مفهوم زندگی

اگر بخواهیم به پاسخ مناسبی برای پرسش بالا دست یابیم، ابتدا باید شناختی از مفهوم «زندگی» داشته باشیم؛ چرا که فلسفه وجودی روش و متد در زندگی، دستیابی به اهدافی است که هر شخص یا گروهی در زندگی خود دارد.

گرچه حقیقت حیات و زندگی بر کسی معلوم نیست اما با مروری اجمالی به کاربرد این واژه در میان مردم، زندگی به «حالت موجود زنده که با رشد و نمو و پاسخ به محرکها مشخص می شود»[1]معنا شده است. نکته مهمی که باید در فهم و شناخت حقیقت مفهوم زندگی مورد توجه قرار گیرد فرق بین « زنده بودن» با «زندگی» است. « زنده بودن» وصفی است برای موجودی که امکان ظهور و بروز آثار حیات در اوست و لو اینکه از آن آثاری صادر نشود. اما زندگی کردن به معنای به جریان انداختن این وصف و بروز دادن آثار آن است که عبارتند از درک و آگاهی و قدرت بر حرکت و عکس العمل و نظایر آن.

حقیقت زندگی انسانی در قرآن

با دیدن هر موجودی اعم از گیاه و حیوان و انسان که از خود حرکت و جنبش نشان می دهد، عبارت «زنده بودن» را در موردش به کار می بریم، اما باید دانست که کیفیت و جلوه های حیات گیاهان و حیوانات با هم متفاوت است و همان طور که حیوان نسبت به گیاه، از درجه بالاتری از زنده بودن برخوردار است، انسان نیز در مقایسه با حیوان چنین است. اما سؤال این جاست که فرق حیات انسانی و ویژگی های مخصوص این نوع زندگی نسبت به حیات حیوانی در چیست؟

«در قرآن یک نوع حیات دیگر غیر از این حیات برای انسان اعلام شده است. انسان از نظر منطق قرآن کریم ممکن است زنده باشد ـ یعنی در میان مردم راه برود، قلبش ضربان داشته باشد، اعصابش کار کنند، خون در بدنش در جریان باشد ـ ولی در عین حال مرده باشد. این تعبیر اساساً از خود قرآن است. مثلًا قرآن می گوید: «لِینْذِرَ مَنْ کانَ حَیاً» مردم را به دو دسته تقسیم می کند: مردم زنده و مردم مرده، و بعد می گوید این قرآن روی افرادی اثر دارد که شائبه ای از حیات در آنها باشد... و باز تعبیر دیگری قرآن کریم دارد که...: «اوَ مَنْ کانَ مَیتاً فَاحْییناهُ» آیا آن کسی که مرده ای بود ولی ما او را به وسیله قرآن زنده کردیم: «وَ جَعَلْنا لَهُ نوراً یمْشی بِهِ فِی النّاسِ» و برای او نوری قرار دادیم که به موجب آن نور در میان مردم راه می رود، یعنی وقتی در میان مردم راه می رود کسی است که همراه خودش چراغ دارد و در روشنایی حرکت می کند، آیا چنین کسی «کمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنْها». یکی دیگر از آیاتی که رسماً مردم را به دو دسته منقسم کرده است، دسته زندگان و دسته مردگان، و قرآن را عامل حیات و پیغمبر را محیی یعنی حیات بخش و زنده کننده معرفی کرده است، آیه ای است که شاید صریح ترین آیات قرآن در این مورد است. می فرماید: «یا ایهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا لِلهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ»... آیا زندگی یعنی نفس کشیدن و هوا را فرو بردن و بیرون دادن؟ نه، این معنی زندگی نیست، اینها برای ما شرایط زندگی است نه خود زندگی. خود زندگی بینایی (به معنی دانایی) و توانایی است».[2]

اگر ما حیات انسانی را به گونه ای که در بالا تبیین نموده ایم، معنا کنیم در این صورت ملاک انسان زنده و مرده نیز مشخص می شود و به قول علامه طباطبایی: «زنده بودن انسان عبارت است از اینکه در مجرایی قرار داشته باشد که فطرت، او را به سوی آن مجری هدایت می کند، مثل اینکه دارای عقلی سلیم و نفسی زکیه و مهذب باشد».[3]

ضرورت انتخاب سبک در زندگی

پرسش مهم دیگری که در راستای طرح سبک زندگی مطرح است این است که چرا باید روش مند و با سبک زندگی کنیم؟ به راستی اگر کسی در زندگی خود سبک و شیوه کلی نداشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

در این باره باید گفت: اولاً، عمر و سرمایه هایی که هم اکنون در اختیار ما قرار گرفته است از جهت کمی و کیفی محدود و موقت بوده و «فرصت، همانند ابر باران زایی می گذرد»؛[4]این سرمایه ها تنها، زمینه ای است که در صورت بهره برداری درست از آن باعث دستیابی ما با آرزوهای ما خواهد شد و در غیر این صورت چه از آن استفاده نکنیم و چه بد استفاده کنیم، موجب ناکامی و نابودی ما خواهد شد. از سفارش پیامبر اسلام (ص) به امیرالمؤمنین علی (ع) است که: «چهار را قبل از چهار چیز دریاب، جوانی قبل از پیر شدنت و صحت قبل از بیماری ات و بی نیازی قبل از فوت و حیات قبل از مرگت».[5]

ثانیاً، سبک زندگی که در اصطلاح امروزی بر مجموعه رفتارهای برآورده از باورهای خاص، اطلاق می شود، ناظر بر رفتارها و جلوه های ظاهری بوده و آن نیز نمایان گر نوع بینش ها و گرایش ها و در نتیجه نشان دهنده هویت ماست. همان گونه که پوشیدن پیراهن مشکی در ایام محرم، عشق ما به امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا را بیان می کند، استفاده از نمادهایی که متعلق به فرهنگ ضد دینی غرب است، نشانه اعلام علاقه و وفاداری نسبت به آن اعلام بوده و نوعی آمادگی برای عضویت در جبهه آنهاست به همین علت بوده که پیامبر اکرم (ص) به امت خود سفارش فرمود: «لَا تَتَشَبَّهُوا بِالْیهُودِ وَ النَّصَارَی؛ ظاهر خود را شبیه یهود و نصارا نکنید».[6]

مفهوم سبک زندگی مهدوی

تبیین سبک زندگی در قبل، بررسی مفهوم «سبک زندگی مهدوی» را حدودی سهل می نماید. اما آنچه که در وضوح این اصطلاح به ما کمک می کند قید «مهدوی» است؛ به همین خاطر این کلید واژه باید به درستی شناسایی شود.

واژه مهدوی که گاهی به صورت مهدویت نیز استعمال می شود از نسبت یک چیز با مجموع معارف مربوط به امام مهدی (عج) حکایت می کند که در بحث ما این نسبت، بین نوعی از سبک زندگی ما در ارتباط با این معارف است. بنابراین مقصود این اصطلاح در مقاله جاری، شیوه زندگی شخصی امام مهدی نیست. اما معارف مهدوی نیز به مجموعه باورها و آموزه هایی گفته می شود که با حضرت مهدی امام دوازدهم شیعیان ارتباط دارد و البته می تواند به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به امام زمان (عج) مربوط باشد. با این توضیح به هر حال اگر بخواهیم تعریفی از سبک زندگی مهدوی ارائه دهیم باید بگوییم «سبک زندگی مهدوی، عبارتند از انتخاب روشی کلی و نسبتاً پایدار در رفتار، توسط فرد یا جمع که بر پایه فرهنگ اسلامی با محوریت نظر و رضایت حضرت مهدی نسبت به هستی، انسان و زندگی، استوار بوده و در تعامل با جامعه و برای رسیدن به اهداف امام زمان که همان اهداف حقیقی زندگی ماست، به ظهور می رسد.»

اهمیت سبک زندگی مهدوی

درباره اهمیت سبک و شیوه زندگی در قبل نکاتی بیان شد لکن می توان از منظر سبک زندگی مهدوی نیز به آثار و کارکردهای آن اشاره نمود که عبارتند از:

1.انحصار سرنوشت سعادتمندانه در سبک زندگی مهدوی

شاید بتوان مهمترین اثر در مسیر درک اهمیت سبک زندگی مهدوی را حصول عاقبتی خوش و سرنوشتی نیک، دانست. این مطلب به روشنی در حدیث معروف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»[7] به دست آورد زیرا در این سخن نورانی، عاقبت کسی که معرفت امام زمانش را نیافته و او را پیشوا و واجب الاطاعة در طول زندگیش و در تمام عرصه هایش نداند، خروج از دنیا با حالت غیر مسلمان معرفی کرده است و اعمال چنین فردی مورد قبول حضرت حق نخواهد بود. معلوم است که از طرفی کسی به مرگ جاهلی و غیر اسلامی می میرد که به صورتی غیر اسلامی زندگی کرده باشد و از طرف دیگر دین به عنوان برنامه زندگی موفق، تنها به وسیله امام معصوم به دست می آید بنابراین خروج از محور رضایت امام عصر حتی در رفتارهای ظاهری زندگی به نوعی خروج از زندگی اسلامی محسوب شده که نتیجه آن، همان مردن به گونه جاهلی یعنی عصر قبل از اسلام خواهد بود.

2. ارائه الگویی عینی برای رغبت جهانی به حکومت مهدوی و تسریع در امر ظهور

همه ما می دانیم که قیام جهانی حضرت قائم (عج) و تحقق حکومت جهانی مهدوی، امری الهی و مردمی است و باید زمینه های مردمی ظهور برای چنین قیامی وسیعی فراهم باشد. نکته قابل توجه در اینجا آن است که یکی از این زمینه های مهم، آمادگی و شوق عمومی به حکومت مهدوی است: «انا نرغب الیک فی دولة کریمة...»؛[8] معلوم است که تحقق این رغبت عمومی با ارائه نمونه عینی هر چند کوچک از مدینه فاضله امام مهدی تا حد زیادی میسر خواهد بود. تلاش برای تحقق و نهادینه کردن سبک زندگی مهدوی، کوششی برای همین امر زمینه سازی برای فرج و ظهور است. این مهم در اهداف انقلاب اسلامی که به تصریح امام خمینی (ره) انقلابی برای زمینه سازی انقلاب حضرت مهدی (عج) بوده نیز مورد نظر قرار گرفته است.[9]

آنچه تاکنون بیان گردید تبیین اجمالی سبک زندگی مهدوی و ضرورت پرداختن به آن بود اما سخن تفصیلی و نیز صحبت از مبانی، حدود و مصادیق سبک زندگی مهدوی، خود مجالی دیگر را می طلبد.

پی نوشت ها

[1] فرهنگ فشرده سخن، ص 1210.

[2] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج25، ص 447-450.

[3] علامه طباطبایی، المیزان، ج10، ص 73.

[4] حضرت علی:«الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَاب»؛ حکمت 21.

[5] من لایحضره الفقیه؛ ج 4؛ ص357.

[6] شیخ صدوق، خصال، ج2، ص498.

[7] کلینی، کافی؛ ج 1؛ ص377.

[8] دعای افتتاح، مفاتیح الجنان.

[9] صحیفه امام، ج 21، ص327.