مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۳۵ ق.ظ

نگاهی به آثار شهید آوینی

                   

نگاهی به آثار شهید آوینی
ضرورت قطعی و وجوبی همه فعالان جبهه فرهنگی و فکری انقلاب اسلامی، بازخوانی و خوانش دقیق و موشکافانه آثار و افکار استاد شهید مطهری، استاد علامه مصباح یزدی، شهید سید مرتضی آوینی و امثال این بزرگواران است. مروری بر اهمّ محورهای آثار سید شهیدان اهل قلم (به تعبیر امام خامنه ای) و سلاله سلسله سادات (به تعبیر علامه جوادی آملی) می تواند مدخلی بر مطالعه دقیق تر حرف های آن عزیز به ویژه دیدگاه هایش پیرامون هنر انقلاب و هنر اسلامی باشد.

آوینی که بود و چگونه می اندیشید؟تفسیر آوینی از انقلاب اسلامی چه بود؟ آوینی غرب را چگونه تحلیل می کرد؟ و...پاسخ های متنوع،متکثر، متلون و گاه متعارضی به این سوالات اساسی و بنیادی داده شده است که هرچند این تفاوت ها و تعارض ها گاهی ناشی از شخصیت متضلع و کثیرالاضلاع آن سید بزرگوار است ولی در سال های اخیر غرض ورزی ها، تحریف نگاری ها و وارونه نمایی های عمدی نیز به آن اضافه شده است که فارغ از انگیزه ها و انگیخته های این نظرسازی ها باید برای مقابله با آن تدبیری اندیشید. طبعا و منطقاً، عقلانی ترین روش در فهم اندیشه ها، افکار و آراء شهید آوینی رجوع به آثار قلمی و زحمات علمی آن شهید عزیز و جلیل القدر است.

ضرورت قطعی و وجوبی همه فعالان جبهه فرهنگی و فکری انقلاب اسلامی، بازخوانی و خوانش دقیق و موشکافانه آثار و افکار استاد شهید مطهری، استاد علامه مصباح یزدی، شهید سید مرتضی آوینی و امثال این بزرگواران است. مروری بر اهمّ محورهای آثار سید شهیدان اهل قلم (به تعبیر امام خامنه ای) و سلاله سلسله سادات (به تعبیر علامه جوادی آملی) می تواند مدخلی بر مطالعه دقیقتر حرفهای آن عزیز به ویژه دیدگاههایش پیرامون هنر انقلاب و هنر اسلامی باشد. در این نگاشته مروری اجمالی بر همه آثار آن شهید عزیز خواهیم داشت.

توسعه و مبانی تمدن غرب

توسعه و مبانی تمدن غرب طی سال های 1364 تا 1366 به صورت سلسله مقالاتی با عنوان کلی تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب در ماهنامه جهاد به چاپ رسید.

مقدمه کتاب در جواب اینکه چرا ما باید توسعه پیدا کنیم، برخی جواب های رایج را مطرح و نقد می کند.

فصل اول با عنوان در معنای توسعه، به نسبت توسعه با اندیشه ترقی (progress) و تکامل و رشد، به معنای قرآنی آنها و فقر و عدالت اجتماعی می پردازد.

فصل دوم با عنوان توسعه یافتگی، اوتوپیای قرن حاضر، آرمان توسعه یافتگی را علت غایی حرکت های فردی و اجتماعی بشر جدید معرفی می کند:

توسعه اقتصادی، آرمان پرجاذبه عصری است که بشر خدا را فراموش کرده و از جاودانگی روح خویش غفلت کرده است. در تقسیم بندی ملل جهان به توسعه یافته و توسعه نیافته معیار و میزان چیست؟ توسعه اقتصادی، به اعتقاد حقیر آن بینش خاصی که جهان را با ماده معنا می کند، می تواند بعد اقتصادی حیات بشر را مبنای شناخت و تعریف او قرار دهد. در نظام اعتقادی ما آن توسعه ای معتبر است که بر تعالی روحی بشر تکیه دارد و تعالی روحی بشر نیز به پرهیز از فزون طلبی و تکاثر و منع اسراف و تبذیر و پیروی از یک الگوی متعادل مصرف منتهی می شود، نه به رشد اقتصادی محض.

بهشت زمینی عنوان فصل سوم است که با نگاهی به اقوال نویسندگان غربی، توسعه یافتگی را اوتوپیای بشر امروز می داند و به بررسی آن می پردازد:

سخن از بهشت زمینی توسعه یافتگی است و اینکه در این بهشت، آنچنان که مفاهیم اقتصادی غرب حکم می کند، کار کردن شر مسلمی است که باید هرچه بیشتر از آن خلاص شد.

میمون برهنه عنوان فصل چهارم است: به راستی چرا در جوامع توسعه یافته کار به عنوان شری واجب و امری مصدع تلقی می شود و در مقابل آن، فراغت و تفریح و تفنن ارزشی مطلق پیدا کرده است.

در پاسخ به این سؤال، نویسنده نگاهی به کتاب میمون برهنه نوشته دزموند موریس می اندازد و در پایان به بعضی از نتایج اصالت لذت طلبی، مثل ازهم پاشیدگی خانواده در غرب اشاره می کند.

فصل پنجم با عنوان توسعه برای تمتع سؤال از علت ازهم پاشیدگی خانواده ها در ممالک توسعه یافته و اصطلاحا پیشرفته می کند و به تبیین نسبت آن با توسعه یافتگی می پردازد. در این مسیر نگاه جوامع غربی به لفظ توسعه و پیشرفت در گشودن گره بحث مؤثر می افتد:

 آنچه ما در لفظ توسعه اقتصادی می بینیم رفع محرومیت ها و فقر و پر کردن شکاف هایی است که از ظلم و ستم و بی عدالتی نتیجه شده است اما جامعه غربی در همین لفظ، مصرف نامحدود و تمتع بیشتر از لذایذ دنیایی می بیند. تحلیل های استعمارگرانه غربی در زمینه گرسنگی و عدم پیشرفت کشورهای جهان سوم نباید ما را از فلسفه ای که پشت لفظ توسعه اقتصادی نهفته است، غافل کند. آن نظرگاهی که پیشرفت را در توسعه اقتصادی می بیند همان نظرگاهی است که معتقد است بزرگ ترین مشکل بشر در تمام طول تاریخ تمدن ها تولید غذا و مبارزه با طبیعت بوده است و به همین علت اعصار زندگی بشر بر کره زمین را با روند تکامل ابزار تولید انطباق می دهند: عصر سنگ، عصر مفرغ، عصر آهن. در این اعتقاد مهم ترین خصوصیتی که بشر را از حیوان جدا می کند، ابزارسازی اوست. آنها انسان را حیوان ابزارساز تعریف می کنند و این چنین ورود بشر در عصر تکنولوژی را بزرگ ترین واقعه تاریخ می دانند.

فصل ششم با عنوان تمدن اسراف و تبذیر، شواهدی از اسراف و تبذیر در تمدن جدید مثل میزان مصرف انرژی و مواد معدنی را از قول روشنفکران غربی مطرح می کند.

عمق فاجعه به عنوان فصل هفتم به تبعات فاجعه آمیز اسراف در بهره برداری از ذخایر انرژی می پردازد:

وقتی ما مواد معدنی و ذخایر طبیعی را با این شتاب از صورت طبیعی آن خارج می کنیم و به شکلی درمی آوریم که دیگر امکان بازگشتن به طبیعت را از دست می دهد، مسئله اینجاست که تا کی می توان این روند را دنبال کرد. امروز که زندگی ما تا اعماق وابسته به فرآورده های مدرن تکنولوژی است، دریافت عمق فاجعه بسیار مشکل و غالبا محال است. همه ما سعی می کنیم که خود را گول بزنیم و فاجعه را به تأخیر بیندازیم و همه چیز را به گونه ای توجیه کنیم که نیازی به تغییر دادن وضعیت موجود نباشد، حال آنکه خواه ناخواه روی می رسد که ما ناچار از پذیرفتن واقعیت خواهیم شد.

در ادامه با نگاهی به کتاب تنها یک زمین به بحران های دیگری از قبیل تخریب محیط زیست و آلودگی آب ها اشاره می شود.

دیکتاتوری اقتصاد، فصل هشتم کتاب است که حضور بلامنازع اقتصاد در زندگی بشر امروز را مهم ترین علت تن دادن انسان به تخریب طبیعت و آلودگی رادیواکتیو دانسته است.

فصل نهم با عنوان نظام سیاره ای اقتصاد به نحوه حاکمیت شیطانی دیکتاتورهای اقتصادی در قالب شرکت های چندملیتی پرداخته است.

از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی عنوان فصل دهم است. در این فصل پس از بررسی ماهیت پول و اصالت غیرواقعی آن در دیکتاتوری اقتصاد، تنها راه نجات، اقتصاد صلواتی معرفی می شود.

فصل یازدهم با عنوان و ما ادریک ما البانک؟ حاکمیت با دیکتاتوری پول بر جهان از طریق نظام پیوسته بانکداری را بررسی می کند.

فصل دوازدهم با عنوان سودپرستی، بنیان اقتصاد آزاد به ریشه وابستگی انسان به دنیا و تن دادن او به دیکتاتوری اقتصاد، یعنی حب نفس با خودپرستی پرداخته است و در پایان نسبت میان اقتصاد و اخلاق را نیز بررسی کرده است.

دو فصل سیزدهم و چهاردهم با عناوین نظام آموزشی و آرمان توسعه یافتگی و نظام آموزشی غربی، محصول جدایی علم از دین، نقش نظام آموزشی علوم جدید را در ایجاد تمدن فعلی بشر بررسی کرده و ابتنای آن بر تصرف هر چه بیشتر در طبیعت را مورد مداقه قرار داده است.

فصل پانزدهم با عنوان انسان از نسل میمون، خرافه ای جاهلانه، به تعارض آموزش علوم جدید با برخی باورهای دینی پرداخته است و از جمله به نقد باورهای علمی جدید در مورد پیدایش انسان بر کره زمین و فرضیه جهش (Mutation) پرداخته است. با توجه به همین تعارضات لزوم بازنگری در نظام آموزش کنونی جامعه انقلابی ایران مورد تأکید قرار گرفته است:

 اگر انقلاب اسلامی ایران پیروز نشده و کار رجعت به مبانی فرهنگی اسلام در همه زمینه ها به این حد از وسعت و اشاعه نرسیده بود، هرگز امکان سخن گفتن از این مسایل با این همه جرأت و جسارت به وجود نمی آمد... رودررویی انقلاب اسلامی ایران در اصل با تفکر غربی است و ما ان شاءالله در آینده ای نه چندان دور شاهد یک رجعت همه جانبه فرهنگی به اصول و مبانی اسلام خواهیم بود و خواهیم دید که چگونه تمدن اسلام مبتنی بر همین رجعت وسیع فرهنگی، تحولات عظیمی را در ارکان و ظواهر حیات اجتماعی انسان ایجاد خواهد کرد و نظامات تازه ای را در همه زمینه های علمی، فرهنگی، سیاسی و مدنی برقرار خواهد داشت.

فصل شانزدهم با عنوان تأملی بیشتر در خلقت انسان نخستین به نقد داروینیسم و ابطال آن با استناد به تفسیر المیزان پرداخته است.

عنوان فصل هفدهم نوح نبی (ع) و تاریخ تمدن است که مندرجات کتب تاریخ رسمی را که بر اساس اعتقادات غیرواقعی مورخان عصر جدید نگارش یافته را به عرصه نقد کشیده است.

آخرین فصل کتاب با عنوان ترقی یا تکامل؟ به طرح این سؤالات می پردازد:

چرا رنسانس و در پی آن انقلاب صنعتی در غرب پیش آمد؟ لوازم تاریخی یک چنین تحولی چه بود و چگونه همه این لوازم به یک باره در غرب جمع آمد و مودی به تولد و رشد و اشاعه جهان شمول به این تمدن شد؟

در پایان لازم به ذکر است، از اشارات شهید در مقالات مختلف این مجموعه چنین برمی آید که ایشان طرح مبسوطی در ذهن داشته اما تحقق این طرح در مجله جهاد ناتمام مانده است.

ماهیت علوم جدید، معنای اصطلاحی غرب و غرب زدگی، مبانی تاریخی تمدن جدید غربی و. .. از جمله مباحثی بوده اند که سیدمرتضی آوینی در نظر داشته مقالات جداگانه ای را به آنها اختصاص دهد و طبعا جای آن مباحث در این مجموعه خالی است. هر چند ایشان در آثار و مقالات بعدی خویش درباره این موضوعات به کفایت سخن گفته است.

آینه جادو (جلد 1)

آینه جادو، اولین کتاب منتشر شده به قلم سیدمرتضی آوینی است که توسط خود ایشان و در زمان حیات شان (1370) جمع آوری و تنظیم شده است. موضوع کتاب، سینماست. مقالاتی که در کتاب گرد آمده اند پیش از آن در فصل نامه فارابی و ماهنامه سوره به چاپ رسیده بودند اما انتشار همزمان آنها توجه اهل نظر را به مضامین نامتعارف این کتاب جلب کرد. در واقع انتشار آینه جادو از آن بابت اتفاق ویژه ای به شمار می آید که از ابتدای تاریخ سینمای ایران تا سال های پس از پیروزی انقلاب، تأملاتی از این دست درباره سینما، توانایی ها و تأثیراتش به مثابه یک هنر تکنولوژیک غربی و نسبتش با هویت ایرانی و اسلامی طرح نشده بود و مقالات و کتاب های مهم ادبیات سینمایی کشورمان عموما توجه شده یا با گرته برداری از آرا و عقاید غربی شکل گرفته اند.

آینه جادو کتابی تألیفی درباره ماهیت سینماست که نظرات و مباحثی اصیل را مطرح می کند. اظهارنظرهای بدیع و منحصر به فرد نویسنده درباره سینما و رسانه های رایج روزگار ما حتی مخالفان را به تأمل واداشت و تا امروز هم سخنان مشابه از کسی نشنیده ایم.

سیدمرتضی آوینی در مقدمه کتاب تصریح می کند که این مقالات را پس از سال ها آشنایی نظری و ده سال تجربه عملی در حیطه سینما نگاشته، ضمن آنکه از مطالعات و استنباط هایش در دیگر حوزه ها نیز بهره برده است.

چهار مقاله آغازین با عنوان های جذابیت در سینما، مونتاژ به مثابه معماری سینما، آینه جادو، قاب تصویر و زبان سینما بیش از دیگر مقالات کتاب سینما را به عنوان موضوع اصلی در نظر دارند. در حالی که چهار مقاله بعدی با عنوان کلی سینما و تلویزیون به مثابه یک رسانه گروهی سینما را همچون یک رسانه مهم و تأثیرگذار در کنار دیگر رسانه ها (تلویزیون، رادیو، مطبوعات و ادبیات ژورنالیستی) مورد بررسی قرار می دهند. عنوان های فرعی این مقاله ها عبارتند از: جادوی پنهان و خلسه نارسیسی، زبان، تلویزیون، سینما و اوقات فراغت، درباره ارتباطات و رمان، سینما و تلویزیون.

آخرین مقاله که بلندترین مقاله کتاب است با عنوان تأملاتی در ماهیت سینما یک بحث مفصل در باب جنبه های گوناگون و ابعاد زیبایی شناسانه فیلم سازی با نظر به جوهر و ذات سینماست. این مقاله به نوعی عصاره و طرح اولیه کتاب آینه جادو محسوب می شود.

آینه جادو (جلد 2)

این کتاب دربردارنده تمامی نقد فیلم هایی است که سیدمرتضی آوینی در فاصله سال های 1368 تا 1372 نگاشته به اضافه دو سه مقاله سینمایی دیگر که در همین مجموعه قرار گرفته است. این کتاب اولین بار در سال پس از شهادت ایشان به چاپ رسید تا به همراه کتاب اول، مجموعه نوشته های سینمایی آن شهید را عرضه کند.

نقد فیلم های چاپ شده در این کتاب عموما یادداشت هایی هستند که مؤلف پس از دیدن فیلم های دوره های مختلف جشنواره فجر به عنوان گزارشی از وضعیت عمومی سینمای ایران در ماهنامه سوره و گاهنامه سوره سینما به چاپ رسانده بود، به همین جهت حجم و ساختار این نقدها شباهتی به نقد فیلم های متعارف که پس از دیدن یک فیلم در هنگام نمایش عمومی نوشته می شود، ندارند، البته در این میان نقد فیلم های مهاجر و رقصنده با گرگ ها استثناء به شمار می آیند.

این نقدها شامل اغلب فیلم های مهم جشنواره نهم، دهم و یازدهم فجر می شوند. ضمن آنکه دو مقاله ابتدای کتاب هم با تأکید بر فیلم های جنگی به نمایش درآمده در جشنواره هفتم نوشته شده اند. دو مقاله پی در پی هم که در زمان اکران عمومی فیلم هامون نوشته شده بودند و یک نقد درباره فیلم مهاجر در کنار یادداشت های جشنواره هشتم قرار گرفته اند، به جز اینها بقیه مقالات کتاب، یکی همان نامه معروف به ابراهیم حاتمی کیاست با عنوان نامه ای به دوست زمان جنگ، دیگری یادداشتی شاعرانه درباره مجموعه تلویزیونی قصه های مجید و دو نقد بر فیلم های خارجی زیر آسمان برلین و رقصنده با گرگ ها.

آخرین مقاله کتاب که مفصل هم هست، تنها تک نگاری نوشته شده توسط شهید آوینی است که به طور کامل یک فیلم ساز کلاسیک معتبر سینمای جهان را مورد ارزیابی قرار می دهد. این مقاله با عنوان عالم هیچکاک، تفسیری جامع و استثنایی درباره ویژگی فیلم های آلفرد هیچکاک، نسبت سینما و ادبیات در آثار او، معنای راز در قصه هایی که او تعریف می کند و مفهوم گناه، ترس، وسوسه و معما در آثار اوست.

آینه جادو (جلد 3)

این کتاب که آخرین جلد از مجموعه آینه جادو محسوب می شود، برای اولین بار در سال 1378 به چاپ رسید و با انتشار آن کار گردآوری و تنظیم نوشته ها و گفته های سینمایی مرتضی آوینی به پایان رسید. در واقع پس از انتشار جلد دوم که نقد فیلم ها به اضافه چند مقاله دیگر را دربر داشت، این کتاب باقیمانده آثار تألیفی، همچنین سخنرانی ها و مصاحبه های مؤلف را دربردارد.

در مقاله ابتدای کتاب با عناوین سینما و مردم و کدام سینما؟ به طرح مباحثی جدی درباره اهمیت مخاطب در سینما و بی اعتنایی سینمای روشنفکری به مقوله جذابیت می پردازد.

سپس به سینما، مخاطب می رسیم که حاوی متن سخنرانی مؤلف در سمینار بررسی سینمای پس از انقلاب و پاسخ های کتبی به نامه های اعتراض آمیزی است که در همان سمینار خطاب به سخنران نوشته شده بودند. این پرسش و پاسخ ها علاوه بر آنکه جذاب اند نوعی جمع بندی آخرین عقاید آن شهید درباره سینما، روشنفکری، عرفان زدگی و هنر مدرن محسوب می شوند.

سینما هنر محض نیست و سینما، تکنولوژی و ساختار هویتی برای انسان نو دو گفت وگو با مرتضی آوینی هستند که اولی به همان سخنرانی سمینار می پردازد و دومی به بهانه انتشار کتاب آینه جادو انجام پذیرفته است.

مقاله تکنیک در سینما که آخرین مقاله بخش اول کتاب است یکی از آخرین نوشته های سینمایی مرتضی آوینی به شمار می آید و نوعی فتح باب برای طرح مباحثی جدید و شاید طرح اولیه نگارش آینه جادویی دیگر باشد.

سه مقاله نگاهی دوباره به روایت فتح، واقعیت در سینمای مستند و یک تجربه ماندگار از آن جهت که به نحوه ساخته شدن مجموعه برنامه های روایت فتح می پردازد دارای وحدت موضوع هستند.

چهار مقاله پایانی کتاب نیز به چهار موضوع مختلف می پردازد: جایگاه فیلم کوتاه در سینمای ایران، درباره سینما کودکان، سینما و هویت دینی دفاع مقدس و گزارشی شتابزده از سینمای پاکستان.

آغازی بر یک پایان

آغازی بر یک پایان شامل مجموعه مقالاتی است با موضوع انقلاب اسلامی که در چهار بخش تنظیم شده است.

بخش نخست به امام خمینی (ره) و ولایت فقیه اختصاص یافته است.

داغ بی تسلی سوگ نوشته ای است در غم رحلت امام (ره) که البته با نگاهی امیدوار به آینده به پایان می رسد. اگر بعد از رحلت رسول الله، ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسین بن علی (ع) و شب بی قمر غیبت انجامید، این بار امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بشارت که این بار خداوند اراده کرده است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.

مبشر صبح پس از دیدار جمعی از هنرمندان حوزه هنری با رهبر انقلاب اسلامی در آبان 1368 نگاشته شده است.

امام و حیات باطنی انسان که در اولین سالگرد رحلت امام (ره) نوشته شده است، موقع و مقام حضرت امام (ره) را در بستر تاریخ حقیقی بشر که خود آن را تاریخ حیات باطنی انسان می نامد، تبیین می کند و تاریخ های ظاهری تمدن و سلاطین را از حقیقت بی بهره می داند: چرا این ظاهربینی بر بشر امروز غلبه یافته و او را تا بدین همه به سراب اندیشی و تنگ نظری کشانده است، هر چه هست انسان امروز اگرچه هنوز مبدأ شمارش روزها و سال ها را بر هجرت این رسول و تولد آن دیگری نهاده است اما دیگر قدر انبیا را نمی شناسد و تا این جهل باقی است قدر حضرت امام (ره) را نیز درنخواهد یافت چرا که او نیز از احیاگران حیات باطنی انسان و بنیان گذاران خانه حقیقت است و انقلاب اسلامی ام القرای این عصر است.

در دهه شصت و امام خمینی، نویسنده آنچه را که در مقاله پیشین طرح کرده است، بسط می دد و ابعاد وجودی امام را در نسبت با تاریخ انبیا بررسی می کند.

بخش دوم که شامل شش مقاله است، مسایل فرهنگی و اجتماعی مبتلا به انقلاب و نظام اسلامی را طرح و بررسی می کند.

گرداب شیطان ویژگی های انقلاب اسلامی را نسبت به سایر انقلاب های اخیر برمی شمارد اما به ما در مورد شیوه های مرسوم دشمن در راندن انقلاب جوان ما به سوی دام گسترده خویش و جذب ما در گرداب لغزنده شیطان هشدار می دهد. به زعم نویسنده، شیوه رایج دشمن در این موارد گذشته از پخش اکاذیب و شایعات، آن است که آنها میان شرایط خاص حاکم بر جامعه از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با غایات و اهداف شیطانی خویش مشترکاتی را جست وجو می کنند و با تأکید اثباتی و یا انگاری بر آن مشترکات ما را ناآگاهانه به سوی دام می لغزانند.

در برابر فرهنگ واحد جهانی به بررسی راهکارهای مقابله انقلاب اسلامی با فرهنگ یکپارچه و فراگیر غربی می پردازد و از جمله پیشنهاد می کند که آنچه در جهان امروز بیش از همه برای بشر ضرورت دارد، دست یابی به منطقه ای آزاد از سلطه جهانی استکبار است.

پروسترویکای اسلامی وجود ندارد، به رد برخی شبهات مطرح شده در مطبوعات سال های پایانی دهه شصت می پردازد. در این سال ها در مورد مردمی بودن شیوه حکومت دینی مسایلی مطرح شد که نویسنده را به پاسخ گویی به آنها واداشت. برخی مطبوعات با مقایسه انقلاب اسلامی و انقلاب کمونیستی، فرجامی یکسان برای آن دو پیش بینی کردند.

نویسنده در این مقاله کوشیده است با تبیین تفاوت های ماهوی میان این دو انقلاب، یکسان بودن فرجام آنها را به بطلان بکشاند. در نظر نویسنده بیش از آنکه انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن در معرض فروپاشی باشد، این نظام تمدن غربی است که در سراشیب زوال و اضمحلال افتاده است.

وفاق اجتماعی که در پاسخ به نظرخواهی روزنامه کیهان نگاشته شده، به نحوه ایجاد وفاق اجتماعی توسط نظام دینی در جامعه ایرانی پرداخته و به تبیین ماهیت وفاق اجتماعی با رجوع به تحقیقات دانشمندان علوم اجتماعی پرداخته است. سپس به موانع این وفاق در جامعه ایرانی اشاره کرده و شیوه غلبه بر این موانع را بررسی کرده است.

اسلامیت یا جمهوریت، به دعوای تاریخی جدایی دین از سیاست می پردازد که این بار در قالب جدایی اسلامیت و جمهوریت رخ نموده است. نویسنده که خود معتقد به عینیت سیاست و دیانت است به آرا و اقوال دانشمندان مسلمان مراجعه می کند و نفس حضور اجتماعی دین را که در قالب شریعت جلوه کرده است، ملازم با تأسیس حکومت می داند.

بنیان سفسطه بر باد است در زمانی نگاشته شده است که برخی نویسندگان و اندیشمندان مباحثی در باب مدیریت فقهی و مدیریت علمی مطرح کردند. نویسنده با تحلیل مفاهیم مدیریت فقهی و مدیریت علمی، تعارض میان این دو را ناشی از تعارض میان علم به مفهوم غربی آن و فقه می داند و غیر علمی بودن مدیریت فقهی را بی اساس می شمرد. در نظر او گویندگان این نظر بدون توجه به واقعیت های جامعه، نوک پیکان حمله خود را متوجه ولایت فقیه کرده اند و سعی در نفی آن دارند.

بخش سوم کتاب دو مقاله در مورد بوسنی و هرزگوین است.

صلیبی از خون سرخ به اوضاع دشوار و جانسوز ملت مسلمان بوسنی پرداخته است.

ارتش متحد اسلام با بررسی موقعیت یک کشور مسلمان –بوسنی- در قالب اروپا و ظلمی که بر آن رفته است، تشکیل ارتش متحد اسلامی را پیشنهاد می کند.

اما بخش چهارم در پنج مقاله به وضعیت معنوی جهان معاصر و حرکت باطنی انقلاب اسلامی در آن می پردازد.

ایمان منجی جهان فرداست در زمان حمله آمریکا برای بازپس گیری کویت از ارتش عراق نوشته شده است و در آن، عصر تمدن غربی پایان یافته تلقی شده است. اگر این هیولای قدرت از بین برود خلأ وجود آن را چگونه باید پر کرد؟ به نظر می رسد که بیش از اضمحلال و فروپاشی کامل با رویکرد دیگرباره انسان به عالم معنا خلأ درونی بشر که ناشی از بی ایمانی است پر خواهد شد.

نظم نوین جهانی و راه فطرت، بررسی مقاله ای است حکیمانه از آلن دو بنوآ درباره بحران خلیج فارس. این نویسنده فرانسوی بی پرده برخی پیچیدگی ها و نادرستی های پنهان تمدن غرب را بیان می کند و همین که این سخنان بر قلم یک فرانسوی جاری شده است خود به خود حکایت از آن دارد که امپریالیسم رسانه ای محکوم به شکست است و حق می تواند به صورت مشروط نه به طور مطلق بر زبان غربی ها نیز جاری شود.

در دولت پایدار حق فرا می رسد نویسنده فرا رسیدن کسی را بشارت می دهد که هیبتش از هم اکنون همه قلب ها را گرفته است. انقلاب اسلامی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت و از این پس تا آنگاه که شمس ولایت از افق حیثیت کلی وجود انسان سر زند و زمین و آسمان ها به غایت خلقت خویش واصل شوند، همه نظاماتی که بشر از چند قرن پیش در جست وجوی اتوپیای لذت و فراغت – که همان جاودانگی موجود شیطان است برای آدم فریب خورده- به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است یکی پس از دیگری فرو خواهد پاشید و خلاف آنچه بسیاری می پندارند، آخرین مقاتله ما به مثابه سیاه عدالت نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپاتر است. اگرچه این یکی نیز ولو هزار ماه باشد به یک شب قدر فرو خواهد ریخت و حق پرستان و مستضعفان وارث زمین خواهند شد.

آغازی بر یک پایان که کتاب نیز نام خود را از آن وام گرفته، به تعارض میان فرهنگ و تمدن پرداخته است. از نظر نویسنده، فرهنگ ماهیتی انقلابی و دگرگون کننده دارد حال آنکه تمدن از پی استقرار فرهنگ و سکون آن به وجود می آید. بر این اساس بخشی از ماهیت تعارض میان انقلاب اسلامی و تمدن غربی تبیین می گردد. از این رو آغاز حرکت انقلاب اسلامی پایانی است بر تمدن مستکبر و ضد فرهنگ دینی غرب.

تجدید و تجدد آخرین مقاله این کتاب است و آخرین مقاله چاپ شده نویسنده در مجله سوره در آستانه سفر به فکه و شهادتش. این نوشته که به مناسبت فرا رسیدن فصل بهار نگاشته شده انقلاب را نیز چون بهار شکوفنده و شکافنده فطرت های آدمی می داند: فطرت شکافتن است، همچنان که هسته ای می شکافد و نهالی از درون آن سر برمی آورد. فطرت، شکافتن است، آنچنان که پوست شاخه درخت می شکافد و جوانه ای سر برمی آورد؛ فطرت، شکافتن است، چنانکه جوانه ای می شکافد و شکوفه ای از دل آن بیرون می آید. انقلاب نیز با این شکافتن و شکفتن ملازمه دارد: شکافتن، شکفتن و شکوفه و چنین است که عالم در خود تجدید می شود و انسان نیز.

رستاخیز جان

نوروز، رستاخیز خاک است و عید صیام، رستاخیز جان و انسان، روح کبریایی است که در خاک فقر دمیده اند. با نوروز، جسم جهان تازه می شود و با صوم، جهان جهان که انسان است. جسم و جان اگرچه تعارض ذاتی ندارند اما در این جهان از هم انتزاع گرفته اند، چنان که جمال و کمال نیز چنین اند و به قول آن بزرگوار در این جهان، زیبایی جنازه حقیقت را بر دوش می کشد. (رستاخیز جان، ص 50)

اینها آخرین عبارات مقاله ای هستند با عنوان رستاخیز جسم و رستاخیز جان که نام کتاب نیز از آن برگرفته شده است. این مقاله اسفند سال 1370 در نشریه سوره به چاپ رسیده که نوروز یک ماه بعد دست دوستی به ماه صیام داده و مهمان آن شده است.

رستاخیز جان از میان مجموعه مقالاتی است که در سال های 1368 تا 1371 در حوزه هنر و ادبیات و فرهنگ نگارش یافته و در مطبوعات به چاپ رسیده اند، گزینش شده است. این کتاب شامل چهار بخش است.

بخش اول به ادبیات و زبان فارسی اختصاص یافته است. در اولین مقاله این بخش، ادبیات آزاد یا متعهد؟، نویسنده به بازخوانی خطابه آلبر کامو، نویسنده فرانسوی، بعد از دریافت جایزه نوبل ادبیات سال 1957 می پردازد و این مفهوم آزادی و بخصوص آزادی قلم در دنیای معاصر، چون همیشه نقبی به حقیقت مفهوم آزادی و به تبع آن آزادی قلم می زند.

مقاله ای بعد رمان و انقلاب اسلامی –میلان کوندرا- رمان نویسی که اتفاقا کتابی هم در مورد رمان از او به فارسی چاپ شده است، بهانه ورود به بحث نسبت رمان و انسان معاصر شده است اما نویسنده مثل همیشه از فرو ماندن در این موضع پرهیخته و از آن خارج شده است تا بتواند ما را در برابر نسبت تازه ای قرار دهد که میان انسان تحول یافته معنوی و رمان متناسب خویش برقرار خواهد شد.

مقاله سوم، آزادی قلم، راه خود را از میان رمانی از آلدوس هاکسلی، نویسنده آمریکایی دهه های چهال و پنجاه هموار می کند به نام بوزینه و ذات که در آن بوزینه ها کسانی اند که از ذات انسانی خود عدول کرده اند و بر دیگران حکومت می کنند. از نظر هاکسلی بشر برده صورت ممسوخ خویش یعنی بوزینه است و این مسخ به آن علت واقع شده که نخواسته است به مقیدات ذات انسانی خویش تسلیم شود. بدین اعتبار، انسان آزاد در دنیایی که وجود بشر در عین بردگی بوزیه خویش است خود از مظاهر سرابی است که فتنه آن، عالم و آدم را فرا گرفته است و به راستی آزادی قلم چنین انسانی جز پروار کردن بوزینه ای که در نفس اوست به چه کار می آید و باز نویسنده از درماندن در این ساحت از تفکر می پرهیزد و خبر از عالمی می دهد که به زعم او فرا رسیده است و آن را عصر توبه انسان می نامد. این عصر جدید متناظر معکوس نهضتی است که در رنسانس اتفاق افتاد. بشر بار دیگر و این بار در سطح تمامی سیاره زمین متوجه قبله معنویت شده است و این توجه به زودی همه معادلات و مناسبات را به هم خواهد ریخت و زمین از این وضع تعادل ناپایداری که در آن واقع شده است، بیرون خواهد آمد.

در مقاله چهارم، رستاخیز جسم و رستاخیز جان، وضع زبان فارسی و آداب و سنن ایرانی –بخصوص عید نوروز- در تاجیکستان تازه استقلال یافته بررسی شده است.

مقاله پنجم، زبان و فضا به ماجرای اصلاح خط فارسی که ناگهان پس از سال ها توسط نویسنده ای نبش قبر می شود، پرداخته است.

بخش دوم کتاب، سه مقاله در حوزه فرهنگ را در خود جای داده است.

مقاله اول یادداشتی ناتمام در باب هویت و حقیقت انسان، همان گونه که از نام آن برمی آید، یادداشتی است ناتمام در باب هویت و حقیقت انسان که سه روز پیش از شهادت به سردبیر محترم فصلنامه نامه فرهنگ سپرده شده و اندکی پس از شهادت به چاپ رسیده است. نویسنده با زبانی فخیم و قلمی استوار به چیستی سنت و نسبت آن با تفکر می پردازد و با گوشه چشمی به آرای هایدگر، کوجیتوی مشهور دکارت –فکر می کنم، پس هستم- را به صورت هستم، پس فکر می کنم درمی آورد. آیا می توان گفت نویسنده قطعا اصالت الوجودی است؟

مقاله دوم و مقاله پس از آن، چرا روشنفکران مورد اتهام هستند و فرهنگ یا فرهنگ توسعه، نسبت به مقاله اول بسیار ناهمگون اند. این دو مقاله به ماجرای پر سر و صدای تهاجم فرهنگی می پردازند که در دهه اخیر به اشکال گوناگون، یکی از دغدغه های کشورهای صاحب دین و فرهنگ جهان سوم بوده است، بخصوص در کشور ما این اصطلاح با پایان جنگ هشت ساله بر سر زبان ها افتاد و مراد از آن هم این بود که بعد از اتمام جنگ و شکست غرب در دست یابی کامل به اهداف خویش، ناگزیر صورت نبرد تغییر پیدا کرد و دنیای غرب به این نتیجه رسید که تنها راه از بین بردن انقلاب اسلامی آن است که موریانه ها از درون به اساس فرهنگ انقلاب و ارکان آن حمله ور شوند. شاید این قسمت از مقاله مقصود نویسنده را از برگزیدن عنوان چرا روشنفکران مورد اتهام هستند، روشن کند.

مقاله سوم و آخر این بخش نیز به دگرگونی فرهنگ جامعه پس از انقلاب متأثر از سیاست های دستگاه های رسمی متولی امر فرهنگ می پردازد و در قالب گفت وگویی دوطرفه، آخرین تحولات عرصه فرهنگ را که در آن مباحث مربوط به توسعه از جایگاه ویژه ای برخوردار است، بررسی می کند.

بخش سوم شامل سه مقاله در مورد همه گیرشدن رسانه های جمعی جدیدتر نظیر ویدئو و ماهواره است و وضع انسان معاصر در برابر آن و ضمنا نقدی بر سیاست های انفعالی مسئولان کشور در برابر این پدیده ها.

ویدئو در برابر رستاخیز تاریخی انسان

تکرار مکررات

انفجار اطلاعات

بخش چهارم، دو مقاله متفاوت را در خود جای داده است؛ یکی در مورد وضع تئاتر در مواجهه با سینما و تلویزیون، آیا تئاتر زنده می ماند و دیگری که کتاب با آن به پایان می رسد منشور تجدید عهد هنر؛ پیام امام خمینی در تجلیل از هنرمندان متعهد. نویسنده ضمن بازخوانی این پیام، به بازشناسی هنر و هنرمند در فرهنگ غرب و فهم حقیقت این امور و به فراخور مطلب تبیین مفاهیم زیر نیز می پردازد. خیال، تخیل، آزاد، هنر برای هنر، آبستراسیون، تعهد و هنر، حکمت و هنر، زیبایی و هنر، وظیفه هنر، عرفان و هنر...

راستی به یاد دارید در بند اول متن حاضر از قول بزرگواری گفته شده است در این جهان، زیبایی جنازه حقیقت را بر دوش می کشد، ویراستاران کتاب حاضر به دنبال یافتن نام این بزرگوار به خیلی جاها سر کشیده اند اما موفق به گشودن این راز نشده اند، شما می دانید آن بزرگوار کیست؟

 فردایی دیگر

فردایی دیگر مجموعه چند مقاله است که نویسنده پیش از سفر آسمانی اش از میان آثار قلمی خود برگزیده و برای چاپ به انتشارات برگ سپرده بود. این کتاب برای اولین بار در سال 1373 به چاپ رسید و در سال های بعد نیز برای دومین و سومین بار تجدید چاپ شد. نشر ساقی چهارمین چاپ آن را در ادامه انتشار مجموعه آثار سیدمرتضی آوینی به انجام رسانده است.

این مقالات از آن حیث که نویسنده، خود، گلچین شان کرده حایز اهمیت اند. از لحاظ موضوعی نیز گرچه مقالات به ظاهر پراکنده می نمایند اما می توان آنها را در دو بخش دسته بندی کرد. بخش نخست، مجموعه سه مقاله است که به فهم و تفسیر عالم غربی در وجوه گوناگون آن پرداخته و بخش دوم، از چهار مقاله با موضوع شعر تشکیل شده است و در آن، عالم اشراقی و دینی که در این عرصه از ادبیات جلوه گر است، تبیین گردیده است و بخصوص بخش عمده آن به تأویل و تفسیر اشعار عرفانی امام خمینی (ره) تعلق دارد.

مقالات بخش نخست کتاب عبارتند از:

1.راز سرزمین آفتاب

مقاله ای است در تحلیل ویژگی های قومی مردم ژاپن که آنها را برای بسط تمدن غربی در سرزمین خود و پذیرش همه جانبه آن آماده کرده و موجبات توسعه شگفت انگیز اقتصادی و تکنولوژیک آن را فراهم آورده است. نویسنده با گوشه چشمی به روش ماکس وبر در تحلیل علل توسعه سرمایه داری در غرب و تأکید بر نقش نهضت اصلاح دینی در غرب در شکل گیری آن، شباهت هایی بنیادی میان آیین شینتوئیسم ژاپنی و پروتستانیسم عالم مسیحی می بیند و نقش آنها را در این آمادگی و پذیرش تبیین می کند.

2.فردایی دیگر / درباره 1984 و دنیای متهور نو

این دو رمان مشهور، به ظاهر دو دنیای کاملا متفاوت را برای آینده عالم پیش بینی می کنند، اولی آینده ای را ترسیم می کند که شاید بتوان آن را بسط سلطه مطلق نظام های کمونیستی دانست و دومی جهانی اخلاقا لیبرال، ولی بسیار کنترل شده و مخوف را.

نویسنده در تحلیل این دو رمان به پس زمینه های تاریخی نگارش آنها می پردازد و در وهله نخست، شرایطی را که در سال های پرتلاطم نیمه نخست قرن بیستم بر این دو نویسنده – ارول و هاکسلی- حاکم بوده است مورد بررسی قرار می دهد. سپس متن رمان با توجه خصوصیات ذاتی تمدن غربی تحلیل می شود.

نویسنده در کنکاش، خود ما را به این نتیجه سوق می دهد که شباهت های اساسی بسیاری میان دنیای 1984 و دنیای متهور نو وجود دارد. این شباهت ها از آنجا ناشی شده است که در هر حال عالم غربی در درون انسان هایی که در آن و با آن می زیستند سرگذشت و سرنوشتی محتوم و یکسان دارد؛ تجربه غربی محکوم به نیست انگاری است. اوتوپیای غربی آن سان که ارول و هاکسلی ترسیم کرده اند، مدینه فاضله نیست، ضد اتوپیاست؛ ناکجاآبادی است که سال ها مردم غرب را در اضطراب وقوع آنها ترسانده و لرزانده است.

3.آخرین دوران رنج / یادداشتی بر کتاب عبور از خط

عبور از خط کتابی است نوشته ارنست یونگر، نویسنده آلمانی که سال ها پیش توسط دکتر هومن به فارسی ترجمه شده و جلال آل احمد را منقح کرده و توضیحاتی بر آن افزوده است. آخرین دوران رنج به عنوان مؤخره ای بر این کتاب و ترجمه اش، مستقل از کتاب فردایی دیگر نیز به چاپ رسیده است.

نگاه یونگر به مفهوم نیهیلیسم، نیهیلیسم فعال و نیهیلیسم به مثابه طلیعه بعثت دیگرباره دین، سیدمرتضی آوینی را بر آن داشته تا یونگر را در مقام کسی که ندای وجدان جمعی بشر را پیش از رسیدن به پایان خط شنیده است، بستاید و از او تمجید کند البته آخرین دوران رنجی که نویسنده از آن سخن می گوید دورانی است که هنوز فرا نرسیده است. از نگاه او داستان هبوط آدم این گونه پایان می یابد که توبه او بعد از تحمل رنجی فراوان و گریستن بسیار مقبول می افتد و به بهشت مثالی که حقیقت وجود خود اوست، رجعت می یابد. این دوران، اکنون آغاز گشته، اگرچه آخرین دوران رنج هنوز در راه است.

اما بخش دوم مجموعه چند مقاله است درباره شعر که عبارتند از:

1.راز و رمز

شعر آینه راز است و محارم راز می دانند که راز در بیان نمی آید، اشارتی است و دیگر هیچ و همین اشارت نیز به زبان رمز است. زبان شعر زبان رمز است چرا که راز جز در رمز نمی نشیند.

2.غزال غزل

شاعر، مرگ اندیش است و اهل حضور و این همه را به مشاهده درمی یابد... شاعر حکایت گر این حضور است نه به زبان عقل که زبان عبارت است، به زبان دل که زبان اشارت است و او در این میانه واسطه ای بیش نیست، شعر است که او را برمی گزیند و از زبان و قلمش بازمی تابد.

3.یاد بهشت و نوحه انسان در فراق

هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق. هنر، زبان غربت بنی آدم است در فرقت دارالقرار و از همین روی همه با آن انس دارند؛ چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش... سخن لسان الغیب، آشنای دیرینه آدم است و او خود بر این معنا واقف بود که می فرمود:

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد

دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

سال هاست که مردمان به شراب مردافکن و غزل او سجاده رنگین می دارند و بدان تفال می زنند ولکن اگر از آنان باز پرسی که این رند خراباتی و قلندر خانه به دوش چه می گوید، زبان درمی کشند؛ یعنی که سخن او زبان بی زبانی است و از همین روی همگان هم زبان اویند. همه این زبان را خوب می دانند چرا که آن را در باغ خلد، پیش از هبوط، بر اوراق دفتر نسرین و گل خوانده اند و از مطرب عشق به بانگ دف و نی شنیده اند.

4.ختم ساغر

این مقاله مفصل که کتاب نیز با آن ختم یافته است، تفسیری است عرفانی بر اشعار امام خمینی (ره):

غلط است اگر بگوییم که حضرت ایشان شاعر است... آن گاه که پیمانه شوریدگی دل لبریز شود آنچه از آن سرازیز خواهد گشت، شعر است. شعر، مولودی شوریدگی است و مخلوق جنون. اگر جنون و شوریدگی نیز چون در کلام جلوه کند وزن می بخشد و هر وزن مقتضای صحالی است. حضرت روح الله شیدا و شوریده حق بود و تمنای لقا داشت... چنین کسی را شعر برمی گزیند که در جست وجوی شیفتگان و شوریدگان است تا در کلام شان بجوشد.

 فتح خون

فتح خون احتمالا در محرم سال 1366 نوشته شده است؛ در ده فصل، از هنگام شهادت امام حسن مجتبی (ع) در چهل و نهمین سال هجرت رسول الله تا دهم محرم شصت و یک هجری و عجیب است که نوشته با شهادت عباس بن علی (ع) –شاید- نیمه تمام مانده است. آیا بیان شهادت حسین بن علی (ع) تا این حد دشوار بوده است؟

نویسنده در نگارش این سوگ نامه بر همان نهجی رفته است که در نگارش گفتارهای متن فیلم های روایت فتح. او از واقعه ظاهری و عینی آغاز می کند و پس از عبور از ظواهر حوادث و اشیا به باطن یگانه آنها راه می یابد و این چنین، وظیفه شهادت خود را به انجام می رساند؛ او ما را به مشاهده سر عالمی می برد که از چشم سر ما غایب است.

فتح خون دو پاره است، پاره ای به بیان وقایع و حوادث تاریخ ظاهری جهان می پردازد و پاره ای دیگر از زبان یک راوی زمان را وا می نهد و کثرات آن را نادیده می گیرد تا شاید عالم را آن گونه که نزد خالق آن است ببیند؛ فارغ از زمان و مکان.

فصل اول، آغاز هجرت عظیم است؛ هجرت امام در شب بیست و هشتم رجب از مدینه به جانب مکه، پس از رسیدن نامه یزید تازه بر تخت نشسته به مروان بن حکم، حاکم مدینه. امام پس از زیارت قبور در تاریکی شب روی به راه می نهد در حالی که این آیه را بر لب دارد: فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین و این آیه در شأن موسی است علیه السلام، آن گاه که از مصر به جانب مدینه هجرت می کرد.

فصل دوم، کوفه است و چه آهنگ ناخوشایندی دارد این نام و چه بار سنگینی از رنج با خود می آورد! باری به سنگینی همه رنج هایی که علی (ع) از کوفیان کشید...

همین کوفیان یک بار دیگر فرزند علی را به مسلخ نامردمی های خویش کشیدند، با نامه های بی شمار خود نامه هایی که لاجرم حجت ظاهر را بر امام تمام کرد و او را ناگزیر ساخت نامه قبول خود را به عموزاده اش مسلم بن عقیل بسپارد و او را روانه کوفه کند.

فصل سوم، مناظره عقل و عشق است؛ عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. امام در روز هشتم ذی الحجه، یوم الترویه، پس از آگاهی از ورود نیروهای مخفی یزید به مکه برای پرهیز از فاجعه خونریزی در حرم امن، حج را نیمه تمام گذاشت و از مکه خارج شد.

فصل چهارم، قافله عشق در سفر تاریخ است؛ سفر قافله عشق از سال شصت و یکم هجری تا عصر جاهلیتی که من و تو در آنیم. ما را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون ماست و انتظار می کشد تا زنجیر خاک را از پای اراده مان بگشاییم و از خود و دلبستگی هامان هجرت کنیم و به کهف حصین لازمان و لامکان ولایت ملحق شویم و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانیم و در رکاب امام عشق به شهادت برسیم.

فصل پنجم، کربلاست؛ سرزمینی که پس از سال شصت و یکم هجرت قالب تنگ آن سرزمین واقع در بین النهرین را تاب نیاورد و در هر کجای زمین که خیر و شر به هم درافتادند پهنه گسترد.

فصل ششم، ناشئه اللیل است؛ شب عاشورا است. امام از سپاه دشمن یک امشبی مهلت گرفته است تا آن را که غشی در معامله است به سرابی دیگر رود و جز آنکه یقین دارد، کسی عاشورا و کربلا را با هم نبیند.

فصل هفتم، فصل تمییز خبیث از طیب است؛ جنگ هنگامی درگیر می شود که تمییز حق از باطل به تمامی انجام شده باشد. هنوز در سپاه دشمن هم قلب هایی نیم خفته یافت می شوند که شاید در باطل خود به یقین نرسیده اند. امام تا حجت را بر عمر سعد تمام نکرد، رسالت انذار خود را به پایان نرساند.

فصل هشتم، غربال دهر است؛ غربال خبیث از طیب در گرماگرم نبرد. حر بن یزید ریاحی به امام می پیوندد و ضحاک بن عبدالله قریب ظهر عاشورا را از امام می گسلد.

فصل نهم، سیاره رنج است؛ واقع در منظومه غریب، در یکی از کهکشان های بی شمار. ساره ای مبتلا به طوفان کربلا که انسانیت را در خود گرفته است. اکنون در کربلا روز به نیمه رسیده و حجاج بن مسروق صدا به اذان بلند کرده است.

فصل دهم، تماشاگه راز است؛ راز تجلی علم لدنی انسان که در ازل، فرشتگان عقل را به سجده واداشت. فرشتگان به مشاهده انسان کاملی آمده اند که اکنون رشته اختیار دهر به او سپرده شده است. هیچ پرسیده ای که عالم شهادت، بر چه شهادت می دهد که نامی این چنین بر آن نهاده اند؟

 انفطار صورت

کتاب انفطار صورت شامل شش مقاله همراه با دو یادداشت ناتمام درباره هنرهای تجسمی است؛ مقالاتی که نگارنده کتاب پیشتر آنها را قبلا با نام مستعار سجاد شکیب در ماهنامه هنری سوره حوزه هنری به چاپ رسانده و دو یادداشت ناتمام انتهایی که از میان دست نوشته های منتشر نشده ایشان انتخاب شده است.

دید کلی که بر تمام مقالات کتاب سایه انداخته، نگاهی تأویلی بر هنر گرافیک، مبانی، سیر تاریخی و ماهیت آن است. در مقاله اول کتاب با عنوان گرافیک و تحولات تاریخی، نویسنده به بحث درباره ریشه های هنر گرافیک و فلسفه وجودی آن پرداخته و تفاوت آن را با کاریکاتور و نقاشی مدرن از جهت ماهوی بیان می کند؛ اینکه گرافیک هنری است محصول تمدن جدید و تاریخ آن را نباید با تاریخ نقاشی یکی دانست. با سیطره بورژوازی بر جهان جدید و گسترش مناسبات تولید و مصرف، هنر گرافیک متضمن اشتیاق بشر جدید به مصرف هر چه بیشتر شده و برخلاف نقاشی مدرن با گرایش به اندیویدوالیسم محض تر و سوبژکتیویسم و در نهایت آبستراکسیون نیست که تشخص می یابد بلکه اتفاقا از آنجا که برخلاف نقاشی، ناچار است در خدمت ابلاغ پیام خاصی قرار گیرد ناگزیراز روی گرداندن از آبستراکسیون است.

نویسنده معتقد است هنر با سفارش می میرد و در عین حال بر آن است که هنر گرافیک ماهیتا سفارش پذیر است. توضیح این پارادوکس، در مقاله دوم کتاب آمده است که عنوان آن گرافیک و انقلاب اسلامی است. نویسنده معتقد است اگر التزام هنرمند با سفارشی که می گیرد هم سویی داشته باشد، نه تنها نام آن هنر سفارشی نیست که بهترین آثار گرافیک نیز حاصل هم سویی میان التزام و اعتقاد هنرمند و موضوع سفارش اوست.

او بر این مبنا نتیجه می گیرد که با تحول روحی که در جان هنرمندان انقلاب روی داده است، گرافیک نیز متحول شده، آثار نقاشان انقلاب به گرافیک به شدت نزدیک شده است. آثاری که هر چند ممکن است عامیانه و بعضا فاقد زیبایی های استتیک به نظر برسند اما مملو از شور انقلابی اند. پاپ آرت از جمله مصادیقی است که نویسنده به عنوان شاهد مثال گفته خویش ذکر می کند که نقاشی هر گاه سعی کرده فاصله اش را با مردم کم کند به گرافیک نزدیک شده است.

در سومین مقاله کتاب با عنوان زبان گرافیک و سمبل هایش بحث اصلی نویسنده متمرکز بر این محور است که هر چند گرافیک هنر تصویری است، لیکن نباید آن را مجموعه ای صرف از قواعد تصویرنویسی تلقی کرد. گرافیک یک هنر است. از آنجا که تصویر در نمایش موجودات مجرد با محدودیت هایی بسیار مواجه است نویسنده بحث سمبل ها را مطرح می کند و به تعاریف انواع سمبل ها با استناد به آرای اریک فروم می پردازد و کاربرد هر یک را در هنر گرافیک بازگو می کند. در عین حال که معتقد است که باید از به کار رفتن سمبل های پیچیده در کار گرافیک پرهیز کرد.

جنگ در آینه مصفای نقاشی متعهد به معرفی آثار نقاشان جنگ (دفاع مقدس) و تأثیر و تأثر متقابل هنرمندان و جنگ می پردازد و به مناسبت بحث، هنرمندان روشنفکر را که فارغ از محیط پیرامون خویش و اتفاقاتی که بر اثر جنگ گریبان گیر مردم بوده است، منتزعانه به خلق آثار روشنفکری مشغول بوده اند مورد انتقاد قرار می دهد.

انقطار صورت، مقاله بعدی کتاب نیز به بحث حول دو مقوله هنر برای هنر و هنر برای مردم می پردازد و آن دو را دو وجه از یک ابتذال رایج برمی شمرد که در نتیجه آن، سرگردانی ای عارض می شود که باعث شده هنر به خدمت تبلیغات کشیده شود و نهایتا به صورت یک فعالیت جنبی و تحمیلی درآید، حال آنکه حقیقتا چنین نیست.

آخرین و مفصل ترین مقاله کتاب، نقاشی برای نقاشی است که در آن، نویسنده به تبیین آفاق نقاشی نوین می پردازد. گفتار این مقاله بیشتر یک بحث نظری است که نویسنده با استناد به سیر نقاشی مدرن در غرب، آن را آینه تمام نمای سیر تحولات باطنی انسان معاصر می نامد که بشر طی مراحلی، محال یا آبسورد را همان گونه که در نقاشی تجربه کرده و به جان آزموده است و این یعنی رسیدن به قعر وجود، اینجا که بشر امروز به آن رسیده، قعر وجود است.

ما اجازه نداریم به تجربه تاریخی انسان معاصر بی اعتنا باشیم یا حتی آن را تحقیر کنیم. اگر انسان به قعر وجود خویش دست نیابد چگونه خواهد توانست اوج آن را باز پیدا کند... انسان در مهبط است که بهشتی را که از آن رانده شده، باز خواهد شناخت و این یک خلاف آمد عادت بزرگ است که نویسنده معتقد است به واسطه آن می توان کسب جمعیت کرد. او در جای دیگری همین مسئله را کمی صریح تر باز می گوید: انکاری متافیزیکی، انسان معاصر را در برابر تاریخ گذشته اش قرار می دهد و بدون پی بردن به ماهیت این انکار، امکان برگذشتن از عالم جدید ممکن نیست. کمی بعد ضمن بررسی سیر تحولات نقاشی مدرن تا به امروز با ذکر شواهدی از نقاشانی چون کاندینسکی که تجربه هایش در ادامه، منجر به خلق ماشین نقاشی توسط تینگلی شد، می نویسد: نقاش می خواهد خود را به آغاز آفرینش جهان برساند، او می خواهد از وابستگی به طبیعت و واقعیت برهد و آثارش فارغ از پرداخت ذهنی او باشد: رسیدن به خاویه عدم. او در جست وجوی بی شکلی است. بی شکلی خاویه... بشر طی یک تجربه ضد معنوی که ناشی از گرفتن آزادی و دور انداختن مسئولیت است به قعر وجود خویش دست می یابد و خلقت این موجود شگفت، یعنی انسان آن سان است که در قعر وجود خویش نیز راهی به فلاح دارد.

دو نوشته ناتمام نیز ضمیمه کتاب است که در یکی، نسبت میان هنر اسلامی و هنر موسوم به آبستره مورد نظر است و اینکه اشتباه رایجی که امروزه مرتکب آن می شوند این است که هنر اسلام را هنر تجریدی قلمداد می کنند و بعد معادل تجرید را نیز آبستراکسیون می گیرند که در واقع به معنای انتزاع است. نوشته دوم نیز فشرده ای از همان مباحثی است که در مقاله نقاشی برای نقاشی آمد.

 گنجینه آسمانی

آثار مرتضی آوینی در حوزه فیلم سازی مستند به حدود یکصد و هفتاد برنامه می رسد. روایت فتح تعداد 63 برنامه از این مجموعه را تشکیل می دهد که از ابتدای عملیات والفجر 8 در زمستان سال 1364 شروع می شود و تا پایان جنگ تحمیلی در تابستان سال 1367 ادامه پیدا می کند اما گنجینه آسمانی که متن گفتارهای فیلم های مجموعه روایت فتح است، متن گفتارهای چند برنامه دیگر را نیز در خود دارد. این برنامه های مرتبط با جنگ از اواخر سال 1370 و پس از فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر تأسیس مؤسسه فرهنگی روایت فتح، ساخته شدند و سیدمرتضی آوینی حین ساختن یکی از همین برنامه ها بود که در فکه به شهادت رسید.

گفتارهای فیلم روایت فتح به تعبیر شهید آوینی از یک سو دارای جنبه توصیفی است، یعنی صحنه های موجود در فیلم را توصیف می کند و ارتباط موضوعی صحنه ها را با یکدیگر توضیح می دهد و از طرف دیگر گفتار سعی می کند با ذکر ماهیت تاریخی اتفاقات و ارزش آن در جهت اقامه قسط و عدل در سراسر جهان، عمق تاریخی صحنه ها را ارایه کند و مخاطب خویش را همواره ناظر بر این اعماق نگاه دارد و با ذکر معانی اعتقادی اعمال و اتفاقات، همواره ارزش اعتقادی ماجرا را به مخاطب خویش گوشزد کند... ما سعی می کنیم که گفتار در عین حال که جنبه های معنوی تصاویر را ظاهر می سازد، هرگز اصالت پیدا نکند. اگر گفتار در فیلم اصالت پیدا کند جنبه های رادیویی کار (یا جنبه های سمعی آن) بر جنبه های سینمایی (یا بصری) آن خواهد چربید و این گونه از ارزش سینمایی و هنری فیلم کاسته خواهد شد... عوامل بیان هنری در سینما مثل تصویر، افکت، موسیقی، مونتاژ، گفتار و غیره هر کدام دارای سطح ارزشی خاصی هستند که نباید از آن تجاوز کنند.

گنجینه آسمانی علاوه بر گفتار پنج مجموعه برنامه ای که روایت فتح را تشکیل می دهد، شامل گفتار دو برنامه با عنوان با من سخن بگو دوکوهه و پنج برنامه با عنوان شهری در آسمان است. مجموعه های پنج گانه روایت فتح، مقاطعی از دفاع مقدس مردم ما را چه در خطوط مقدم نبرد و چه در روستاهای دورافتاده روایت می کند. در کتاب گنجینه آسمانی این مقاطع با نام عملیات های کوچک و بزرگ مشخص شده اند. مجموعه اول که شامل دوازده برنامه است، در مقطع زمانی عملیات والفجر 8 ساخته شده است. مجموعه دوم سامل 11 برنامه در دوره عملیات های کربلای1 و والفجر 9 است. مجموعه سوم با 15 برنامه، عملیات کربلای 5 را روایت می کند و مجموعه چهارم روایت پراکنده ای از عملیات های کربلای 4 و 5، آزادسازی شهر مائوت عراق و عملیات امام مهدی (عج) در 11 برنامه و سرانجام مجموعه پنجم روایتی از عملیات های والفجر 10 و بیت المقدس 4 در 14 برنامه است.

با ما سخن بگو دوکوهه، غربت دوکوهه را در اولین نوروز پس از جنگ روایت می کند و شهری در آسمان نقبی می زند به خاطرات روزهای محاصره و سقوط خرمشهر.

 نسیم حیات

نسیم حیات گفتار متن برنامه های تلویزیونی ای را دربر می گیرد که شهید آوینی بعد از رحلت حضرت امام، در فاصله سال های 1368 تا 1371 ساخته و یا صرفا متن آنها را نوشته است. غالب نوشته های این مجموعه به تحولاتی می پردازد که با ظهور حضرت امام خمینی و گسترش انقلاب اسلامی ایران در جهان، گشایش افق های تازه ای را در تاریخ بشر امروز بشارت می دهد. متن دو برنامه هفت قصه از بلوچستان و گمگشته های دیار فراموشی که سیدمرتضی آوینی در یکی دو سال اول بعد از پیروزی انقلاب ساخته، برای تکمیل مجموعه در این مجموعه گنجانده شده است.

 حلزون های خانه به دوش

کتاب حلزون های خانه به دوش شامل دوازده مقاله است که پیشتر در ماهنامه سوره به چاپ رسیده اند. مقالات این کتاب حول مضمون نسبت جریان منورالفکری با انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگ و هنر و مطبوعات دور می زند. اغلب این مقالات در نقد مطالب منتشر شده در مطبوعات به نگارش درآمده اند.

مقاله اول کتاب، کدام عرفان نام دارد و به عارف نمایی و عرفان دروغین می پردازد. نویسنده می پرسد این چه نوع عرفانی است که نه تنها با کفر و شرک و الحاد جمع می شود که اصلا با اعتقاد به خداوند و معاد باطل می گردد و با خرامیدنی کبک وار و غمزه های بصری (!) و کرشمه های روشنفکرمآبانه به آن نایل می شوند.

این مقاله کوتاه –آنچنان که نویسنده خود گفته است- پیش درآمدی بوده است برای تحقیقات و مقالات بعدی نویسنده در مبحث عرفان دروغین و عارف نمایی که ظاهرا ایشان فرصت نگارش مقاله مستقل دیگری در این باب را نیافته اند.

مقاله دوم پیرامون نظرخواهی مفصل ماهنامه دنیای سخن از برخی نویسندگان و منورالفکران با این پرسش که تلقی شما از معاصر بودن چیست، نوشته شده است. او می گوید با کمی تأمل معلوم می شود که اینها از معاصر بودن معنای امروزی بودن را مراد کرده اند و می نویسد: معاصر بودن یا امروزی بودن مسئله کسانی است که انقلاب اسلامی را در پناه چتر ارتجاع می جویند و در این تاریکی هزار لا گمان برده اند که اگر تیر را به ارتجاع نشانه روند به ما می خورد.

نویسنده در انتها پرده از نیست انگاری روشنفکران وطنی برمی دارد و توصیه می کند که مانند مرحوم جلال آل احمد و مرحوم دکتر شریعتی با شجاعت به غرب و شرق و عجب و کبر ملازم با روشنفکری پشت کنند و هویت تاریخی خویش را بازیابند. ما می دانیم که امروزی نیستیم و معاصر بودن هم برایمان بتی نیست که تا بگویند هنرمند معاصر، آب از لب و لوچه مان سرازیر شود. ما نه تنها خیال نداریم معیارهای این جهان شهر هر روز کوچک تر شونده را بپذیریم بلکه کاملا مصریم که این تفکر تازه را به این جهان شهر عرضه کنیم و یک انقلاب جهانی به راه بیندازیم.

آفات غرض ورزی پیرامون مقاله ای در نشریه هنرهای زیبا با عنوان آفات هنر دینی نگاشته شده است. او مدعی است رابطه انسان گذشته با آثار هنری خویش با رابطه بشر امروز با هنرش بسیار متفاوت است و ضمن شرح این تفاوت ها اشاره دارد که هنر دینی در این روزگار حتی در میان ما مصداقی ندارد و اگر سخن از هنر دینی به میان می آید، از یک سو راجع به گذشته ها است و از سوی دیگر راجع به افقی که در پیش رو داریم، از کلام نویسنده در بخش دیگر مقاله برمی آید که او امیدوار است که در جهان فردا، تمدن و هنری که بتوان آن را دینی خواند پای به منصه ظهور بگذارد و اگر نه امروزه، جز هنر غربی چیزی رایج نیست و هنرمندانی که از ساحت دین پاسداری می کنند، تلاش می کنند که به ماده هنر غربی صورتی متناسب با معتقدات مذهبی و تفکر دینی خویش ببخشند.

مقاله کوتاه وقتی روشنفکران وارث انقلاب می شوند. به جهت تأمل در مصاحبه نشریه کیهان فرهنگی با تقی مدرس –نویسنده مقیم آمریکا- نگاشته شده است و بیشتر مطلب خود را به آن بخشی از سخنان نقی مدرس که در مورد سلمان رشدی و فتوای تاریخی حضرت امام نظر داده است اختصاص می دهد. مقاله گلایه دارد که در اولین سالگرد صدور فتوای حضرت امام درباره سلمان رشدی ملعون چرا باید به مطالبی از این نوع در نشریات ما به چاپ برسد که تلویحا در صورت مسئله ای که به صدور فتوای مذکور منجر شد، تشکیک می کند. این سخن استکبار جهانی است که از دهان مدرس بیرون آمد. کسی که ضدیت او با انقلاب اسلامی بر هر که پوشیده باشد به دست اندرکاران نشریه کیهان فرهنگی پوشیده نیست. او می نویسد: آیا به راستی مسئله بدین سادگی است که شیطان از سوراخ سهل انگاری و تسامح ما به درون مجله ای خزیده است که تحت نظارت نمایندگی ولی فقیه است و یا موضوع را باید از این عمیق تر و وخیم تر دانست؟ نویسنده به راه ها و شیوه های تهاجمی استکبار جهانی درباره خنثی سازی اثرات فتوای حضرت امام می پردازد و می گوید بهترین راه برای آنها همین است که در بطن سخن تقی مدرس نهفته است، تغییر صورت مسئله و لیبرالیزه کردن آن.

انقلاب اسلامی و اتوپیای غرب زدگان، متضمن نگاهی انتقادی است به دو مقوله بحران دومکراسی در ایران و درمان، دنیای خیال عصر ما که در زمستان 1368 در نشریه نشر دانش به چاپ رسیده اند. بحران دموکراسی در ایران در واقع کتابی است که توسط یکی از ایرانیان گریخته از انقلاب (فخرالدین عظیمی) نوشته شده و سال 1989 در لندن به چاپ رسیده است. مقاله بحران معرفی و خلاصه ای است از کتاب که مطلع آن مقدمه ای است از تهیه کننده مقاله (ناصر ایرانی).

آوینی در بخشی از این مقاله می نویسند: آنان استقرار دموکراسی به مفهوم غربی آن را می خواهند و هر چه جز آن را مصداق مفهوم استبداد می دانند... دموکراسی اتوپیای فریبنده روشنفکران است و لاجرم، بر مبنای این حکم که حب الشیء یعمی و یصم، چشم عقل آنان را بر هر واقف دیگری در کره زمین کور کرده است.

در بخش دوم، نویسنده ضمن نقل قسمت هایی از مقاله رمان، دنیای خیال عصر ما، اذعان می دارد هدف حمله نویسنده مقاله به طور مشخص متوجه نظارتی است که بخصوص در مورد حفظ عفاف اعمال می گردد و او مدعی است که چنین نظارتی لازم نیست. وی در ادامه دلایل نویسنده مقاله را ذکر کرده و آنها را رد می کند.

از مایکل جکسون تا شهرنوش پارسی پور، در واقع نقدی است بر کتاب زنان بدون مردان نوشته شهرنوش پارسی پور، نویسنده مقاله پیش از وارد شدن در نقد کتاب مزبور می نویسد: اگر این دوران را ما دوران احیای مجدد اسلام می دانیم، طبیعی است که دشمنان ما در این دوران روی به مبارزه علنی با دین و دین داری بیاورند اما همان طور که گفتیم آنچه ما را برآشفته، هتاکی وقیحانه و بی پروایی است که به صورتی مفسده انگیز در خدمت دفاع از آزادی جنسی درآمده و حریم عفاف اجتماعی را دریده است.

نویسنده در مؤخره کلام، انتخاب مایکل جکسون را به عنوان بهترین هنرمند دهه هشتاد از جانب رییس جمهور وقت آمریکا از زمره رویدادهایی می داند که پرده از باطن پلید غرب برمی گیرد.

سیدمرتضی آوینی در ادامه به دموکراسی و آزادی غرب می پردازد و این نوع از آزادی را عین بندگی و بردگی می داند، بندگی تمنیات نفس. سپس می افزاید: مایکل جکسون خواننده آمریکایی مظهر تمامی مفاسدی است که جامعه کنونی غرب بدان گرفتار آمده و در عین حال صورت مجسم هنر به مفهوم جدید آن است. وارونگی بشر جدید چنین اقتضا دارد که همه چیز وارونه شود و کلمات به مفاهیمی وارونه حقیقت دلالت یابند.

ژورنالیسم حرفه ای، مقاله کوتاه و پرباری است و این گونه آغاز می شود: نشریات جدیدی که این روزها از هر گوشه و کنار می رویند ریشه در خاک واحدی دارند و آن ژورنالیسم حرفه ای است. مشخصه اصلی ژورنالیسم حرفه ای آن است که خود را به سخیف ترین گرایش ها و سلیقه های روز فروخته است و روی به ابتذال آورده... تز روزنامه نگاری حرفه ای، اکنون مانیفست یک مبارزه پنهان سیاسی با انقلاب اسلامی است؛ وجود و بقای انقلاب به دین و دین داری مردم رجوع دارد، پس هر چه بتواند انسان را به غفلت بکشاند می تواند اسباب یک مبارزه سیاسی با انقلاب اسلامی واقع شود.

کانون کدام نویسندگان، مقاله کوتاهی است که به سبب مطرح شدن بحث تشکیل کانون نویسندگان که در سال 1369 نوشته شده است. کانونی با نویسندگانی که پایبند به تعهدات بین المللی هستند. نویسنده می گوید که ما چه حرف هایی داریم و اضافه می کند: مقصودم از ما کسانی هستند که با نویسندگان پایبند به تعهدات بین المللی تصریح شده در اعلامیه های جهانی حقوق بشر بر سر بسیاری از مسایل و از جمله بر سر همین تعهدات حرف دارند. خوب، بالاخره ما هم هستیم و کسی نه می تواند وجود ما را انکار کند و نه نویسنده بودن ما را، بالاخره هر چه باشد ما هم به قول امروزی ها قلم می زنیم و چون قلم می زنیم پس هستیم! و در ادامه می نویسد: پس می بینید که از همین اول، صحبت بر سر دو کانون نویسندگان است که همدیگر را قبول ندارند چرا که اصلا اهداف و اغراض و انگیزه های واحدی ندارند و اتفاقا دولت خلاف آنچه ممکن است گمان برند، از ما که حرف هایشان را می فهمیم و بر سر اصول و بسیاری از فروع با هم وحدت و اتفاق نظر داریم کمتر حمایت می کند تا از آنها که هیچ نوع تفاهم و توافقی نمی توانند با نظام جمهوری اسلامی داشته باشند.

نویسنده سپس در چهار بند در خصوص تشکیل کانون احتمالی برای نویسندگان مطالبی عنوان کرده است.

در انتهای مقاله نیز به مفهوم سندیکا، اتحادیه و احزاب سیاسی که نهادهایی متعلق به دموکراسی و لیبرالیسم هستند اشاره می شود و به استبداد پنهان موجود در حکومت های لیبرالیستی که خطرناک ترین نوع استبداد هم هست، اشاره شده است.

یک هشدار، مقاله نسبتا بلندی است که پیرامون عرصه هایی در ارکان تفکر دینی که به انحراف در انقلاب اسلامی ایران منجر خواهد شد، سخن می گوید.

نویسنده در مقدمه مقاله اش در مورد انقلاب اسلامی می نویسد: بعد از چهار پنج قرن از رنسانس، انقلاب اسلامی ایران تنها تحولی است که خارج از عهد فرهنگی رنسانس روی می دهد و لذا برای احرازی که حریت را در استقلال از غرب می بیند، دهه شصت درخشان ترین برهه تاریخ معاصر جهان است. بر همین قیاس، همه همت غرب نیز مصروف آن است که انقلاب اسلامی را در نظام گسترده و سیستماتیک فرهنگ خویش ببلعد.

او سپس به نقل قسمت هایی از مقاله در غربت تجدد ماندن می پردازد که در فصل نامه کنکاش در آمریکا منتشر شده است.

سیدمرتضی آوینی به سیاق خود از نویسنده های مقاله نامی نمی برد. مقاله مذکور بدون هیچ پرده پوشی، راه هایی جهت مقابله با اسلام به روشنفکران سکولار ارایه می دهد و از آن جمله یکی تفکر عرفانی است که به دلیل ابهام و دوگانگی مفاهیم آن، قادر است تا زبان سکولار را در جامعه گسترش دهد.

در اینجا نویسنده به تبیین دوگانگی تعابیر عرفانی می پردازند و بعد به نقل قسمت هایی از یک مصاحبه جدیدالانتشار با یکی از اساتید حکمت و فلسفه (دکتر رضا داوری) پرداخته اند که مصاحبه کننده واهمه خود را از تقابل اندیشه عرفانی و پیشرفت صنعتی ابراز داشته است.

ایشان در ادامه نکاتی را در نقد نظرات افرادی مانند عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری ابراز می کنند و بعد در انتهای مقاله روی سخن را به کارگزاران داخلی می گردانند و می نویسند من نمی دانم دوستان ما و مثلا وزیر محترم ارشاد که ما در اعتقاد آنها به انقلاب اسلامی و خلوص نیات شان تردیدی نداریم، با علم به این مسایل و مقدمات باز هم می توانند همه آنچه را که در فضای فرهنگی و هنری جامعه امروز ما اتفاق می افتد حمل بر صحت کنند و هیچ دغدغه ای نسبت به آینده نداشته باشند؟ اگر چنین است ما بسیار علاقه مند هستیم که براهین و استدلال های آنها را نیز بشنویم.

تجدد و تحجر، مقاله ای است که سیدمرتضی آوینی در حاشیه سخنرانی که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت در جمع دانشجویان دانشگاه تهران ایراد کرده، نگاشته است.

حلزون هایی خانه به دوش، مقاله ای است که آوینی در حاشیه مقاله نادیده گرفتن غرور ملی نوشته است. نویسنده آدرس مقاله را داده است: گردون، شماره 13 و 14، تیرماه 1370 و بعد که مراجعه می کنیم کاشف به عمل می آید که منصور کوشان نویسنده آن است و در دفاع از نسل سوم نویسندگان و هنرمندان قلم زده است و مقاله اش را در جواب مقاله ای که در نیمه دوم اردیبهشت همان سال در روزنامه کیهان به چاپ رسیده، نوشته است. در مقاله اخیر نیز به سوابق سیاسی این جماعت که اکنون شعار سیاست گریزی می دهند اشاره هایی شده است که ارتباطی به شعار و بحث تشکیل کانون نویسندگان دارد اما سیدمرتضی آوینی قصد کرده از مقاله نشریه گردون دریابد که تعبیر نسل سوم یعنی چه و این جماعت سخن شان چیست؟

تحلیل آسان، آخرین مقاله این کتاب است و با نگاهی به سابقه تاریخی جریان روشنفکری در ایران به نقد مقاله حکومت آسان، بی آینده است، می پردازد و پرده از خرافات و تفکرات سطحی داعیه داران جاهلیت مدرن برمی دارد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۲۲
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی