مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۲ ب.ظ

ایمنی از مکر خداوند

                   

ایمنی از مکر خداوند
آیا اهل آبادیها ایمن هستند از اینکه عذاب ما شبانه و در حالیکه آنها در خوابند به سراغشان آید؟ آیا اهل آبادیها ایمن هستند از اینکه عذاب ما روز و در حالیکه آنها سرگرم بازی هستند به سراغشان آید؟ آیا آنها از مکر الهی غافلند؟ در حالیکه جز زیانکاران کسی از مکر الهی غافل نخواهد بود.

«أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یأْتِیهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ، أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُری أَنْ یأْتِیهُمْ بَأْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یلْعَبُونَ، أَ فَأَمِنُوا مَکرَ اللَّهِ فَلا یأْمَنُ مَکرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»[1]

آیا اهل آبادیها ایمن هستند از اینکه عذاب ما شبانه و در حالیکه آنها در خوابند به سراغشان آید؟ آیا اهل آبادیها ایمن هستند از اینکه عذاب ما روز و در حالیکه آنها سرگرم بازی هستند به سراغشان آید؟ آیا آنها از مکر الهی غافلند؟ در حالیکه جز زیانکاران کسی از مکر الهی غافل نخواهد بود.

مکر یعنی باز داشتن کسی از مرام و هدفش. به بیان دیگر سخن یا عمل و یا هرگونه حرکتی که منجر شود شخصی نتواند مسیر خود را بپیماید مکر نامیده می شود.

بنابراین، مکر معنای عامی دارد و هر عمل و سخن و حرکت نیک یا شری که موجب شود کسی کار نیک یا زشت خود را ادامه ندهد، مشمول دایره این واژه خواهد بود.

پس مکر می تواند دو معنا را متحمل شود: اول، باز داشتن کسی از عمل نیک، در این صورت مکر، مترادف واژه حیله و خدعه است و این همان معنائی است که در لغت فارسی از این واژه اراده شده است. دوم، باز داشتن کسی از عمل زشت وی، در این صورت مکر، نوعی چاره جوئی است تا انسان عمل زشتش را انجام ندهد و یا آن را محدود کند. مراد از مکر خداوند، همین معناست.

لذا اگر گفته می شود، خداوند مکر دارد، یا از مکر الهی بهراسید، یا او خیر الماکرین است، به این معناست که خدا در برابر اعمال انسان شرور، کاری انجام می دهد که او نتواند عمل زشتش را ادامه دهد.

خدای متعال به دو صورت انسانها را هدایت می کند. قسم اول هدایت، شامل تمام خلایق است. هر ذره ای که خلق شده است برای رسیدن به هدفی آفریده گشته و خدای تعالی او را در همان مسیر قرار می دهد.

«... رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کلَّ شَی ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»[2]

پروردگار ما کسی است که به هر موجودی تمام لوازم آفرینش او را داده و سپس هدایت نموده است.

نبات و جماد و حیوان اعم از بهائم و انسانها و یا موجودات مجرد چون ملک و جن، همه و همه برای هدفی خلق شده اند و خالق هستی بخش آنها را در راه رسیدن به همان هدف قرار داده است.

انسان در میان این خلایق از قوه اختیار برخودار است و انسانیت انسان وابسته به اختیار صحیح اوست. براین اساس خدای متعال در کنار هدایت تکوینی عامه خود، بایستی نوعی هدایت تشریعی مشتمل بر اوامر و نواهی داشته باشد تا با اختیار انسان منافات نداشته و او به میل خود راه سعادت و شقاوت را طی کند و به این وسیله آخرت معنا بیابد و جهنم و بهشت شکل حقیقی به خود گیرد و مستعد برای اشقیاء و سعداء گردد.

بدیهی است انسان چون مشمول هدایت عامه است، دائماً و خودبخود به سوی کمال می رود و اگر مشمول هدایت تشریعی شود، سیر او به سوی کمال سرعت می گیرد ولی اگر با اوامر و نواهی تشریعی مخالفت کند (معصیت نماید)، خود را در برابر حرکت هدایت تکوینی قرار داده است، بنابراین او در مسیر هدایت راکد می ماند و حتی اگر معصیت وی قوی باشد سیر قهقرائی می یابد. ولی به محض اینکه از مخالفت و معصیت دست بردارد باز همان هدایت عامه او را به پیش خواهد برد و به سعادت خواهد رساند. رحمت الهی اقتضاء می کند اگر کسی اوامر و نواهی تشریعی را لحاظ نکرد و راه شقاوت را جستجو نمود و یا حتی آن کس که به راه سعادت می رود، خدای متعال برای باز داشتن از مسیر شقاوت و یا برای ترقی در راه سعادت، حوادثی را بیافریند (چاره جوئی نماید) تا بلکه شقی را از خواب غفلت بیدار کرده و سعید نیز متوجه تر کند.

«... فَلِلَّهِ الْمَکرُ جَمِیعاً...»[3]

ولی تمام طرحها و نقشه ها از آن خداست.

بر همین اساس، تمام بلاها از سیل و زلزله و صاعقه گرفته تا امراض و مظالم و مشکلات دیگر، همگی مکر خداوند است برای باز داشتن شقی از شقاوت و کامل تر شدن سعید در سعادت.

و در واقع همه اینها امتحان و ابتلاء هستند تا آدمی جایگاه خود را در مسیر هدایت تکوینی بشناسد.

تا اگر راکد گشته و به عقب باز می گردد، متوجه شود و باز سیر صعودی خود را بیابد و اگر پیش می تازد، سرعت گیرد.

این بیان، مفهوم حدیث ذیل را روشن می سازد.

شخصی از حضرت امیر علیه السلام پرسید: اکبرالکبائر کدامند؟ آن حضرت فرمود:

«الْامْنُ مِنْ مَکرِ اللَّهِ وَ الْا یاسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»[4]

ایمنی از مکر و نا امیدی از او و قنوط از رحمتش.

وقتی انسان از مکر خدا خود را ایمن بداند در واقع خود را از امتحان ایمن دانسته و بلاها را مکر نمی داند.

و لذا هرگز به فکر اصلاح خویش بر نمی آید و راه سعادت را نمی یابد.

در پایان این بخش از بحث، لازم است گفته شود ایمنی از مکر خدا و یأس از رحمت او دو وصف متضاد می باشند و دو حاصل متضاد دارند.

نتیجه ایمنی امید نابجا و حاصل یأس ناامیدی و خوف مطلق است و هر دو از بزرگترین گناهان کبیره بوده و لذا حدی بین آن دو و حالتی که عموماً از آن به (بین خوف و رجاء) تعبیر می نمایند، پسندیده است.

عوامل ایمنی

انسان وقتی به عظمت خالق هستی می اندیشد و خود را در میان مخلوقاتش ذره ای بی مقدار می بیند و حیات خود را در قبضه قدرت او می داند. و از سوی دیگر این همه خطا و لغزش را از بنده صغیر مشاهده می کند و در مقابل آن خالقش را صابرتر از هر صابری و حلیم تر از هر بردباری می نگرد، ممکن است به ذهن وی تبادر شود که خدا، هرگز عاصی را عذاب نمی نماید، واین همان ایمنی از مکر الهی است.

«وَ لَوْ یؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَک عَلَیها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکنْ یؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یسْتَقْدِمُونَ»[5]

و اگر خداوند خلایق را بخاطر گناهشان مجازات کند، جنبده ای بر زمین باقی نخواهد گذارد، ولی آنها را تا زمان معینی به تأخیر می اندازد، امّا هنگامی که مرگشان فرار رسد نه لحظه ای تأخیر می کنند و نه لحظه ای پیشی می گیرند.

بر کره خاکی، بسیار کم هستند کسانی که هیچگاه مرتکب گناهی نشده باشند و لذا اگر هر گنهکاری را فوراً عقوبت دهند، دامن بسیاری را می گرفت و جز عده ای اندک باقی نمی ماندند.

 

گر حکم شود که مست گیرند

در شهر هر آنکه هست گیرند

                                                                          

خدای متعال به واسطه حکمت هائی که تنها برخی از آنها بر ما روشن است، زندگانی انسان را در زمانی که نزد خودش معین است تضمین فرموده و مرگ او را به تاخیر می اندازد.

برخی از علل تأخیر عذاب عبارتند از:

1- مهلت برای توبه.

2- اتمام حجت.

3- استدراج و غرق بیشتر در گناه.

4- امکان وجود نسل سالم از عاصی.

5- بقاء شرایط امتحان برای دیگران. و...

رحمت الهی اقتضاء می کند که با دیدن گناه بنده، عذابش را فرو نفرستد و راه توبه و انابه را بر مخلوقش نبندد. و البته اگر این مخلوق پا را از حد فراتر گذارد و راه بازگشت را بر خود ببندد، ممکن است به واسطه حسناتی که مرتکب شده بقاء بیشتر بیابد تا در مقابل زدودن حسنات، معاصی بیشتری نموده و بیشتر در گرداب معصیت فرو رود و در صحنه قیامت چیزی نیاورده باشد.

از سوی دیگر قابل انکار نیست که از نسل انسان های فاسق، چه بسا کسانی پا به حیات بگذارند و جامعه ای را آسایش و بلکه تعالی بخشند.

لذا او با اینکه نسل معاصرش را آزار می دهد، باید بماند تا بلکه در صلب او کسی پا به گیتی گذارد و جامعه ای را حیات بخشد.

خدای متعال به پیامبرش دستور می دهد که در مقابل کردار و گفتار مشرکان صبور باش و آنها را به حال خود واگذار.

«وَ ذَرْنِی وَ الْمُکذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا»[6]

مرا با تکذیب کنندگان صاحب نعمت واگذار و آنها را کمی مهلت ده تا وفت عذاب فرا رسد.

عواقب ایمنی

سنّت الهی بر این قرار گرفته است که عاصیان را فوری مجازات نکند، زیرا چنین چیزی سد راه اختیار بندگان شده و طاعت بقیه انسانها را جبری می کند.

چه اینکه اگر خلایق ببینند هر کس که گناهی مرتکب می شود، فوراً جزایش را می بیند، به خاطر دوری از عذاب گناه ترک می شود نه به خاطر اطاعت فرمان خدا و لذا طاعت آنها اجباری می گردد و ثوابی را به همراه نداشته و نعمتی را جذب نمی کند.

چه بسا برخی از اهل گناه، دری از درهای رحمت را بر خود گشوده ببینند. اگر این رحمت آنان را از غفلت بیدار نمود، بی تردید نعمت است ولی اگر آنها را متنبه نساخت و بیشتر در گناه غوطه ور شدند، نقمت شمرده می شود. این نعمت های ظاهری موجب می شود تا گناهکار بیشتر آلوده شده و راه علاجی نداشته باشد و حسنات احتمالی کسب شده او از بین برود.

این معنا که از آن به استدراج تعبیر شده است، در دو جای قرآن کریم آمده است:

«وَ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ»[7]

کسانی که آیات ما را تکذیب کردند تدریجاً از جائیکه نمی دانند گرفتار مجازات می شوند.

«فَذَرْنِی وَ مَنْ یکذِّبُ بِهذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ»[8]

مرا با کسانی که آیات ما را تکذیب می کنند رها کن، ما آنها را از جائی که نمی دانند تدریجاً به سوی عذاب می بریم.

«سماعة بن مهران» می گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد استدراج پرسیدم. آن حضرت فرمود:

«هُوَ الْعَبْدُ یذْنِبُ الذَّنْبَ فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعْمَةُ مَعَهُ تُلْهیهِ تِلْک النِّعْمَةَ عَنِ الْاسْتِغْفارِ (مِنْ) عَنْ ذلِک الذَّنْبِ»[9]

بنده ای است گنهکار که در پی گناهش، مشمول نعمت پروردگار می شود، آن نعمت وی را مغرور ساخته و از استغفار از گناه غافلش می سازد.

به هرحال استدراج موجب زوال ایمنی انسان در قیامت و در نتیجه هلاکت او است و همین دو در کلام حضرت امیر علیه السلام آمده است.

«مَنْ امِنَ مَکرَ اللَّهِ بَطَلَ امانُهُ، مَنْ امِنَ مَکرَ اللَّهِ هَلَک»[10]

کسی که از مکر خدا در امان باشد، ایمنی وی باطل می شود. کسی که از مکر خدا در امان باشد، هلاک می گردد.

آیاتی که در آغاز بحث گذشت، ضمن اینکه به زوال ایمنی اشاره داشت که چه بسا شب یا روز عذاب حقّ فرا رسد و ایمنی خاتمه یابد، نیز این نکته را مطرح کرد که: تنها زیانکاران، غافلانه معصیت ایمنی از مکر حقّ را بر خود هموار ساخته اند.

وظیفه علماء دین

علماء دین بایستی مردم را در حد میانه خوف و رجاء قرار دهند. نه با سخن و عمل خود آن کنند که مردم متجرّی در معصیت گردند و لاابال در دین شوند، و نه چنان گویند که خلق از رحمت واسعه خالق مأیوس و در چاه افتند. و انسانی که چنین باشد، فقیه واقعی است.

قال علی علیه السلام:

«الا اخْبِرُکمْ بِالْفَقیهِ حَقَّ الفَقیهِ، مَنْ لَمْ یرَخِّصِ النّاسَ فی مَعاصی اللَّهِ وَ لَمْ یقْنُطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یؤمِنْهُمْ مِنْ مَکرِ اللَّهِ...»[11]

آیا شما را از فقیه واقعی خبر دهم؟ آن کس که اجازه معصیت خدا به مردم ندهد، و از رحمت حق مأیوس نسازد، و از مکر الهی ایمنی ندهد.

پی نوشت ها

[1] اعراف- 97 تا 99

[2] طه- 50

[3] رعد- 42

[4] کنزالعمال- 4325.

[5] نحل- 61

[6] مزمل- 11

[7] اعراف- 182

[8] قلم- 44

[9] تفسیر نور الثقلین- جلد 2- صفحه 106.

[10] غرر الحکم.

[11] بحار الانوار- جلد 78- صفحه 41.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۲۰
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی