مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۲۵ ق.ظ

سؤال

... فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.[1]

اگر نمى‏دانید از اهل ذکر( آگاهان) بپرسید.

غیر از خداوند متعال که علم وصف ذاتی اوست، هیچ کدام از مخلوقین، علم به تمام اشیاء را ندارند، حتی وجود مقدس معصومین علیهم السلام به صورتی هستند که اگر از خدای عزّ و جل علم به چیزی را بخواهند، دریافت خواهند کرد و خدای به آنها اعطاء خواهد نمود. امام صادق علیه السلام دراین باره می فرماید:

اذا ارادَ الْامامُ انْ یعْلَمَ شیئاً اعْلَمَهُ اللَّهُ ذلِک.[2]

اگر امام علیه السلام بخواهد چیزى را بداند خداوند به وى تعلیم مى‏دهد.

بر این اساس و با توجه به اهمیتی که علم و دانش در اسلام دارد و ماندن بر جهل و نادانی به شدّت مورد نکوهش قرار گرفته است، لازم است هر کس مجهولات خود را برطرف نماید.

یکی از راه های برطرف شدن مجهولات و رفع شکوک و ابهامات، سؤال است و لذا دین مبین اسلام به سؤال نیز به عنوان مقدمه علم، اهمیت به سزایی داده است.

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سؤال را کلید گنجینه علم معرفی نموده است.

الْعِلْمُ خَزائِنٌ وَ مِفْتاحُها السُّؤالُ فَاسْئَلُوا یرْحَمُکمُ اللَّهُ، فَانَّهُ یوجَرُ فیهِ ارْبَعَةٌ السَّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ المُحِبُّ لَهُمْ.[3]

علم را گنجیه‏هایى است و کلید آن سؤال مى‏باشد، سپس بپرسید خداوند شما را رحمت کند که در پرسش، چهار کس مأجور است و آنها عبارتنداز: سؤال کنند، سؤال شوند، شنونده، کسى که آنها را دوست دارد.

حضرت امیر علیه السلام نیز سئوال را کلید قلب ها معرفی نموده است.

الْقُلُوبُ اقْفالٌ وَ مَفاتِحُها السُّؤالُ.[4]

دل‏ها قفل‏هایى هستند که کلید آنها سؤال است.

و در روایت ذیل به پرسش از واجبات دینی امر می نماید.

سَلْ عَمَّا لابُدَّ لَک مِنْ عَمَلِهِ وَ لا تُعْذَرُ فی جَهْلِهِ.[5]

هر آنچه بجا آوردن آن بر تو لازم است و با نداشتن آن عذرت پذیرفته نیست، پرسش نما.

اینک پس از ذکر نکاتی در خصوص اهمیت سؤال، به بررسی بیشتر موضوع می پردازیم.

انگیزه سؤال

سؤال به معنای طلب و درخواست است و نوعی کرنش را نسبت به شأن و مقام مسئول دربر دارد و لذا بایستی به انگیزه و علتی صورت پذیرد. در این قسمت از بحث، چند انگیزه از انگیزه ها و عوامل سؤال مطرح می شود.

1- خودنمایی

گاهی عامل سؤال، خودنمایی است و شخص می خواهد به وسیله سؤال خود را معرفی کند. گاهی انسان سؤال را برتر از علم مسؤل یا حاضران در جلسه مطرح می نماید تا دیگران به علم او پی برند، چنین سؤالی، به دور از آثار علمی بوده و حکایت از باطن غیر سالم سائل می نماید. اینگونه پرسشها اگر مضرّ نباشند هرگز نافع نیستند.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: اکثَرُ النَّاسِ ذُنُوباً یوْمَ القِیمَةِ اکثَرُهُمْ کلاماً فیما لایغْنیهِ.[6]

بیشتر گناهان انسان در روز قیامت به واسطه سخنان زیاد آنهاست که به آنها نفعى نرساند.

2- تحقیر دیگران

گاهی انگیزه سؤالِ سائل تحقیر دیگران است. سائل می خواهد با سؤال خود، جهل و نادانی دیگران را ثابت کند، چنین سؤالی از هدفی شوم ناشی شده است.

3- ایجاد وسوسه و دو دلی

گاهی عامل سؤال و هدف از آن ایجاد تردید و دودلی است.

قرآن کریم، سؤال معاندین از قیامت را از این سنخ سؤالات می داند. کفار با اینکه می دانستند و می دانند باید برنامه ای برای محاسبات باشد و وقوع قیامت حتمی است، می پرسند:

یسْئَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَةِ.[7]

مى‏پرسد، قیامت چه زمانى خواهد بود؟

معاد از اصول اعتقادی اسلام و در کنار مبدأ و توحید، محور اساسی همه شرایع الهی است. و لهذا هرگونه پرسشی در این زمینه از سوی خلایق می بایست مطرح گردد و صاحبان علم و اندیشه موظفند جواب استدلالی و برهانی دهند. ولی طرح سؤالهای اعتقادی در مجامعی که کسی یارای پاسخگوئی نیست و به قصد ایجاد شبهه و تردید در اذهان مطرح می شود، چیزی جزء توطئه دشمنان دین نمی باشد.

4- جاسوسی

قرآن کریم گاهی عامل سؤال را، حفظ جان و یا کمک به دشمن معرفی نموده است. قرآن در تصویر چهره منافقین در جنگ احزاب می فرماید: آنها از شدت ترس از جنگ، چشم هایشان در حدقه می چرخد.. . اینان به صورتی هستند که اگر لشگر دشمن برگردد به میان اعراب بادیه می روند و دائماً از شما خبر می گیرند تا مبادا دشمن به آنها نزدیک شود.

... یوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ یسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِکمْ...[8]

آنها چنان وحشت زده‏اند که بعد از پراکنده شدن احزاب و لشکر دشمن، باز هم خیال مى‏کنند نرفته‏اند، و اگر بار دیگر احزاب برگردند، دوست دارند سر به بیابان بگذارند و در میان اعراب بادیه مخفى شده و از شما خبر بگیرند.

5- لجاجت

گاهی انگیزه سؤال لجاجت است. سائل تنها برای اطفاء لجاجت خود سؤال می کند و غرضی غیر از این ندارد. همچون بنی اسرائیل که با مشکلی برخورد کردند و وقتی که دستور ذبح گاو رسید، این قدر با پیامبرشان از در لجاجت وارد شدند و پی در پی سؤالات بی ربط نمودند تا دایره را بر خود بسیار ضیق کردند.

پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله در همین خصوص فرموده است.

انَّهُمْ امِرُوا بِادْنی بَقَرَةٍ وَ لکنَّهُمْ لَمَّا شَدَّدُوا عَلی انْفُسِهِمْ، شَدَّدَ اللَّهُ عَلَیهِمْ.[9]

آنان به کمترین گاوى مأمور بودند، ولى وقتى برخودشان شدّت گرفتند، خداوند نیز بر آنها سخت گرفت.

قرآن کریم دستور می دهد که از چیزی که جواب آن ناراحت کننده است، نپرسید و با پرسش بیجا، تکلیف را خود دشوار نسازید..

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکمْ تَسُؤْکمْ...[10]

اى مؤمنین، از چیزهایى که اگر جوابشان را بشنوید ناراحت مى‏شوید، سؤال نکنید.

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله دراین باره فرموده است:

انَّ اللَّهَ حَدَّ لَکمْ حُدُوداً فَلا تَعْتَدُوها... وَ عَفا عَنْ اشْیاءٍ رَحْمَةً مِنْهُ لَکمْ مِنْ غَیرِ نِسْیانٍ فَلا تَتَکلَّفُوها.[11]

خداوند حدودى را براى شما مشخص فرموده، از آن تجاوز نکنید، و از چیزهایى به مقتضاى رحمتش عفو فرموده، بدون اینکه فراموش کرده باشد، پس خود را به زحمت نیندازید.

تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ای که گذشت، به نقل روایتی می پردازد و می نویسد:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله، از وجوب حج سخن فرمودند، «عکاشة بن محصن» و یا «سراقة بن مالک» برخاست و گفت: آیا همه ساله واجب است؟ پیامبر اعتنایی نفرمود، وی دوباره تکرار کرد، باز اعتنایی نشد، تا اینکه برای بار سوم سؤال خود را تکرار نمود، آنگاه پیامبر فرمودند:

وَیحَک، وَ ما یؤْمِنُک انْ اقُولَ نَعَمْ، وَ اللَّهِ لَوْ قُلْتُ نَعَمْ، لَوَجَبَتْ، وَ لَوْ وَجَبَتْ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَ لَوْ تَرَکتُمْ لَکفَرْتُمْ. فَاتْرُکونی ما تَرَکتُمْ، وَ انَّما هَلَک مَنْ کانَ قَبْلَکمْ بِکثْرَةِ سُؤالِهِمْ وَ اخْتِلافِهِمْ عَلی انْبِیائِهِمْ فَاذا امَرْتُکمْ بِشَی ءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اذا نَهَیتُکمْ عَنْ شَی ءٍ فاجْتَنِبُوهُ.[12]

واى بر تو، چه چیزى تو را مصون داشته از اینکه بگویم«بلى» به خدا سوگند اگر بگویم بلى واجب مى‏شود و اگر واجب شود توان آن را نداشته، و به جا نمى‏آورید و کافر مى‏شوید. آنچه را که نگفتم، مرا رها کنید و از آن نپرسید. همانا اقوام گذشته به خاطر کثرت سؤالشان و اختلافشان با پیامبرانشان هلاک شدند، هرگاه به چیزى شما را دستور دادم، به قدر توان بیاورید، و اگر نهى کردم از آن اجتناب کنید.

6- تعلیم

تنها انگیزه مثبت سؤال، یادگیری است، و سؤال باید منحصراً برای فراگیری مطالب جدید یا تکمیل نواقص و یا رفع شکوک و ابهامات صورت پذیرد. حضرت امیر علیه السلام در پاسخ کسی که مسئله ای پیچیده را پرسید، فرمودند:

سَلْ تَفَقُّهاً وَ لا تَسْئَلْ تَعَنُّتاً، فَانَّ الْجاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شبیهٌ بِالْعالِمِ، وَ انَّ الْعالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبیهٌ بِالْجاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ.[13]

براى کسب علم، پرسش نما و نه براى بهانه‏جویى و ایجاد درد سر، که همانا نادانى که در پى یادگیرى باشد، شبیه عالم است ولى عالمى که در پى خلاف‏گویى باشد چون جاهل بهانه جو است.

مسئول

بعد از بیان مطالبی پیرامون انگیزه های سؤال، حال جای بحث از این موضوع است که سؤال نزد چه کسی مطرح شود؟ و مجهولات را از چه کسی باید پرسید؟

پاسخ این سؤال را می توانیم در تفسیر آیه ای که در ابتدای بحث گذشت بیابیم.

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.[14]

اگر نمى‏دانید از اهل ذکر( آگاهان) بپرسید.

آیه شریفه، اشاره به اصل عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم دارد و این اصل، قاعده ای عقلی بوده و شرع، آن را می پسندد. بنابراین در هر موضوعی، جاهل بایستی از عالم به آن موضوع سؤال کند.

اهل کتاب در تحقیق پیرامون حقانیت اسلام به علماء کبار و برجسته خود رجوع کنند، مسلمین می بایست بهترین قوانین را از قرآن اخذ نموده و بهترین اسلوب زندگانی را بایستی از معصومین علیهم السلام جویا شوند.

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه شریفه، اشاره به خود کردند و فرمودند:

نَحْنُ اهْلُ الذِّکرِ.[15]

ما اهل ذکر هستیم.

در مورد مسائل روزمره نیز همین مسئله باید رعایت شود. برای مثال، نیازهای کشاورزی و صنعتی را باید از یک مهندس خبره در همان فن پرسش نمود و مسائل طبابت را از پزشک ماهر و با تجربه، مسائل فقهی را از فقیه اعلم و... لذا پرسیدن مثلًا حکم غنا و موسیقی و حدود و ثغور آن از کسی که با مفاهیم فقهی نامأنوس است همانند پرسش از امراض بدن از خبّاز و خیاط است.

پی نوشت ها

[1] سوره نحل، آیه 43؛ سوره انبیاء، آیه 7.

[2] اصول‏کافى، ج 1، ص 257.

[3] کنزالعمال، 28662؛ با اختلاف اندک در بحارالأنوار، ج 77، ص 144.

[4] غررالحکم.

[5] همان.

[6] کنزالعمال، 8293.

[7] سوره قیامت، آیه 6.

[8] سوره احزاب، آیه 20.

[9] تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 89.

[10] سوره مائده، آیه 101.

[11] کنزالعمال، 980.

[12] تفسیر مجمع‏البیان، ج 2، ص 250.

[13] نهج‏البلاغه، حکمت 312 به ترتیب فیض‏الاسلام و 320 به ترتیب صبحى‏صالح.

[14] سوره نحل، آیه 43؛ سوره انبیاء، آیه 7.

[15] تفسیر عیاشى، ج 2، ص 260.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۰۳
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی