محققان قبول کرده و آن را بیشتر می پسندند که تصوف بی شک از زهد و پارسایی آغاز شده است و پشمینه پوشی زاهدان قدیم در واقع اعتراضی بوده است بر طرز زندگی آن جماعتی از توانگران که همه ی عمر در شادخـواری و خوشـگـذرانی به سر مـی برده اند وهمه جامه و خوراک لطیف داشته اند.(1)

«خداوند، بر رهبران دادگر واجب ساخته است که خود را همتاى ضعیف‏ترین مردم بگردانند تا فقر بر تهى‏دستان گران نیاید.»

مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی بابی را به پشمینه پوشی، اختصاص داده تحت عنوان «لبس الصوف والشعر والوبر» : «پوشیدن پشم و مو و کرک». و از قول امیرمؤمنان علیه السلام  نقل کرده است: «لباس پنبه ای بپوشید چرا که لباس رسول خدا و لباس ما اهل بیت است و رسول خدا پشمینه و موئینه نمیپوشید مگر به جهت خاصی». (2) 

پشمینه پوشی حرام نیست

به طور کلی از جمع بندی روایات معصومین و خصوصا کلمات امیر بیان علیهم السلام، این نتایج به دست آمده است:

1- پوشیدن لباس پشمینه حرام نیست.

2- به عنوان ساده زیستى و همسان سازى سطح زندگى با فقرا برای پیشوایان عدالت گستر واجب است.

3- قرار دادن آن به عنوان پوشش دائمی و غالب، مطلوب نیست.

4- پوشیدن آن هنگام نماز مطلوب است.

بنابراین انسان ضمن اینکه باید گه گاه برای دوری از تکبر لباس پشمینه و غلیظ بپوشد اما از آن طرف نباید آن را سیره خود قرار دهد و از لباس نرم پرهیز کند به گونه ای که به خیال زهد احساس فخر و تکبر در او راه پیدا کند. و هم چنین، این شیوه باید شیوه حاکمان باشد تا از حال مردم ناتوان، بی خبر نمانند.

امیری که شریک سختی زندگی است

رهبران جوامع اسلامی، در طول تاریخ از سیره زندگى امام علی علیه السّلام، غافل گشته‏اند. امیر المومنین علیه السلام، مى‏فرماید: «آیا من سیر بخوابم و پیرامون من شکم‏هاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند؟ و همانند کسى گردم که درباره‏اش گفته‏اند: این بیمارى تو را بس که شکمت سیر باشد و پیرامونت گرسنه باشند! آیا از این خوشنود باشم که مرا امیر مومنان مى‏خوانند و در عین‏حال با مردم در سختى‏هایشان شریک نباشم و براى آنها در سختى زندگى، الگویى نباشم؟» (3)

آیا مؤمنان، امیرى مى‏خواهند که سرگرم خود و خانواده‏اش باشد و در سختى‏هاى دنیا با آنان شریک نباشد؟ آیا چنین کسى امیرى راستین و حقیقى است و کسانى که به چنین امیرى خوشنود باشند و از او فرمان برند، از مؤمنان به شمار مى‏روند؟ در تاریخ اسلام، پس از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله، بسیار روشن است که دلهاى توده‏ مردم با على علیه السّلام بود؛ زیرا او از زبان آنان سخن مى‏گفت و آرزوهایشان را تعبیر مى‏کرد و در تک‏تک سخنان و گامهایش به یادشان بود. شیوه زندگى امام علیه السّلام و لباس پشمینه‏اش به‏طور طبیعى چنین اقتضایى نیز دارد و این تنها گناه او نزد دشمنانش بود. امام علیه السّلام خطاب به عاصم بن زیاد، از دیدگاه خود درباره خلافت خبر مى‏دهد:

«به خدا سوگند، آن‏قدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم. یکى به من گفت: آیا آن را دور نمى‏افکنى؟ گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش مى‏شوند» (کنایه از این‏که آینده از آن استقامت پیشگان است.)

«خداوند، بر رهبران دادگر واجب ساخته است که خود را همتاى ضعیف‏ترین مردم بگردانند تا فقر بر تهى‏دستان گران نیاید.» (4) رهبر باید در کردار و رفتار خود و نه‏تنها سخن با نیازمندان مشارکت کند و این خواست بندگان خداوند است.

تنها امیری که پیراهنش وصله داشت

پیراهن وصله‏دارى بر اندام امام علیه السّلام بود. شخصى ایشان را دید و در این‏باره از ایشان پرسید. فرمود: دل با آن فروتن و نفس رام مى‏شود و مؤمنان از آن سرمشق مى‏گیرند. دنیا (ى حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت و دو راه جداى از یکدیگرند. پس کسى که دنیاپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند و رونده به سوى آن دو، هرگاه به یکى نزدیک شود از دیگرى دور مى‏گردد و آن دو همواره هووى یکدیگرند. (5)

«آیا من سیر بخوابم و پیرامون من شکم‏هاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند؟ و همانند کسى گردم که درباره‏اش گفته‏اند: این بیمارى تو را بس که شکمت سیر باشد و پیرامونت گرسنه باشند! آیا از این خوشنود باشم که مرا امیر مومنان مى‏خوانند و در عین‏حال با مردم در سختى‏هایشان شریک نباشم و براى آنها در سختى زندگى، الگویى نباشم؟»

امام علیه السّلام در پایان خطبه 160 نهج البلاغه نیز فرمود: «به خدا سوگند، آن‏قدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم. یکى به من گفت: آیا آن را دور نمى‏افکنى؟ گفتم: از من دور شو! صبحگاهان، رهروان شب ستایش مى‏شوند» (کنایه از این‏که آینده از آن استقامت پیشگان است.) 

این ماجرا در قالب شعر شنیدنی است:

دیده شد اندر بر مولاى دین *** پیشواى بر حق أهل یقین

یک رداى کهنه پر پینه اى *** پر ز وصله جامه دیرینه اى

گفته شد با وی در این باره سخن *** گفت مولا زیور است اندر بدن

دل کند خاشع کند نفسم ذلیل *** تا نغرّد بر من این رزمنده پیل

مؤمنان را شاید از آن پیروى *** گر که در راهند همراه علی (6)

سخن پایانی

جامه خشن پوشیدن و زندگى کردن مانند فقیرترینِ مردم، براى رهبران و توانگران جامعه، در مقام گفتار، شعارى است بسیار شیرین و پُرجاذبه؛ ولى انجام دادن آن ، دشوار است و تنها از کسى ساخته است که نفس امّاره اش را کشته باشد و به گفته امام على علیه السلام در نخستین گام در مسیر عدالت ، از دام هوس، رهیده باشد. آن حضرت توان پوشیدن لباس لطیف و نو و خوردن غذاهاى لذیذ را داشت، بدون آن که دچار سرکشى و تکبر شود؛ و بالاتر این‏که هرگز چنین نمى‏شود. با این حال، ایشان پیشوای معصوم است و خود را همطراز با مردم فقیر قرار مى‏دهد تا نادارى سبب پریشانى و در نتیجه از پا افتادن آنها نگردد؛ رهبران سیاسى جامعه اسلامى موظّف اند در دوران حاکمیت، زندگى شخصى خود را با زندگى بینواترین مردمِ تحت رهبرى خود، همسان سازند و این وظیفه، اختصاص به امیر مؤمنان علیه السلام ندارد.

البته باید توجه داشت که این خصوصیت یکی از ویژگی های امیرالمومنین علیه السلام است و ایشان ویژگی های منحصر بفرد بسیاری دارند. ضمن این که امام به عنوان حاکم به متضای زمان چنین پوششی را داشتند و چون امام این پوشش را داشتند؛ خوب است. 


پی نوشتها:

1. عبدالحسین زرین کوب، ارزش میراث صوفیه (زهد و محبت) ، ص۴۰

2. کلینی، اصول کافی، ج 6 ص450

3. نهج البلاغه، نامه 45

4. نهج البلاغة ، خطبه ۲۰۹ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۰ ص ۳۳۶ ح ۱۹

5. نهج البلاغه حکمت 102

6. خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21 ص152و153

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۸
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی