مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی

سازوکارهای عام المنفعه و بازخورد فرهنگی آن

رسول گرامی اسلام (ص) با انجام دادن کارهای عام المنفعه، بین مردم دوستی ایجاد می کردند.

در مدینه غیر از چاه «رومه» که از آن مردی از بنی مزینه بود، [45]آب گوارایی وجود نداشت و برای استفاده از آن می بایست آب می خریدند. پیامبر (ص) فرمود: «چه کسی چاه رومه را می خرد تا خودش و دیگر مسلمانان از آن استفاده کنند و در مقابل، خداوند بهتر از آن را در بهشت به او بدهد.» یکی از مسلمانان آن را خرید و در اختیار همه مسلمانان اعم از فقیر و غنی قرار داد. [46]

رسول خدا (ص) با تشویق مردم به کارهای عام المنفعه، علاوه بر رفع نیازهای ضروری جامعه و ایجاد رابطه محبت و احساس مسئولیت میان مسلمانان، روحیه و فرهنگ مال دوستی را در آنان از میان بردند. هم چنین با اشاره به ثواب کارهای خداپسندانه، ارزش های اسلامی را در نهاد مسلمانان درونی ساختند.

حقوق انسانی در فرهنگ نبوی

یکی از اقدامات اجتماعی پیامبر گرامی اسلام (ص) که می توانست آثار شگرف فرهنگی در جامعه بر جای گذارد، اصلاح یا وضع قوانین اجتماعی بود. زنان از جمله قشرهای آسیب پذیر جامعه بودند که در موارد مختلف از جمله ارث، حقوقشان رعایت نمی شد. پیامبر (ص) بر اساس آموزه های قرآنی، به مبارزه با این ستم هابرخاستند و حقوق زنان را احیا فرمودند. به برخی از آیاتی که دراین باره نازل شده، اشاره می شود: (للرّجال نصیب مّمّا ترک الوالدان و الأقربون و للنّساء نصیب مّمّا ترک الوالدان والأقربون ممّا قلّ منه أو کثر نصیبا مّفروضا[47]برای مردان، از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می گذارند، سهمی است و برای زنان نیز، از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند سهمی؛ خواه آن مال، کم باشد یا زیاد؛ این سهمی است تعیین شده.

این آیه در حقیقت گام مهمی در جهت مبارزه با چنین عادات و رسوم جاهلی بودکه می توانست زنان و کودکان را از ارث مسلّم خود محروم سازد؛ زیرا عرب ها با رسم غلط و غیر عادلانه ای که داشتند، زنان و فرزندان خردسال را از ارث محروم می ساختند. قرآن مجید با خط بطلان کشیدن بر این قانون غیر عادلانه فرمود: مردان باید سهمی از اموالی را که پدر و مادر و نزدیکان به جای می گذارند به زنان بپردازند کم باشد یا زیاد و براین موضوع تأکید کرد که هیچ یک حق ندارد سهم دیگری را غصب نماید. [48]

منابع در شأن نزول این آیه آورده اند: اوس بن ثابت انصاری از دنیا رفت، درحالیکه زنش به نام «امّ کحه» و سه دخترش زنده بودند. دو پسر عموی اوس به نام سوید و عرفجه که وصیش بودند، مالش را تصرف کردند و به زن و دخترانش چیزی ندادند؛ زیرا در جاهلیت رسم بود که به زن و فرزند صغیر (گرچه پسر باشد) ارث نمی دادند و فقط مردان ارث می بردند. در آن دوران می گفتند: تنها کسی ارث می بردکه به اسب سواری و غنیمت گیری قادر باشد. ام کحه نزد رسول خدا (ص) رفت و ماجرارا بیان نمود و اظهار کرد بچه هایش خرجی ندارند، در حالی که پدرشان مالچشم گیری به جا گذاشته که در اختیار سوید و عرفجه است و از آن مال به آنان نمی دهند. پیغمبر (ص) آن دو را احضار فرمود. گفتند: «ای پیامبر خدا، بچه های برادرمان نمی توانند اسب سواری کنند و اسلحه بگیرند و توان جنگیدن ندارند.» پیغمبر (ص) فرمود: «بازگردید تا ببینم خداوند در این باره چه می فرماید. سپس آیه مزبور نازل شد. [49]

آیه یازده سوره نساء نیز در دفاع از حقوق زنان نازل شده است: (یوصیکم اللّه فی أولادکم للذّکر مثل حظّ الأنثیین فإن کنّ نساء فوق اثنتینفلهنّ ثلثا ما ترک و إن کانت واحدة فلها النّصف و لأبویه لکل واحد مّنهماالسّدس ممّا ترک إن کان له ولد فإن لّم یکن لّه ولد و ورثه أبواه فلأمّه الثّلثفإن کان له إخوة فلأمّه السّدس من بعد وصیّة یوصی بها أو دین ءاباؤکم وأبناؤکم لا تدرون أیهم أقرب لکم نفعا فریضة مّن اللّه إنّ اللّه کان علیما حکیما؛)[50]؛ خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم(میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر) و بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست و اگر یکی باشد، نیمی (از میراث) از آن اوست؛ و برای هریک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندی داشته باشد و اگر فرزندی نداشته باشد و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است) و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم می برد (و پنج ششم باقی مانده، برای پدراست). (همه اینها) بعد از اجرای وصیتی است که او کرده، و بعد از ادای دیناست- شما نمی دانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدام یک برای شما سودمندترند!-این فریضه الهی است و خداوند، دانا و حکیم است.

برخی از مفسران معتقدند که این آیه درباره عبد الرحمان برادر حسان، شاعر معروف، نازل شده است. هنگامی که وی از دنیا رحلت کرد، دارای یک همسر و پنج برادر بود. برادران آمدند و اموال وی را گرفتند و زن را از ارث محروم کردند. زن خدمت پیامبر (ص) شکایت کرد و آیه یادشده در این زمان، برای تعیین میزان ارث نازل شد. [51]

این که خداوند در بیان حکم ارث دختر و پسر می فرماید: (للذّکر مثل حظّ الأنثیین)؛ ارث پسر دو برابر ارث دختر است)، رسم جاهلیت (که ارث بردن زنان را ممنوع می دانست) اشاره دارد که در اسلام باطل شده است. گویا این رسم و نیز حکم خداوند یعنی ارث بردن زنان را یک حکم معروف بیان نمود و فرمود: مردان مثل زنان ارث می برند ولی دو برابر. به عبارت دیگر، ارث زن را اصل در تشریع قرار داده و ارث مرد را به طفیل آن ذکر کرده تا مردم برای فهمیدن این که ارث مرد چقدر است، محتاج باشند بفهمند ارث زن (یعنی دختر میت)چه میزان است، با مقایسه با آن، دو برابرش را به پسر میت بدهند. [52]

در اواخر این سوره خداوند می فرماید:

(و یستفتونک فی النّساء قل اللّه یفتیکم فیهنّ و ما یتلی علیکم فی الکتاب فی یتامی النّساء اللاّتی لا تؤتونهنّ ما کتب لهنّ و ترغبون أن تنکحوهنّ و المستضعفین من الولدان و أن تقوموا للیتامی بالقسط و ما تفعلوا من خیر فإنّ اللّه کان به علیما)[53]؛ از تو درباره حکم زنان سؤال می کنند؛ بگو: «خداوند در باره آنان به شما پاسخ می دهد: آن چه در قرآن درباره زنان یتیمی که حقوقشان را به آنها نمی دهید و می خواهید با آنها ازدواج کنید، و نیز آن چه درباره کودکان صغیر و ناتوان برای شما بیان شده (قسمتی از سفارش های خداوند در این زمینه است و نیز به شما سفارش می کند که با یتیمان به عدالت رفتار کنید! و آن چه از نیکی ها انجام می دهید، خداوند از آن آگاه است و به شما پاداش شایسته می دهد.

این آیه و آیات پس از آن، در حقیقت به مطالب اول سوره ناظر است. در آیاتآغازین این سوره نیز خداوند، مطالبی در مورد حفظ حقوق زنان بیان فرموده و رسوم ریشه دار عرب جاهلی را که حقوق زنان را از بین می برد، لغو و باطل اعلام فرموده است. مردم پس از شنیدن این آیات، از رسول خدا (ص) سؤال هایی کردند. خداوند به پیامبر گرامی اسلام (ص) دستور داد تا در پاسخ ایشان بگوید: احکامی که در شریعت اسلام به نفع زنان و به ضرر مردان تشریع شده، احکامی است الهی و خود پیامبر (ص) در تشریع آنها هیچ گونه دخالتی نداشته و نه تنها در تشریع این احکام، بلکه در تشریع هیچ حکم دیگری از جمله تشریع احکام مربوط به زنان بی سرپرست دخالتی ندارد. علاوه براین، خداوند به طور کلی درباره ایتام به آنان دستور داده که به عدالت رفتار کنند. [54]

نتیجه

ساختار فرهنگی مدینه عصر نبوی، بر مبانی اسلامی و ارزش های انسانی مبتنی بود. این تحول اساسی، نتیجه تلاش های پی در پی نبی مکرم اسلام (ص) بود که در کمترین زمان ممکن محقق شد. ساختار نابسامان فرهنگی مدینه جدای از فرهنگ جاهلی حاکم بر جزیرة العرب نبود. رفتارهای زشت و عادات نابهنجار حاکم بر جامعه مدینه، مظهر واپس ماندگی متأثر از فرهنگ جاهلی بود که همین عامل، مهم ترین ریشه کندی آهنگ تحولات فرهنگی در مدینه بود. امر دشوار فراگرد اجتماعی به تغییر مناسبات فرهنگی و جایگزینی ارزش های اسلامی به جای هنجارهای جاهلی، کاری بس دشوار و در ظاهر ناممکن بود که تنها به مدد آیات الهی میسور شد. یافتن پاسخ این پرسش اساسی که راه کار و سازوکار پیامبر (ص) در ایجاد تحولات فرهنگی در مدینه چه بود، دستامد پژوهش حاضر است. آن چه در پایان این پژوهش حاصل شد آن که پیامبر اکرم (ص) برای تحقق اهداف تربیتی، فعالیت مطابق با قرآن را آغاز کردند. ایشان از تمامی ظرفیت های آیات الهی-قرآنی و از همه برنامه ها و سازوکارهای فرهنگی بهره جستند تا نمونه ای کامل از شهری فرهنگی را به جهانیان عرضه کنند. بی شک در سرمطلع این برنامه اصلاحی و انقلابی، سازوکارهای اجتماعی هم چون وضع قوانین اجتماعی مطابق آموزه های قرآنی، برنامه ریزی اجتماعی سازگار با ارزش های اسلامی و تولید هنجارهای جدید و ترسیم نقش های اجتماعی مطابق با فرهنگ نوخاسته اسلامی، تأسیس نهادهای جدید فرهنگی با کارکردهای غنی و در بسیاری از موارد چندمنظوره تعریف نمادهای منزلتی، جذب اقلیت های دینی و تغییر روابط میان گروه های اجتماعی قومی و نژادی قرار داشت. دستامد ده سال حیات فرهنگی پیامبر اکرم (ص) همه گیر شدن فرهنگ اسلامی بود هرچند تداومش، به برنامه ریزی مداوم فعالان سیاسی وفرهنگی پس از پیامبر اکرم (ص) نیاز داشت.

منابع

کتاب:

1- ابن حجر عسقلانی، احمد، الإصابة فی تمییز الصحابة، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1415 ه‍. ق.

2- ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص 112، قم: جامعهمدرسین، 1404 ه‍. ق.

3- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم(معروف به تفسیر ابن کثیر)، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، 1419 ه‍. ق.

4- ابن کلبی، هشام، الاصنام، تحقیق احمد زکی باشا، قاهره: افست تهران(همراه با ترجمه)، نشر نو، 1364 ه‍ ش.

5- ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ترجمه: سید هاشم رسولی، تهران: انتشاراتکتابچی، 1375 ه‍ ش.

6- ابن منظور، حقبة، لسان العرب، بیروت: دار الصادر، 1414 ه‍. ق.

7- الشافعی، علی بن الحسن (معروف به ابن عساکر)، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دار الفکر، 1415 ه‍. ق.

8- النمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنورة، قم: دار الفکر، 1368 ه‍ ش.

9- بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت: دار و مکتبة الهلال، 1988 م.

10- راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ج 1، ص 266، دمشق-بیروت: دار القلم -الدار الشامیة، 412 ه‍ ش.

11- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامیجامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ه‍. ق.

12- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: با مقدمه محمد جواد بلاغی، تهران: انتشارات ناصرخسرو، 1372 ه‍ ش.

13- طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت: دار التراث، 1387ه‍. ق.

14- عجاج کرمی، احمد، الإدارة فی عصر الرسول، قاهره: دار السلام، 1427 ه‍. ق.

15- عبد السلام مقبل مجبری، إذهاب الحزن و شفاء الصدر السقیم، قاهره: دار الإیمان، بی تا.

16- خرکوشی نیشابوری، ابو سعید، شرف المصطفی، مکه: دار البشائر الإسلامیة، 1424 ه‍. ق.

17- لوئیس کوزر، نظریه های بنیادی جامعه شناختی، ص 107، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران، نشر نی، 1378-

18- مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ه‍. ق.

19- محمد منصور و دیگران، لغت نامه روان شناسی، ص 102، تهران، بی جا، 1356 ه‍ ش.

20- محسنی، منوچهر، جامعه شناسی عمومی، تهران: کتاب خانه طهوری، 1368 ه‍ ش.

21- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 274، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1374 ه‍ ش.

22- قرائی مقدم، امان اللّه، مبانی جامعه شناسی، ص 200، تهران، ابجد، 1374-

23- بروس کوئن، مبانی جامعه شناسی، ص 59، توسلی، قم: مهر، 1376 ه‍ ش.

24 - ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 19، قم: نشر معارف، 1385 ه‍ ش.

25- شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 30، قم: دار الرضی، 1406 ه‍. ق.

26- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت: اعلمی، 1409 ه‍. ق.

27- واحدی نیشابوری، أسباب النزول، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1411 ه‍. ق. E}

مقاله:

1- جعفریان، رسول، «مقاله حکمت انتخاب محل مسجد النبی (ص) در مدینه» ، ج 1، ص 305-307-

2- منتظر القائم، اصغر، مجموعه مقالات همایش بین المللی سیره شناختی پیامبراعظم (ص).

پی نوشت

[1] {/هو الّذی بـعث فـی الأمـّیّن رسولا مّنهم یتلوا‌ علیهم‌ ءایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إنکانوا من قـبل لفـی ضـلال مّبین./}سوره جمعه‌،آیه‌ 2.

[2] {/هو الّذی‌ أرسـل‌ رسـوله‌ بالهدی و دیـن الحـقّ لیـظهره‌ علی الدّین کلّه و کفی باللّه شـهیدا./}سـوره فتح،آیه 28.

[3] بروس کوئن،مبانی جامعه‌شناسی،توسلی‌،ص 59‌،قم:مهر،1376 ه‍ ش؛علی اکـبر‌ ولایـتی‌،فرهنگ‌ وتمدن‌ اسلامی‌،ص 19،قم:نشر‌ مـعارف‌،1385 ه‍ ش.

[4] علی اکبر دهخدا،لغت‌نامه دهخدا،ج 4،ص 5987،تهران:مؤسسه انتشارات و چاپ‌ دانشگاهتهران‌،1373 ه‍ ش.

[5] منوچهر محسنی‌،جامعه‌شناسی‌ عمومی،ص 478،تهران:کتابخانه طهوری،1368 ه‍ ش.

[6] راغـب اصفهانی،مفردات ألفاظ القرآن،ج 1،ص 266،دمشق-بیروت:دار القلم-الدار الشامیة،412 ه‍ ش.

[7] محمد منصور و دیگران،لغت‌نامه روان‌شناسی،ص 102،تهران،بی‌جا،1356‌ ه‍‌ ش.

[8] لوئیس کوزر،نظریه‌های بنیادی جامعه‌شناختی،ص 107،ترجمه فرهنگ ارشاد تهران،نشر نی،1378ه‍ ش.

[9] امـان اللّه قـرائی مقدم،مبانی جامعه‌شناسی،ص 200،تهران،ابجد،1374 ه‍ ش.

[10] {/لقد منّ اللّه علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولا من أنفسهم‌ یتلوا‌ علیهم‌ آیاته و یـزکّیهم و یـعلّمهمالکتاب و الحـکمة و إن کانوا من قبل لفی ضـلال مـبین/}.سـوره آل عمران‌،آیه‌ 164.

[11] عبد السلام‌ مقبل‌ مجبری،إذهاب الحزن و شفاء الصدر‌ السقیم‌،ص 45‌.

[12] حقبة بن منظور‌،لسـان‌ العـرب،ج 3،ص 204،بیروت:دار‌ الصادر‌،1414 ه‍ ق.

[13] راغب اصفهانی،مفردات،همان،ص 396.

[14] طبرسی،فضل بن حسن،مجمع البـیان فـی‌ تـفسیر‌ القرآن،تحقیق:با مقدمه محمدجواد بلاغی‌،ج 10‌،ص 560،تهران‌:انتشارات‌ ناصرخسرو‌،1372 ه‍ ش.

[15] سوره جن‌،آیه 18.

[16] دهخدا،هـمان،ج 12،ص 18417.

[17] شـیخ صـدوق،امالی،ص 216،بیروت‌:اعلمی‌،1400 ه‍ ق.

[18] سـوره تـوبه،آیه‌ 18‌.«مساجد خدا را تنها کسی آباد می‌کند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده،و نـماز رابـرپا دارد،و زکات را بپردازد،و جز از خدا نـترسد‌؛امـید‌ اسـت چنین گروهی از‌ هـدایت‌یافتگان‌ بـاشند.

[19] ابن هشام،همان،ج 1،ص 494.

[20] ابـن سـعد،همان،ج 1،ص 196.

[21] {/للفقراء الّذین أحصروا فی سبیل اللّه لا یستطیعون ضربا فی الأرض یحسبهم الجاهل أغنیاء منالتّعفّف تـعرفهم بـسیماهم لا یسلون النّاس إلحافا‌ و ما‌ تنفقوا مـن خـیر فإنّ اللّه بـه عـلیم/}(سـوره بقره،آیه273.)

[22] طبرسی،مـجمع البیان،همان،ج 10،ص 560.

[23] ابو سعید خرکوشی نیشابوری،شرف المصطفی،ج 2،ص 67،مکه:دار البشائر الإسلامیة،1424 ه‍ ق؛بیهقی،دلائل النـبوه،ج 2،ص 504.

[24] بـلاذری،أنساب الأشراف،همان،ج 1،ص 263؛تقی الدیـن مـقریزی‌،امتاع‌ الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال و الحفدة و المتاع،ج 1،ص 66،بیروت:دار الکتب العلمیة،1420 ه‍ ق.

[25] عبد الملک بن هشام،السیرة النبویة،ج 1،ص 495،ترجمه:سید هاشم رسولی،تـهران:انـتشاراتکتابچی،1375‌ ه‍‌ ش.

[26] اصغر منتظر القائم،مجموعه مقالات همایش بین المللی سیره ‌شناختی پیامبر‌ اعظم‌ (ص)،رسول جعفریان،مقاله «حکمت انتخاب محل مسجد النبی (ص) در مدینه»،ج 1،ص 305-307.

[27] ابن شعبه حرانی،تحف العقول عن آل الرسول (ص)‌،ص 112،قم:جامعه مدرسین،1404 ه‍ ق.

[28] شیخ صدوق،ثواب الأعـمال و عـقاب الأعمال‌،ص 30‌،قم:دار الرضی،1406 ه‍ ق.

[29] ابـن سـعد،همان،ج 1،ص 181.

[30] نمیری،تاریخ المدینة المنورة،ج 2،ص 521؛ابن کثیر دمشقی،البدایة و النهایة،ج 5،ص 60.

[31] طبری،تاریخ الأمم و الملوک،ج 3،ص 125.

[32] نمیری،همان،ج 2،ص 521؛ابن هشام،همان،ج 2،ص 573.

[33] احـمد عـجاج کرمی،الإدارة فی عصر الرسول (ص)‌،ص 78‌،قاهره:دار السلام،1427 ه‍ ق.

[34] نمیری،همان،ج 2،ص 489.

[35] سوره حشر،آیه 9.

[36] ابن‌ هشام‌،همان،ج 2،ص 300.

[37] طبری،تاریخ الامم و الملوک‌،ج 2،ص 614‌-615.

[38] محمد بن عمر واقدی،المغازی،ج 2،ص 435،بیروت:اعـلمی،1409 هـ‍ ق.

[39] تـاریخ الامم و الملوک‌،ج 2،ص 495‌.

[40] سوره انفال‌،آیه 63.

[41] طـبرسی،مجمع‌ البیان‌،همان‌،ج 4،ص 854.

[42] ابن سعد،همان،ج 1،ص 184.

[43] سـوره احزاب،آیه 6.

[44] علامه طباطبایی‌،المیزان‌ فی‌ تفسیر القرآن،ج 16،ص 277.

[45] ابن سعد،همان،ج 1،ص 392.

[46] علی بن الحسن شافعی،معروف بن ابن‌ عساکر‌،تاریخ مدینه،ج 2،ص 104،دمشق،بیروت:دار الفکر،1415 ه‍ ق.

[47] سوره نساء،آیه 7.

[48] ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج 3،ص 274،تهران‌:دار‌ الکتب‌ الإسلامیة،1374 ه‍ ش.

[49] احمد بن حجر عسقلانی،الإصابة فی تمییز الصحابة،ج 1،ص 293،بیروت:دار الکتب العلمیة،1415 ‌‌هـ‍‌ ق؛واحـدی نـیشابوری،أسباب النزول،ص 155،بیروت:دار الکتب العـلمیة،1411 هـ‍ ق.

[50] سوره نساء،آیه 11.

[51] طبرسی،همان،ج 3،ص 24.

[52] المیزان،ج 4،ص 207.

[53] سوره نساء،آیـه 127‌.

[54] المیزان،ج 5،ص 98‌.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۰۲
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی