مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۰۸ ب.ظ

باور دیگران درباره مهدویت 2

Image result for ‫عکس نیمه شعبان مبارک‬‎

مهدویت در نگاه دیگران

مهدویت از منظر فرق شیعه

  • مهدویت از دیدگاه زیدیه

زیدیه مانند دیگر فرق اسلامی به اصل مهدویت اعتقاد دارند. آنان، متولد شدن امام مهدی در گذشته و غیبت آن را نمی‎پذیرند و تنها معتقد به موعود بودن و ظهور امام مهدی در آخرالزمان هستند. از نگاه زیدیه، غیبت امام با شرط خروج امام و دعوت به امامت خود منافات دارد.[۵۰] از این رو انطباق مصداق امام موعود و منتظر در امام دوازدهم شیعیان اثناعشری، را رد کرده یا حداقل تأیید نمی‌کنند. آنان تنها معتقدند امام منتظَر در آخرالزمان به دنیا آمده و قیام خواهد کرد.

به طور کلی مهدویت در زیدیه، مهدویت نوعیه است. آنها آخرین امام از سلسله ائمه را که جهان را پراز عدل و داد کند مهدی موعود می‌دانند و معتقدند باید از هر سیدی که دعوت به خود کند پیروی کرد چه بسا او همان مهدی موعود باشد[۵۱] اگر جهان را پر از عدل و داد کرد و کار را به اتمام رساند، مهدی موعود بودن او معلوم می‌شود، در غیر این صورت منتظر سید دیگری می‌مانند.[۵۲]

با این حال در طول تاریخ گروه‌هایی از زیدیه، ادعای مهدویت امامانی که در قیام‌ها کشته شده را مطرح می‌کردند و معتقد بودند آنان روزی بازخواهند گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. آنان در مورد زید بن علی،[۵۳] نفس زکیه،[۵۴] محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(م۲۱۹ق)،[۵۵] یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین(م۲۵۰ق)[۵۶]و حسین بن قاسم عیانی (م۴۰۴ق) ادعای مهدویت کرد‎ه‌اند.[۵۷]

  • مهدویت از دیدگاه اسماعیلیه

مسئله مهدویت به عنوان یک آموزه اصیل در اسماعیلیه شمرده می‎شود. مهدویت گرایی در این فرقه، اندیشه ثابت نبوده بلکه به موازات انشعابات در این فرقه نظریات متعددی درباره مهدویت ارائه شده است. بر این اساس اسماعیلیه خالصه نخستین گروهی در این فرقه بودند که‌اندیشه مهدویت را مطرح کردند. آنان پس از مرگ اسماعیل فرزند امام صادق(ع) معتقد شدند وی نمرده و نخواهد مرد زیرا او مهدی قائم است. بر این اساس آنها از واژگانی نظیر قائم، حی، غائب، ستره، منتظر و مهدی که در روایات به عنوان ویژگی منجی آخرالزمان عنوان شده بود، استفاده می‎کردند.[۵۸][۵۹][۶۰]

گروه دیگر به نام مبارکیه با پذیرش مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را به عنوان امام پس از او دانستند. بیشتر مبارکیه که بعدها قرامطه خوانده شدند پس از مرگ محمد، معتقد شدند او نمرده بلکه در غیبت به سر می‎برد و در آینده به عنوان قائم ظهور خواهد کرد.[۶۱] برخی از خلفای فاطمی نیز از مسأله مهدویت برای خود بهره برداری نموده و ادعای مهدویت کردند که از آن جمله می‎توان به عبیدالله مهدی بنیانگذار دولت فاطمیان و فرزندش محمد بن عبیدالله ملقب به قائم اشاره کرد.[۶۲]

اسماعیلیه همانند امامیه در پذیرفتن اصل غیبت با امامیه هم نظرند اما با توجه به تفاوت مصداق امام منتظر قائم با امامیه، برخی آنان معتقد به غیبت اسماعیل بن جعفر(ع) و برخی دیگر معتقد به غیبت محمد بن اسماعیل شدند.[۶۳]

  • دیدگاه شیخیه

مهدویت از دیدگاه صوفیه

اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آن‌که باوری دینی باشد، آموزه‌ای عرفانی است؛ با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.[۶۴] ازآنجاکه مهدویت به‌صورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.[۶۵] در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و... زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا می‌یابد.[۶۶] حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۶۷] ابن‌عربی نیز مباحث مهدویت و خاتم‌الأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسش‌های حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن می‌گوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارۀ خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمی‌برد و نمی‌توان گفت «مهدی»‌ای که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۶۸] ابن‌عربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه(ص) و هو من أهل البیت» نام‌گذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی می‌داند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر می‌کند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی می‌کند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابن‌عربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) می‌داند که خَلقا و خُلقا شبیهترین به پیامبر اکرم(ص) است.[۶۹] در مورد اینکه ابن‌عربی، حضرت مهدی را از فرزندان امام حسن(ع) دانسته است دو نکته می‌توان گفت:

  1. طبق آنچه ملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابن‌عربی نقل کرده‌اند، نه‌تنها جد حضرت مهدی را امام حسین(ع) دانسته است، بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه می‌شمارد؛
  2. حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جد حضرت مهدی را امام حسن(ع) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «... مهدی از فرزندان حسین و حسن است.»[۷۰] قابل‌حل است.[۷۱]

سید حیدر آملی (ولادت ۷۲۰ ق) در جامع الاسرار و منبع الانوار بحث مهدی قائم، صاحب الزمان و قطب وقت را مطرح می‌کند. او بر این باور است که ولایت مطلقه نیز مربوط به حقیقت کلیه حضرت ختمی‌مرتبت(ص) است. مظهر آن از نظر ابن‌عربی، حضرت عیسی(ع) و از نظر سید حیدر آملی، امام علی(ع) است. مظهر ولایت مقیده نیز که از نظر ابن‌عربی، خود ابن‌عربی است و از نظر سید حیدر، حضرت مهدی(ع). سید حیدر نظرات ابن‌عربی در این موضوع را خلاف عقل و نقل و کشف می‌داند.[۷۲] نظرات صوفیه در جزئیات آموزۀ مهدویت به موضع امامیه نزدیک‌ است. شخصیت‌های مهم صوفیه مانند سعدالدین حمویه (م ۶۵۰ ق)، از مریدان شیخ نجم‌الدین کبری[۷۳] شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۰-۸۳۲ ق) در رساله مهدیه،[۷۴] ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴-۷۲۲ ق) در کتاب فرائد السمطین،[۷۵] عبدالوهاب شعرانی (۸۹۸- ۹۷۳ ق) در الیواقیت و الجواهر،[۷۶] شیخ محمد لاهیجی (م ۹۱۲ ق) در شرح گلشن راز[۷۷] نظرات خود را درباره موضوع مهدویت بیان کرده‌اند که بسیار نزدیک به نظر امامیه است. در میان صوفیه، سابقه ادعای مهدویت هم دیده می‌شود. سید محمد نوربخش که از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است، در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت می‌کند و بر ادعای خود ادله‌ای نیز می‌چیند.[۷۸] جریان تصوف همواره کوشیده تا بُعد عرفانی، فرا تاریخی و قدسی این مفهوم را در درجۀ اول اهمیت بداند. ازآنجاکه جهان‌بینی صوفیانه، معطوف به ابعاد فرا تاریخی (انفسی) است، شخصیت تاریخی مهدی را نیز به ابعاد فرا تاریخی و باطنی تأویل می‌کند. بر این اساس تمام ویژگی‌ها و علائمی را که دربارۀ ظهور حضرت مهدی تاریخی در روایات شیعی مطرح شده است، بیشتر به ابعاد انفسی احاله می‌کند تا جایگاه مقدس آن نیز محفوظ بماند و از عرفی و سطحی شدن آن جلوگیری شود. این موضوع را برای مثال در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، سلطان علیشاه گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی می‌توان دید.[۷۹]

دیدگاه اهل سنت

اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آن‌که باوری دینی باشد، آموزه‌ای عرفانی است، با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.[۸۰] ازآنجاکه مهدویت به‌صورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.[۸۱] در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و... زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا می‌یابد.[۸۲] ظاهراً حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۸۳] ابن‌عربی نیز مباحث مهدویت و خاتم‌الأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسش‌های حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن می‌گوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارة خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمی‌برد و نمی‌توان گفت «مهدی» که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۸۴] ابن‌عربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه(ص) و هو من أهل البیت» نام‌گذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی می‌داند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر می‌کند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی می‌کند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابن‌عربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) می‌داند که خَلقا و خُلقا شبیهترین به پیامبر اکرم(ص) است.[۸۵] در مورد اینکه ابن‌عربی، حضرت مهدی را از فرزندان امام حسن(ع) دانسته است دو نکته می‌توان گفت:

  1. طبق آنچه ملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابن‌عربی نقل کرده‌اند، نه‌تنها جد حضرت مهدی را امام حسین(ع) دانسته است بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه می‌شمارد؛
  2. حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جد حضرت مهدی را امام حسن(ع) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «... مهدی از فرزندان حسین و حسن است.»[۸۶] قابل‌حل است.[۸۷]

سید حیدر آملی (ولادت ۷۲۰ ق) در جامع الاسرار و منبع الانوار بحث مهدی قائم، صاحب الزمان و قطب وقت را مطرح می‌کند. او بر این باور است که ولایت مطلقه نیز مربوط به حقیقت کلیه حضرت ختمی‌مرتبت(ص) است که مظهر آن از نظر ابن‌عربی، حضرت عیسی(ع) و از نظر سید حیدر آملی، امام علی(ع) است و مظهر ولایت مقیده نیز که از نظر ابن‌عربی، خود ابن‌عربی است و از نظر سید حیدر، حضرت مهدی(ع). او نظرات ابن‌عربی در این موضوع را خلاف عقل و نقل و کشف می‌داند.[۸۸] به‌طور کلی می‌توان گفت که صوفیه در جزئیات آموزه مهدویت به موضع امامیه نزدیک‌ترند. شخصیت‌های مهم صوفیه مانند سعدالدین حمویه (م ۶۵۰ ق)، از مریدان شیخ نجم‌الدین کبری[۸۹] شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۰-۸۳۲ ق) در رساله مهدیه،[۹۰] ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴-۷۲۲ ق) در کتاب فرائد السمطین،[۹۱] عبدالوهاب شعرانی (۸۹۸- ۹۷۳ ق) در الیواقیت و الجواهر،[۹۲] شیخ محمد لاهیجی (م ۹۱۲ ق) در شرح گلشن راز[۹۳] نظرات خود را درباره موضوع مهدویت بیان کرده‌اند که بسیار نزدیک به نظر امامیه است. در میان صوفیه سابقه ادعای مهدویت هم دیده می‌شود. سید محمد نوربخش، از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است. او در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت می‌کند و بر ادعای خود ادله‌ای نیز می‌چیند.[۹۴] جریان تصوف همواره کوشیده تا بُعد عرفانی و فرا تاریخی و قدسی این مفهوم را در درجۀ اول اهمیت بداند و ازآنجاکه جهان‌بینی صوفیانه معطوف به ابعاد فرا تاریخی (انفسی) است، به طبع شخصیت تاریخی مهدی را به ابعاد فرا تاریخی و باطنی تأویل کرد و بر این اساس تمام ویژگی‌ها و علائمی که دربارۀ ظهور حضرت مهدی تاریخی در روایات شیعی مطرح شده بود، بیشتر به ابعاد انفسی احاله کرد تا جایگاه مقدس آن نیز محفوظ بماند و از عرفی و سطحی شدن آن جلوگیری شود. این مدعا را برای مثال در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، سلطان علیشاه گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی می‌توان دید.[۹۵]

دیدگاه اسلام‌شناسان و شرق‌شناسان

موضوع پژوهش برخی از شرق شناسان مساله مهدویت بوده است و دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه دارند. هانری کربن با نگاه پدیدارشناسانه مهدویت را از محوری‌ترین عناصر اعتقادی عرفان و حکمت شیعی تلقی می‌کند از نظر وی مهدویت به معنای تفسیر باطن دین و ظهور امام احیای دوباره حیات انسان‌ها است.[۹۶] از نگاه او با ظهور همه مبانی پنهان یا معانی معنوی وحی الهی اشکار می‌شود.[۹۷]. دارمستتر نویسنده فرانسوی با نگاهی تاریخی معتقد است که مهدویت در قرآن نیامده است و در سخنان پیامبر نیز نشانه‌های روشنی در این زمینه وجود ندارد. وی مهدویت را زاییده‌اندیشه فکری شیعه و متاثر از اساطیر ایرانی می‌داند.[۹۸]

فان فلوتن خاورشناس هندی مدعی است که‌اندیشه مهدویت به وسیله شیعیان کوفه ترویج شده است تا بتوانند از پتانسیل و توانایی‎هایش در مقابله با خلافت خلفاء بنی امیه ساکن شام استفاده کنند.[۹۹] ایگناتس گلدتسیهر خاورشناس مجارستانی با نگاهی تاریخی معتقد است که اعتقاد به مهدویت ریشه در عناصر فکری یهودی و مسیحی بازگشت دارد و در آن پاره‌ای از ویژگی مبحث سوشیانس که مورد استفاده زرتشتیان است دیده می‌شود.[۱۰۰] دیوید سامویل مارگولیوث معتقد است که مهدویت از زمان محمد‌بن حنفیه توسط مختار بن عبیدالله و توسط عده‌ای از طرفداران محمد بن حنفیه-فرقه کیسانیه- به وجود آمده که پس از کشته شدن او عنوان مهدی راه به او اطلاق کرده‌اند.[۱۰۱]

مهدویت؛ نقدها، اعتراض‌ها و پاسخ‌ها

  • عدم اشاره قرآن به مهدویت

قرضاوی، عالم اهل سنت، معتقد است که در آیات قرآن اشاره‌ای به مهدویت نشده.[۱۰۲] در مقابل، بسیاری از علمای اهل سنت، مانند امام فخررازی و قرطبی، معتقدند که برخی از آیات قرآن، مانند آیات ۶۹ و ۱۱۴ سوره بقره، آیه ۳۳ سوره توبه، و آیه ۶۱ سوره زخرف، به موضوع آخرالزمان و ظهور منجی پرداخته‌اند.[۱۰۳]

  • تعارض در روایات مهدویت و عدم نقل آنها در صحیحین

رشید رضا در تفسیر المنار مدعی است که روایات مهدویت متعارض‌اند و یکدیگر را دفع می‌کنند.[۱۰۴] متفکران شیعی در پاسخ گفته‌اند صرف تعارض، باعث رد حدیث نمی‌شود؛ چه اینکه در برخی موارد اعتقادی نیز احادیث باهم تعارض دارند. همچنین تعارض واقعی زمانی است که قوت و ضعف هر دو دسته احادیث مساوی باشد؛ درحالی که در این موارد یک دسته از روایات قوت بیشتری دارند.[۱۰۵]

احمد امین در کتاب ضحی الاسلام و رشید رضا در تفسیر المنار معتقدند که این روایات در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) نیامده‌اند؛ بنابراین اعتبار ندارند.[۱۰۶] ابن صلاح درباره این موضوع آورده است: «بخاری و مسلم همه احادیث صحیح را در صحاحشان جمع‌آوری نکرده‌اند».[۱۰۷] از بخاری نقل است: «من در این کتاب جز حدیث صحیح ذکر نکرده‌ام؛ ولی آنچه را از احادیث صحیح نیاورد‌ه‌ام بیشتر است»[۱۰۸] و از مسلم نیز نقل شده: «چنین نیست که هر حدیثی که نزد من صحیح باشد آن را در اینجا بیاورم».[۱۰۹] همچنین حاکم نیشابوری، از محدثان بزرگ اهل سنت، در کتابالمستدرک علی الصحیحین، صدها حدیث را ذکر می‌کند که بر اساس شرایط این دو کتاب صحیح‌اند؛ ولی در آنها نیامده‌اند.[۱۱۰] منحصر دانستن احادیث صحیح در این دو کتاب، به معنای تشکیک و تردید در همه کتاب‌های حدیثی دیگر است.

  • ایجاد اندیشه مهدویت در دوران حیرت و شیعی بودن این اندیشه

احمد الکاتب ریشه مهدویت را نه در آیات و روایات، بلکه در شهادت امام حسن عسکری و پدید آمدن دوران حیرت می‌داند. او معتقد است هنگامی که امام عسکری فوت کرد، فرزندی نداشت و مردم دچار حیرت شدند. در این میان عده‌ای از یاران امام عسکری ادعای وجود فرزند برای او را مطرح کردند. آنان ادعا کردند که این فرزند قبل از مرگ امام عسکری به دنیا آمده است. به همین دلیل اعتقاد به مهدی غایب به وجود آمد.[۱۱۱]

نعمانی، محدث شیعی، با اینکه حیرت و سرگردانی را تصدیق می‌کند، این حیرت را نتیجه عدم توجه به روایات مربوط به غیبت می‌داند.[۱۱۲] نعمانی کتاب الغیبه را برای این می‌نویسد که توجه شیعیان را به این احادیث جلب کند. شیخ صدوق نیز ضمن تصدیق وجود حیرت، معتقد است عدم مراجعه مردم به سخنان ائمه موجب حیرت شده است؛ زیرا در سخنان پیامبر(ص) و ائمه بر امر غیبت بسیار تأکید شده است.[۱۱۳]


رشید رضا می‌نویسد: «شیعیان می‌کوشیدند خلافت را در آل الرسول از علی قرار دهند، بنابراین احادیثی را برای آماده‌سازی این کار وضع کردند».[۱۱۴] احمد امین نیز در تأیید این نظریه می‌نویسد: «این رهبران ماهر (منظور رؤسای شیعه‌) افکار توده مردم را به کار گرفتند... و احادیثی را وضع کردند که از رسول خدا روایت می‌کردند».[۱۱۵]

بستوی، نویسنده کتاب المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، در پاسخ به این ادعا می‌نویسد: «از مجموع ۴۶ حدیث صحیحی که درباره مهدی وجود دارد، جز ۱۱ حدیث که برخی افراد متهم به شیعه بودن در اسناد آنها وجود دارد، دیگر احادیث هیچ‌گونه اتهامی در این باب در سندشان وجود ندارد»؛[۱۱۶] یعنی ۳۵ حدیث از طریق اهل سنت نقل شده است. احادیث مهدویت در در کتاب‌هایی مانند جامع الاصول نوشته ابن اثیر، المصنف نوشته صنعانی، المصنف نوشته ابن ابی‌شیبه و مسند نوشته احمد بن حنبل آمده است و دست‌کم ۳۲ نفر از اصحاب رسول خدا این احادیث را نقل کرده‌اند.

  • پیامدهای باور به مهدویت

ناقدان معتقدند انتظار موعود، موجب خمودگی و رکود اجتماعی شده است. رشید رضا می‌نویسد: «گسترش این اندیشه میان مسلمانان، باعث سستی آنان نسبت به واجبات الاهی شده است».[۱۱۷]

مرتضی مطهری در پاسخ به این نگاه، مفهوم انتظار را به دو نوع انتظار سازنده و انتظار ویرانگر تقسیم کرده است و معتقد است که انتظار سازنده در مقابل انتظار مخرب است: «از آیات استفاده می‌شود که ظهور مهدی موعود حلقه‌ای است از حلقات مبارزه اهل حق با باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود».[۱۱۸] نیز او معتقد است که با موعودباوری تکلیف از انسان برداشته نمی‌شود: «به انتظار ظهور حجت، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی‌شود، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی».[۱۱۹]

منتقدان مهدویت، ظهور مدعیان مهدویت را باعث تفرقه بین مسلمانان می‌دانند. رشید رضا می‌نویسد: «اعتقاد به مهدی باعث پیدایش فتنه‌های عظیمی شده که در مناطق و زمان‌های مختلف افرادی به پا خواسته و مدعی مهدویت شده‌اند و بر اهل و نزدیگان سلطان وقت خروج کرده و فریب خوردگانی وی را اجابت کرده و میان آنها و حاکمان جور خون به راه افتاده».[۱۲۰] احمد امین نیز با همین مضمون اعتراضاتی را به تفکر مهدویت وارد می‌کند: «اگر شمار کسانی که در تاریخ اسلام خروج کرده‌اند و ادعای مهدویت داشته‌اند بر شماریم،... سخن به درازا می‌کشد».[۱۲۱]

برخی از صاحب‌نظران از این موضوع عکس آنچه اینان نتیجه گرفته‌اند را برداشته کرده‌اند. ایشان معتقدند این موضوع اثبات‌کننده حقانیت این اعتقاد و اندیشه است؛ زیرا نشان می‌دهد که عده‌ای می‌خواهند از یک باور حقیقی سوءاستفاده کنند.[۱۲۲] همچنین این آفت دامن نوبت را نیز گرفته است و بسیار دیده می‌شود که عده‌ای ادعای پیامبری می‌کنند. آیا می‌توان به سبب این ادعاها دست از آموزه نبوت برداشت؟

مهدویت؛ رویکردها و تحولات گفتمانی

مفهوم مهدویت آموز‌ۀ مشترک میان فرق اسلامی است. مهدی‌باوری را حتی می‌توان در سایر ادیان آسمانی هم مشاهده کرد. این مفهوم در طول تاریخ دچار تطور شده و همواره یک معنا نداشته. هرچند در نصوص دینی و توسط شخص پیامبر، هم مفهوم مهدویت و هم مصداق آن دقیقاً مشخص شده بود، اما در طول تاریخ شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سبب شد مدعیان مختلف مهدویت ظهور کنند و حتی تعریف جدیدی از آن ارائه شود. همین امر حتی باعث پیدایش مذاهب و فرق مختلف مذهبی همچون کیسانیه، واقفیه، مبارکیه و ادیانی مثل قادریه و بهائیت شده است.‌[۱۲۳]

گروهی مهدویت را امری اکتسابی می‌دانستند. در چنین تلقی‌ای مهدویت برخی شرایط عمومی و غیرانحصاری دارد که افراد با احراز آن شرایط می‌توانند مصداق مهدی موعود باشند. یکی از افراد این رویکرد محمدبن عبدالله بن حسن (۹۳-۱۴۵ق) معروف به نفس زکیه است.[۱۲۴]

در نظریۀ دیگری که مبدع آن سید محمد مشعشع (۸۷۰ق) است، مهدویت در شخصی غیر از مهدی موعود که حاجب، حامل و وکیل اوست، تحقق پیدا می‌کند. مشعشع میان گوهر امام زمانی و فرزند امام حسن عسکری تمایز قائل بود. گوهر امام زمانی در هر زمان می‌توانست در کالبد کسی ظهور کند، لذا عنوان مهدی به مصداق خاصی منحصر نمی‌شد.[۱۲۵]

در دیدگاه دیگری از معنای اصطلاحی مهدی در روایات صرف‌نظر می‌کنند و تنها بر معنای لغوی مهدی، یعنی هدایت‌شده، تأکید دارند. براساس این نگاه مهدی کسی است که از جانب خدا هدایت شده و با ظلم و ظالمان مبارزه می‌کند و از مظلومان در برابر ظالمان دفاع می‌کند. لذا این نگاه به نوعی موعود مصطلح در کلام انبیاء را انکار می‌کند. سید محمد نوربخش (۸۶۹ق) را می‌توان با تسامح از قائلین این قول دانست.[۱۲۶]

در تلقی دیگری مؤلفۀ غیبت در مهدویت را نه ترفندی برای حفظ جان مهدی و فراهم شدن شرایط لازم ظهور، بلکه آن را مجازاتی الهی می‌دانند. طبق این نظر چون آن حضرت در انجام رسالت خود کوتاهی کرده، مستحق مجازات غیبت است. مثلاً در مورد محمد بن حنفیه چنین ادعایی شد.[۱۲۷]

در تعریف دیگری از مهدویت، تمام آثار مادی و معنوی ظهور مهدی در یک سلسله یا خاندان خاص متجلی می‌شود. خلفای فاطمی قرن چهارم از شواهد تاریخی این رویکرداند که حکومت خود را با ادعای مهدویت آغاز کردند.[۱۲۸]

طبق دیدگاه دیگری مهم نیست که شرایط ذکر شده برای مهدویت در نصوص، احراز شود. بلکه این روابط و مناسبات سیاسی و فکری است که شرایط، اهداف و ویژگی‌های مهدی و مهدویت را تعیین می‌کند.[۱۲۹] لذا چه بسا میان آن مهدویتی که در نصوص آمده و آن مهدویتی که بسته به شرایط خاص اجتماعی تعریف می‌شود، تفاوت‌های جزئی یا حتی بنیادین وجود داشته باشد. از شواهد تاریخی این دیدگاه می‌توان به ادعای مهدویت منصور عباسی برای فرزندش و یا مهدویت ابداع‌ شده توسط خالدبن معاویه اشاره کرد.[۱۳۰]

در رویکرد دیگری که نوعی مهدویت ارتدادی بود، برخی از افراد یا نحله‌ها با گرایش‌های خاص فکری و مذهبی، از گفتمان مذهبی غالب در جامعه خارج می‌شدند و ادعای مهدویت می‌کردند. این مفهوم از مهدویت، بسته به هدفش به نصوص دینی نزدیک یا دور می‌شد. ادعایی که اسپهبدان گبر در مورد ابومسلم خراسانی داشتند، از این قسم است.[۱۳۱]

این تحول و تطور در نقطه‌ای از تاریخ متوقف نشد و تا زمان معاصر ادامه داشت. به عنوان مثال پدیدۀ انقلاب اسلامی در ایران به آموزۀ مهدویت بی‌ارتباط نیست. از طرفی در تفکر اسلامی، تحقق جامعۀ موعود، کامل‌ترین مرحلۀ تمدن اسلامی به شمار می‌رود. از طرف دیگر انقلاب اسلامی ایران نیز به عنوان حکومتی که اجرای احکام اسلامی را تسهیل می‌کند، رویکرد تمدنی دارد. آموزۀ مهدویت نه تنها در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب، بلکه در استمرار و بقاء آن هم نقش محوری داشت. بنابراین میان آموزۀ مهدویت و رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی ربط و نسبت هست. به طوری‌که می‌توان گفت آموزه‌های مربوط به مهدویت راهنمای انقلاب اسلامی بود.[۱۳۲]

پس از انقلاب در میان صاحب‌نظران رهیافت‌ها و رویکردهای مختلفی در حوزۀ مهدویت شکل گرفت. می‌توان از خلال مصاحبه با اساتید و صاحب‌نظران و منابع مکتوب و چند رسانه‌ای موجود، این رویکردها را استخراج کرد. رویکرد قرآنی، روایی، کلامی، فلسفی، فقهی، تاریخی، تمدنی، سیاسی، تربیتی، عرفانی، تبلیغی و اطلاع‌رسانی، راهبردی و آینده‌نگارانه، مدیریتی، اجتماعی، جامعه‌شناختی، روش‌شناختی، ادبی و آیینی و مناسکی، از جملۀ این رویکردها هستند.[۱۳۳]

آسیب‌شناسی مهدویت؛ مدعیان مهدویت، خرافات و بدعت‌ها

نوشتار اصلی: مدعیان مهدویت

از جمله مسائلی که بیانگر اهمیت «مسئله مهدویت» است، این است که در طول تاریخ، به نام کسانی برخورد می‌کنیم که با جعل و تطبیق نام «مهدی موعود» بر خود، و یا اطلاق این عنوان از سوی دیگران به آنها، داعیه‌های بزرگی داشته، یا برای آنها قائل بودند که این خود یکی از ادله مهم در اصالت مهدویت است. مهم‌ترین ویژگی این ادعا آن است که پیروان آنها، قائل شده‌اند که آنها نمرده‌اند و در جایی نسبتا نامعلوم در جهان زندگی می‌کنند و در آینده، ظهور خواهند نمود و بر ظالمان غلبه پیدا کرده و دین خود را در جهان گسترده خواهند کرد.

اطلاق مهدی موعود بر اشخاص، از همان دوران صدر اسلام آغاز شده است و به نظر می‌رسد اولین نفری که وی را مهدی خواندند، محمد حنفیه، پسر امام علی(ع) است که از سوی کیسانیه، «موعود» خوانده شده است. این فرقه اعتقاد داشتند محمد حنفیه مهدی موعود است و پس از مرگ او، ادعا کردند که او هرگز نمرده است، بلکه در کوه رضوی که در نزدیکی مدینه است، در میان دو شیر قرار گرفته، که حافظ و نگهبان او هستند.

پس از محمد حنفیه، اشخاص دیگری بودند که یا خود را مهدی می‌خواندند یا اینکه پیروانشان، به آن افراد، مهدی می‌گفتند. مهم‌ترین این افراد، محمد بن عبدالله محض، عبیدالله المهدی فاطمی، اسحاق سبتی، غلام احمد قادیانی، علی محمد شیرازی و مهدی سودانی است.

 پاورقی :

  • سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، ص۲۹۱.
  • عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت
  • جریان فکری سیاسی زیدیه
  • مجموع کتب ورسائل امام زید بن علی، ص۳۶۰؛ مروج الذهب، ج۳،ص۲۳۰؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۱۹۷.
  • مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۲۰۷ و ص۲۱۰۲۱۹؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۲؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  • مروج الذهب، ج۴، ص۶۱؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ الشافی، ج۱، ص۲۷۲و ص۲۷۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  • رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ الشافی، ج۱ ص۲۸۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  • رجوع کنید به: سید علی موسوی نژاد، مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، هفت آسمان،ش ۲۷، پاییز ۱۳۸۴ش، ص۱۲۷ ۱۶۲.
  • نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۱، بیروت، درالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۵۶.
  • المقالات و الفرق، ص۸۴، مرکز اننشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.
  • نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۲.
  • جامع التواریخ، ص۲۳.
  • سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش، ص۸۱.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲.
  • گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷.
  • المهدی(عج)،ص ۷۴.
  • آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقة و اطوار الطریق و اسرار الشریعة، ص۳۰۴.
  • همان، ص۸.
  • آشنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.
  • گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،‌ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.
  • همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237.
  • مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.
  • من مهدی هستم، ص۷۰۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲.
  • گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷.
  • المهدی(عج)،ص ۷۴.
  • آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقة و اطوار الطریق و اسرار الشریعة، ص۳۰۴.
  • همان، ص۸.
  • آشنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.
  • گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،‌ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.
  • همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237.
  • مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.
  • من مهدی هستم، ص۷۰۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۲.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۷.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۹۵.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۷.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۹.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۵۲.
  • حسینی قزوینی، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، ص۲۴
  • قرطبی، تفسیر القرطبی(الجامع الاحکام القرآن)، ج۸، ص۱۲۱؛ فخر رازی، تفسیر الرازی، ج۱۶، ص۴۰؛ ابن جوزی، زاد المسیر لابن الجوزی، ج۳، ص۲۹۰؛ به نقل از حسینی قزوینی، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، ص۲۳ -۴۱
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۴۹۹
  • اکبرنژاد، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»، ص۲۳
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۴۹۹؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۷
  • ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۱-۲۲
  • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ص۷۱
  • ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۱-۲۲
  • ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۷۵
  • احمد الکاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، ص۱۲۷
  • النعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۲
  • قاضی زاده، کاظم، «تحلیلی درباره احادیث غیبت در کتاب الغیبة نعمانی»، ص۱۹۷
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۵۰۲۵۰۳
  • احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۱
  • بستوی، المهدی المنتظر، ص۳۷۵
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۹۳
  • مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۷۵۸
  • مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۷۵۸
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶، ص۵۷۵۸
  • احمد امین، ضحی الاسلام، ج۱۳، ص۲۴۴
  • صدر، سید محمد باقر، بحث حول المهدی، ص۱۶؛ به نقل از: اکبرنژاد، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۴۹
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۱
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۲
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۴
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۶
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۷
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۹
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۰
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۳
  • الویری، گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷-۵۶
  1. الویری، گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷۹

یادداشت‌ها

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۰۲
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی