چون مریض به اظهار محبت و لطف احتیاج دارد و اظهار محبت و لطف در قلب او قرار می گیرد و قلب مریض را مطمئن می سازد که دیگران به او محبت و لطف دارند، پس هدیه بردن برای مریض از این محبت و دوستی و لطف، تعبیر می شود.

از بعضی از آزادشدگان امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که یکی از موالی امام صادق مریض شد، ما عده ای از موالی امام (علیه السلام ) از خانه جهت عیادت او خارج شدیم در راه امام صادق (علیه السلام ) به ما برخورد کردند و به ما فرمودند: ((می خواهید به کجا بروید؟)).

گفتیم: می خواهیم به عیادت فلانی برویم. فرمودند: ((بایستید، ما ایستادیم )).

پس فرمودند: ((آیا همراه شما تحفه ای یا هدیه ای یا مقداری از بوی خوش یا قطعه ای از عود هست؟ )).

گفتیم: همراه ما چیزی از اینها نیست.

پس فرمودند: ((مگر نمی دانید شخص مریض آرامش پیدا می کند به وسیله هر چیزی که برای او برده می شود؛ یعنی مریض بیماری اش بهتر می شود بخاطر هدیه ای که مردم برای او می فرستند)). [1]

بیمار نباید به عیادت کنندگانش شکایت کند

در بسیاری از روایات وارد شده که انسان را به پنهان کردن مرض دعوت می کند و فرموده اند کتمان مرض از گنجهای نیک می باشد. [2] و اینکه هر کس دردی را که به او رسیده سه روز، از مردم کتمان و به خدای عزّوجلّ شکایت کند، حق است بر خدا که ببخشد او را.[3] و اینکه هر کس یک شب مریض شد و آنچه در آن شب برای او اتفاق افتاد نزد احدی شکایت نکرد، خداوند عبادت شصت سال را برای او می نویسد. [4]و همانا مریض در زندان خداست مادامی که به عیادت کننده اش شکایت نکند.[5]

امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مردی را که دردش را تا پس از بهبودی به کسی نمی گفت؛ ستایش نمود. [6]

در این زمینه سخنان دیگری نیز وجود دارد که جای بررسی آنها نیست؛ طالبین به کتب مربوطه مراجعه نمایند. [7]

و ما می خواهیم در اینجا اشاره کنیم به اینکه این روایات نظر دارد به پنهان کردن مرض از این جهت که شخص مریض بر کرم و لطف خدا اعتماد دارد و خداوند به مریض یک روحیه قوی عنایت می کند که ثمره آن روحیه قوی این است که به درجه متوکلین - که از بزرگترین درجات است نزدیک شود همان درجه ای که رستگار است کسی که به آن درجه برسدوسعیدوخوشبخت است کسی که آن درجه را به دست آورد.

افزون بر مطالب گذشته، انسان به تمام معنا قانع می گردد که خداوند به تنهایی کسی است که مالک نفع و ضرر برای انسان است و او شفا می دهد و شفا از اوست و به وسیله خدا شفا می گیریم و هیچ کس غیر از خدا استطاعت و توانایی این را ندارد و نمی تواند انسان را به راهی هدایت کند. بلکه ممکن است آنان واسطه برای فیض خیر از طرف خدا باشند؛ زیرا خداوند مالک و خالق هر چیز است.

و شاید به همین مطلب اشاره دارد آن روایاتی که قبلاً گذشت و تأ کید داشت براینکه لازم است انسان شکایتش را به سوی خدا ببرد (در بیماری ) نه به سوی غیر خدا.

و این مطلب نیست مگر بخاطر اینکه این انسان با تجربه و آزمایش روحی که او را در سختیها قرار می دهد و هر آلودگی و پلیدی را از انسان نفی می کند، بعد از این سختیها طاهر، مطهر و پاک بیرون بیاید.

و چقدر شیرین است آزمایش و چقدر موفق و پیروز است تجربه و آزمایش هنگامی که انسان در این وقت به ضعف و نیاز خود پی می برد و انسان سه روز زندگی می کند در پاداش و هدیه های خدا در حالی که خدا بی نیاز و قوی و مالک هر چیزی می باشد و این همان فضایی است که مریض را از مرضش با روحیه جدیدی خارج می کند، و بر همه حالات مریض تاءثیر می گذارد و بر راهی که مریض در بیماری می گذراند یک تأ ثیر قوی و بعید و شامل زمانهای زیادی می شود. و چه بسا مساوی و معادل است آن حالت روحی و انسانی که بر مریض در عرض یک شب فقط حاصل می شود با آنچه برای مریض از شصت سال عبادت کردن حاصل می شود همانطور که در روایت آمده است.

و با ملاحظه کردن روایاتی که در این بحث وارد شده، می فهمیم شکایتی که در احادیث، تشویق و ترغیب کرده که از آن دوری کنیم، آن شکایتی است که در باطن، عطوفت و مهربانی ((مشکوّ الیه ))[8] طلب کند و این شکایت نتیجه ای برای فهم این شخص باشد به اینکه شاکی ضعیف و عاجز است و خدا نمی خواهد که عبدش ضعیف و عاجز باشد مگر در مقابل خدای عز وجل.

و از جهت دیگر خدا نمی خواهد که بنده اش معتقد شود که غیر از خدا چیزی و کسی مالک نفع یا ضرر اوست و این امر، امری است که از آن دوری و پرهیز می شود؛ چون خداوند به تنهایی مالک هر چیزی است و نفع و ضرر به دست خدا هست و خداوند بزرگ و بلند مرتبه است.

همچنین شکایتی که بزرگ شمردن آن امر و مرض و بیماری را که بر شاکی نازل شده در بر دارد و اینکه این امر (بیماری ) با عدل خدا و لطف و رحمت او منافات دارد. همانا چنین شکایتی از نظر شرع از آن دوری شده و به طور اجمال و تفصیل از نظر شرع مقدس اسلام ترک شده، بلکه باید صبر کرد و تسلیم شد.

از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده: ((هر کس یک شب شکایتی به او برسد و او آن شکایت را قبول کند و شکر آن شکایت را به سوی خدا ادا نماید برای چنین شخصی کفاره شصت سال می باشد)).

راوی می گوید: به امام گفتم منظور از قبول کردن شکایت چیست؟ فرمودند: ((صبر کند بر آنچه در آن شکایت هست )). [9]

و همچنین از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که فرمودند: ((هر مردی که شکایت کند و صبر کند و تسلیم باشد، خداوند برای او اجر هزار شهید می نویسد)). [10]

و از پیامبر(صلی الله علیه و آله ) نقل شده که فرمودند: ((برای مریض نوشته می شود حسنات در مقابل آنچه صبر می کند، اگر بی صبری، جزع و فزع نماید، نوشته می شود که این مریض بی صبری و جزع نموده است )). [11]

در روایت وارد شده که از امام صادق (علیه السلام ) از حدّ و اندازه شکایت مریض سؤ ال شد. حضرت فرمودند: ((همانا اگر کسی بگوید امروز تغییر کردم و شب را اصلاً نخوابیدم در حالی که راست بگوید، شکایت به حساب نمی آید و شکایت این است که شخص مریض بگوید من مبتلا به مرضی شدم که احدی مبتلا به این مرض نشده است و بگوید من دچار مرضی شدم که به احدی اصابت نکرده است )).[12]

علامه مجلسی گفته است: ((این تفسیرِ شکایتی است که ثواب عمل را از بین می برد والاّ بهتر این است که اصلاً احدی را به این امور آگاه نکند، همچنانکه در اخبار پیشین ظاهر می شود. و ممکن است حمل کنیم این شکایت را به خبر دادن بخاطر غرضی مثل اینکه می خواهد به پزشک خبر بدهد)). [13]

پس خبر دادن بیماری، ملازم با شکایت کردن نیست، همانطوری که دلالت می کند بر همین مسأ له خبری که الا ن گفته شد. و همچنین مقدم شد که مریض در زندان خداست تا وقتی که به عیادت کنندگانش شکایت نکند و هرکس یک شبانه روز مریض شود و به عیادت کنندگانش شکایت نکند، خداوند روز قیامت او را با دوستش ابراهیم مبعوث می گرداند و هیچ بنده ای نیست که او را مبتلا به مرض کنیم و شکایت به عیادت کنندگانش نکند مگر اینکه گوشت او را در بدنش به گوشت بهتری تبدیل می کنیم. . . [14]

همه این مسایل دلالت می کند بر اینکه خبر دادن بیماری یک چیز است و شکایتی که از آن باید اعراض کرد، چیز جداگانه دیگری است.

و امّا اینکه روایات اختلاف دارند در رغبت دادن انسان به اینکه یک شبانه روز یا سه روز یامطلقاً شکایت نکند، بر اختلاف درجه های فضل در شکایت حمل می شود، امّا در مورد روایتی که می گوید: هرکس دردش راسه روزپنهان کند، خداوند او را می بخشد ممکن است گفته شود که مراد از این روایت، این است که خبر دادن بیماری به آشنایان بعد از سه روز یک فضیلتی دارد. یا اینکه مراد از کتمان، شکایت نکردن است نه اینکه مطلقا از مرضش خبر ندهد، به قرینه و راهنمایی قول امام در روایت که فرمودند: ((و به سوی خدای عزّوجلّ)) شکایت کند، پس این روایت مثل غیرآن، ازروایات دیگر می باشد.

و اما روایتی که پنهان کردن مرض را از گنجهای نیک قرار داد، چاره ای نیست که حمل شود بر آنچه ذکر شد و یا به صورت شفای سریع حمل شود به طوری که مرض طول نکشد و یا حمل شود برآنچه چند لحظه پیش مرحوم مجلسی ذکر کرد.

و باقی می ماند که اشاره کنیم به آنچه امام صادق (علیه السلام ) به حسن بن راشد فرمودند: ((ای حسن! هرگاه به تو بلایی نازل شد، پس به هیچ کس از مخالفین شکایت نکن، ولی به بعضی از برادرانت آن بلا را یادآوری کن به درستی که تو خصلتی از چهار خصلت زیر را معدوم نمی کنی: یا برای تو کفایت می کند و یا کمک به مقام و ریاست می کنی و یا دعایی است که مستجاب می کنی یا مشورت به رأ ی می نمایی )). [15]

و همینطور روایت شده از امام صادق (علیه السلام ) که: ((هر کس به مؤ منین شکایت کند، به خدا شکایت کرده و هر کس به مخالفی شکایت کند، از خدا شکایت کرده )). [16]

پس به درستی ظاهر این است که این روایات به شکایت غیر مرض و بیماری نظر دارد و به جایی که باطن شکایت یکی از معانی است که شارع از آن بیزار نباشد. و اشاره به همین مطلب دارد قول امام که فرمودند: ((یا برای تو کفایت می کند)) و علتش این است که در بیماری کفایت نمی آید. و اما بعد از این قسمت که فرمودند: کمک به مقام و ریاست می کنی در این صورت ممکن است که کفایت بیاید به این صورت که نفوذ خود را به کار گیرد برای اینکه فلان پزشک را برای معالجه برساند و یا او را به فلان بیمارستان داخل کند وشبیه این صورتها و نسبت به مشورت به رأ ی و استجابت دعا که واضح است.

اما حدیث دوّم، مطلق است و شاید به آنچه مضمون حدیث حسن بن راشد بود، اشاره داشته باشد؛ چون کلام با حدیث دوّم منسجم بود بیشتر از غیر آن؛ زیرا مریض از شکایت کردن حتی به عیادت کنندگانش ممنوع شده بود و اگر چه عیادت کنندگان از برادران او باشند همانطور که اشاره شد.

پی نوشت:

 

[1] وسائل الشیعة ، ج 2، ص 643. کافى ، ج 3، ص 118. مکارم الاخلاق ، ص 236. بحار،غ ج 81، ص 227 به نقل از مکارم الاخلاق .

[2] شیخ مفید، امالى ، ص 4. المواغط العددیة ، ص 6. تحف العقول ، ص 216 . بحارالا نوار، ج 82، ص 103 و ج 88، ص 208 و ج 78، ص 175، 36، 37 و 137. لکن در بحار تعبیر کرده به کتمان مصیبت و ج 77، ص 423 به نقل از مآخذ زیر : دعوات راوندى ، شهاب الاخبار، ارشاد المفید، ص 140 و بعضى از کسانى که مقدم شد. غررالحکم ، ج 1، ص 364.

[3] وسائل الشیعة ، ج 2، ص 628 و در حاشیه آن از خصال نقل کرده ، ج 2، ص 166. بحارالا نوار، کتاب ایمان و کفر، باب 12، حدیث 54 و ج 81، ص 211 و 203 و ج 62، ص 287 از شهید رحمه اللّه و از معانى الاخبار و غررالحکم ، ج 2، ص 646

[4] مشکاة الا نوار، ص 281. کافى ، ج 1، ص 115 و 116. وسائل الشیعة ، ج 2، ص 627. بحارالا نوار، ج 81، ص 215 به نقل از ثواب الاعمال ، ص 175 .

[5] مستدرک الوسائل ، ج 1، ص 81 و 82 به نقل از دعائم . بحارالا نوار، ج 81، ص 211 و در حاشیه دعائم ، ص 217 و از النهج . و به معناى نهج است غیر نهج ، پس به بحار مراجعه شود، فصل عیادت مریض .

[6] نهج البلاغه ، حکمت شماره 289. بحارالا نوار، ج 81، ص 204 و 205 .

[7] محاسن ، ص 9. بحارالا نوار، ج 76، ص 335 و ج 81، ص 203، 206، 208 و ص 177 به نقل از محاسن و دعوات راوندى . مجالس الصدوق ، ص 258 و 259. مستدرک الوسائل ،غ ج 1، ص 81. وسائل الشیعة ، ج 2، ص 628 و 627. من لا یحضره الفقیه ، ج 4، ص 9 و 10. کافى ، ج 1، ص 115 و 116. مجمع الزوائد، ج 2، ص 295 به نقل از طبرانى و اوسط. حاکم ، مستدرک ، ج 1، ص 349 و تلخیص ذهبى در حاشیه همان صفحه . ترغیب و ترهیب ، ج 4، ص 292. غررالحکم ، ج 2، ص 662.

[8] کسى که مریض ، از بیمارى اش به او شکایت برده .

[9] بحارالا نوار، ج 81، ص 205 و در حاشیه ثواب الاعمال ، ص 175 .

[10] طب الائمه ، ص 17. بحارالا نوار، ج 81، ص 206 به نقل از اعلام الدین .

[11] بحارالا نوار، ج 81، ص 211 به نقل از حاشیه بحار از دعائم ، ص 217 .

[12] کافى ، ج 3، ص 116. مشکاة الانوار، ص 279. بحارالا نوار، ج 81، ص 202 به نقل از حاشیه بحار از معانى الاخبار، ص 142 و 253 .

[13] حاشیه کافى ، ج 3، ص 116 به نقل از مرآة العقول . و ر . ک : بحارالا نوار، ج 81، ص 202.

[14] ر . ک : نشانى هاى پیشین از اوّل بحث شکایت کردن مریض به عیادت کنندگانش تا اینجا تا بیابید این روایات و غیر این روایات را .

[15] بحارالا نوار، ج 78، ص 265 به نقل از تحف العقول و ج 81، ص 207 به نقل از کتاب الاخوان تاءلیف صدوق ، ص 34. وسائل الشیعة ، ج 2، ص 631 به نقل از صدوق . روضة الکافى ، ص 170. الفصول المهمة ، ص 502. تحف العقول ، ص ‍ 284.

[16] وسائل الشیعة ، ج 2، ص 632. بحارالا نوار، ج 81، ص 207. معانى الاخبار، ج 2، ص 387 و به معناى این حدیث است آن حدیثى که از قرب الاسناد، ص 52 نقل شده و ر . ک : غررالحکم ، ج 2، ص 683 .