مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ق.ظ

انواع و اقسام سفر و مسافرت

نتیجه تصویری برای انواع و اقسام سفر و مسافرت

گشت و گذار در سرزمین های دور که گاه از آن، به سیر و سیاحت یاد می کنند از خواسته های فطری هر انسانی است. سفر مقوله ای متفاوت از دیگر شؤون زندگی نیست، بلکه بخش مطبوع و گاه اجتناب ناپذیر حیات آدمیان است. این بخش از زندگی نیز مانند دیگر بخش ها، اقسام و شکل های ویژه ای دارد که بررسی هر یک ما را در شناخت ژرفای آن کمک می کند.

اقسام سفر

سفر مقوله ای متفاوت از دیگر شؤون زندگی نیست، بلکه بخش مطبوع و گاه اجتناب ناپذیر حیات آدمیان است. این بخش از زندگی نیز مانند دیگر بخش ها، اقسام و شکل های ویژه ای دارد که بررسی هر یک ما را در شناخت ژرفای آن کمک می کند.

1.سفر معصیت

نخستین و اساسی ترین دستوری که مسافر باید بدان توجه کند، آن است که سفر او به انگیزه گناه و قصد معصیت خداوند، صورت نگیرد. مراقبت و خویشتن داری در همه مراحل زندگی و در هر صحنه ای از نمایش حیات، امری شایسته و بایسته است؛ اما این مراقبت و خودداری از ارتکاب گناه، در سفر، دو چندان اهمیت می یابد؛ زیرا سفر به علت ویژگی هایی که دارد، از جمله، پنهان ماندن رفتار و کردار انسان از نگاه آشنایان، نیاز بیش تری به عنصر تقوا و اصل ایمان دارد. از این رو، مسافر باید همیشه در نظر آورد که خداوند، که همیشه ناظر رفتار او است، در سفر نیز شاهد کردار او است. به فرموده امیرمؤمنان، مولای متقیان، حضرت علی (علیه السلام):

اتقوا من معاصی الله فی الخلوات فان الشاهد هو الحاکم[1] از نافرمانی خدا در پنهان، بپرهیزید که نگرنده به اعمال شما، همان است که حکم می راند.

وقتی شاعری (ناصر خسرو) از زبان پرنده ای می تواند بگوید:

گر بر سر خاشاک، یکی پشه بجنبد                         جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست

می توان حدس زد که دانش خداوند به نهانی ترین امور، چه اندازه است. در شریعت مقدس اسلام، هر عملی به قصد گناه، محکوم به ناکامی و بی فرجامی است. سفر نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ اما سفر معصیت، به سفرهایی که به منظور خوش گذرانی های نامشروع، شراب خواری و قماربازی صورت می پذیرد، محدود نمی شود، بلکه هر حرکتی که با نوعی تعدی و ظلم بر مسلمانان توأم باشد، معصیت است. به همین لحاظ، چنین مسافری از تخفیف های شرعی، مانند شکسته خواندن نماز و افطار روزه، برخوردار نیست.

حتی برای مسلمانی که به حق، پایبند شریعت و احکام نورانی اسلام است، گام نهادن در راهی که می تواند وی را از انجام برخی تکالیف دینی، باز دارد، شایسته نیست. چه زیبا فرموده است پیشوای نخستین شیعیان، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام): لا یخرج الرجل فی سفر یخاف منه علی دینه و صلاته[2]مرد مسلمان پای در راهی نمی نهد که در آن راه، بر دین و نمازهای خود ترسان باشد. محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام) می پرسد: اگر مردی در سفر، برای رفع جنابت، نیاز به آب پیدا کرد و نیافت، تکلیف او چیست؟امام (علیه السلام) فرمودند: هو بمنزلة الضرورة، و لا أری أن یعود الی هذه الأرض التی توبق دینه.[3]این از مواردی است که به ضرورت می تواند از استعمال آب صرف نظر کند (و با خاک تیمم کند). چنین شخصی نباید برای بار دوم به چنان سرزمینی که دین او را مختل و ناقص می کند، باز گردد. معنای این سخن، آن است که هیچ سفری، ارزش آن را ندارد که به تعطیلی برخی احکام بینجامد، چه رسد به سفرهایی که به این قصد (ترک واجبات و ارتکاب محرمات) صورت گیرد. گناه پدیده ای است که هر انسانی را از راه صواب، به بیراهه می کشد و اگر سفر و سیاحت به چنین قصدی صورت گیرد، عاملی بازدارنده و مخرب خواهد بود.

روایات و آیاتی که انسان ها را از گناه پرهیز می دهند، آن چنان فراوان و مؤثرند که مطالعه بخش اندکی از آن ها، میل به هر گونه گناهی را در انسان می کشد. روایات به ما می آموزند که هیچ گناهی را نباید کوچک شمرد.[4] و هرگز نباید به معصیت - هر چند خرد و اندک - تن داد و یا در جمع گناهکاران، حاضر شد.[5]

نه تنها باید از گناهان گریخت، بلکه اندیشه گناه را نیز باید به خود راه نداد. سفر، گذشته از آن که باید به نیت گناه و قصد معصیت صورت نگیرد، بلکه باید خود، عامل و وسیله ای برای آموزش پرهیزگاری باشد. پیامبر گرامی اسلام، که از هر فرصتی برای تعلیم و تزکیه مسلمانان سود می جست، بسیاری از آموزه های دینی را در سفر، به آنان می آموخت؛ از جمله این آموزش ها، طریقه پرهیز از گناه و آشنایی بیش تر با خباثت معصیت است. در حدیثی آمده است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در سفری، همراه یاران و اصحابش، در بیابان بی آب و علفی فرود آمدند. حضرت به همراهان خود فرمودند: در این اطراف بگردید و هیزم فراهم آورید.

همراهان پیامبر (صلی الله علیه وآله) از این فرمان به شگفت آمدند. گفتند: ای رسول خدا! در این بیابان خشک و در این کویر بی آب و علف، هیزم یافت نمی شود. پیامبر گرامی فرمودند: جست و جو کنید، هر کس به هر اندازه که توانست، دریغ نکند، هر چند اندک باشد. اصحاب روانه صحرا شدند و هر یک توانست مقداری اندک خاشاک با خود بیاورد. آن گاه که هیزم های خشک را بر روی هم انباشتند، مقدار انبوهی، گرد آمده بود که برای برافروختن آتش، کفایت می کرد. در این هنگام، پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه وآله) به سخن آمده، فرمودند: هکذا تجتمع الذنوب. ثم قال: ایاکم و المحقرات من الذنوب، فان لکل شی ء طالبا ألا و ان طالبها یکتب ما قدموا و آثارهم و کل شیء أحصیناه فی امام مبین.[6] گناهان این گونه انباشته می شوند. سپس فرمودند: از گناهان خرد بپرهیزید؛ زیرا هر چیزی بازخواهنده ای دارد. آگاه باشید آن چه را مردم از پیش فرستاده اند و آثار آن ها را، بازخواست کنندگان می نویسند و همه چیز را در امام مبین (لوح محفوظ) به حساب آورده ایم. بنابراین، سفر نیز می تواند فرصتی برای تمرین و آموزش تقوا و پرهیزگاری باشد، نه فرصتی برای گناه و بزهکاری؛ هم چنان که پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) از این فرصت، برای نشان دادن اهمیت گناه و بیرون آوردن یاران خود از غفلت، سود جستند. خلاصه آن که سفر معصیت، سفری است که یا به انگیزه گناه صورت می گیرد و یا مقصد آن گناه است. در هر دو صورت، این سفر، خالی از خیر و برکت خواهد بود و برای مسافر، هیچ گونه تخفیف شرعی، لحاظ نشده است.

2.سفر سیاحتی

گشت و گذار در سرزمین های دور که گاه از آن، به سیر و سیاحت یاد می کنند از خواسته های فطری هر انسانی است. آدمی در همه مراحل زندگی خود - از کودکی تا کهنسالی - همواره به تفرج و تفریح علاقه نشان داده، ساعاتی از شبانه روز یا روزهایی از یک سال عمر خود را به استراحت و گشت و گذار می گذراند. این گرایش غریزی، در هر مرحله ای از زندگی، به گونه ای خود را می نمایاند: در کودکی با پرسه زدن در کوچه ها و مراکز تفریحی و اطراف خانه، این میل را ارضا می کند، و در بزرگسالی به تناسب محیط، امکانات و تربیت خانوادگی، میل خود را به تفرج و سیاحت، در شکل های دیگر پاسخ می دهد. این گرایش انسانی، اختصاصی به انسان های معمولی ندارد؛ بزرگان علم و عرفان نیز از این نیاز بشری، خالی نیستند. حتی از امامان معصوم (علیهم السلام) نیز روایت شده است که گاه فقط به قصد تفرج، از خانه خود بیرون آمده اند. عمرو بن حریث می گوید: امام صادق (علیه السلام) را دیدم که به خانه برادرشان، عبدالله بن محمد تشریف می بردند. از محضرشان علت این کار را پرسیدم: ما حولک الی هذا المنزل؟ فقال: طلب النزهة.[7] چه چیز سبب شد به این جا تشریف بیاورید؟ فرمود: طلب نزهت و استراحت. در روان شناسی جدید، به اثبات رسیده است که سیاحت و گشت و گذار، در خارج از وطن، عاملی اساسی برای از بین بردن افسردگی روح و بازسازی روان آدمی است. این رهیافت علمی، در تمدن اسلامی نیز بازتاب روشنی دارد. یحی بن حلا از بشر نقل می کند که وی هماره به دوستان و آشنایان خود می گفت: سیحوا فان الماء اذا ساح طاب و اذا وقف تغیر و اصفر.[8]

از سیر و سفر، غفلت نورزید؛ (زیرا انسان مانند آب است). آب تا آن گاه که در حرکت است، پاک و زلال می نماید؛ اما اگر از پویندگی باز ایستد، دگرگون و تیره می شود. نیز رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) خطاب به وصی خود، حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: یا علی! لا ینبغی للرجل العاقل أن یکون ظاعنا الا فی ثلاث: مرمة لمعاش، أو تزود لمعاد، أو لذة فی غیر محرم[9] ای علی! بر مرد عاقل سزاوار نیست که قصد سیر و سفر کند مگر در پی یکی از این سه امر: تحصیل معاش، توشه اندوزی برای آخرت، و بهره جویی در غیر حرام. کمترین فایده سفرهای سیاحتی، تغییر آب و هوا و جلب نشاط و طراوت است؛ زیرا همان طور که پیش از این گفتیم، مسافرت، به فرموده پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) موجب سلامت جسم و روح انسان می شود. روح آدمیان، برای تنفس معنوی، نیاز به فضاهای جدید و شرایط متفاوت دارد و این نیاز، تنها از رهگذر سفر، برآورده می شود. حتی پیشوایان دینی سفارش فرموده اند که در سفر، آن چه مایه نشاط بیش تر و تفریح می گردد، به کار گرفته شود؛ مثلا از شعر و تصنیف استفاده شود. رسول گرامی اسلام فرمودند: زاد المسافر الحداء و الشعر ما کان منه لیس فیه غناء[10] توشه مسافر، تصنیف (کاروان) و شعر است، مادامی که در آن غنا و طرب نباشد. سفرهای تفریحی، غیر از تمدد اعصاب و گشایش روحی، فواید دیگری نیز دارد؛ از جمله این که مسافران با تمدن ها و احیانا با سقوط برخی جوامع آشنا می شوند و از آن ها عبرت می گیرند. این عبرت آموزی، مسافر را برای وطن خود، به یک مصلح اجتماعی بدل می کند. پیش تر نیز گفتیم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) مسلمانان را به سفر سفارش می فرمودند و به آنان خاطر نشان می کردند که اگر در سفر، مالی نیندوزند، به حتم عبرت خواهند آموخت.[11]

در شعری که منسوب به حضرت امیر (علیه السلام) است، به چند فایده سفر اشاره رفته است:

تغرب عن الأوطان فی طلب العلا                  و سافر ففی الأسفار خمس فوائد

تفرج هم، واکتساب معیشة                       و علم و آداب و صحبة ماجد

اگر در پی بزرگی و تعالی هستید، از شهرهای خود، سفر کنید پس مسافرت کنید که در آن پنج فایده است: نخست این که هم و غم شما به شادی و گشایش، مبدل می شود. دیگر آن که در کسب معیشت و روزی توفیق می یابید. دانش، فرهنگ و همراهی با انسان های بزرگوار نیز از فوایدی است که مسافر به چنگ می آورد. نکته ای که نباید از آن غفلت ورزید، رعایت اعتدال و پرهیز از گناه، در تفریحات است. تفریح و خوش گذرانی، هر چند که سالم باشد، به مرزهای گناه بسیار نزدیک است و زمینه را برای هر گونه تن دادن به معصیت فراهم می سازد. اسلام همان گونه که نشاط و طراوت را در زندگی توصیه می کند، به شدت ما را از غلتیدن به دام گناه، پرهیز می دهد. امام صادق (علیه السلام) در بیانی جالب فرمودند: آن گاه که بر مرکب خود نشسته اید، آواز غنایی سر ندهید. آیا شرم نمی کنید از این که در همان دم، مرکب شما به ذکر و تسبیح خداوند مشغول است و شما به غنا.[12]

3.سفر تجارتی - اقتصادی

کسب درآمد و اعمال تجاری، در دین مقدس اسلام، قداست ویژه ای دارد. پیشوایان دینی هماره بر تلاش اقتصادی، تأکید کرده و این رویه را تا سر حد عبادت ستوده اند تا آن جا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بازرگانی را که درستکار و راستگو باشد، در شمار صدیقین و شهدا شمرده است.[13] امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز فرمودند: اتجروا بارک الله لکم فانی سمعت رسول الله (صلی الله علیه وآله) یقول: الرزق عشرة أجزاء تسعة أجزاء فی التجارة و واحد فی غیرها.[14] تجارت کنید تا خداوند بر شما برکات خود را نازل کند. همانا از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود: روزی انسان ها، ده جزء است که نه جزء آن در تجارت است و یک جزء دیگر، در دیگر کارها. در برخی روایات آمده است: انسانی که برای رفاه خانواده و آسایش اطرافیان خود می کوشد، کنار مجاهدان نشسته است و به مثابه کسی است که در راه خدا سلاح به دست گرفته است.[15]در مقابل، کسانی که تن به کار نداده و خود را بر دیگران تحمیل می کنند، لعنت شده اند.[16]

این همه سفارش به کار و تلاش اقتصادی، برای آن است که جامعه اسلامی نیازمند بیگانگان نباشد و عزت و کرامت خود را در همه صحنه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حفظ کند. استقلال اقتصادی و بی نیازی از اجانب، تنها طریقی است که می توان با آن، این آیه کریمه خداوند را امتثال کرد: لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا.[17] خداوند برای کافران بر مؤمنان، راهی قرار نداده است. در فرهنگ اسلامی، بیکاری شدیداً نکوهش شده و روزی که در آن کاری مفید صورت نگیرد، عمر به تباهی گذشته است.

روزی که در آن نکرده ای کار                        آن روز ز عمر خویش مشمار

حضرت علی (علیه السلام) دست نیاز را با اسارت و بندگی، به یک معنا دانسته و فرمودند: احتج الی من شئت تکن أسیره.[18] دست نیاز، به هرکس خواستی دراز کن ولی بدان اسیر او خواهی شد. تلاش اقتصادی و حرکت به سوی رفاه و آسایش، گر چه توصیه و سفارش شده است، اما این انگیزه مقدس نباید به بهای اجحاف و ظلم به دیگران صورت گیرد. از این رو، همان گونه که در سفرهای سیاحتی و تفریحی، رعایت اعتدال، در پرهیز از افراط و گناه بود، در تجارت نیز باید اعتدال را، که همان عدالت در خرید و فروش است، مراعات کرد. به همین علت، امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خود به نام مصادف، فرمودند: مجاهدة السیوف أهون من طلب الحلال.[19] کسب حلال، بسی دشوارتر از جهاد با شمشیر است.

بازار سیاه و امام صادق (علیه السلام)

شرح داستان سفر تجاری مصادف و رفتار امام صادق (علیه السلام) با او از این قرار است: امام صادق (علیه السلام) برای ارتزاق خانواده خود و تأمین هزینه های مختلف، تصمیم گرفتند از راه کسب و تجارت، عایداتی فراهم آورند تا جوابگوی نیاز و مخارج خانه باشد. لذا هزار دینار فراهم کردند و به غلام خود، مصادف سپرده و فرمودند: تجهز حتی تخرج الی مصر، فان عیالی قد کثروا. خود را مهیا کن و به سوی مصر برو؛ زیرا عائله من زیاد شده اند. مصادف متاعی را که غالباً بازرگانان به مصر می بردند، تهیه کرد و با کاروانی از بازرگانان، که مال التجاره به مصر می بردند، هم سفر و همراه شد. چون به نزدیکی مصر رسیدند، کاروان دیگری از بازرگانان، که مصر را به مقصد دیگری ترک می گفتند، با ایشان برخورد کرده و وضعیت بازار مصر و چگونگی قیمت ها را برای آنان تشریح کردند و ضمن گفت و گو معلوم شد متاعی که مصادف و برخی همراهان وی حمل می کنند، بازار خوبی پیدا کرده و در مصر کمیاب است، و مهم آن که کالای مورد نظر، مایحتاج عمومی مردم بوده و از خرید آن ناگزیر بودند. کاروانیان با خوشحالی، با یکدیگر پیمان بستند که به سودی کم تر از صد در صد، برای فروش کالاهایشان راضی نشوند. کاروان تجارتی، وارد مصر شد. تجار خوش اقبال، جنس خود را به دو برابر قیمت فروختند و خرسند، راه بازگشت در پیش گرفتند. مصادف نیز با هزار دینار سود خالص، به مدینه بازگشت و خوشحال به حضور مولای خود، امام صادق (علیه السلام) رسیده و کیسه های هزار دیناری پول را که شامل اصل سرمایه و سود آن بود، مقابل حضرت نهاد و گفت: فدایت شوم! این کیسه، سرمایه ای است که به بنده سپردید و دیگری که به میزان اصل سرمایه است، سود به دست آمده از آن است. امام صادق (علیه السلام) خطاب به او فرمودند: ان هذا الربح کثیر، و لکن ما صنعتم فی المتاع؟ این سود بسیار زیادی است، چه شد که توانستید تا این میزان، سود کسب کنید؟ مصادف داستان کمبود متاع در مصر و حکایت پیمان تجار برای سود صد در صد را برای امام صادق (علیه السلام) تعریف کرد و شرح آن سودآوری را به عرض امام رسانید. امام برآشفته شده و فرمودند: سبحان الله! تحلفون علی قوم مسلمین ألا تبیعوهم الا بربح الدینار دینارا؟ سبحان الله! شما هم قسم شدید که در میان مردم مسلمان، بازار سیاه بسازید و عهد بستید که به کم تر از سود خالص مساوی اصل سرمایه، نفروشید؟ نه، من چنین سودی را هرگز نمی خواهم. سپس یکی از دو کیسه را برداشته و فرمودند: هذا رأس مالی، و لا حاجة لنا فی هذا الربح. این اصل سرمایه من، مرا بدین سود، نیازی نیست. و کیسه سود را باز گرداندند. آن گاه افزودند: یا مصادف! مجاهدة السیوف أهون من طلب الحلال.[20] ای مصادف! شمشیر زدن در میدان جنگ و مبارزه کردن، آسان تر از کسب روزی حلال است.

نمونه ای از سفر تجاری سالم

روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که برنامه ای جامع و کامل برای سفرهای تجاری به شمار می آید. احمد بن محمد بن یحیی می گوید: یکی از دوستانم، برای تجارت، آماده سفر می شد که تصمیم گرفت پیش از سفر به حضور امام هشتم، حضرت جعفر بن محمد (علیه السلام) برسد. قصد وی از این شرف یابی، عرض سلام و مشورت با ایشان درباره تجارت بود. چون به حضور حضرت رسید، گفت: ای فرزند رسول خدا! من عازم سفری دراز به قصد تجارتم. عهد کرده ام پیش از دیدار و شنیدن رهنمودهای شما از شهر خارج نشوم. امام (علیه السلام) وی را دعا کرده و سپس فرمودند: در گفتارت صادق باش؛ اگر در متاع تو عیبی است، آن را کتمان مکن؛ افراد ساده و کسانی را که در معامله سخت نمی گیرند و چانه نمی زنند، فریب مده، که کسب تو را حرام خواهد کرد؛ آن چه را برای خود نمی خواهی، برای دیگران مپسند؛ همواره حقوق خود و دیگران را در نظر گیر؛ در دادوستد، به خود واهمه راه مده و فریاد مکش،، و بدان اگر سوداگر و کاسب، راست گفتار باشد، در قیامت با بندگان صالح و شایسته خداوند محشور خواهد شد. هرگز در هنگام معامله سوگند مخور، که سوگند اگر به ناحق باشد، تو را به دوزخ برد. بدان که همه بازرگانان، تن به فجور داده اند، مگر آنان که حقی از کسی ضایع نمی گردانند و از حق خویش نیز چشم نمی پوشند. هر گاه عزم سفر کردی، بسیار دعا کن و از خداوند طلب خیر کن، که پدرم از پدران خود نقل می کند که رسول گرامی خدا (صلی الله علیه وآله) به اصحاب و یاران خود، آن چنان طلب خیر را می آموخت که گویا به آنان سوره ای از قرآن را می آموزد.[21]

4.سفر عبادی و زیارتی

نیت، روح عمل انسان است. کاری که به نیت و انگیزه تقرب و کسب رضای خداوند صورت بگیرد، عبادت محسوب شده، بر آن، اجر و پاداش مترتب است. اساساً هر عملی را بر پایه نیت و انگیزه صدور، ارزیابی می کنند و از این رو است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند: الأعمال بالنیات.[22]قدر و ارج عمل، بسته به نیت گزارنده آن است. امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودند: ان الله یحشر الناس علی نیاتهم یوم القیامة.[23]خداوند، مردم را در روز قیامت، بر اساس نیت های آنان، محشور می کند. از سفارش های نبی مکرم اسلام به صحابی مخلص و فداکارش، ابوذر، آن است که: لیکن لک فی کل شی ء نیة حتی فی النوم و الأکل.[24]

در همه کارها، نیت خیر و تقرب کن، حتی در خفتن و خوردن. سفر نیز که یکی از رفتارهای شخصی و اجتماعی است، می تواند رنگ عبادت به خود گیرد و در کنار عبادات و طاعات الهی بنشیند. این در صورتی است که مسافر، به قصد تقرب و نزدیکی به خداوند، پای در ره نهد و مبدأ را تا مقصد، به همین نیت بپیماید. برای عبادی بودن سفر، کافی است که نیت، تقرب الی الله باشد، هر چند سفر انسان از مقوله حج و جهاد و زیارت نباشد.

در مقابل، اگر کسی برای حج و جهاد و زیارت، از خانه بیرون رود، ولی در دل، نیتی غیر الهی داشته باشد، سفر او ریا کارانه و تهی از عبادت است. سفرهایی که به منظور دیدار خویشان (صله ارحام)، عیادت بیماران، رسیدگی به حال محرومان، جهاد در راه خدا، زیارت مشاهد، عتبات و اولیای خدا صورت گیرد، و در آن ها مسافر قصد قربت کند، در شمار عباداتی هم چون نماز و روزه قرار می گیرند و بر آن ها پاداش بسیار وعده داده شده است. برخی از سفرهایی که می توانند عنوان عبادت به خود گیرند و از گروه سفرهای عبادی به شمار آیند، بدین قرار است:

سفر جهاد

جهاد از واجباتی است که اسلام بدان اهمیت فوق العاده داده و مسلمانان را به توجه و اهتمام بدان دعوت کرده است. جهاد، نه تنها یک واجب شرعی، که خود قائمه واجبات و احکام دین است. مردمی که از مجاهدت در راه خداوند، روگردانند، هرگز روی سعادت به خود نمی بینند و هماره سایه ظلم و خواری بر زندگانی آنان گسترده است. گرامی ترین مسلمانان نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهم السلام) کسانی بودند که خالصانه راهی جهاد می شدند و در این راه، اندکی بیم و ترس به خود راه نمی دادند. امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) جهاد را کلید بهشت می خواندند و حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در خطبه ای که در مسجد مدینه ایراد فرمودند، جهاد را قائمه دین و عمود خیمه شریعت، معرفی کردند. آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که بر ضرورت و اهمیت جهاد، صحه می گذارد و هماره مجاهدان، در قرآن ستوده شده اند. این آیات و این دست روایات به اندازه ای است که نیازی به شرح بیش تر و ذکر منابع و عنوان مآخذ نیست.[25] به هر رو، سفرهای جهادی، از آن دسته عباداتی هستند که موجب تقرب به خداوند، سعادت ابدی و سلامت روحی می شوند. مسافران مجاهد و مجاهدان مسافر، پیک های رحمتی هستند که در سراسر ممالک اسلامی، نویدبخش عزت و سربلندی اسلامند.

سفر حج و عمره

از سفرهایی که بسیار بدان سفارش شده است، زیارت خانه خدا در مکه مکرمه است. این سفر عبادی، که مشتمل بر اعمال خاصی است، آثار و برکات بی شماری با خود به همراه دارد. حج کنندگان خانه خدا، خود را آماده می سازند که پس از دیدار سرزمین وحی و زیارت خانه دوست، به مقامی مشرف شوند که لقای خدا را در کتاب سعادت آنان بنگارد.

حج زیارت کردن خانه بود                حج رب البیت، مردانه بود

سفر حج از بیاد ماندنی ترین سفرهایی است که به ندرت برای مسلمانان پیش می آید و مناسک ویژه آن، حال و هوایی روحانی و روح پرور دارد. بسیارند کسانی که در طی این مناسک، منقلب و متحول می شوند و از رهگذر این سفر، به مراتب و مقامات بالای معنوی دست می یابند. ره آورد حج، ایمان و تقوا است.

این سفر روحانی، گاه آن چنان معجزه گر است که از انسان های معمولی، بزرگ مردانی وارسته می سازد. به همین علت است که اسلام هماره از مسلمانان خواسته است که آرزوی حج را در سر بپرورند و چون به مرتبه استطاعت دست یافتند، مقدمات این سفر انسان ساز را فراهم کنند. کسانی که برای تشرف به حج، مستطیع نمی شوند، می توانند به اعمالی که در شریعت، عنوان حج به خود گرفته و ثواب آن را دارد، دل ببندند؛ مانند نماز جمعه و عیادت از بیماران؛ زیرا در سفر روحانی، بعد منزل، چندان اهمیت ندارد:

گر چه دوریم به یاد تو قدحی می نوشیم                  بعد منزل نبود در سفر روحانی

مسافران حج باید به این نکته توجه کامل داشته باشند که حج مجموعه ای از آداب و احکام ویژه است که از آنها با عنوان مناسک حج یاد می شود. حاجی باید همه این رهنمودهای شرعی را عیناً و تماماً به جا آورد و از کاستن و افزودن بپرهیزد. اگر جز این کند، حج به جا نیاورده و هم چنان در احرام است.[26] حج در کلیت خود، مصالح و فواید بسیاری را بر دامان مسلمین گذاشته و می گذارد؛ اما این که آداب ویژه آن، چه حکمت و مصلحتی را در پی دارند، گاه بر ما پوشیده است. ما می دانیم که حج، روح همدلی و هم سویی و وحدت را در میان امت های اسلامی زنده می کند. ما می دانیم که حج، یک دوره کوتاه مدت، اما مؤثر برای آموزش اسلام و دیانت است. ما می دانیم که راهیان کوی یار، پس از بازگشت از این سفر، روحی با طراوت و آماده برای طی مراتب معنوی دارند. هم چنین ما بسیاری دیگر از فواید روحی و معنوی حج را در می یابیم؛ اما در عین حال، شاید نتوانیم برای تک تک آداب حج، حکمت و فلسفه ای را بازگو کنیم؛ ولی اطمینان داریم که این حلقه های به هم پیوسته، زنجیر مقدسی را می سازند که جنبه شیطانی انسان را به بند می کشد و بعد ربانی آدمی را پرواز می دهد. در حج، همه مسلمانان، در یک سو و با یک رنگ، به طواف خانه ای می روند که مظهر سادگی و پیراستگی است. در سفر حج، حاجی این آموزه بزرگ را در می یابد که در گوهر، با انسان های دیگر تفاوتی ندارد و جز تقوا و پاکدامنی، هیچ عامل دیگری موجب برتری و ارجمندی انسان نمی شود. در مدرسه حج می آموزیم که باید ابراهیم وار، دل به دریای آتش زنیم و در راه اعتلای کلمةالله از هیچ تهدید و تطمیعی نهراسیم.

این همایش سالانه، آن اندازه مهم و نقش آفرین است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة.[27] تا آن گاه که کعبه بر پا است، اسلام بر جا است. رمی جمرات، سمبلی از تبری حاجی از دشمنان دین است. سعی بین صفا و مروه، نمادی از تلاش مسلمانان برای رسیدن به سعادت است. بر گرد کعبه گردیدن، مظهر خلوص نیت و توجه قلب به یک مبدأ و یک مقصد است. هروله، اشاره به فریاد و خروش مسلمان، بر شرک و کفر است و خلاصه این که حج، درس نامه دیدار یار و آموزشکده لقای دوست است. اگر حاجی این درس بزرگ را نیاموزد، از سفر خود طرفی نبسته و چیزی جز رنج سفر و مرارت دوری از وطن، بر تن و جان او باقی نمی ماند.

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو                  خانه می بینی و من خانه خدا می بینم

روایاتی که سخن از ثواب حج و ارزش این زیارت بی مانند می کنند، شگفت و انبوهند. شماری از آن ها بدین قرار است.

1.امام علی (علیه السلام) فرمودند: الحاج و المعتمر و فدا الله، و حق علی الله تعالی أن یکرم و فده، و یحبوه بالمغفرة.[28] حج گزار و آن که به عمره می رود، هر دو میهمانان خدایند و بر خداوند سزاوار است که میهمانان خود را گرامی دارد و با مغفرت و آمرزش گناهان، از آنان پذیرایی کند.

2.نیز فرمودند: ما عبد الله بشیء أفضل من الصمت و المشی الی بیته.[29] خداوند به چیزی برتر از سکوت و رفتن به زیارت خانه اش، پرستش نمی شود.

3.از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: هیچ راهی از راه های خدا، به برتری حج نمی رسد، مگر راه مجاهدی که به شمشیر قیام کند و در راه جهاد، شربت شهادت نوشد.[30]

4.در حدیثی آمده است که شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: من حج واجب را به جا آورده ام. توان مالی آن را نیز دارم که حج مستحبی را نیز به جا آورم. شما پاداش های بسیاری برای حج مستحبی فرموده اید، ولی آیا بهتر نیست که هزینه این حج را صدقه بدهم؟ آیا در آن صورت، سزاوار ثواب چنان حجی (مستحبی) شده ام؟ امام صادق (علیه السلام) نگاهی به کوه ابوقبیس انداخته و فرمودند: لو تصدقت بمثل هذا ذهبا و فضة و ما أدرکت ثواب الحج.[31] اگر به سنگینی این کوه (ابوقبیس) سیم و زر صدقه دهی، ثواب حج را در نخواهی یافت.

5.در حدیث اربع مائة از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل است که فرمودند: نفقة درهم فی الحج تعدل ألف درهم.[32] یک درهم در حج انفاق کردن، برابر است با هزار درهم انفاق در غیر حج.

6.صفوان جمال از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند: من حج حجتین لم یزل فی خیر حتی یموت.[33] آن کس که دو حج گزارد، تا هنگام مرگ، در خیر و نیکی خواهد بود.

7.ذریح می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: هر کس بمیرد در حالی که حج واجب خود را به جا نیاورده باشد، اگر دلیل موجهی (مانند بیماری و بستن راه) برای ترک این واجب نداشته باشد، یهودی یا نصرانی مرده است.[34]روایات و سخنانی از این دست، در کتب روایی بسیار است. این سفارش های بلیغ و اصرار به اهتمام در راه سفر حج، این حقیقت را آشکارتر می سازد که ارمغان و ره آوردهای سفر حج برای همه آحاد امت اسلام، برکت خیز و مبارک است تا آن جا که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: من عانق حاجا بغباره کان کمن استلم الحجر الأسود.[35]کسی که حاجی را در آغوش گیرد و با او معانقه کند که هنوز گرد راه حج، در لباس او است، گویا حجرالاسود را دست مالیده است. گفتنی است که پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) هرگاه به حج گزارنده ای ملاقات می کردند، به او می فرمودند: تقبل الله منک، و أخلف علیک نفقتک، و غفر ذنبک.[36]خداوند حج تو را بپذیرد و درهای روزی را به روی تو بگشاید و از گناهانت درگذرد.

زیارت مشاهد و عتبات عالیه

از سفرهای بسیار با فضیلت - که از عبادات نیز به شمار می آید - سفرهای زیارتی و حضور در جوار مرقد مطهر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) پیامبران سلف، مرقد مطهر حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)، امیرالمؤمنین و دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) و زیارت امامزادگان، بزرگان دین، علماء، شهدا و صالحان است. چنین زیارت هایی آثار روحی و معنوی بسیاری در پی دارد و به پاکیزگی روح و سلامت نفس می انجامد. در فرهنگ اسلامی، پیامبران و امامان (علیهم السلام) پس از ارتحال یا شهادت نیز، در میان امت های خود، حضور دارند و بر اعمال مردم شاهد و گواهند. روشن تر شدن این مطلب، نیاز به طرح مباحث اعتقادی و فکری دارد و در این نوشتار، نمی توان به همه جوانب موضوع نگریست؛ اما از باب:

آب دریا را اگر نتوان کشید               هم به قدر تشنگی باید چشید

به اندکی از آن مباحث، اشاره می کنیم. از آیات و روایات اسلامی چنین بر می آید که انسان ها پس از مرگ و پیش از برانگیخته شدن از قبور و حشر کبری، در عالمی به سر می برند که از آن، با نام عالم برزخ یا عالم قبر و یا جهان ارواح یاد می کنند. این حقیقت، در قرآن این گونه بازگو شده است: و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون.[37]

در پشت سر آنان، برزخی است، تا آن گاه که برانگیخته شوند. هم چنین از آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) بر می آید که مردم، پس از مرگ سه گروهند: گروهی مؤمنان خالص، برخی کافر محض و ستمکاران، و افرادی نیز میان این دو قطب قرار دارند؛ یعنی نه گرفتار کفر محضند و نه بر قله ایمان ناب بر آمده اند. قرآن کریم به مناسبت، به این گروه ها اشاره کرده است؛ از جمله، در سوره روم می فرماید:

گناهکاران و مجرمان، روزی که قیامت بر پا شود، سوگند می خورند که ساعتی بیش در جهان برزخ درنگ نکرده اند؛ اما صاحبان دانش و ایمان به آنان خواهند گفت که شما به فرمان خدا، مدتی طولانی تا روز قیامت مکث کرده اید و اینک روز برانگیختن است؛ ولی شما نمی دانید.[38] از برخی روایات نیز به خوبی استفاده می شود که حیات برزخی، به معنای کامل خود، برای مردگان محفوظ است؛ از جمله نوشته اند: پس از پایان جنگ بدر، پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) دستور دادند شهدای اسلام را در کنار میدان بدر به خاک بسپارند و کشته های کفار را در چاهی اندازند و بر روی آنان خاک بریزند. آن گاه حضرت بر بالای چاه آمده و یکایک آنان را صدا زدند. سپس آنان را به سبب انکار نبوت و آیات الهی، سرزنش کردند و فرمودند: آیا حقانیت وعده های خدا را در یافتید؟ در این هنگام، برخی از مسلمانان، که از این رفتار پیامبر به شگفت آمده بودند، عرض کردند: ای رسول خدا! آیا با مردگانی که آثار حیات از ایشان زایل شده است، سخن می گویید؟ حضرت در پاسخ فرمودند: بدانید که شما از آنان شنواتر نیستید؛ لیکن آنان قدرت پاسخ گویی ندارند.[39] اما مخلصان و صالحان، در جهان برزخ، حیاتی خرم و برخوردار از نعمت های الهی دارند و بر اعمال و احوال ما شاهد و ناظرند. خداوند این حقیقت را درباره شهیدان، این گونه بازگو می کند: ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه ایشان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی خوارند. آنان به سبب نعمت های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان داده است، خوشنودند و کسانی را که هنوز به ایشان نپیوسته اند، به این نعمت ها بشارت می دهند. آگاه باشید که بیم و اندوهی به ایشان راه ندارد.[40]شبیه به همین خطاب نیز در سوره مبارکه بقره آمده است.[41]این دو خطاب، در ظاهر، مخصوص شهیدان است؛ اما به دلیل آیه ای دیگر در سوره نساء - که باز خواهیم گفت - در این برخورداری و تنعم، انبیا و صالحان و صدیقین، با شهیدان راه حقیقت و فضیلت، همراه و هم سفره اند. خداوند در سوره نساء، سه گروه دیگر را هم طراز و هم سرنوشت با شهیدان، قلمداد کرده، می فرماید: کسی که خدا و پیامبرش را اطاعت کند، در روز رستاخیز، هم نشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنان تمام کرده است؛ یعنی پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان.[42]در روایات، سخن از عالم برزخ و جهان ارواح به قدری زیاد است که فقط اشاره ای به آن ها، نیاز به تحقیق و کتابی جداگانه است؛[43] اما در این جا، چند نمونه را می آوریم: امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: القبر اما روضة من ریاض الجنة أو حفرة من حفر النار[44] قبر، یا باغی از بستان های بهشت است و یا گودالی از گودال های جهنم. دعایی که تحت عنوان اذن دخول وارد شده است، و زائران معمولا آن را هنگام نزدیک شدن به ضریح پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان (علیهم السلام) می خوانند، گواهی دیگر بر این حقیقت است که ایشان زنده اند، سخن ما را می شنوند و بر اجابت حاجات ما توانایی دارند. به هنگام ورود به مکان مشرفی که ضریح مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) یا امامان معصوم (علیهم السلام) در آن است، می خوانیم:

خدایا! من بر دری از درهای خانه پیامبرت ایستاده ام... به حرمت صاحب این مرقد شریف، اعتقاد دارم و می دانم که پیامبر و خلفای تو، همه زنده اند و نزد تو روزی می خورند، مقام مرا می بینند، کلام مرا می شنوند و سلام مرا پاسخ می گویند؛ اما تو راه را بر گوش من بسته ای؛ ولی ما را از حلاوت سخن گفتن با آنان محروم نکرده ای[45] اعتقاد به این که پیامبر (صلی الله علیه وآله) و جانشینان بر حق او، یعنی امامان (علیهم السلام) شاهد و گواه بر اعمال روزانه ما هستند، عاملی است که انسان مؤمن را از گناه باز می دارد و او را به خویشتن داری می خواند. چنین ارتباطی، هماره بر سلامت اجتماع و درستکاری آحاد جامعه می افزاید و همگان را به تقوا و پرهیزگاری ره می نماید. کسانی که زیارت قبور متبرکه و مشاهد مبارکه را خلاف شریعت، و بدعت می خوانند، از آثار مثبت این ارتباط معنوی بی خبرند. اینان توجه ندارند که یکی از پایه های تقوا، همین توجه به بزرگان دینی و حضور بر مزار شریف آنان است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: و ما أرسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله و لو أنهم اذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.[46]هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن که باید فرمان برده شود به اذن خداوند. اگر آنان که به خود ستم کرده اند، نزد تو می آمدند و خدای را استغفار می کردند، رسول نیز برای آنان طلب آمرزش می کرد، هر آینه خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند. آیات دیگری نیز وجود دارد که مانند آیه یاد شده، توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و شفاعت خواهی از ایشان را تحسین و تأیید می کند. این گونه آیات، پاسخ متین و استواری است که می تواند بطلان و نادرستی نظریه گروهی از کج اندیشان را، که توسل به حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) و درخواست یاری از آنان را تقبیح کرده و آن را بدعت می خوانند، روشن سازد. آری، توسل و امید به شفاعت نمی تواند از توبه و عمل صالح جدا باشد؛ یعنی نخست باید به خدا رو آورد، آن گاه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان (علیهم السلام) را واسطه قرار داد. ضمنا نمی توان مفهوم و دلالت این آیات، و از جمله، آیه مزبور را به زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله) اختصاص داد؛ زیرا همان گونه که پیش تر آمد، از قرآن چنین بر می آید که اولیای خداوند، به ویژه پیامبران و امامان (علیهم السلام)، در عالم برزخ، زنده، شاهد و گواهند. احادیث و اخبار مربوط به پیامبر و امامان (علیهم السلام) این حقیقت را روشن تر می کند. شیخ مفید (رحمة الله) در کتاب ارشاد چنین روایت کرده است: پس از تجهیز بدن مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) به دست حضرت علی (علیه السلام)، مردم مدینه درباره این که بدن مطهر را کجا به خاک سپارند و چه کسی باید بر او نماز گزارد، به گفت و گو پرداختند. امیرالؤمنین، علی بن ابی طالب (علیه السلام) به مسجد آمد و فرمود: ای مردم! رسول خدا در حیات و ممات، امام و پیشوای ما است. گروه گروه بر بدن ایشان حاضر شوید و نماز گزارید، بدون آن که به شخصی اقتدا کنید. بدانید که خداوند، هیچ پیامبری را قبض روح نمی کند، مگر آن که مکان قبض را قبر او قرار می دهد. لذا من بدن مطهر او را در سرای او به خاک می سپارم. حاضران، همه این سخن را پذیرفتند و چنان عمل کردند که علی (علیه السلام) فرموده بود.[47]

همین ماجرا و سخن حضرت علی (علیه السلام) را، که حاکی از پیشوایی پیامبر (صلی الله علیه وآله) در حیات و ممات است، ابن سعد در کتاب طبقات خود نقل می کند.[48]از این دو روایت، چنین بر می آید که مسلمانان صدر اسلام، پیامبر را بعد از ارتحال نیز پیشوا و ناظر بر اعمال خود می دانستند.

پاداش زیارت

زیارت قبور مطهر و پاک پیشوایان دین، علاوه بر آن که سبب تقویت و تکامل روح زائر می شود، الگو و اسوه های معصوم را پیش روی وی قرار می دهد و او را با پاداش و اجر اخروی نوید می بخشد. امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمودند: هر امامی بر گردن دوستان و پیروان خود، عهد و پیمانی دارد. این عهد و پیمان، هرگز بریده نمی شود. این عهد، آن گاه به کمال و تمام خود خواهد رسید که قبور امام خود را زیارت کنند. پس هر کس که امام خود را به میل و رغبت زیارت کند و آن چه را آنان به آن راغب بوده اند، تصدیق نماید، او را در روز قیامت، در پیشگاه خداوند، شفاعت خواهند کرد.[49]پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) نیز فرمودند: من رأی (زار) قبری حلت له شفاعتی، و من زارنی میتا فکانما زارنی حیا.[50] هر کس که قبر مرا دیدار کند، شفاعت من بر او نازل شود. کسی که مرا پس از مرگ زیارت کند، گویا مرا در حال حیات زیارت کرده است. جمیل بن صالح نیز از مام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمودند: ان زیارة قبر رسول الله (صلی الله علیه وآله) تعدل حجة مع رسول الله مبرورة.[51] کسی که به زیارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همت گمارد، گویا همراه آن گرامی، حج مقبول به جا آورده است. امام سجاد (علیه السلام) از پدر بزرگوارش، حضرت حسین بن علی (علیه السلام) نقل کرده اند که ایشان از جد خود، رسول الله پرسیدند: پاداش کسی که شما را زیارت کند، چیست؟

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: من زارنی حیا أو میتا او زار أباک أو زار أخاک أو زارک کان حقا علی أن أزوره یوم القیامة و أخلصه من ذنوبه.[52] کسی که مرا در هر حال (حیات و ممات) زیارت کند، یا پدرت، (علی) و یا برادرت، (حسن) و یا تو را زیارت کند، بر من است که او را در قیامت زیارت و شفاعت کنم و او را از گناهش خلاصی بخشم. همین وعده از زبان مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله) خطاب به علی (علیه السلام) وارد شده است.[53] نیز زیدبن شحام می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم که پاداش کسی که یکی از شما امامان (علیهم السلام) را زیارت کند، چیست؟ امام فرمودند: کان من زار رسول الله. مانند کسی است که پیامبر خدا را زیارت کرده است. روایت در این باره به قدری فراوان است که حتی اشاره به برخی از آن ها از توان این نوشتار خارج است. کسانی که در این باره می خواهند جست و جویی انجام دهند، می توانند به جلد چهارم کتاب المحجة البیضاء مراجعه کنند.[54] این نکته را نیز باید از یاد برد که زیارت قبور صالحان، اولیا، شهدا و به خصوص، حضرات معصومین (علیهم السلام) از شایسته ترین و مؤثرترین سفرهای عبادی است که بر هر مسلمانی است که برای کسب این توفیق بکوشد و خویش را از این چشمه فیاض و جوشان، سیراب کند تشنه و محروم نگرداند.

دیدار خویشان

یکی از وظایف شرعی و عبادی هر مسلمان، دیدار از خویشان است. در اصطلاح روایات، از این عبادت بزرگ، به صله رحم تعبیر شده است. ارحام به کسانی گفته می شود که با انسان نسبت نسبی دارند، خواه از محارم باشند یا از غیر محارم و خواه در شما وارثان باشند یا خیر. رفت و آمد با چنین خویشاوندانی، از عبادات به شمار آمده و اجر و پاداش بسیاری بر آن مترتب است. باید توجه داشت که معنای صله رحم، کمک مالی نیست. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) که خود هماره به این سنت اسلامی پایبند بودند، فرمودند: صلوا أرحامکم و لو بالتسلیم.[55] به ارحام خود بپیوندید، هر چند به اندازه یک سلام. در روایات اسلامی، به اندازه ای بر صله رحم سفارش شده است که ترک آن را از گناهان کبیره شمرده و تارک چنین سنتی، به شدت نکوهش شده است.

اگر صله رحم، با کمک مالی و تفقد، همراه باشد، مستوجب اجری دو چندان خواهد بود و ثواب آن، خارج از حساب است. هم چنین در روایات، آثار بسیاری برای صله رحم شمرده شده است که نقل برخی از آن ها خالی از فایده نیست. ابو حمزه ثمالی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند: صله ارحام، عمل را پاکیزه می گرداند، اموال را افزون می کند، بلایا را مرتفع می سازد، حساب را در قیامت آسان می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.[56] و رسول گرامی اسلام در سفارشی بلیغ و رسا فرمودند: به همه افراد امتم، به حاضر و غایب آنان، حتی آنان که در رحم مادر و پشت پدرانند، سفارش می کنم که با خویشان خود رابطه داشته باشند (و صله رحم نمایند) هر چند یک سال راه پیش رو داشته باشند. چنین عملی، نشانه ایمان و تسلیم است.[57]

روایاتی به همین مضمون و شبیه به آن چه گفته شد، در جلد دوم اصول کافی آمده است که مطالعه آن ها اهمیت این سنت پسندیده را آشکارتر می سازد. در برخی از این روایات، می خوانیم که نزدیک ترین خیر، صله رحم است.[58]در برخی نیز آمده است که نیکوترین نوع صله رحم، خودداری از آزار خویشان است.[59] نیز گروهی از احادیث، عقاب و کیفری را که پیامد ترک این رفتار خداپسندانه است، گوشزد کرده اند تا آن جا که امام صادق (علیه السلام) از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند که: أفضل ما توصل به الرحم کف الأذی عنها.[60]برترین چیزی که با آن صله رحم می شود آن است که از اذیت آنان خودداری شود. روایاتی که پیامدهای ترک چنین سنت پسندیده ای را خاطر نشان کرده اند، در جلد دوم اصول کافی، و جلد یازدهم وسائل الشیعه به تفصیل آمده اند. از آن جا که موضوع این گفتار، تحقیقی درباره سفر و آثار و فواید آن است، از یادآوری همه آنها اجتناب کرده، تنها یادآور می شویم که اگر سفری به این قصد (دیدار خویشان و تجدید مهر و مودت با وابستگان) صورت گیرد، از بارزترین مصادیقی است که می توان برای سفرهای عبادی برشمرد. یقیناً سفری که به صله رحم و دیدار پدر و مادر و یا خویشان و آشنایان بینجامد، از مبارک ترین حوادثی است که در زندگی روزانه ما اتفاق می افتد. این عزیمت خجسته، شادابی روح، تقویت اراده، دلگرمی و پشتکار و اجر و ثواب بی شمار در پی دارد و ترک آن به صلاح دنیا و دین انسان مسلمان نیست.

5.سفرهجرت

هجرت، پر آوازه ترین سفر عبادی است. از همین رو، بخش جداگانه ای از اقسام سفر را به این نوع سفر عبادی اختصاص دادیم. همه آشنایان با تاریخ و فرهنگ اسلامی می دانند که هجرت، از عوامل مهم و مؤثر در پیش برد اهداف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بود. در واقع، هجرت، مسلمانان را از بن بست سیاسی خارج کرد و زمینه را برای گسترش اسلام به اقصا نقاط عالم، آماده ساخت. در قرآن، بارها از هجرت، در کنار جهاد یاد شده است و مهاجران انسان هایی فداکار و ارجمندند. امکان هجرت برای هر مسلمانی، حجت را بر همگان تمام کرده است و خداوند در قرآن به کسانی که محیط فاسد و شرایط نامطلوب شهر و دیار خود را بهانه می کنند، می فرماید: ألم تکن أرض الله واسعة فتهاجروا فیها.[61]آیا زمین خدا گسترده و فراخ نبود؟ پس شایسته بود که در آن، مهاجرت می کردید. هم چنین در قرآن کریم آمده است: و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الأرض مراغما کثیرا وسعة.[62] هر کس که در زمین هجرت کند، سرزمین هایی می یابد که گسترده و بسیارند. مهاجران طبقه ای ممتاز و گرامی در میان مسلمانانند و خداوند هماره از آنان به نیکی یاد کرده است: لقد تاب الله علی النبی و المهاجرین و الأنصار الذین اتبعوه فی ساعة العسرة.[63] به تحقیق، خداوند بر پیامبر و مهاجران و یارانی که وی را در روزگار سختی، پیروی کردند، باز می گردد. حتی خداوند در قرآن، مسلمانان را هشدار می دهد که ولایت کسانی را که از هجرت روی گردانده اند، نپذیرفته، آنان را سرپرست خود قرار ندهند: فلا تتخذوا منهم أولیاء حتی یهاجروا فی سبیل الله.[64] از ایشان برای خود سرپرست مگیرید، تا آن که در راه خدا هجرت کنند.

به هر رو، در میان سفرهای عبادی، هجرت، از همه کارسازتر و گاه بایسته تر است. تاریخ اسلام، بر اساس هجرت، یعنی سفر تاریخی پیامبر، از مکه به مدینه، تدوین و تأسیس شده است و می توان گفت که هیچ تمدن و فرهنگی در تاریخ بشر وجود ندارد که مبدأ و آغاز آن، هجرت نبوده است.

هجرت، نامی آشنا و رسمی پر آوازه در فرهنگ واژگانی قرآن است. در تمدن بشری - همان گونه که یادآور شدیم - همه چیز از هجرت آغاز می شود و اسلام، خود فرآورده هجرت و پرورده مهاجران است. هجرت می تواند از شهر به کوه، از کوه به شهر، از شهری به شهری دیگر، از سرزمینی به دیاری دور، و از خود به خدا باشد. هجرت، هم زاد جهاد، هم پای نماز و هم سو با ایمان است. نمی توان از ایمان دم برآورد و از هجرت سخن نگفت. نمی توان دینداری کرد و از هجرت گریخت. همه چیز در اسلام و مسلمانی از هجرت آغاز می شود و شکوه مندترین هجرت در تاریخ، سفر تاریخ ساز پیامبر و مسلمانان نو آیین، از مکه به یثرب بود.

پس از این سفر بی مانند بود که اسلام جهانگیر شد و پرچم ایمان بر بام زمین به اهتزاز در آمد و حکومت اسلامی پای گرفت. آن روز که پیامبر (صلی الله علیه وآله) مکه را پشت سر، و مدینه را پیش رو داشت، هجرت کنار جهاد نشست و راه را بر نماز و روزه و جهاد گشود. آن روز، تاریخ ما رنگ و بوی هجرت گرفت و امروز، فرهنگ ما نیز - چونان تاریخ ما - هجری است. هجرت یعنی از خود برون آمدن و خویشتن را از حصار شهر و کوچه رهاندن، یعنی زمین خدا را زیر پا نهادن و زمان را به اسارت گرفتن. هجرت یعنی چون نسیم عطر گردان، به هر سو رخت زندگانی کشیدن و سبزه و گل را به طراوت حیات، آراستن. و این چنین بود که تمدن و فرهنگ و تاریخ ما، رنگ و بوی هجرت گرفت و تا همیشه، این بوی دلاویز، مشام هر زنده دلی را خواهد نواخت.

تاریخ اسلام، سرشار از هجرت های مهم و سازنده است. هجرت، دارویی است که خداوند آن را برای بسیاری از دردهای شخصی و اجتماعی، تجویز فرموده است. باید اعتراف کرد که محیط و شهر و دیار انسان، همیشه برای رشد و بالندگی او مساعد نیست. در چنین شرایطی، هرگز پایبند وطن و زادگاه بودن، شایسته نیست، بلکه می توان سرزمین های دور و نزدیکی را که زمینه رشد و تعالی در آن ها فراهم تر است، برگزید و به آن سو، رخت کشید.

این وطن، مصر و عراق و شام نیست                        این وطن، شهری است کو را نام نیست

اسلام هرگز محصور کردن خود را در یک شهر یا یک کشور، بر نمی تابد و با طرح مسافرت های هجرت گونه، از مسلمانان خواسته است که هرگاه مکان دیگری را برای بلوغ فکری و ایمانی خود، مناسب تر دیدند، به آن جا روند. شهری که نمی توان در آن آسوده زیست یا به تکامل رسید، باید رخت خود را از آن جا بیرون کشید و پی شهر و شهریار خود بود.

ما آزموده ایم در این شهر، بخت خویش                    بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش[65]

آیات مربوط به هجرت، آن چنان در قرآن فراوان و انبوه است که ما را از ذکر نمونه و یا استمداد از روایات، بی نیاز می کند. کافی است از طریق فرهنگ نامه المعجم، آیاتی را که در آن ها سخن از مهاجرت به میان آمده است، بیرون آوریم و نگاهی گذرا بر آن ها بیندازیم. آری، هجرت با شکوه ترین سفر عبادی و مقدس ترین مسافرتی است که در زندگی روی می دهد. حتی می توان به سفرهای علمی نیز رنگ هجرت زد و به قصد و نیت هجرت از خانه بیرون آمد. بدین ترتیب، ثواب این آیین بزرگ را نصیب خود کرده و نام خود را در شمار مهاجران قرار دهیم. هر سفری می تواند هجرت گونه و به مثابه مهاجرت باشد، به شرط آن که اهداف و انگیزه های هجرت را در آن منظور کنیم.

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم                            راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت             رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

به هواداری او، ذره صفت، رقص کنان                        تا لب چشمه خورشید درخشان بروم[66]

6.سفر علمی

این حدیث شریف را همه شنیده اند که: اطلب العلم و لو بالصین.[67] دانش را بجوی، هر چند در چین. وقتی توجه کنیم که چین در آن روزگار، دست نایافتنی ترین سرزمین و دورترین منطقه برای مسلمانان بود، در می یابیم که سفر علمی، چه اندازه در اسلام، مورد تأکید و سفارش بوده است. مکتب اسلام، اهمیت فوق العاده ای به تحصیل علم و دانش اندوزی داده است، به گونه ای که علم آموزی و کسب معارف دینی را از ارکان اساسی سعادت به شمار می آورد. این تشویق و ترغیب، تا مرحله وجوب پیش می رود و پیامبر گران قدر اسلام (صلی الله علیه وآله) سخن از فریضه و وجوب می گویند: طلب العلم فریضة علی کل مسلم، ألا ان الله یحب بغاة العلم.[68] جستن دانش، بر هر مسلمانی واجب است. آگاه باشید که خداوند جویندگان دانش را دوست دارد.

در حدیث دیگری از پیامبر گرامی نقل شده است که دانش جویی بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است.[69]هم چنین در اسلام، این رویه و خصلت پسندیده، محدود به دوران خاصی از زندگانی نمی شود: طلب العلم فریضة فی کل حال.[70] کسب علم، در هر حالی واجب است. احادیثی از این دست، آن چنان انبوه و بسیارند که نقل بخشی از آن ها خود نیازمند کتابی جداگانه است؛ اما برخی از این روایات، کسب دانش را از طریق سفر و حرکت از خانه به بیرون، توصیه می کنند؛ مثلا از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) روایت شده است که فرمودند: من خرج من بیته یطلب علما شیعه سبعون ألف ملک یستغفرون له.[71] کسی که به طلب علم، از خانه بیرون رود، هفتاد هزار فرشته او را همراهی می کنند و برای او، که طالب علم است، از خداوند آمرزش می خواهند. سفر علمی، در میان سخنان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) چنان ارج و منزلتی دارد که فرموده اند: خداوند به من وحی کرده است که هر کس راهی را بپوید که به دانش و معرفت انجامد، من طریق بهشت را برای او هموار می سازم.[72] شبیه همین روایت را جناب کلینی نیز در جلد دوم اصول کافی نقل می کند.[73] این گروه روایات، غیر از احادیثی است که در فضیلت دانش جویی و تحصیل علم، به طور مطلق آمده است. در روایات و سخنان پیشوایان معصوم، گاه طلب علم، از قرائت قرآن و یا شب زنده داری در شب های قدر، برتر نشان داده شده است. در سفارشی پیامبر به ابوذر فرمودند: و الجلوس ساعة عند مذاکرة العلم أحب الی الله من ألف غزوة و قراءة القرآن کله.[74] نشستن در مجلس علم و دل دادن به مناظرات علمی، نزد خداوند برتر از هزار مرتبه جنگ در رکاب پیامبر اسلام و ختم قرآن است. گفتنی است که بسیاری از میراث های علمی و یادگارهای گران قدر دانشمندان اسلامی، ره آورد سفرهای پرمشقت و طاقت فرسا است؛ مثلا دانشمندان علم لغت، گاه برای تلفظ صحیح یک کلمه و یا بازیافت معنای دقیق واژه ای، ماه ها و سال ها در بیابان های عربستان حرکت می کردند و در میان اقوام بدوی و اعرابی زندگی می کردند تا گمشده خود را بیابند. داستان های شگفتی که در این باره نقل شده است، حیرت آور و در عین حال، بسیار آموزنده است. اینک نیز در ممالک مختلف، دانشجویان و طالبان علم، گاه قاره یا کشوری دیگر را برای تحصیل علم، بر می گزینند و بهترین سال های عمر و جوانی خود را در خوابگاه های دانشجویی یا مدارس علمیه می گذرانند.

آن چه اندر سفر به دست آید                      مرد، آن در حضر کجا یابد؟

هر که در سایه گشت گوشه نشین                         تابش ماه و خور کجا یابد؟

و آن که پهلو تهی کند از کان                       صره سیم و زر کجا یابد؟

باز کز آشیان برون نپرد                   بر شکاری ظفر کجا یابد؟

گر هنرمند گوشه ای گیرد               کام دل از هنر کجا یابد؟[75]

چنان که در تاریخ آمده است، بیش تر کتاب های روایی و جوامع حدیثی ما از این طریق، تدوین و سامان یافته اند. ذکر نمونه هایی از این سفرهای ارزشمند و مبارک، خالی از فایده نیست.

صحابی جلیل القدر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جابر بن عبدالله انصاری، شتری را خرید و بار سفر بست و یک ماه تمام در دشت های سوزان شمال جزیرةالعرب، بر پشت آن سوار بود، تا این که به مقصد خود، یعنی شام رسید. خود وی می گوید: هدف من از این مسافرت دشوار، تنها این بود که عبدالله بن انیس را ببینم و از او بپرسم که آیا حدیثی که درباره قصاص، به او نسبت می دهند، صحیح است یا نه؟[76] آخرین نکته ای که درباره سفرهای علمی، گفتنی است، کلام مولای متقیان، حضرت علی (علیه السلام) درباره فواید جنبی و حاشیه ای این گونه سفرها است. آن گرامی، به خاصیتی مهم برای طلب دانش اشاره کرده و فرمودند: بر شما باد به کسب دانش؛ زیرا در پی علم رفتن، برکاتی دارد که همانا تواضع، مروت، خویشتن داری، پختگی، فتوت و یار انسان در سفر و مونس در غربت است، و خداوند، مؤمن فقیه زاهد را دوست دارد.[77] به هر رو، امیدواریم که هیچ سفری در سرزمین های اسلامی، خالی از این فایده مهم و بزرگ نباشد و هماره مسافران اسلام، با دستانی سرشار از علوم و معارف به اوطان خود بازگردند.

7.سفر آخرت

در فرهنگ اسلامی، گاه از مرگ و حضور در قیامت، به سفر تعبیر شده است. این سفر را سفر آخرت می نامند؛ زیرا هم آخرین سفر روحانی انسان است و هم مقصد آن، عالمی است که از آن، با نام آخرت یاد می کنند. بزرگان دینی و پیشوایان معصوم ما، بسیار کوشیده اند که عظمت و خوفناکی این سفر را در برابر چشمان ما بنمایانند و به حق، در این بادیه، شیر، روباه می شود و توانمندترین انسان ها از پای در می آیند.

شیر در بادیه عشق تو روباه شود                آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست.[78]

از خصوصیات مهم این سفر، اجتناب ناپذیر بودن آن است و کسی را از آن گریزی نیست، خواه مؤمن و خواه کافر، مرد یا زن و پیر یا جوان. کسانی در این سفر، آسوده اند که در عالم دنیا، دست از پا خطا نکرده و تن به آلودگی نداده اند. این سفر نیز مانند هر سفر دیگری، آغازی دارد و فرجامی، با مرگ آغاز می شود و به پاداش (بهشت) و یا کیفر (جهنم) می انجامد. آنان که سعادت ابدی را سزاوارند، در این سفر از هر گزندی آسوده اند و آنان که به ناروا زیسته اند، کیفر آن را خواهند دید. حال مردم در این سفر، از دو صورت خارج نیست: اگر پاک زیسته اند، آسوده خواهند بود و اگر ناپاک نفس برآورده اند، از آتش کیفر، گریزی ندارند:

هر آن گه کز جهان رفتی تو بیرون                 نخواهد بود حالت از دو بیرون

اگر پالوده ای، آسوده گردی                         وگر آلوده ای، پالوده گردی.[79]

در روایات و هم چنین در قرآن کریم، بسیار سفارش شده است که برای پس از مرگ خود، زاد و توشه بردارید. تعبیر زاد و توشه از اعمال نیک و رفتار صواب، نشان گر آن است که انسان، راهی سفری بس خوفناک و دور و دراز است. از حضرت علی (علیه السلام) نقل است که فرمودند: آه من قلة الزاد، و طول الطریق، و بعد السفر و عظیم المورد.[80] آه از اندکی توشه، درازی راه، دوری سفر و بزرگی مقصد. و لقمان فرزند خود را این گونه نصیحت می کند: فرزندم! من هفت هزار حکمت آموختم. از آن همه، چهار حکمت را از من بیاموز تا با من در بهشت باشی: کشتی خود را محکم دار، که دریا عمیق است؛ بر خود بار گران منه، که در راه، گردنه هایی است سخت؛ توشه بسیار بردار که راه دراز است، و عمل خود را پاکیزه گردان که بیننده (خدا) نگاهی نافذ و شکافنده دارد.[81]

پای ما لنگ است و مقصد بس دراز             دست ما کوتاه و خرما بر نخیل[82]

و از همه مؤثرتر، بیان نورانی پیامبر است که این گونه، سفر آخرت را شرح می دهند: و اعلموا أن أمامکم طریقا بعیدا و سفرا مهولا، ممرا علی الصراط، و لابد للمسافر من زاد، و من لم یتزود و سافر عطب و هلک خیر الزاد التقوی.[83] بدانید و آگاه باشید که در پیش روی شما راهی است دراز، و شما را سفری در پیش است خوفناک، و سر پلی (صراط) است که باید از آن بگذرید. هر مسافری از توشه ناگزیر است. هر کس که پای در ره نهد بی آن که زاد برداشته باشد، هلاکت او حتمی است. و از یاد مبرید که بهترین توشه در این سفر، پرهیزگاری و خویشتن داری است. از امام باقر (علیه السلام) نیز نقل است که: ابوذر کنار کعبه می ایستاد و پس از آن که خود را می شناساند، می گفت: هر گاه یکی از شما اراده کرد که به سفر رود، باید که توشه ای مناسب راه خود بردارد. شما که راهیان سفر آخرت هستید، آیا توشه ای که آن جا به کار شما آید، برداشته اید؟[84] به هر رو، آخرت نه پایان سفر، که آخرین سفر است. سفری که تا همیشه ادامه دارد و هزار گونه نقش و نگار بر می دارد.

پی نوشت ها

 

[1] خصال صدوق، ج 2، باب 400؛ بحارالانوار، ج 10، ص 108.

[2] وسائل الشیعه، ج 11، ص 245.

[3] وسائل الشیعه، ج 8، ص 338.

[4] مستدرک الوسائل، ج 2، ص 46.

[5] وسائل الشیعه، ج 8، ص 248.

[6] همان، ص 306.

[7] مستدرک الوسائل، ج 2، ص 22.

[8] لا تغنوا علی ظهورها، أما یستحیی أحدکم أن یغنی علی ظهر دابته و هی تسبح. (وسائل الشیعه، ج 8، ص 308).

[9] التاجر الصدوق یحشر یوم القیامة مع الصدیقین و الشهداء. (المحجة البیضاء، ج 3، ص 140).

[10] من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 120؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 5.

[11] الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله. (المحجة البیضاء، ج، ص 143).

[12] ملعون من ألقی کله علی الناس. (المحجة البیضاء، ج 3، ص 143).

[13] نساء (4) آیه 141.

[14] بحارالانوار، ج 74، ص 411؛ ج 75، ص 107؛ ج 77، ص 402.

[15] همان، ج 47، ص 59.

[16] بحارالانوار، ج 47، ص 59.

[17] همان

[18] همان

[19] وسائل الشیعه، ج 1، ص 34.

[20] همان

[21] علیک بصدق اللسان فی حدیثک و لا تکتم عیبا یکون فی تجارتک، و لا تغبن المسترسل فان غبنه لا یحل، و لا ترض للناس الا ما ترضی لنفسک، و أعط الحق و خذه و لا تخف و لا تحزن، فان التاجر الصدوق من السفرة الکرام البررة یوم القیامة، و اجتنب الحلف فان الیمین الفاجرة ثورث صاحبها النار، و التاجر فاجر الا من أعطی الحق و أخذه، و اذا عزمت علی السفر أو حاجة مهمه فأکثر الدعاء و الاستخارة، فان أبی حدثنی عن أبیه عن جده أن رسول الله (صلی الله علیه وآله) کان یعلم أصحابه الاستخارة، کما یعلم السورة من القرآن. (وسائل الشیعه، ج 12، ص 285؛ نیز ر.ک: بحارالانوار، ج 102 و 103).

[22] وسائل الشیعه، ج 1، ص 34.

[23] همان

[24] همان.

[25] نگارنده در کتاب علی آینه عرفان، بخشی را به بحث علی و جهاد اختصاص داده و در آن جا کوشیده است که درباره این موضوع و اهمیت آن، به اندازه توان خود حق مطلب را ادا کند.

[26] ر.ک: شرح مناسک حج از مراجع تقلید.

[27] بحارالانوار، ج 99، ص 57.

[28] بحارالانوار، ج 99، ص 8.

[29] خصال صدوق، باب 400؛ بحارالانوار، ج 99، ص 102.

[30] ما من سبیل من سبیل الله أفضل من الحج الا رجل یخرج بسیفه فیجاهد فی سبیل الله حتی یستشهد. (بحارالانوار، ج 99، ص 49).

[31] ما من سبیل من سبل الله أفضل من الحج الا رجل یخرج بسیفه فیجاهد فی سبیل الله حتی یستشهد. (بحارالانوار، ج 99، ص 49).

[32] خصال صدوق، ج 2، باب 400.

[33] بحارالانوار، ج 99، ص 6.

[34] من مات و لم یحج حجةالاسلام و لم یمنعه من ذلک حاجة تجحف به، أو مرض لا یطیق الحج من أجله أو سلطان یمنعه، فلیمت ان شاء یهودیا و ان شاء نصرانیا. (بحارالانوار، ج 99، ص 20).

[35] بحارالانوار، ج 76، ص 282.

[36] همان، ج 99، ص 386؛ ج 76، ص 282.

[37] مؤمنون (23) آیه 100.

[38] و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة کذلک کانوا یؤفکون * و قال الذین أوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث ولکنکم کنتم لا تعلمون. (روم (30) آیات 55 - 56).

[39] ر.ک: مظهر ولایت، از نگارنده، ص 304.

[40] و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون * فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ألا خوف علیهم و لا هم یحزنون. (آل عمران (3) آیات 169 - 170).

[41] و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاء و لکن لا تشعرون. (بقره (2) آیه 154).

[42] من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین. (نساء (4) آیه 69).

[43] ر.ک: سخن گفتن پیامبر (صلی الله علیه وآله) با ارواح شهیدان جنگ احد، گفت و گوی حضرت علی (علیه السلام) با مردگان پس از بازگشت از جنگ صفین و چند حدیث دیگر در همین موضوع، در تفسیر نمونه، ج 14، ص 169، 317، 318 و 320.

[44] تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 553.

[45] اللهم انی وقفت علی باب من أبواب بیوت نبیک... اللهم انی أعتقد حرمة صاحب هذا المشهد الشریف فی غیبته کما أعتقدها فی حضرته و أعلم أن رسولک و خلفاءک (علیه السلام) أحیاء عندک یرزقون، یرون مقامی، و یسمعون کلامی، و یردون سلامی، و انک حجبت عن سمعی کلامهم، و فتحت باب فهمی بلذیذ مناجاتهم (مفاتیح الجنان).

[46] نساء (4) آیه 64.

[47] ارشاد، ج 1، ص 178.

[48] ابن سعد، طبقات، ج 2، ص 291.

[49] ان لکل امام عهدا فی عنق أولیائه و شیعته، و ان من تمام الوفاء بالعهد زیارة قبورهم، فمن زارهم رغبة فی زیارتهم و تصدیقا بما رغبوا فیه کان ائمتهم شفعاءهم یوم القیامة. (المحجة البیضاء، ج 4، ص 45).

[50] بحارالانوار، ج 99، ص 334.

[51] وسائل الشیعه، ج 10، ص 262؛ بحارالانوار، ج 100، ص 144.

[52] وسائل الشیعه، ج 10، ص 256؛ بحارالانوار، ج 99، ص 373.

[53] یا علی، من رازنی فی حیاتی أو بعد موتی أو زارک فی حیاتک أو بعد موتک، أو زار ابنیک فی حیاتهما أو بعد موتهما، ضمنت له یوم القیامة أن أخلصه من أهوالها و شدائدها حتی أصیر معی فی درجتی (بحارالانوار، ج 100، ص 123؛ المحجة البیضاء، ج 4، ص 45).

[54] سه نمونه از روایاتی که در مأخذ بالا آمده است، بدین قرار است: الف) أدنی ما یثاب به زوار أبی عبدالله (علیه السلام) بشط الفرات اذا عرفوا حقه و حرمته و ولایته أن یغفر له ما تقدم من ذنبهم و ما تأخر. (المحجة البیضاء، ج 4، ص 47).

ب) یخرج رجل من ولد موسی اسمه اسم أمیرالمؤمنین فیدفن فی أرض طوس و هی من خراسان، یتقل فیها بالسم فیدفن فیها غریبا، فمن زارها عارفا بحقه أعطاه الله تعالی أجر من أنفق من قبل الفتح و قاتل. المحجة البیضاء، ج 4، ص 47.

ج) عن علی بن موسی (علیه السلام): من زارنی علی بعد داری أتیته یوم القیامة فی ثلاثه مواطن حتی أخلصه من أهوالها: اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا، و عند الصراط و عند المیزان.(المحجة البیضاء، ج 4، ص 47).

[55] اصول کافی، ج 2، ص 155.

[56] صلة الأرحام تزکی الأعمال و تمنی الأموال، و تدفع البلوی، تیسر الحساب، تنسی فی الأجل. (اصول کافی، ج 2، ص 151).

[57] وصی الشاهد من أمتی و الغائب منهم و من فی أصلاب الرجال و أرحام النساء الی یوم القیامة أن یصل الرحم و ان کانت منه علی مسیرة سنة فان ذلک من الدین. همان.

[58] ان أعجل الخیر ثوابا صلة الرحم. (اصول کافی، ج 2، ص 151).

[59] همان.

[60] ر.ک: وسائل الشیعه، ج 11، ص 396.

[61] نساء (4) آیه 97.

[62] همان، آیه 100.

[63] توبه (9) آیه 117.

[64] نساء (4) آیه 89.

[65] حافظ.

[66] همو.

[67] بحارالانوار، ج 1، ص 180.

[68] اصول کافی، ج 1، ص 30؛ بحارالانوار، ج 1، ص 172.

[69] بحارالانوار، ج 1، ص 177.

[70] همان، ص 172.

[71] بحارالانوار، ج 1، ص 170؛ ج 69، ص 382؛ ج 77، ص 122.

[72] همان، ج 1، ص 173.

[73] اصول کافی، ج 1، ص 34.

[74] بحارالانوار، ج 1، ص 203.

[75] ابن یمین.

[76] تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 43، ش 21.

[77] علیکم بالعلم فانه صلة بین الاخوان، و دال علی المروة، و تحفة فی المجالس، و صاحب فی السفر، و مونس فی الغربة، ان الله تعالی یحب المؤمن العالم الفقیه الزاهد الخاشع الحیی العلیم الحسن الخلق المقتصد المنصف. (بحارالانوار، ج 78، ص 6).

[78] حافظ.

[79] عطار نیشابوری.

[80] بحارالانوار، ج 40، ص 345.

[81] یا بنی تعلمت سبعة آلاف من الحکمة فاحفظ منها أربعا و مر معی الی الجنة: أحکم سفینتک فان بحرک عمیق، و خفف حملک فان العقبة کؤود، و أکثر الزاد فان السفر بعید، و أخلص العمل فان الناقد بصیر. (بحارالانوار، ج 13، ص 431).

[82] حافظ.

[83] بحارالانوار، ج 73، ص 120.

[84] قام أبوذر عند الکعبة فقال: أنا جندب بن سکن؛ فاکتنفه الناس. فقال: لو أن أحدکم أراد سفرا لا تخذ فیه من الزاد ما یصلحه فسفر یوم القیامة. أما تزودون فیه ما یصلحکم؟.... (بحارالانوار، ج 96، ص 118).

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۲۶
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی