شاید این پرسش به اذهان خطور کند که چگونه اسلام از سویی تجارت را آنقدر بهاء می دهد و حتی کمال و نقصان عقل را بدان مشروط می کند، ولی از سویی دیگر محل تجارت را مذمّت می نماید و بازار شیطان معرفی می کند؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت بازار برای کسی که زرق و برق دنیوی آن وی را از یاد خدا غافل کرده باشد، جایگاهی شیطانی است، امّا آن کس که آداب آن را مراعات کرده و بازار و کسب آن را جز برای آخرت نمی خواهد، نه تنها شیطانی محسوب نمی شود بلکه راه وصول او به کمال را هموار می سازد.

لذا مهم در اینجا رعایت آداب بازار و شرایط تجارت است. اینک به گوشه ای از آداب تجارت توجه فرمایید.

1- فقه بازار

حلال و حرام در بازار به هم نزدیک است، منفعت و ربا گاهی اختلافی به اندازه پر کاهی دارند و آن که حلال و حرام خداوند را نداند، نادانسته در گناه و یا حداقل در شبهات گرفتار می شود.

قال علی علیه السلام: یا مَعْشَرَ التُّجارِ، الْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ، الْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ، الْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ.[1]

ای گروه بازرگانان، اول آشنایی با احکام تجارت و سپس تجارت(سه بار حضرت این جمله را تکرار را فرمود)

2- میل میزان

بر فروشنده لازم است، ترازو را به نفع مشتری سنگین نماید. تاکیدات در این زمینه در روایات به حدی است که از یک مسئله صِرفاً اخلاقی فراتر رفته است. توجه کنید.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: اذا وَ زِنْتُمْ فَارْجِحُوا.[2]

کالا را هنگام فروش، سنگین تر وزن کنید.

قال الصادق علیه السلام: لا یکونُ الْوَفاءُ حَتّی یمیلَ الْمیزانَ.[3]

وفا به عهد نشده مگر این که ترازو بجانب طرف میل پیدا کند.

سوره مطففین عذاب کم فروشان را چنین بیان نموده است.

وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ، الَّذِینَ إِذَا اکتالُوا عَلَی النَّاسِ یسْتَوْفُونَ، وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یخْسِرُونَ.[4]

وای بر کم فروشان، آنان که وقتی برای خود پیمانه می کنند حق خود را به طور کامل می گیرند و چون برای دیگران وزن می کنند کم می گذارند.

و قرآن کریم علت عذاب قوم شعیب را کم فروشی آنها بیان فرموده است، حضرت شعیب علی نبینا و آله و علیه السلام خطاب به قوم خود می فرماید:

أَوْفُوا الْکیلَ وَ لا تَکونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ، وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ، وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ.[5]

حقّ پیمانه را اداء کنید و کم نفروشید، و دیگران را به زیان نیندازید، و با ترازوی صحیح وزن کنید، و حق مردم را کم نگذارید و در زمین برای فساد تلاش نکنید.

از مصادیق کم فروشی در جامعه امروزی ما، ارائه ننمودن کار صحیح از سوی کارمندان و عدم حضور به موقع آنها و تا پایان وقت در محل کار و تاخیر و تعلل آنان در کار مراجعین می باشد، رعایت ننمودن دقت لازم کمّی و کیفی از سوی کارگران و سایر حقوق بگیران و اجیران نیز از مصداق های بارز مطفّفین می باشد. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

وَیلٌ لِتُجَّارِ امَّتی مِنْ- لا وَ اللَّهِ- و بَلی واللَّهِ، وَ وَیلٌ لِصُنَّاعِ امَّتی مِنْ- الْیوْمِ وَ غداً-.[6]

وای بر بازرگانان امّتم از سوگند« نه به خدا- آری به خدا» و وای بر کاربدستان امّتم از« امروز و فردا کردن»

3- پرهیز از بیع گُتره ای

یکی دیگر از آداب تجارت این است که از خرید و فروش کالا به صورت گتره و بدون وزن مشخص پرهیز شود. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله توزین کالا را عامل برکت جنس می داند.

کیلُوا طَعامَکمْ فَانَّ البَرَکةَ فِی الطَّعامِ الْمَکیل.[7]

طعام خود را هنگام فروش وزن کنید که برکت در طعام وزن شده است.

4- اقاله

در صورتی که یکی از موجبات فسخ وجود داشته باشد با درخواست کسی که حق فسخ دارد، معامله فسخ می گردد. موجبات فسخ معامله که اصطلاحاً حقّ خیار نامیده می شوند عبارتند از:

1- خیار مجلس، تا زمانی که خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشده اند، می توانند معامله را بهم بزنند.

2- خیار غَبن، کسی که در معامله زیان زیاده دیده و عرفاً متضرر کلی محسوب می شود، حق فسخ معامله را دارد.

3- خیار شرط، اگر در معامله شرط کرده باشند، هر یک از طرفین یا هر دو در مدت معین حق فسخ داشته باشند، شرط لازم الاجرا است.

4- خیار تدلیس، اگر یکی از طرفین ملک خود را بهتر از آنچه که هست نشان دهد، دیگری حق فسخ معامله را دارد.

5- خیار تخلّف شرط، اگر یکی از طرفین شرط کند مال وی صفت خاصی داشته باشد و عمل بدان شرط نکند، طرف دیگر حق فسخ معامله دارد.

6- خیار عیب، اگر در جنس یا عوض آن عیبی باشد، حق فسخ معامله وجود دارد.

7- خیار شرکت، اگر مقداری از کالا یا عوض آن ملک دیگری باشد و وی به معامله راضی نشود، حق فسخ معامله برای او محفوظ است.

8- خیار رؤیت، اگر یکی از طرفین مال خود را به صورتی بیان کند و بعداً معلوم شود چنان نبوده حق فسخ معامله محفوظ است.

9- خیار تاخیر، اگر بدون اعلام قبلی تا سه روز در عموم اجناس و تا قبل از فساد کالا در اجناس فاسدشدنی مشتری پول را و فروشنده جنس را تحویل ندهد، حق فسخ معامله وجود دارد.

10- خیار حیوان، خریدار حیوان تا سه روز حق فسخ معامله دارد.

11- خیار تعذّر تسلیم، اگر فروشنده نتواند جنس خود را به مشتری تسلیم کند، مشتری حق فسخ معامله دارد.[8]

اما در مواردی که حق فسخ وجود ندارد، باز بر بایع مستحب است که جنس فروخته شده را از مشتری پشیمان گشته بپذیرد، چنین چیزی که در اصطلاح فقه «اقاله» نامیده می شود، از مستحبات تجارت محسوب می شود.

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله اقاله نادم در دنیا را موجب پذیرش وی از سوی خداوند در آخرت می داند.

مَنْ اقالَ نادِماً اقالَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیمَةِ.[9]

آن کس که ندامت نادم از معامله را بپذیرد، خداوند در قیامت ندامتش را می پذیرد.

5- مساهله

سختگیری در معامله در روایات و احادیث، مورد نکوهش قرار گرفته است بلکه مستحب است خریدار و فروشنده در بیع و شراء مسامحه و مساهله نمایند.

این امر در قضاوت نیز وارد شده است، یعنی هر چند بر قاضی لازم است که حکم به حق نماید اما شایسته است، طرفین دعوی، مقداری از حق خود را گذشت نمایند.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً، سَمْحاً اذا باعَ، سَمْحاً اذا اشْتَری، سَمْحاً اذا قَضی، سَمْحاً اذا اقْتَضَی.[10]

خداوند رحمت کند بنده ای که وقتی می فروشد سخت نگیرد، و وقتی می خرد سخت نگیرد، و چون قضاوت بر نفع یا علیه او می شود سختگیری نکند.

در تفسیر آیه شریفه:

وَ الَّذِینَ یصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.[11]

و کسانی که پیوندهایی که خداوند دستور به برقراری آنها داده است، بر قرار می سازند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب قیامت بیم دارند.

آمده است: روزی شخصی به امام صادق علیه السلام از یکی از شیعیان شکوه نمود، امام او را طلبید، و شکوه برادرش را به وی ابلاغ فرمود. وی به امام عرض کرد: من به او ستمی نکرده ام بلکه حق خودم را به تمامه از او گرفته ام. امام فرمودند:

اخْبِرْنی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ یخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ اتَراهُمْ خافُوا انْ یجُورَ عَلَیهِمْ اوْ یظْلِمَهُمْ، لا وَ اللَّهِ، خافُوا الْاسْتِقْصاءَ و المُداقَّةَ.[12]

مرا خبر ده از فرمایش خداوند متعال«و یخافون سوء الحساب» آیا آنها می ترسند از این که به آنان جور و ستم شود؟ نه به خدا سوگند آنها می ترسند از این که به تمامه و به دقت به اعمالشان رسیدگی شود.

6- مماکسه

چانه زدن در معامله، معامله را پایدار می کند و احتمال مغبون شدن یکی از طرفین معامله را می کاهد.

روزی ابوحنیفه به حضور امام صادق علیه السلام رسید و عرضه داشت: مردم از کار تو دیروز در عرفه تعجب کردند که در معامله چقدر چانه زدی؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمودند:

وَ ما للَّهِ مِنَ الرِّضا انْ اغْبَنَ فی مالی. [13]

خداوند راضی نیست از این که من در اموالم مغبون شوم.

البته چانه زدن در حوائج و ملزومات حجّ و نیز پارچه کفن مکروه می باشد.

قال الصادق علیه السلام: کانَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیه السلام یقُولُ: اذا ارَدْتَ انْ تَشْتَری لی مِنْ حَوائِجِ الحَجِّ شَیئاً، فَاشْتَرْ وَ لا تُماکسْ.[14]

امام سجاد علیه السلام به غلامش می فرمود: وقتی خواستی برای من چیزی از نیازهای حج را خریداری کنی، بگیر و چانه مزن.

پی نوشت ها

 

[1] وسائل الشیعة، ج 12، ص 282.

[2] کنزالعمال، 9442.

[3] وسائل الشیعة، ج 12، ص 291.

[4] سوره مطففین، آیات 1 تا 3.

[5] سوره شعراء، آیات 181 تا 183.

[6] وسائل‏ الشیعة، ج 12، ص 310.

[7] وسائل‏ الشیعة، ج 12، ص 324.

[8] در این زمینه به رساله‏ هاى مراجع تقلید رجوع کنید.

[9] کنزالعمال، 9657.

[10] کنزالعمال، 9437.

[11] سوره رعد، آیه 21.

[12] تفسیر عیاشى، ج 2، ص 210.

[13] وسائل‏ الشیعة، ج 12، ص 335.

[14] همان، ص 336.