مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

حدیثه(ع) به جهت ویژگی های اخلاقی، به مرحله ای از شایستگی رسید که به خانۀ امام هادی علیه السلام راه پیدا کرد. ایشان در دورۀ امامت امام جواد علیه السلام توفیق اقامت در مدینه را پیدا کرد و سرانجام شایستگی هایش، او را به همسری امام دهم علیه السلام مفتخر ساخت. وی پس از این ازدواج، زندگی تابناکی را آغاز و نسل «امامت» از دامن مطهرش ادامه پیدا کرد. آری، این بانوی بزرگ زاده و پاکدامن در حدود سالهای 225 - 229ق با خاندان نبوت و امامت ارتباط سببی یافت و به عنوان عروس امام جواد و همسر امام هادی و مادر امام عسکری و جدۀ حضرت مهدی(عج) مطرح شد.

به مناسبت ولادت امام عسکری علیه السلام، با جناب حدیثه(ع)، مادر آن گرامی بیش تر آشنا می شویم. در منابع تاریخی و روایی برای ایشان چند نام بیان شده که عبارت است از: حُدَیْث، حُدَیْثه، سَلیل، سَمانه و سوسَن.[1]

ایشان[2] پس از تولد فرزندش، امام حسن عسکری علیه السلام با کنیۀ «امّ الحسن» و «امّ ابی محمّد» نامیده شد و با تولد نوۀ بزرگوارش (حضرت مهدی علیه السلام) با لقب و عنوان «جدّه» شهرت یافت. زمان ولادت این بانو را با توجه به تاریخ ولادت امام هادی علیه السلام (212ق) و امام عسکری علیه السلام (232ق) می توان این گونه تخمین زد که بین سالهای 218  215 ق بوده است. در این فرصت با نگاهی به زندگی پر برکت ایشان، درسهایی پر بار می آموزیم:

1- داشتن همسری شایسته

حدیثه(ع) به جهت ویژگی های اخلاقی، به مرحله ای از شایستگی رسید که به خانۀ امام هادی علیه السلام راه پیدا کرد. ایشان در دورۀ امامت امام جواد علیه السلام توفیق اقامت در مدینه را پیدا کرد و سرانجام شایستگی هایش، او را به همسری امام دهم علیه السلام مفتخر ساخت.[3] وی پس از این ازدواج، زندگی تابناکی را آغاز و نسل «امامت» از دامن مطهرش ادامه پیدا کرد.

آری، این بانوی بزرگ زاده و پاکدامن در حدود سالهای 225 - 229ق با خاندان نبوت و امامت ارتباط سببی یافت و به عنوان عروس امام جواد و همسر امام هادی و مادر امام عسکری و جدۀ حضرت مهدی(عج) مطرح شد.

2- ستایش حضرت هادی علیه السلام

مسعودی خاطرۀ نخستین روز آشنایی و آغاز زندگی پر برکت پدر و مادر امام عسکری علیه السلام را چنین بیان می کند: زمانی که حُدَیثه به محضر امام هادی علیه السلام رسید، آن حضرت (در ستایش و مدح او) فرمود: «سَلِیلٌ[4] مَسْلُولَةٌ مِنَ الآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ، وَ الأَرْجَاسِ وَ الأَنْجَاسِ؛ سلیل از بدی ها، پلیدی ها، زشتی ها، ناپاکی ها و آلودگی ها پاک و عاری است.»

و در ادامه چنین بشارت داد: «سَیَهَبُ اللَّهُ حُجَّتَهُ عَلَی خَلْقِهِ یَمْلَأُ الأَرْضَ عدْلاً کمَا ملِئَتْ جَوْراً؛[5] به زودی خداوند (از دامن و نسل سلیل) حجت الهی بر خلق خود (مهدی موعود علیه السلام) را عطا می کند. او زمین را از عدل و داد پر می نماید، همان طور که از جور و ستم پر شده باشد.»

3- تربیت فرزندان صالح

طبق تحقیقات انجام شده، امام هادی علیه السلام فقط یک همسر داشته اند.[6] بنابراین، تمام پنج فرزند ایشان از همین حُدَیثه خاتون(ع) بوده که طبق قول مشهور، عبارت اند از چهار پسر به نامهای: حسن، حسین، محمّد و جعفر و یک دختر به نام علِّیَه که در اینجا با آنها به طور اجمالی آشنا می شویم:

1- امام حسن عسکری علیه السلام:

علامه مجلسی(ره) می نویسد: آن گرامی در روز جمعه، هشتم ربیع الثانی سال 232ق در مدینۀ منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام هادی علیه السلام و مادر مکرمه اش، بانوی عارفه، جناب حُدَیثه خاتون که به نامهای «سلیل» و «سوسن» هم خوانده می شود.[7]

مدت امامت ایشان شش سال بود که از سال 254ق شروع و در سال 260ق با شهادت آن حضرت پایان یافت. حضرت در طول زندگی و به ویژه در دوران امامت خویش، به واسطۀ مبارزه با طاغوتهای زمان در تبعید و زندان تحت نظر بود و سرانجام در 28 سالگی، روز هشتم ربیع الثانی سال 260ق، در شهر سامراء توسط احمد معتمد بالله لعنه الله به طرز مرموزی مسموم و به شهادت رسید.[8]

زندگی آن حضرت در دوران شش تن از خلفای ستمگر عباسی سپری شد که به ترتیب: جعفر متوکل، محمد منتصر، ابوالعباس احمد مستعین، ابو عبدالله معتز، محمد مهتدی و احمد معتمد می باشد.

از آنجایی که امام عسکری علیه السلام را در محلۀ عسکر - محل سکونت سپاهیان عباسی - جای داده بودند، به آن حضرت، عسکری می گویند. حضرت حجت علیه السلام، یگانه فرزند و جانشین امام عسکری(ع) است که بعد از آن حضرت، سکاندار کشتی ولایت و امامت گردید و امروزه آفتاب وجودش در پشت پردۀ غیب قرار گرفته است و به ارادۀ خداوند متعال در آینده ظهور نموده، جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت.

2- سید محمد (متوفای حدود 252ق)؛ مردی جلیل القدر و پارسا که در زمان پدرش رحلت کرد. تعدادی از علما دربارۀ کرامات او کتاب نوشته اند. از جمله رساله ای در کرامات سید محمد بن علی الهادی، تألیف مهدی آل عبدالغفار کشمیری.[9]

3- سید حسین؛ مردی پرهیزکار و عابد بود که شیخ عباس قمی می نویسد: «معروف است نزد قبر عسکریین قبور جمله ای از سادات عظام است که از جملۀ آنها سید حسین، پسر امام علی نقی علیه السلام است و من بر حال حسین مطلع نشدم؛ لیکن آنچه به نظرم می رسد آن است که سید جلیل القدر و عظیم الشأن بوده؛ زیرا که من از بعضی روایات استفاده کردم که از مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و برادرش حسین بن علی تعبیر به سبطین می کردند و این دو برادر را به دو جدشان، دو سبط پیغمبر اکرم(ص)؛ امام حسن و امام حسین(ع) تشبیه می کردند.»[10]

4- جعفر؛ وی بر خلاف سایر فرزندان امام هادی علیه السلام ابتدا رفتار مناسبی نداشت و به سبب عملکرد منفی اش به «جعفر کذّاب» معروف شد.[11] برای همین امام هادی علیه السلام از ولادت او احساس سرور نکرد و از فتنۀ وی خبر داد. ابن سیابة می گوید: «هنگامی که می خواست جعفر به دنیا بیاید، در خانۀ امام هادی علیه السلام بودم. دیدم اهل منزل همه خوشحال هستند؛ اما امام خوشحال نبود. گفتم: ای سید و آقای من! چرا به آمدن این مولود خوشحال نیستید؟ حضرت فرمود: «فَإِنَّهُ سَیضِلُّ خَلْقاً کثیراً؛[12] به زودی او مردم زیادی را گمراه می کند.»[13]

امام هادی علیه السلام در روایت دیگری می فرماید: «از فرزندم جعفر دوری کنید. آگاه باشید! همانا نسبت او [به من] همچون نسبت حام به نوح علیه السلام است.»[14]

جعفر در سال 271ق در سامراء، در حالی که 45 سال داشت، درگذشت. او را در کنار قبر پدرش در حرمین عسکریین به خاک سپردند.[15]

5- علّیه (عالیه)؛ وی تنها دختر امام هادی علیه السلام است.[16]

آرامگاه فرزندان امام هادی علیه السلام در کنار قبر مطهر پدرشان است و فقط سید محمد در خارج از شهر سامراء، نزدیک شهر بلد،[17] واقع شده است.[18]

4- همراهی با همسر

هنوز چند سالی از زندگی مشترک حُدَیثه با امام هادی(ع) نگذشته بود که محبوبیت روزافزون امام، باعث هراس دستگاه حکومتی شد. خلیفۀ عباسی برای کنترل رفت و آمد شیعیان و ایجاد محدودیت در فعالیتهای امام، ایشان را به پایتخت خویش (سامراء) فراخواند. آن روز، مردم مدینه با اشک و دعا خانوادۀ حضرت را بدرقه نمودند. تاریخ این نقل و انتقال و اقامت آن حضرت در شهر سامراء، سال 236، 233 و یا 243ق بوده است. بنابراین، حُدَیثه به همراه امام هادی(ع) و فرزندانش از مدینه راهی سامراء گردید.

امام پس از ورود به پایتخت و اسکان در منطقۀ نظامی (عسکر) و تحت مراقبت مأموران، فصل جدیدی از زندگی را شروع کردند و جناب حدیثه(ع) تحت محدودیت و فشارهای حکومتی فرزندان خویش را تربیت می کرد.

5- دریافت خبر تولد امام زمان علیه السلام

ازدواج بهترین پسر حُدَیثه، امام حسن عسکری علیه السلام با دختری شایسته و ممتاز؛ یعنی نرگس خاتون(ع) برای ایشان بهترین روز جشن و سرور بود. حدَیثه خاتون(ع) در هنگام ولادت حضرت مهدی علیه السلام در سامراء و در خانه فرزند و عروسش حضور نداشت؛ اما امام عسکری علیه السلام با نامه ایشان را از آن ولادت با سعادت خبردار نمود.[19]

به هر حال، از نیمۀ شعبان 255ق این بانوی گرامی که قبلاً با کنیۀ امّ الحسن و امّ ابی محمّد شناخته می شد، به لقب «جدّه»؛ یعنی مادربزرگ امام زمان(عج) نیز مفتخر گردید.

6- راوی حدیث اهل بیت(ع)

هر روز فشارها و تهدیدهای حکومت بنی عباس نسبت به امام عسکری علیه السلام افزایش پیدا می کرد. حُدَیثه خاتون(ع) نقل می کند: یک روز ابومحمد علیه السلام به من فرمود: «تصِیبُنِی فِی سَنَةِ سِتِّینَ حَرَارَةٌ أَخَافُ أَن أُنکبَ فیهَا نکبَةً فإِنْ سَلِمْتُ مِنْهَا فإِلَی سنَةِ سَبْعِینَ؛ مادر جان! در سال 260ق سوزشی در دلم (بر اثر زهر) پدید می آید، نگرانم رنج و سختی به من برسد؛ اما در صورت سالم ماندن (و تغییر در قضا و قدر الهی) در سال 270ق محقق خواهد شد.» با شنیدن این پیشگویی، بی تابی کرده و گریستم. در این موقع، به من فرمود: «لَابُدَّ لِی مِنْ وُقُوعِ أَمْرِ اللَّهِ فَلَا تَجْزَعِی؛[20] (ای مادر!) بی تابی مکن؛ زیرا از تحقق امر خداوند، چاره ای نیست.»

7- همسفر امام مهدی علیه السلام

بعد از این خبر حضرت، حُدَیثه خاتون(ع) همچنان منتظر خبرهای ناگوار بود؛ اما هرگاه افکار ناراحت کننده به سراغش می آمد، به نماز و مناجات با پروردگارش پناه می برد تا اینکه امام عسکری علیه السلام قبل از فرا رسیدن «سال شهادت»، جهت ایمن ساختن خانواده و استمرار ولایت، اموری را به انجام رسانید. در این باره، صحابی گرانقدرش، احمد بن اسحاق(ره) نقل می کند که به محضر امام شرفیاب شدم و آن حضرت در خصوص شهادتش، وقوع فتنه ها و استمرار امامت مطالبی را بیان فرمودند. آن حضرت در سال 259ق مادر را به حج فرستاده، به او خبر دادند که در سال 260ق حادثۀ حبس و شهادت اتفاق می افتد. آنگاه امام مهدی علیه السلام را احضار نمودند و ایشان را وصیّ خود گردانده، اسم اعظم، مواریث امامت و سلاح را به وی تسلیم فرمودند. مادر امام عسکری با حضرت صاحب(عج) به مکه مشرف شد، در حالی که «ابوعلی احمد بن محمد بن مطهر» عهده دار و متولّی مایحتاج آنها و وکیل حضرت بود.[21]

خانوادۀ امام عسکری علیه السلام در یکی از منازل بین راه توقف کرده بودند که گروهی از اعراب به آنها رسیده و خبر دادند: «به سبب کمی آب و شدت خوف، بسیاری از مردم در راه مانده و در حال برگشتن هستند.» ابوعلی مطهر از منطقۀ «قادسیّه» نامه ای برای امام عسکری علیه السلام نوشت، مبنی بر اینکه: کاروانهای حج منصرف شده اند و من نیز به واسطۀ ترس از عدم دسترسی به آب، رفتن به حج را صلاح نمی دانم. آن حضرت در نامه اش فرمودند: «امْضُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیکمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ بروید که به خواست خداوند، ترس و خطری متوجه شما نخواهد بود.» به این ترتیب به مدد الهی مادر امام عسکری علیه السلام به همراه حضرت صاحب علیه السلام در معیّت کاروان حج رهسپار شد و با سلامتی کامل به مکه مشرف گردید.[22]

با فرا رسیدن ماه صفر سال 260 ق اندوهی شدید در قلب این مادر مهربان پدیدار شد. آن چنان که آرام نداشت، لذا از شهر مدینه خارج شد و در مسیر کوهستان «اخبار سامراء» را از طریق شیعیان پیگیری می کرد. سرانجام خبر دستگیری و زندانی شدن امام عسکری علیه السلام به مادر حضرت رسید.[23]

8- صبر بر مشکلات

علاوه بر گرفتاری فرزندش امام عسکری علیه السلام، در طول زندگی حُدَیثه خاتون(ع) حوادث گوناگونی به وجود آمد که در تمام آنها صبور و شکیبا بود. از جمله رحلت فرزندش سید محمد؛ اما آنچه که قلب وی را بیش تر نگران کرده بود، توطئه های خلیفۀ عباسی و عوامل حکومتی بود؛ چراکه هر از چند گاهی، امام هادی علیه السلام مورد شکنجۀ جسمی و روحی قرار می گرفت و گزارشهای غم انگیزی مبنی بر غارت اموال شیعیان، حبس، شکنجه و شهادت اصحاب نیز قلب رئوف امام را به شدت آزار می داد؛ اما حدیثه(ع) به عنوان شریک زندگی، با غمهای شوهرش همواره همدرد بود.

سرانجام، امام هادی علیه السلام در سوم رجب 254 ق و در سن 42 سالگی در سامراء توسط معتز لعنه الله، خلیفۀ عباسی مسموم شد و به شهادت رسید؛ اما آنچه که باعث تسلاّی دل این بانوی عارفه می توانست باشد، وجود مقدس فرزندش، امام حسن عسکری علیه السلام بود، تا اینکه ایشان نیز در هشتم ربیع الاول سال 260 ق، در سن 28 سالگی با دسیسۀ معتمد عباسی لعنه الله به درجۀ رفیع شهادت نایل آمد و حُدَیثه خاتون(ع) در فراق فرزند ارجمندش نیز داغدار گردید.[24]

9- تدبیر در زمان شهادت فرزند

هنوز مدتی از شهادت امام عسکری علیه السلام نگذشته بود که این خبر به مردم مدینه رسید و بنی هاشم و شیعیان در شهادت امام خود عزادار شدند. امّ ابی محمّد برای زیارت قبر مطهر فرزندش و خاموش کردن فتنه هایی که به وجود آمده بود، فوراً همراه عده ای از شیعیان به جانب عراق رهسپار شد. وی بعد از رسیدن به سامراء و شنیدن تمام وقایع و مشاهدۀ عملکرد منفی پسرش جعفر، در یک اقدام شجاعانه اعلام فرمود که: «من، وصیّ پسرم حسن بن علی هستم و به عنوان وارث، می خواهم حقّم را بگیرم.»

جعفر و پیروانش برای باطل کردن این ادعا از هیچ تلاشی فروگذار نکردند؛ اما متقابلاً آن بانوی خردمند و شجاع برای اثبات حق خود، مدارک کتبی و شفاهی را به دادگاه تقدیم کرد و در نتیجه، قاضی القضات پایتخت نیز به نفع وی حکم صادر نمود.[25] با ورود حُدَیثه خاتون(ع) به سامراء، نور امید در دلهای شیعیان پرفروغ تر شد و فضای ابهام آلود و خفقان موجود آرام گشت.

هنگامی که جعفر در امر میراث با مادرش به نزاع برخاست، حضرت حجت علیه السلام از مادربزرگش دفاع نموده، فرمود: «یا جعْفَرُ مَا لَک تَعَرَّضُ فِی حُقُوقِی؛ ای جعفر! برای چه متعرض حقوق من می شوی؟» جعفر متحیر و مبهوت شد، سپس حضرت از دیدگان جعفر نهان گردید. بعد از آن جعفر در میان مردم به دنبال یافتن آن گرامی برآمد؛ اما موفق نشد.[26]

10- دلسوزی نسبت به فرزند خطاکار

بعد از ثبوت وصی بودن امّ ابی محمّد و صدور حکم قضایی، جایگاه اجتماعی و قدرت جعفر نیز دچار کاهش شد، به نحوی که وی تمام دارایی اش را به مصرف رساند و به فلاکت رسید. در این موقعیت، مادر حکیم و مهربان، بر فرزند مغرور و خطاکارش مهربانی و احسان نمود تا زمینۀ بازگشت و توبه را برای وی فراهم سازد: «هنگامی که جعفر دستش از مال دنیا تهی شد، حدیثه(ع) متکفّل جمیع مخارج جعفر و خانواده اش گردید؛ زیرا جعفر کارش به جایی رسیده بود که تکّه نانی هم برای رفع گرسنگی نداشت و حدیثه(ع) گندم، آرد، گوشت، پوشاک، مایحتاج و حتّی علوفۀ حیواناتش را نیز تأمین می کرد.»[27]

11- وصیت و رحلت

این بزرگ بانوی خاندان عسکری(ع)، دستورات نوۀ گرانقدرش را اجرا نمود و موضوع ولادت، غیبت و ظهور امام دوازدهم علیه السلام را برای برخی از شیعیان بیان کرد؛ اما چند سالی از شهادت امام عسکری علیه السلام سپری نشده بود که آن بانوی گرامی بیمار گشته، آثار رحلت در رخسارش پدیدار شد. از این رو، وصیت نمود که کنار آرامگاه شوهر و پسرش، در حرم عسکریین(ع) به خاک سپرده شود.

شیخ صدوق می نویسد: چون مادر امام حسن عسکری(ع) درگذشت، وصیت کرده نگذشته بود که به ما خبر دادند حضرت عسکری علیه السلام از دنیا رفته و به شهادت رسیده است.[28]

یکی دیگر از کسانی که در حیات امام عسکری علیه السلام به دیدار حضرت مهدی علیه السلام نایل آمد «احمد بن اسحاق اشعری قمی» بود که از یاران ویژه و مؤمنین به شمار می رود. او می گوید: روزی بر حضرت عسکری علیه السلام وارد شدم و اراده داشتم از ایشان در مورد جانشین بعد از خودشان سؤال نمایم؛ اما قبل از اینکه من سخنی گفته باشم، امام فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند زمین را از اول خلقت آدم تاکنون از حجت خویش خالی نگذاشته و بعد از این نیز تا روز قیامت زمین را از حجت خویش خالی نمی گذارد؛ چراکه به واسطۀ وجود او حق تعالی بلایا را از زمین دفع نموده، و به برکت هستی او خداوند باران رحمت را بر زمین فرو می بارد و برکات خویش را از زمین می رویاند.

به حضرت عرض کردم: یابن رسول الله! امام و خلیفۀ بعد از شما کیست؟ امام سریع برخاست و داخل یکی از اتاقها شد و سپس بیرون آمد، در حالی که فرزندی به دوش داشت که صورتش چون ماه شب چهارده می درخشید و تقریباً سه ساله به نظر می رسید. آنگاه به من فرمود: ای احمد! اگر تو نزد خداوند تبارک و تعالی و حجتهای او کرامتی نداشتی، این فرزند را به تو نشان نمی دادم. او هم نام و هم کنیه با رسول خدا(ص) است و کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که از ظلم و ستم پر شده است. سپس فرمودند: ای احمد! مَثل فرزندم بین این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند! خداوند او را غیبتی طولانی عطا فرماید که در آن زمان کسی از هلاکت نجات پیدا نمی کند، مگر فردی که خداوند او را به امامت حضرتش ثابت قدم و به دعا برای تعجیل فرجش موفق بدارد.

به امام عرض کردم: ای سرور من! آیا  بود که در همان منزل دفن شود و جعفر کذاب باز هم با آنها به منازعه برخاست و گفت: این سرای من است و کسی در آن دفن نمی شود. امام مهدی علیه السلام باز هم آشکار شد و خطاب به عمویش فرمود: «یا جَعْفَرُ أَدَارُک هِی؛ ای جعفر! آیا این سرای توست؟» سپس از دیدگانش نهان گردید و بعد از آن حضرت را ندید.[29]

از بین مادران امامان(ع) فقط آرامگاه مادر امام عسکری و مادر حضرت مهدی(عج) در شهر سامراء است و مابقی در مدینۀ منوّره می باشند.[30]

بر اساس روایت احمد بن ابراهیم  که در سال 262ق نزد حکیمه خاتون(ع) آمد و ایشان پناهگاه شیعه را «جدّه» معرفی کرد  تاریخ رحلت آن بانوی جلیل القدر، در سال 262ق یا بعد از آن می باشد؛ اما طبق نقل شیخ صدوق در «کمال الدّین و تمام النعمة»[31] گفتگوی راوی با عمّۀ امام در سال 282ق بوده است. از این رو، وفات مادر امام عسکری علیه السلام در همان سال یا بعد از آن می باشد.[32]

12- پناه شیعیان

جناب حُدَیثه(ع) در حساس ترین زمان، پناه شیعیان بود. احمد بن ابراهیم می گوید: من در سال 262 (یا 282) در مدینه نزد حکیمه (حلیمه یا خدیجه) دختر امام جواد و خواهر امام هادی(ع) رفتم و از پشت پرده با وی سخن گفتم و سؤالات دینی را پرسیدم. بین من و عمّۀ امام عسکری علیه السلام گفتگویی صورت گرفت:

 برایم بفرمایید که امروزه، شما به امامت چه کسی معتقد هستید؟

 پسر حسن بن علی(ع) (سپس نامش را بیان فرمود).

 خداوند مرا فدای شما گرداند! آیا شما ایشان را دیده یا خبرش را شنیده اید؟

 من شنیده ام؛ چراکه امام عسکری علیه السلام در نامه ای به مادرش موضوع ولادت و امامت پسرش را خبر داده است.

 اکنون آن کودک کجاست؟

 پنهان است (زیرا جانش از سوی حکومت عباسی در معرض خطر می باشد).

- «إِلَی مَنْ تَفْزَعُ الشِّیعَةُ؛ پس اکنون شیعیان به چه کسی پناه ببرند؟

- «فَقَالَتْ لِی: إِلَی الْجَدَّةِ أُمِّ أَبِی مُحَمَّدٍ؛ به مادربزرگش، ام ابی محمد.»

 یعنی الآن من باید به کسی اقتدا کنم که وصیّ او، یک خانم می باشد؟

 آری! شما در این شرایط، به شیوۀ امام حسین علیه السلام عمل کنید؛ چراکه آن حضرت در ظاهر، خواهرش زینب(ع) را به عنوان وصیّ انتخاب کرده بود، در حالی که ایشان هر آنچه امام سجاد علیه السلام از علم الهی بیان می فرمود، انجام می داد و گفتار و رفتار وی، مستند به دانش حضرت بود و فلسفۀ این کار، حفاظت از وجود مقدس امام سجاد علیه السلام بوده است.

آری! شما در این شرایط، به شیوۀ امام حسین علیه السلام عمل کنید؛ چراکه آن حضرت در ظاهر، خواهرش زینب(ع) را به عنوان وصیّ انتخاب کرده بود، در حالی که ایشان هر آنچه امام سجاد علیه السلام از علم الهی بیان می فرمود، انجام می داد و گفتار و رفتار وی، مستند به دانش حضرت بود

راوی در ادامه می گوید: حکیمه خاتون(ع) به من فرمود: همانا تو جزء محدّثان هستی! مگر شما گروه راویان این حدیث را نقل نمی کنید که: «اِنَّ التّاسِعَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام یُقْسَمُ میراثُهُ وَ هُوَ فِی الْحَیاةِ؛ به درستی نهمین فرزند از نسل امام حسین علیه السلام (حضرت مهدی علیه السلام) میراث و اموالش بین بستگانش تقسیم می شود، در حالی که وی زنده است؟»[33]

13- از منظر اهل نظر

علامه مجلسی(ره): «مادر امام حسن عسکری علیه السلام در نهایت ورع، تقوا، عفاف و صلاح بود.»[34]

شیخ عباس قمی(ره): «مادر آن جناب حُدیث و به قولی سوسن است و بعضی سلیل گفته اند و آن عفیفۀ کریمه در نهایت عفت و صلاح و ورع و تقوا بوده است.»[35]

شهید مطهری(ره): «...تنها جدّه بودن سبب شهرتش نشد، مقامی دارد، عظمتی دارد، جلالتی دارد، شخصیتی دارد که... بعد از امام عسکری علیه السلام «مَفْزَعُ الشّیعه» بود؛ یعنی ملجأ شیعه، این بزرگوار بود. قهراً در آن وقت  چون امام عسکری علیه السلام 28 ساله بوده اند که از دنیا رفته اند، علی القاعده مطابق سنّ امام هادی علیه السلام هم حساب بکنیم، زنی بین پنجاه و شصت (ساله) بوده است. این قدر زن باجلالت و با کمالی بوده است که شیعه هر مشکلی برایش پیش می آمد، به این زن عرضه می داشت.»

شهید مطهری(ره) بعد از نقل فرمایش حکیمه خاتون(ع) می گوید: «...وصیّ امام عسکری علیه السلام در باطن، این فرزندی است که مخفی است؛ ولی در ظاهر که نمی شد بگوید وصیّ من اوست. در ظاهر وصیّ خودش را این زن با جلالت قرار داده است.»[36]

پی نوشت ها

[1] الارشاد، شیخ محمد بن محمد بن نعمان مفید، مؤسسه آل البیت، قم، 1413ق، ج 2، ص 301؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404ق، ج 50، ص 236 و 237؛ زندگانی عسکریین(ع) و تاریخچه سامرّا، ابوالقاسم سحاب، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۷۵ ق، ج 2، صص 9 - 13؛ مسند الامام العسکری (ع)، عزیزاللّه عطاردی، دارالصفوه، بیروت، بی تا، ص 49؛ محدّثات شیعه، دکتر نهلا غروی نائینی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، 1375ش، ص223: «أمه أم ولد یقال لها سوسن و قیل حدیث أو حدیثة و قیل سلیل و هو الأصح و کانت من العارفات الصالحات.» اعیان الشیعه، سید محسن امین، دارالتعارف، بیروت، 1403ق، ج 2، ص 40.

[2] ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1369ق، ج 3، ص 24.

[3] زنان مردآفرین تاریخ، محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات نبوی، تهران، 1376ش، ص 185.

[4] یعنی بیرون کشیده از هر آفت، پلیدی و ناپاکی.

[5] إثبات الوصیة لعلی بن أبی طالب، علی بن حسین مسعودی و محمد جواد نجفی، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1362ش، ص 244.

[6] موسوعه الإمام الهادی(ع)، ابوالقاسم خزعلی، مؤسسه ولی عصر(عج)، قم، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۱، ص ۵۰.

[7] بحار الانوار، ج 50، ص 236.

[8] منتخب التواریخ، عبدالقادر بدوانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1379 ش، ص 828؛ بحار الانوار، ج 50، ص236.

[9] حیاة و کرامات ابوجعفر محمد بن الامام علی الهادی(ع)، علی غروی اردوبادی، موسسه رافد، قم، 1389ش، ص 40.

[10] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، فصل دهم، مقام اول، زیارت عسکریین(ع).

[11] ناگفته نماند که ائمه(ع) به جهت آگاهی کامل به مسائل تربیتی و رعایت آن، فرزندان صالحی را به جامعه اسلامی تحویل دادند؛ اما تربیت صحیح والدین به معنای سلب اختیار از فرزندانشان نیست و آنان با اختیار خود مسیر زندگی شان را انتخاب می کنند؛ یعنی حتی برای کسانی که در نهایت تربیت صحیح قرار گرفته اند نیز ممکن است در اثر هوای نفس، حسادت، حب جاه و مقام و یا همنشینی با افراد ناباب، دچار انحراف گردند.

[12] کمال الدین و تمام النعمة، شیخ محمد بن علی بن الحسین صدوق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1403ق، ج 1، ص 321.

[13] جعفر بن علی معروف به جعفر کذاب، پسر امام هادی(ع) در سال 226ق به دنیا آمد. او ابتدا مردی عیاش، نااهل، شرابخوار و از مدعیان امامت بود. پس از شهادت پدرش در مقابل برادرش امام عسکری(ع) ادعای امامت کرد؛ ولی حضرت اجازۀ هیچ گونه خودنمایی را به او نداد تا اینکه پس از شهادت امام عسکری(ع) و آغاز غیبت صغرای حضرت مهدی(عج)، او فرصت یافت دوباره ادعای امامت کند و با دروغ، جمعی را به گمراهی بکشاند و از این رو، به جعفر کذاب شهرت یافت. امام سجاد(ع) دربارة ملقب شدن امام ششم به «صادق» فرمود: «از نسل پنجم او مردی به نام جعفر متولد می شود که به دروغ ادعای امامت می کند و نامش جعفر کذاب است. از این رو به امام ششم "جعفر صادق" لقب داده اند.» قاآنی می گوید: هر دو جعفر بود کاین صادق بُد آن کذاب بودنیست تنها صادقی در نام جعفر داشتنپس از شهادت امام عسکری(ع)، جعفر مأموران حکومت ستمگر عباسی را جهت تفتیش و تفحص از منزل امام برای یافتن امام زمان(عج) به سرای برادرش امام حسن(ع) برد. هنگامی که پیکر مطهر امام عسکری (ع) را کفن نموده و در تابوت نهادند، جعفر کذاب پیش رفت تا بر جنازة امام نماز بگزارد؛ اما وقتی خواست تکبیر بگوید، ناگاه کودکی گندمگون و سیاه موی پیش آمد، او را کنار زد و بر پیکر مطهر امام نماز گزارد. مورخین دربارة او دو نظر دارند: عده ای بر این باورند که وی تا پایان زندگی بر دعوی دروغین خود پای فشرد و همچنان خود را امام می دانست؛ اما برخی دیگر می گویند که وی از دعوی خود دست کشید و توبه کرد و شیعیان نیز نامش را از جعفر کذاب به جعفر تائب برگرداندند. در روایتی از محمد بن عثمان عمری، نایب خاص امام زمان(عج) آمده است که امام دوازدهم در توقیعی به توبة او اشاره نموده و فرموده است که راه جعفر، راه برادران یوسف است که سرانجام توبه کردند. جعفر با وجود عمر کوتاهی که داشت، فرزندان زیادی آورد و به ابوالکراین (پدر فرزندان بسیار) مشهور بود. او سرانجام در سال 271ق در سامراء درگذشت. (دائرة المعارف تشیع، بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، نشر شهید سعید محبی، تهران، چاپ پنجم، 1383ش، ج 5؛ قاموس الرجال، محمدتقی شوشتری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1410ق، ج 2؛ المعارف و المعاریف، سیدمصطفی حسینی دشتی، دارالفکر، قم، 1393ش، ج 2؛ دائرة المعارف الشیعیة العامة، محمدحسین اعلمی حائری، موسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت، 1413ق، ج 7)

[14] الهدایة الکبری، حسین بن حمدان خصیبی، البلاغ، بیروت، 1377 ق، ص 381: «تجنبوا ابنی جعفر اما انه بنی مثل حام من نوح الذی قال اللهَ جَلَّ مِنْ قَائِل فیه: (قَالَ رَبِّ إِنَّ ابنی منْ أَهلی) الآیة، فقال له الله: (یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ).»

[15] الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسه معارف اسلامی، قم، چاپ اول، 1411ق، ص 84.

[16] المناقب، ابن شهر آشوب مازندرانی، نشر علامه، قم، 1379ق، ج 4، ص 402.

[17] هم اکنون شهر بلد در هشتاد کیلومتری بغداد و در مسیر بغداد  سامراء قرار دارد. اکثر اهالی این شهر کوچک شیعه هستند و ارادت ویژه ای به سید محمد عابد دارند.

[18] مآثر الکبراء فی تاریخ سامراء، شیخ ذبیح اللّه محلاتی، المکتبة الحیدریة، قم، 1384ش، ج 1، ص 253 و ج 2، صص 303  268؛ اعیان الشّیعه، ج 2، ص 37؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 1، صص 133  121؛ منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، هجرت، قم، چاپ سیزدهم، 1378ش، ج2، صص 445  442.

[19] کمال الدّین و تمام النعمة، ج 2، ص 178.

[20] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، محمد بن الحسن صفار، مؤسسه اعلمی، تهران، 1362ش، ج 1، ص 482.

[21] بحار الانوار، ج 50، ص 335.

[22] الکافی، ج 1، ص 507.

[23] بصائر الدرجات، ج 1، ص 482.

[24] کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 474.

[25] بحار الانوار، ج 50، ص 331.

[26] کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 442.

[27] ریاحین الشریعة، ج 3، ص 25.

[28] همان، ص 435.

[29] کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 442.

[30] ریاحین الشّریعة، ج 3، ص 24.

[31] تصحیح استاد علی اکبر غفّاری، ص 501.

[32] بحار الانوار، ج 51، ص 334.

[33] کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 507.

[34] ریاحین الشریعة، ج 3، ص 25؛ به نقل از جلاء العیون علامه محمدباقر مجلسی، سرور، قم، 1382ش.

[35] فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، شیخ عباس قمی، نور مطاف، قم، بی تا، ص 256.

[36] سیری در سیره ائمه(ع)، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، 1368ش، ص218.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۲۵
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی