مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۴ ب.ظ

مناظره امام جواد علیه السلام در مجلس معتصم

پرسش : امام جواد(ع) در مجلس معتصم چه استدلالی بر قطع انگشتان دست دزد بیان فرمود؟
پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی:

 امام جواد - علیه السلام ـ گاه از راه مناظره و گاه از راههاى دیگر بیمایگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم ثابت مى کرد و از این رهگذر اعتقاد به«امامت» را در افکار عمومى تثبیت مى نمود. از آن جمله فتوایى بود که امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر کرد که تفصیل آن بدین قرار است:
«زُرقان»(1)، که با «ابن ابى دُواد»(2) دوستى و صمیمیت داشت، مى گوید: یک روز «ابن ابى دُواد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى که بشدت افسرده و غمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جریان چه بود!
گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید:
دست دزد از کجا باید قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
گفت: دلیل آن چیست؟
گفتم: چون منظور از دست درتیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ»؛(3) (صورت و دستهایتان را مسح کنید) تا مچ دست است.
گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست دروضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ»؛(4) (صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید) تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) کرد و پرسید: نظر شما در این مسیله چیست؟
گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید.
محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود:بر هفت عضو بدن تحقق مى پذیرد: صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى ماند تا سجدهرا به جا آورد، و نیز خداى متعال مى فرماید:
«وَ اَنّ الْمَساجِدَِ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ احَداً»؛(5)(سجده گاهها (هفت عضوى کهبر آنها انجام مى گیرد) از آن خداست، پس، هیچ کس را همراه و همسنگ بامخوانید (و عبادت نکنید))(6) و آنچه براى خداست، قطع نمى شود.
«ابن ابى دُواد» مى گوید: معتصم جواب محمد بن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ کردم!(7)،(8)

پی نوشت:
(1) . زُرقان (بروزن عثمان) لقب ابو جعفر بوده که مردى محدث بوده است و فرزندش بنام «عمرو» استاد اصمعى محسوب مى شده است. (مجلسى، بحار الأنوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1395 ه".ق، ج 50، ص 5، پاورقى).
(2) . ابن ابى دُؤاد (بر وزن غُراب) در زمان خلافت مأمون، معتصم، واثق و متوکل عباسى، قاضى بغداد بوده است (مجلسى، همان کتاب، ص 5، پاورقى)
(3) . سوره مائده: آیه 5.
(4) . سوره مائده: آیه 5.
(5) . سوره جن: آیه 18.
(6) . مسجد (بکسر جیم: بر وزن مجلس، یا بفتح جیم: بر وزن مشعل، جمع آن مساجد) به معناى محل سجده است، و همان طور که مسجدها و خانه خدا و مکانى که پیشانى روى آن قرار مى گیرد، محل سجده هستند، خود پیشانى و شش عضو دیگر نیز که با آنها سجده مى کنیم محل سجده محسوب مى شوند و به همین اعتبار در این روایت «المساجد» به معناى هفت عضوى که با آنها سجده مى شود، تفسیر شده است. نیز در دو روایت دیگر از امام صادق - علیه السلام - در کتاب کافى و همچنین یک روایت در تفسیر على بن ابراهیم قمى «المساجد» به همین هفت عضو تفسیر شده است. شیخ صدوق نیز در کتاب «فقیه»، «المساجد» را به هفت عضو سجده تفسیر نموده است. همین معنا را از «سعید بن جُبیر» و «زجّاج» و «فرّأ» نیز نقل کرده اند. ضمناً باید توجه داشت که اگر تفسیر «المساجد» به هفت عضو یاد شده، جاى خدشه داشت، حتماً فقهائى که در مجلس معتصم حاضر و در صدد خرده گیرى بر کلام امام بودند، اشکال مى کردند. بنابراین چون هیچ گونه اعتراضى از طرف فقهاى حاضر در مجلس ابراز نشد، معلوم مى شود به نظر آنان نیز «المساجد» به معناى هفت عضو سجده بوده و یا لااقل یکى از معانى آن محسوب مى شده است. (پیشواى نهم حضرت امام محمد تقى - علیه السلام -، مؤسسه در راه حق، ص 26 - 29، به نقل از: تفسیر صافى، ج 2، ص 752 - تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 440 - تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 372).
(7) . پیشواى نهم...، همان صفحات - طبرسى، مجمع البیان، شرکه المعارف الاسلامیه، 1379 ه".ق، ج 10، ص 372 - عیّاشى، کتاب التفسیر، تصحیح و تعلیق: حاج سید هاشم رسولى محلاتى، قم، مطبعه علمیه، ج 1، ص 320 - سید هاشم حسینى بحرانى،، البرهان فى لا تفسیر القرآن، قم، مطبوعاتى اًّسماعیلیان، ج 1، ص 471 - بیروت، دار اًّحیأ التراث العربى،، ج 18، ص 490 (ابواب حدّ السّرقه، باب 4).
(8) . گرد آوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، ص 549.
    

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۳۰
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی