«اللَّهُمَّ ارْزُقنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأیتَامِ وَإطعَامَ الطَّعَامِ وَإفشَاءَ السلامِ وَصحبَةَ الْکِرَامِ بِطُولِکَ یَا مَلْجَأَ الَآمِلینَ؛ خدایا! در این روز مهربانی به یتیمان و خوراندن طعام و آشکار کردن سلام و همنشینی خوبان را با منت خود به من ده! ای پناه آرزومندان!»

از رفتارهای پسندیده، اطعام، به ویژه در ماه مبارک رمضان است. این سنت نیکو همواره سبب نزدیکی دلها شده و این تأثیر در ماه مبارک رمضان مضاعف می شود. چه نیکوست که فرد درِ خانة خود را به روی میهمانان بگشاید و از ایشان پذیرایی کند.

میهمان دوستی و میهمان نوازی از ویژگیهای سخاوتمندان است.

محبوب ترین غذا و سفره در نظر پیامبر صلی الله علیه و آله غذایی بود که شرکت کنندگان بیش تری بر سر طعام باشند.[1] در سفره های جمعی، رسول خدا صلی الله علیه و آله، زودتر از همه دست به غذا می برد و دیرتر از همه دست از غذا می کشید تا دیگران بدون حجب و حیا و خجالت کشیدن، غذا بخورند. می فرمود، تا هر کس از جلوی خودش غذا بخورد. آن حضرت غذا خوردن به تنهایی را دوست نداشت و تنها غذا نمی خورد.[2] هرگاه با جمعی به میهمانی می رفت، اگر کسی که دعوت نبود، با او و یارانش همراه می شد، نزدیک خانه میزبان که می رسیدند، می فرمود: تو را دعوت نکرده اند، همین جا باش برای تو هم از میزبان، اجازه بگیریم.[3] هر گاه میهمان به خانة ایشان می آمد، با آنان غذا می خورد و از سفره دست نمی کشید تا آنکه میهمان از طعام دست بکشد.[4] سلمان فارسی می گوید: «بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم و دیدم آن بزرگوار به پشتی تکیه داده است. آن پشتی را برای من گذاشت و فرمود: ای سلمان! هر مسلمانی که برادر مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام و بزرگداشت برای او پشتی بگذارد، خداوند او را می آمرزد.»[5] «معاذ بن جبل» می گوید: «روزی میهمانی بر من وارد شد و من چیزی در خانه نداشتم، مگر مقداری نان خشک و آب گوشت که با خجالت آنها را نزد او گذاشتم. بعدها از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم: آیا این کار اجری هم داشته است؟ حضرت فرمود: اگر تمام فرشتگان آسمانها جمع شوند، قادر نخواهند بود که ثواب این اطعام و اکرام را ذکر کنند.»[6]

اما در اطعام، برخی نکات باید رعایت شود؛ از جمله رعایت حدود و اندازه در پذیرایی و دوری از اسراف. فردی حضرت علی علیه السلام را به مهمانی دعوت کرد، حضرت به او فرمود: با سه شرط دعوت تو را می پذیرم: اول اینکه چیزی از بیرون خانه خریداری نکنی و آنچه در خانه بود، بیاوری؛ دوم آنکه هر غذایی را که خودتان می خورید، برای من هم بیاورید؛ و سوم اینکه همسر و فرزندانت را برای پذیرایی از من به زحمت نیاندازی.»[7]

پیام نهم: انس با خدا و محبت الهی

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِِی فِیهِ نَصِیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْوَاسِعَةِ وَاهْدِنِی فِیهِ لِبَراهِینِکَ السَّاطِعَةِ وَخُذْ بِنَاصِیَتِی اِلَی مَرْضَاتِکَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِکَ یَا أمَلَ الْمُشْتَاقِینَ؛ بار خدایا! در این روز بهره ای از رحمت گسترده ات را بر من نصیب فرما و با برهانهای درخشانت مرا در این روز هدایت کن و مرا به سوی رضایت جامع ات بکشان به محبتت، ای آرزوی آرزومندان!»

در این دعا از خداوند متعال می خواهیم که ما را هدایت کند و به سوی رضایت خودش رهنمون سازد و در پایان، محبت خداوند متعال را وسیله و دستمایۀ این هدایت خواهی و رضایت خواهی قرار می دهیم. چرا که دوستی و مبحبت خدا، حیات جان و جلای دلهاست و کلید انس، در گنجینه یاد خدا نهفته است. هر محب عاشقی با ذکر او آرامش می یابد و شناخت و معرفت خدا، شرط نخست بندگی و طاعت است. نشانة دوستی و محبت به خدا، یاد اوست. پیشوای

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 115)

راستین اسلام می فرماید: «عَلَامَةُ حُبِّ اللهِ تَعَالَی حُبُّ ذِکْرِ اللهِ؛ نشانة دوستی خدای متعال، دوستی یاد خداست. »

جوانی از انصار با «عبد الله بن عباس» رفت و آمد صمیمانه داشت. روزی فردی ابن عباس را به دلیل تکریم بسیار این جوان نکوهش کرد و گفت که او شبها به قبرستان می رود و نبش قبر می کند. ابن عباس شبی در تعقیب جوان راهی قبرستان شد و از دور او را نظاره می کرد تا آنکه دید جوان وارد قبری شد. سپس به ضجه و ناله پرداخت و با خدای خود نجوا کرد. وی با صدای بلند از حوادث پس از مرگ، همچون: تنهایی در قبر، رسوایی قیامت و عذاب دوزخ می گفت و به شدت می گریست. جوان پس از مناجات از قبر خارج شد. ابن عباس بی درنگ به سویش رفت و او را در آغوش کشید و گفت: چه قبرکن خوبی هستی! گناهان خود را به خوبی نبش کردی و در پیشگاه خدا بدان اعتراف کردی.

از نگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، افزون بر دعا، تلاوت قرآن مجید نیز یکی از راه های ارتباط و انس با خداوند است. رسول رحمت صلی الله علیه و آله می فرماید: «اِذَا اَحبَّ اَحدُکُمْ اَنْ یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلْیَقْرَءِ الْقُرْآنَ؛ چون کسی از شما دوست دارد که با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند. »

پیام دهم: توکل

«اللَّهمَّ اجْعَلنِِْی فِِیهِ مِنَ المُتَوَکِّلِِینَ عَلَیْکَ وَاجْعَلْنِی فِِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ وَاجْعَلْنِی فِِیهِ منَ الْمُقَرَّبِِینَ اِلَیْکَ بِاِحْسَانِکَ یا غایَةَ الطَّالِبِِینَ؛ پروردگارا! در این روز مرا از توکل کنندگان به خودت قرار ده و مرا از رستگاران درگاهت قرار داده و

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 116)

از نزدیکان خود گردان، با لطف تو ای نهایت جویندگان! »

برای مفهوم «توکل» تعاریف گوناگونی وجود دارد که از آن میان، حضرت امام خمینی رحمه الله تعریف ذیل را برگزیده است: «ظاهر آن است  چنانچه مشتقات آن دلالت بر آن دارد  به معنی واگذاری امر است به معتمدی، از باب آنکه خود را در صورت دادن آن امر عاجز می بیند و از این باب است، وکالت و توکیل. »

قرآن کریم می فرماید: «اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون»؛ ; «شیطان بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل می کنند، تسلط ندارد. »

علی بن مؤید از شیعیان امام کاظم علیه السلام می گوید: در معنای آیه شریفه «وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» می اندیشیدم. خدمت امام کاظم علیه السلام رسیده و از ایشان پرسیدم: منظور قرآن کریم از جمله «هر کس که بر خدا توکل کند پس خدا او را بس است. » چیست؟ امام در پاسخم فرمود: «التَّوَکلُ عَلَی اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکلَ عَلَی اللَّهِ فِی أُمُورِک کلِّهَا فمَا فعَلَ بک کنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنهُ لَا یأْلُوک خیراً وَ فضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکمَ فِی ذَلِک لَهُ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِک إِلَیهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیرِهَا؛ توکل بر خدا دارای درجاتی است؛ از جمله این که بر خداوند در تمام کارهایت توکل کنی. پس آنچه که با تو کرد، از آن راضی باشی و بدانی که تو را از نیکویی و فضل منع نمی کند. و بدانی که همانا فرمان در آن کارها از آن اوست. پس بر خدا – با واگذاشتن تمام امور به او – توکل کن و در

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 117)

کارهایی که در حق تو انجام داده و در غیر آنها به او اطمینان داشته باش و اعتماد کن!»

امام حسین علیه السلام در حرکت به سوی کربلا و قیام علیه یزید، در تمام لحظات بر خداوند متعال توکل کرد و حتی تکیه اش بر یاران باوفایش نیز نبود. او در پاسخ به برادرش محمد بن حنفیه ضمن بیان انگیزه و هدف خویش از قیام فرمود. «وَ ما توْفِیقِی إِلَّا باللَّهِ علَیهِ تَوَکلْتُ وَ إِلَیهِ أُنِیبُ؛ توفیق و پیروزی ای بر من نیست مگر از جانب خدا، به او توکل می کنم و به سوی او پناه می آورم. » او در گرما گرم نبرد با تکیه بر خدای خود رو به لشکر دشمن فرمود: «إِنِّی تَوَکلْتُ عَلَی اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکم؛ من بر خدای خود، پروردگارم و پروردگار شما توکل می کنم. » و در آن هنگام که اطراف او انبوه بدنهای بی جان برادران، خاندان و یاران باوفایش افتاده بود، فرمود: «أَسْتَعِینُ بِک ضَعِیفاً وَ أَتَوَکلُ عَلَیک کافِیاً؛ من به جهت ضعفم از تو درخواست یاری دارم و بر تو توکل می کنم؛ در حالی که تو مرا بسنده و کافی هستی. »

پیام یازدهم: نیکی به دیگران

«اللَّهُمَّ حَبِّبْ اِلَیَّ فِِیهِ الْإِحْسَانَ وَکَرِّهْ اِلَیَّ فِیهِ الْفسُوقَ وَالْعصیَانَ وَحَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَالنِّیرَانَ بِعَونِکَ یَا غِیَاثَ المُسْتَغِیثِینَ؛ خدایا! در این روز بر من احسان را محبوب بدار و گناه و نافرمانی را برایم ناپسند دار و خشم و آتش را از من دور بدار، به یاری تو ای فریادرس بی پناهان! »

احسان و نیکی کردن در هر آیین و دینی ستوده شده است. در آموزه های اسلامی نیز جایگاه ویژه ای

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 118)

برای آن برشمرده اند؛ زیرا دستور أکید خداوند به انسان است که «اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْاِحْسَانِ»؛ «به درستی که خداوند انسان را امر کرده به عدل و احسان. » بدین روی خداوند در همین دنیا نیز برای آن پاداش در نظر گرفته است و می فرماید: «لِلَّذِین اَحسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ»؛ «برای کسانی که احسان کنند در همین دنیا پاداشی هست. »

مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و اظهار فقر و گرسنگی کرد. حضرت صلی الله علیه و آله نشانی منزل خود را به مرد عرب داد. او به خانة پیامبر صلی الله علیه و آله رفت؛ اما به او گفتند که هیچ غذایی در منزل نیست. مرد برگشت و موضوع را بیان کرد. حضرت رو به حاضران در مجلس کرد و فرمود: چه کسی امشب این مرد را مهمان خود می کند؟ بلافاصله علی علیه السلام برخاست وگفت: من، یا رسول الله! و مرد را به خانة خود برد. از فاطمه علیهاالسلام پرسید: آیا در خانه غذایی داریم؟ پاسخ داد: مختصری به اندازة خوراک یک نفر هست؛ ولی مهمان را بر خود مقدم می داریم. سپس حضرت علی علیه السلام فرمود: بچه ها را بخوابان و چراغ را خاموش کن. فاطمه علیهاالسلام بچه ها را خوابانید و در تاریکی سفره ای انداخت و همة آن غذای مختصر را جلوی مرد گذاشت. علی علیه السلام در تاریکی دهان خود را حرکت می داد و وانمود می کرد که او هم دارد غذا می خورد تا مبادا مهمان خجالت زده شود و با خیال راحت غذای خود را بخورد. وقتی مهمان سیر شد، حضرت چراغ را روشن کرد. صبح برای نماز به مسجد رفتند. پیامبر صلی الله علیه و آله با مشاهدة علی علیه السلام اشک در چشمانش جمع شد و این آیه را تلاوت نمود:

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 119)

«وَیُؤْثِرُونَ عَلَی اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»؛ «ایثار می کنند و دیگران را بر خود مقدم می دارند، اگر چه خودشان در مضیقه باشند. » سپس او را در آغوش گرفت و بوسید. < ;FootNote No="221" Text=" شواهد التنزیل، حاکم الحسکانی، بیروت، دارالکتب العربیه، 1403 ه. ق، ج 2، ص 246- "/>

پیام دوازدهم: پوشش و پاکدامنی

«اَللَّهُمَّ زَیِّنِی فِیهِ بِالسَّترِ وَالْعِفَافِ وَاسْتُرنِی فِیهِ بِلِبَاسِ القُنُوعِ وَالْکَفَافِ وَاحْمِلْنِی فِِیهِ عَلَی الْعَدلِ وَالْإنصَافِ وَآمِنِّی فِِیهِ منْ کُلِّ مَا أخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ؛ خدایا! در این روز مرا به پوشش و پاکدامنی زینت نما و لباس قناعت و بسندگی را بر من بپوشان و بر میانه روی و انصاف وا دارم و از هر چه که از آن می ترسم، در امان دار، به نگهداریت ای نگه دارندة ترسایان!»

عفت و پاکدامنی سبب جلوگیری از شهوت می شود و آتش شهوت را به ویژه در جامعه خاموش می کند و سبب می شود جامعه سالم تر شده و به دنبال ارضای مهار گسیختة امیال خود نرود و آن را در فضای زناشویی ارضا نماید که این امر هم به زنان سفارش شده است و هم به مردان. قرآن کریم می فرماید: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصَارِهِنَّ وِیَحفَظْنَ فرُوجَهُنَّ وَلاَ یبْدِِینَ زِینَتَهُنَّ اِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ اِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ»؛ «به زنان با ایمان بگو چشمان خود را [از نامحرم] ببندند و پاکدامنی ورزند و زینتهایشان را به جز زینتهای ظاهری، آشکار نسازند و با مقنعه هایشان قسمت گردن و سینه را بپوشانند و بر غیر از شوهرانشان زینت آشکار نکنند. »

ابن بابویه از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت می کند: «اصحاب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودند که آن حضرت فرمود: بگویید بهترین صفت برای

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 120)

یک زن چیست که صلاح و سعادت دنیا و آخرت او باشد؟ همگی خاموش شدند و به فکر فرو رفتند. پس از اندکی برخاستند و رفتند. امام علی علیه السلام به خانه آمد و فاطمه علیهاالسلام را از سؤال رسول خدا صلی الله علیه و آله با خبر نمود. فاطمه علیهاالسلام گفت: بهتر برای زن این است که مرد نامحرم او را نبیند و او نیز مرد نامحرم را نبیند. حضرت به مسجد رفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله را از سخن فاطمه علیهاالسلام آگاه نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فَاطِمَةُ بضَعَةٌ مِنِّی؛ فاطمه پارة تن من است. »

پیام سیزدهم: تسلیم در برابر امر الهی

«اللَّهُمَّ طَهِّرنِِی فِِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأقْذَارِ وَصَبِّرْنِِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْاَقدَارِ وَوَفقْنِی فیهِ لِلتُّقَی وَصُحْبَةِ الْأبرَارِ بِعَونِکَ یَا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِینِ؛ پروردگارا! مرا در این روز از پلیدی و کثافات پاک دار و بر مقدّرات خود صبور کن و مرا در این روز به پرهیزگاری و همنشینی با خوبان موفق بدار، به یاریت ای نور دیدة بیچارگان!»

والاترین ارزش برای انسان این است که آنچه را خدای او برایش خواسته و مقدر کرده، با تمام وجود بپذیرد که این مرتبه بلندترین مراتب اولیای الهی است. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «الاِیمَان لَهُ أرکَانٌ أربَعَة: التَوَکُّلُ عَلَی اللهِ وَالتَفْوِیضُ اِلَیهِ وَالتَسلِِیمُ لِأمْرِ اللهِ تَعَالَی والرِّضَا بِقَضَاءِ الله؛ برای ایمان چهار رکن است: توکل به خدا، واگذاری کارها به او، تسلیم بودن در مقابل امر خداوند و راضی بودن به قضای الهی. »

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِنَّ أعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللهِ؛ به راستی

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 121)

داناترین مردم نسبت به خدا، راضی ترین آنهابه قضای الهی است. »

روزی جمعی از شیعیان به خانة امام باقر علیه السلام آمدند. آن روز یکی از فرزندان امام به شدت بیمار و بستری بود، و این مسئله سبب ناراحتی امام شده بود؛ به گونه ای که مهمانان امام، نگران حال امام شدند و با خود گفتند: اگر حادثه ای برای فرزند امام رخ دهد، حتماً برای ایشان از شدت ناراحتی اتفاقی می افتد. چندی نگذشت که صدای شیون زنان از اتاق مجاور بلند شد و امام سراسیمه داخل اتاق رفت. همگی دانستند که فرزند امام از دنیا رفته است. آنها بیش تر نگران حال امام شدند؛ اما وقتی امام از اتاق بیرون آمد، برخلاف انتظار، او را نگران نیافتند. علت را از او پرسیدند. ایشان در پاسخ فرمود: ما نیز دوست داریم که عزیزانمان در سلامتی به سر برند؛ اما وقتی که امر خداوند نازل شد، رضای او را بیش تر دوست داریم و تسلیم امر او می شویم.

تا شعله عشق تو برافروخته شدجان و دل عشاق همه سوخته شدآن را که دلش به وصلت افروخته شداز هر دو سرای چشم او دوخته شد

پیام چهاردهم: بخشش گناهان از سوی خدا

«اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذنِی فِیهِ بِالعَثَرَاتِ وَاَقِلنِِی فیهِ مِنَ الخَطَایَا وَالهَفَوَاتِ وَلاَ تَجعَلنِِی فِِیهِ غَرضَاً لِلبَلاَیَا وَالآفَاتِ بِعِزَّتِکَ یَا عِزَّ المُسلِمِینَ؛ خداوندا! در این روز مرا به لغزشهایم باز خواست مکن و در این روز از اشتباهات و سرمستی هایم درگذر و هدف بلاها و آسیبها قرار مده، به ارجمندیت ای عزت مسلمانان!»

خدا بنابر صفت رحمانیتش از گناهان و معاصی بندگان خود

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 122)

می گذرد و تا بدان جا مهربان است که می فرماید: «قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِِینَ اَسْرَفُوا عَلَی اَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنطُوا مِنْ رَحمَةِ اللهِ اِنَّ الله یغْفِرُ الذُّنوبَ جَمِِیعاً اِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ ; «بگو ای بندگان من که بر خود زیاده روی روا داشته اید! از رحمت خدا ناامید نشوید. خدا همة گناهان تان را می آمرزد و او بخشندة مهربان است. » البته نباید از نظر دور داشت که این مقام و امتیاز، از آن کسانی است که توبه نصوح کنند و از کرده خود قلباً و حقیقتاً پشیمان باشند. آن وقت خداوند متعال از گناهان ایشان می گذرد.

عارف بزرگ شیخ محمد بهاری رحمه الله می فرماید: «آیا نشنیده ای قضیۀ پیامبری از بنی اسرائیل که سؤال نمود از حضرت باری جل شأنه قبول توبه بنده ای از بندگان را بعد از اینکه سالها آن بنده در عبادت خدا جدّ و جهد نموده بود که از سوی خدا جواب آمد: قسم به عزت خودم که اگر آسمانها و زمین در حق او شفاعت کند توبۀ او را نخواهم پذیرفت؛ زیرا حلاوت گناه هنوز در دل اوست. » ; فرد باید توبه کند و شیرینی گناه را از دلش بیرون نماید، آن گاه طلب بخشش و آمرزش کند.

نوشته اند در بصره زنی بدنام و بدکار به نام «شعوانه» بود. روزی با کنیزان خود از کوچه ای گذشت که دید صدای گریه و شیون بلند است. یکی از کنیزان خود را داخل فرستاد که ببیند چه خبر است. او داخل رفت؛ اما بیرون نیامد. دیگری را فرستاد. او هم برنگشت. آخر خودش وارد خانه شد و دید واعظی برای مردم دربارۀ بخشش خدا سخن

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 123)

می گوید و مردم می گریند. شعوانه گفت: «من از گناه کاران هستم، اگر توبه کنم خدا مرا هم خواهد بخشید؟» واعظ گفت: «اگر به راستی توبه کنی خدا تو را می بخشد؛ حتی اگر شعوانه باشی. شعوانه شگفت زده شد. از کردۀ خود پشیمان گشت و از عمر تباه شدۀ خود حسرت خورد و توبه کرد. آن قدر به خود سختی عبادت داد تا پیر و فرتوت شد.

پیام پانزدهم: خشوع

«اللَّهُمَّ ارزُقنِِی فِِیهِ طَاعَةَ الخاشِعِینَ وَاشرَح فیهِ صَدرِی بِإِنَابَةِ المخبِتِینَ بأَمَانِکَ یَا أمَانَ الخَائِفِِینَ؛ بار خدایا! در این روز بندگی فروتنان را به من ده و سینه ام را به توبه فروتنان وسعت ده! به پناه دادنت ای پناه ترس پیشه گان!»

«خشوع » حالتی قلبی در برابر پروردگار است، و آن فروتنی و خشیتی است که بنده نسبت به خدای خود دارد. انسانی که در قلبش خشوع نسبت به پروردگار وجود دارد، در شرایط گوناگون زندگی، خود را در محضر پروردگار متعال می بیند و خدا را شاهد و ناظر رفتار خویش می داند. ایمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنین فردی ریشه دوانیده است و هیچ گاه رشتة حضور الهی را گسسته نمی بیند، به هنگام خوشی و ناخوشی، سختی و سادگی، خداوند را نزدیک ترین یاور خود می داند و همچون کسانی نیست که تنها در سختیها به درگاه ربوبی روی می آورند و پس از حل مشکل، به خدافراموشی و خودگرایی مبتلا می شوند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که پیشوای خاشعان است، با اینکه از مقام و قرب والایی نزد خداوند برخوردار بود و

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 124)

اشرف مخلوقات به شمار می آمد، بیش از دیگران نسبت به مقام ربوبی خاشع بود: «کَانَ النَّبِی صلی الله علیه و آله اِذَا خَطَبَ وَذَکَرَ السَّاعَةَ رَفَعَ صَوْتَهُ وَاَحْمَرَتْ وَجَنَاتُهُ کَاَنَّهُ مُنْذِرُ جَیْشٍ؛ وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله خطبه می خواند و خبر از قیامت می داد، صدای خود را بلند می کرد و صورتش گلگون می شد، همانند اینکه از هجوم یک لشکر مهاجم خطرناک خبر می داد. »

آن بزرگوار از خوف الهی آن قدر گریه می کرد که حالت غش به او دست می داد: «کَانَ یبْکِی حتَّی یُغْشِی عَلَیْهِ. »< ;FootNote No="231" Text=" بحار الانوار، ج 10، ص 40. "/> از سوی دیگر، ایشان آن قدر خاشعانه از خوف خدا اشک می ریخت که مصلای او تر می شد: «وَکَانَ یَبْکِی حَتَّی تَبَتَّلَ مُصَلّاَهُ خشْیَةً. » با اینکه ایشان از مقام عصمت برخوردار بود، همواره از خداوند می خواست که نظر لطفش را لحظه ای از او برنگیرد: « اِلَهِی لَا تَکِلْنِی اِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً؛ خدایا! مرا یک لحظه و یک چشم برهم زدن، به حال خویش وامگذار. » خدای بزرگ هم از خشوع این بندة خوبش پرده برمی دارد که می فرمود: «اِنِّی اَخَافُ اِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»؛ «من ترس دارم که اگر گناه کنم، دچار عذاب روز مرگ شوم. »

پیام هفدهم: انجام اعمال صالح

«اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِِیهِ لِصَالِحِ الْأعْمَالِ وَاقْضِ لِِی فِِیهِ الْحَوَائِجَ وَالْآمَالَ یَا مَن لاَ یَحتَاجُ اِلَی التَّفسِیرِ وَالسُّؤالِ! یَا عَالِماً بِمَا فِِی صُدُورِ الْعَالَمِِینَ! صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ؛ خدایا! مرا در این روز به شایسته ترین اعمال راهنمایی کن و آرزوها و حاجتهای مرا برآور، ای کسی که احتیاج به بیان و درخواست

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 125)

نداری! ای دانا به آنچه که در سینه هاست! بر محمد و آل پاکش درود فرست!»

بعضی از مردم برای خدمت به دیگران هیچ علاقه ای ندارند و همچون طلب کاران در انتظار کمک و یاری دیگران نشسته اند. آنان با اینکه امکانات کافی نیز دارند؛ ولی همچنان منتظر مساعدت بیش تر هستند. از سوی دیگر، با نیکانی روبه رو می شویم که در راه خدمت به خلق الله که یکی از اعمال صالح است، چنان شیفته و از خود باخته اند که سر از پا نمی شناسند و هر شب به امید آن می خوابند که فردا، باری از دوش درمانده ای بردارند و دلهای شکسته ای را آرامش بخشند. اینان نه تنها از خدمت به مردم خسته نمی شوند؛ بلکه هر روز در این راه تشنه تر می شوند. در حقیقت آنان محبوب خداوندند که رفع نیاز مردم دردمند به دست آنان سپرده شده است. پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله می فرماید: «اِذَا اَرَادَ اللهُ بِعَبْدٍ خَیْراً صَیَّرَ حَوَائِجَ النَّاسِ اِلَیْهِ؛ وقتی خداوند برای بنده ای خیر بخواهد، حاجت مردم را در دست او قرار می دهد. »

هر کاری می تواند آثار مثبت یا منفی در برداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان حق انتخاب داده است و انسانهای شایسته کسانی هستند که راه های مفید را می پیمایند. اینان فرصتهای الهی را از دست نمی دهند و با نیت خداپسندانه، برای رفع نیاز خود و دیگران می کوشند. برعکس، انسانهای ناسپاس، نعمتهای الهی را به رایگان از دست می دهند و در برخورد با نیازمندان، آنان را به تمسخر می گیرند. اینان می گویند: «اگر خدا می خواست به فقیران روزی می داد و به کمک ما نیازی نیست. »

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 126)

این گونه افراد نمی دانند که کمک به نیازمندان، انسان را از سقوط به پستیها و حوادث ناگوار و ناگهانی در امان نگاه می دارد. نیکوکاری و صدقة پنهانی و آشکار از کارهایی است که مایة سپیدرویی انسان در جهان آخرت خواهد شد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در توصیه به این عمل پسندیده می فرماید: «صنَائِعُ الْمعْرُوفِ تقِی مَصَارِعَ السُّوءِ؛ ; نیکوکاری، انسان را از مرگهای ناگوار در امان نگاه می دارد. »

پیام هیجدهم: سحرخیزی

«اللُّهُمَّ نَبِِّهنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ اَسْحَارِهِ وَنَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ اَنْوَارِهِ وَخُذْ بِکُلِّ اَعْضَائِی اِلَی اتِّبَاعِ آثارِهِ بنُورِکَ یا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ؛ ای خدا! در این روز مرا به برکتهای سحرخیزی آگاه کن و دلم را به روشنایی آن روشن نما و اعضایم را به پیروی از آثار آن وادار، به روشنایی تو ای روشنی بخش دل عارفان!»

درهای رحمت خداوند در سحرگاهان به روی بندگان باز می شود و منادی ندا می دهد که از این خوان گسترده، بهره مند شوید؛ اما معدودی برمی خیزند و خود را از این سرچشمة فیض سیراب می نمایند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هر بنده ای که نماز شب نصیبش شده باشد و از روی اخلاص برخیزد و وضوی کاملی بگیرد و برای خدا با نیّتی درست و دلی سالم و چشمی گریان به نماز بایستد، خدا در پشت سر وی هفت صف از فرشتگان که هر صف جز خدا کسی تعداد آنها را نمی تواند بشمارد، قرار خواهد داد که یک طرف هر صفی به مشرق و دیگری به مغرب خواهد بود و چون فارغ از

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 127)

نماز گردد، خدا به عدد آنان درجات او را بالا خواهد برد».

امام سجاد علیه السلام در خانه نشسته بودند که عده ‎ای بر در خانة ایشان آمدند. حضرت به کنیز خود دستور داد که ببیند کیست؟ کنیز رفت و برگشت و به حضرت عرض کرد: عده ای آمده اند و می گویند از شیعیان شما هستند. حضرت با شنیدن این سخن، چنان غافلگیر شد و با خوشحالی از جای خود برخاست که نزدیک بود زمین بخورد. با عجله بیرون آمد؛ اما همین که در خانه را گشود و چشمش به آنها افتاد، بدون اینکه چیزی بگوید برگشت و فرمود: «اینان از شیعیان ما نیستند! شیعة ما از آثار عبادت و بندگی و ساده زیستی شناخته می شود. در چهره اش اثر عبادت نمایان است. از اثر روزه داری زیاد و ایستادن در شب برای نماز، اندام لاغری دارد. هنگامی که همه ساکتند، او مشغول ذکر است. هنگامی که همه خوابند، او غرق راز و نیاز و عبادت است و هنگامی که همه غرق سرور و شادیند، او در تفکر اندیشه های درخشان به سر می برد». ;

پیام نوزدهم: توجه به برکات ماه رمضان

«اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ برَکَاتِهِ وَسهِّلْ سَبِیلِی اِلَی خَیْرَاتِهِ وَلَا تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ یَا هادِیاً اِلَی الْحقِّ الْمبِینِ؛ پروردگارا! بهره ام را از برکات این روز زیاد فرما و راهم را به سوی خیرات و نیکیهای آن آسان نما و از پذیرش خیرات آن محرومم مدار، ای راهنما به حقّ آشکار!»

توجه به برکات بهترین ماه، بهترین پاداشهای الهی را نیز در پی دارد؛ چرا

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 128)

که ماهی است که دست شیطان در آن بسته و پر از برکت می باشد که امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «نِعْمَ الشَّهْرُ رَمَضَانِ کانَ یسَمَّی عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله الْمَرْزُوقِ؛ چه خوب ماهی است ماه رمضان؛ ماهی که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله ماه پربرکت نامیده می شد».

از برکات آن همین بس که خدا پاداشهای ویژه ای برای بندگان در این ماه در نظر گرفته است. پاداشهایی که خداوند فقط برای روزه داران امت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در نظر گرفته است و شایسته است که پاس داشته شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «اُعْطِیَتْ اُمَّتِی فِی شهرِ رَمضَانَ خَمْساً لَمْ یُعْطِهِنَّ اُمَّةَ نَبِیٍّ قبْلِی، اَما الْوَاحِدَةُ: فاِذَا کانَ اَوَّلُ لَیلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ نظَرَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلَیهِمْ وَمَنْ نَظَرَ اللهُ اِلَیْهِ لَمْ یُعَدِّبْهُ اَبَداً وَاَمَّا الثَّانِیَةُ: فَاِنَّ خلُوفَ اَفوَاهِهِمْ حِیْنَ یُمْسُونَ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَجلَّ اَطیَبُ منْ رِیحِ الْمسْکِ وَاَمَّا الثَالِثَةُ فاِنَّ الْملَائِکَةَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُمْ فِی لَیْلِهِمْ وَنَهَارِهِمْ وَاَمَّا الرَّابِعَةُ فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَأمُرُ جَنَّتَهُ اَنِ اسْتَغْفِرِی وَتزَیَّنِی لِعبَادِی فیُوشَکَ اَنْ یَذْهَبَ بِهِمْ نَصَبُ الدُّنیَا وَاَذَاهَا وَیصِیرُوا اِلَی جنَّتِی وَکرَامَتِی وَاما الْخامِسَةُ فاِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ غَفَرَ لَهُمْ جَمِیعاً فَقَالَ رَجُلٌ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ: اَلَمْ تَرَ اِلَی الْعُمَّالِ اِذَا فَرِغُوا مِنْ اَعْمَالِهِمْ وُفُّوا؛ به امت من در ماه رمضان پنج چیز داده شده است که به امت هیچ پیغمبری پیش از من داده نشده است؛ اول: هرگاه شب اول ماه رمضان فرا رسد، خداوند به سوی آنان نظر می کند و کسی را که خدا به او نظر کرده، هرگز عذاب نمی کند. دوم: بوی بد دهان آنان در نزد خدا تا هنگامی که به شب می رسند، خوشبوتر از بوی مشک می شود. سوم: ملائکه برای ایشان در شب و روز استغفار می کنند. چهارم: خداوندِ بلندمرتبه به بهشت خویش امر می کند که برای این بندگان استغفار نموده و

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 129)

خود را برای آنان تزیین کند. پس چه نزدیک است که سختیها و اذیتهای دنیا آنها را در خود فرو برد که به سوی بهشت من و کرامت من می روند. پنجم: هرگاه شب آخر فرا رسد، خداوند همة آنان را می آمرزد. مردی عرض کرد: یا رسول الله! [آیا] در شب قدر [این گونه می شود؟] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: [خیر] مگر ندیده ای که کارگران هرگاه کارشان تمام شود، به آنها مزد می دهند؟» ;

پیام بیستم: آخرت خواهی

«اللَّهُمَّ افتَحْ لِی فِیهِ أبوَابَ الْجَنَانِ وَ اَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ اَبْوَابَ النِّیرَانِ وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَةِ فِی قلُوبِ الْمؤْمِنِینَ؛ خدایا! در این روز درهای بهشت را به رویم بگشا و درهای جهنم را به رویم ببند و توفیق خواندن قرآن را به من عنایت کن، ای فرودآورندة آرامش در دل مؤمنین!»

بعضی افراد به دلیل برخورداری از مال و مقام و دیگر ظواهر مادی  که صد البته ناچیز و فانی است  معنویت خود را فدا می کنند و کالای با ارزش ایمان را به قیمت کم می فروشند. اینان پس از مدتی، خود را در این معاملة نابرابر، زیان کار می بینند و به پشیمانی و عذاب وجدان دچار می شوند. آنان به راستی از زیان کارانند. زیان کارتر و بدبخت تر از این گروه، کسانی هستند که برای دنیای دیگران، دین خود را می فروشند. اینان به کسانی یاری می رسانند که در روز حساب، یاور آنان نخواهند بود. چنین افرادی به دلیل کمک به دنیاپرستان و مسلط کردن آنان بر مردم، گناه بزرگی به گردن خواهند گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «إنَّ مِن شَرِّ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَبْداً اَذْهَبَ آخِرَتَهُ بدُنْیَا

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 130)

غَیْرِهِ؛ ; بدترین مردم از نظر مقام نزد خداوند در روز قیامت، کسی است که آخرتش را برای دنیای دیگران بفروشد. »

بی توجهی به گناه، آخرت را تباه می کند و مراقبت از کردارها و رفتارها و محاسبه و دقت در آن، شرط بازدارندگی از گناه است. بزرگ ترین زیانِ گناه، نافرمانی خدایی است که هیچ خطایی در محضر او زیبنده نیست. حساب رسی کردار در بازدارندگی و پیش گیری از گناه مؤثر است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «حَاسِبُوا اَنْفُسَکُم قَبْلَ اَنْ تُحَاسَبُوا وَزِنُوهَا قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا وَتَجَهَّزُّوا لِلْعرْص الْاَکبَرِ؛ پیش از آنکه به حساب شما برسند، خود، به حساب خویش برسید و پیش از آنکه مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید و خود را برای بزرگ ترین امتحان آماده سازید. »

پیام بیست و یکم: مبارزه با شیطان

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ اِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً وَلَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً وَاجْعَلِ الْجَنَّةِ لِی مَنْزِلاً وَمَقِیلاً یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ؛ پروردگارا! در این روز مرا به خشنودیهایت راهنمایی کن و شیطان را بر من مسلط مگردان و بهشت را خانه و آسایشگاهم قرار ده، ای برآوردندة، حوائج جویندگان!»

امام رضا علیه السلام فرمود: «اِنَّ اِبْلِیسَ لَهُ خُرْطُومٌ کَخُرْطُومِ الْکَلْبِ وَاضِعَةٌ عَلَی قَلْبِ ابْنِ آدَمْ یُذَکِّرُهُ الشَّهَوَاتِ وَاللَّذَّاتِ وَیَأتِیهِ بِالْاَمَانِیًِ وَیَأتِیهِ بالْوَسْوَسَةِ علَی قلْبِهِ یُشَکِّکُهُ فِی رَبِّهِ فَاِذَا قالَ الْعبْدُ: «اَعوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ» خَنَسَ الْخُرْطُومُ عَلَی الْکَلْبِ؛ ; شیطان را پوزه ای است مانند سگ که

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 131)

آن را در دل فرزند آدمی می نهد و او را به شهوات و لذتهای نفسانی می اندازد و او را سرگرم آرزوها می کند و در قلب او وسوسه می افکند که در نتیجه، نسبت به آفریدگارش در شک و تردید واقع می شود و هر گاه که آن بنده بگوید: «پناه می برم به خدای شنونده دانا » پوزه سگ به او بر می گردد [و از قلب فرد خارج می شد]. »

نقل شده است که: «روزی شیطان به صورت پیرمردی در آمد و نزد حضرت سلیمان علیه السلام رسید. حضرت به او گفت: تو با امت موسی علیه السلام چه می کنی؟ شیطان جواب داد: حبّ دنیا را بر دلهایشان می اندازم. حضرت پرسید: با امت عیسی علیه السلام چه می کنی؟ گفت: آنها را به تثلیث و شرک گرفتار می سازم. پرسید: با امت خاتم چه؟ گفت: آنها را وانمی گذارم تا درهم و دینار را پیش ایشان محبوب تر از «لَا اِلَهَ اِلَّا الله» قرار دهم. »

پیام بیست و دوم: فضل خدا

«اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ اَبْوَابَ فَضْلِکَ وَاَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَوَفِقْنِی فیهِ لِموجِبَاتِ مرْضَاتِکَ وَاسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَۀِ الْمُضْطَرِّینَ؛ پروردگارا! درهای فضل خودت را بر من بگشای و برکاتت را در این روز بر من نازل کن و به آنچه خشنودیت در آن است موفق بدار و در وسط بهشتت مرا سکنا ده، ای پاسخ دهندة درخواست ناچاران!»

فضل خدا همان بخشش بیکران خداست که اگر بخواهیم بر مبنای عدل او این بخششها را محاسبه کنیم، لایق کوچک ترین نعمت او هم نیستیم. پس باید خدا را با صفت فضل او خواند که وقتی رحمتش را گسترش می دهد، شامل حال نالایقان

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 132)

نیز بشود. امام صادق علیه السلام فرمود: «اِذَا کانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَشَرَ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی رَحْمَتَهُ حَتَّی یَطْمَعَ اِبْلِیسُ فِی رَحمَتِهِ؛ وقتی روز قیامت به پا می شود، خداوند رحمتش را پراکنده سازد؛ حتی ابلیس طمع در رحمت او می کند (از امید به فضل خدا ). »

نوشته اند در بنی اسرائیل جوانی بود که بیست سال عبادت خدا را به جای آورده بود. پس از آن کم کم رو به معصیت خداوند نمود و بیست سال هم عمر را خود را در عصیان و سرکشی و گناه گذراند. کم کم پیر و فرتوت شد. روزی مقابل آینه ایستاد، دید که همۀ سر و صورتش سفید شده است. آهی کشید و گفت: خدایا بیست سال از عمرم را در طاعت تو و بیست دیگر از عمر را در معصیت تو گذراندم. اکنون دیگر پیر شده ام و روی آنکه رو به سوی تو کنم ندارم تا بقیه عمرم را در طاعت تو بگذرانم. » او از صمیم قلب از کردۀ خود پشیمان بود و می دانست که بیست سال از خدا دوری کرده و با پشیمانی تمام اکنون آمده است؛ اما روی بازگشت ندارد. در این لحظه صدایی شنید که می گفت: «تو ابتدا ما را قبول کردی. ما نیز تو را قبول کردیم. سپس از ما دست کشیدی ما نیز از تو دست کشیدیم؛ اما تو عصیان ما را کردی ولی ما به تو مهلت دادیم تا روزی که برگردی و اکنون باز آمده ای و درخواست فضل و بخشش ما را داری ما نیز تو را می پذیریم. »< ;FootNote No="246" Text=" معراج السعادۀ، ملا احمد نراقی، انتشارات هجرت، قم، 1379 ه. ش، ص614- "/>

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 133)

پیام بیست و سوم: گناه و سرکشی

«اللَّهُمَّ اغسِلْنِی فیهِ مِنَ الذُّنوبِ وَ طهِّرْنِی فیهِ مِنَ الْعُیُوبِ وَامْتَحِنْ قلْبِی فِیهِ بِتَقْوَی الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ؛ پروردگارا! در این روز از گناهان شستشویم ده و در این روز مرا از عیوب پاک گردان و به پرهیزگاری، دلم را بیازمای، ای از بین برنده لغزش گنه کاران. »

گناه، سرکشی در ساحت قدس ربوبی است. مسلمان باید از گناه تنفر داشته باشد. ممکن است انسان برخلاف میل خود ناگزیر شود در محل معصیت یا جایی که گروهی در آنجا گناه می کنند، حضور یابد. در چنین شرایطی، اگر احساس ناراحتی به او دست دهد و مایل باشد که هر چه زودتر آنجا را ترک گوید، باید به خود و ایمانش امیدوار باشد؛ ولی اگر از بودن در آنجا احساس ناراحتی نمی کند و چه بسا با آنان هم گام شود یا در درون خود خوشحال است، باید به حال خود متأسف باشد. باید بدانیم اگر شخصی در جمع معصیت کاران باشد و از این توقف احساس ناراحتی کند، مانند کسانی است که در آن شرکت نداشته اند. و برعکس، اگر قلب و فکر او، با مجالس لهو و لعب باشد و از حضور در آن احساس شادمانی کند گرچه در مجلس گناه حاضر نباشد، مانند حاضران در آن است. پیامبر ارجمند اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَنْ حَضَرَ مَعْصِیَةً فَکَرِهَهَا فکَاَنَّمَا غابَ عَنْهَا وَ مَنْ غَابَ عَنْهَا فَرَضِیهَا فَکَاَنَّهُ حَضَرَهَا؛ هر کس بر گناهی حاضر باشد و از آن متنفر شود، مانند کسی است که در آنجا نیست و هر کس در محل گناه نباشد و از آن راضی باشد، مانند کسی است که در آنجا حضور دارد. »

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 134)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر فرمود: «یَا اَبَاذَرٍ! لَا تَنْطُرْ اِلَی صِغَرِ الْخَطِیئَةِ؛ وَلَکِنْ اُنْظُرْ اِلَی مَنْ عصَیْتَ؛ ای اباذر! به کوچکی گناه نگاه مکن؛ بلکه ببین که نافرمانی چه کسی را می کنی؟»

پیام بیست و چهارم: توجه به رضا و سخط الهی

«اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیْکَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ وَاَسْئَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِاَنْ اُطیعَکَ وَلَا اَعصِیْکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِینَ؛ خدایا! امروز آنچه که خشنودی توست از تو مسئلت دارم و از آنچه موجب آزار توست به تو پناه می برم و امروز توفیق اطاعت و گناه نکردن را از تو می خواهم، ای بخشنده درخواست کنندگان! »

اگر انسان تشخیص دهد که کاری مورد رضایت الهی است، باید با تمام توان در انجام آن بکوشد، هر چند دیگران را ناخوش آید؛ حتی اگر دیگران به او اعتراض کنند، وی نباید در انجام وظیفه کوتاهی کند. آنچه اهمیت دارد، ترجیح دادن رضایت الهی بر رضایت بندگان است. چنین کرداری از اعتقاد عمیق و ایمان راسخ انسانهای وارسته ریشه می گیرد که دنیا را بسیار ناچیز و هر حبّ و بغضی را در برابر خشم و رضای الهی ناپایدار می دانند. جلب رضایت الهی از توصیه های پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است. ایشان می فرماید: «مَنِ الْتَمَسَ رِضَی اللهِ بِسَخَطِ النَّاسِ رَضِیَ اللهُ عنْهُ؛ هر کس رضای خدا را بر خشم مردم ترجیح دهد، خداوند از او راضی می شود. » چه اینکه کسانی که با رعایت تقوای الهی قدم برمی دارند، در بهشت خدا جای می گیرند. قرآن کریم می فرماید: «تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّاً»؛ ; «این بهشتی

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 135)

است که به بندگانی که پرهیزگار باشند به میراث می دهیم. » امام هادی علیه السلام فرمود: «مَنْ اتَّقََی اللهَ یُتَّقَی وَمَنْ اَطَاعَ اللهَ یُطَاعُ وَمَنْ اَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ اَسْخَطَ الْخَالِقَ فَلْیَیْقِنْ اَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمخْلُوقِینَ؛ ; کسی که تقوای الهی پیشه کند، [مردم] از [نافرمانی] او می پرهیزند و هر کس از خدا اطاعت کند مورد اطاعت مردم واقع می شود و هر کس که از آفریننده فرمان برد از خشم آفریدگان باکی نخواهد داشت و کسی که آفریدگار را به خشم آورد، یقین کند که خشم آفریدگان بر سرش فرو خواهد آمد. »

پیام بیست و پنجم: دوستی اولیاء الهی

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّاً لِاَوْلِیَائِکَ وَمُعَادِیاً لِاَعْدَائِکَ وَمُسْتَنَّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ اَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّینَ؛ خدایا! امروز مرا دوست دار اولیائت قرار بده و دشمن دشمنانت کن و پیرو سنت خاتم رسل بدار، ای بازدارندة دلهای پیامبران!»

برترین گونة عشق و محبت، حب به ذات لایزال الهی است. عاشق خداوند، دوستی او را بر هر چیزی مقدم می دارد و همة هستی خویش را برای محبت او فدا می کند. محبت به خدا در زندگی دنیوی، با کمک به نیازمندان، انجام خدمات خداپسندانه و اصلاح امور هم نوعان تجلی می یابد.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَنْ اَثَرَ مَحَبَّةَ الله علَی محَبَّةِ النَّاسِ کَفَاهُ اللهُ مَؤُنَةَ النَّاسِ؛ هر که محبت خدا را بر محبت مردم ترجیح دهد، خداوند، زحمت مردم را از او کفایت می کند. "

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 136)

این دوستی سبب می شود که دوستان خدا را نیز دوست بدارد و با دشمنانش نیز دشمن باشد. در اهمیت دوست داشتن اولیاء الهی نقل شده است: روزی خادم حضرت رضا علیه السلام خدمت حضرت رسید و عرض کرد: چند نفر به در منزل آمده اند و اجازة دیدار با شما را می خواهند و می گویند ما از شیعیان مرتضی علی علیه السلام هستیم. حضرت فرمود: بگو بروند. آنها رفتند و فردا آمدند و دوباره از امام، همان جواب را شنیدند. روز سوم نیز به همین منوال گذشت تا اینکه این کار را تا دو ماه تکرار کردند؛ هر روز می آمدند و می گفتند که از شیعیان علی علیه السلام هستند؛ اما حضرت به آنها شرف حضور نمی داد. وقتی که از زیارت حضرت ناامید شدند، به خادم امام گفتند: خدمت امام عرض کن: چون شما ما را نپذیرفتید، دشمنان تان ما را سرزنش می کنند و اگر با این وضع به شهر بازگردیم، نمی دانیم از شنیدن سرزنشهای دشمنان شما چه کنیم؟ خدمتکار امام رفت و گفته های آنها را به عرض حضرت رسانید. امام فرمود: بگو داخل شوند. وقتی که وارد خانه شدند، حضرت به آنها اجازة نشستن نداد. همان طور ایستاده گفتند: «یا بن رسول الله! دلیل اینکه ما را دو ماه پشت در خانة خویش نگاه داشتید و ما را به داخل راه ندادید چه بود؟ امام فرمود: «فَمَا اَصَابَکُمْ مِنْ مصِیبَةٍ فبِمَا کسَبَتْ اَیْدِیکُمْ»؛ «هر چه به شما رسیده است، از سوی خودتان است. » من در این کار از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرانم پیروی می کنم. آنها بر شما خشمگین هستند. چرا به دروغ خود را شیعة علی علیه السلام می نامید؟ وای بر شما! شیعة علی علیه السلام، ابوذر و سلمان و... بودند. کسانی که نافرمانی علی علیه السلام را نمی کردند و برخلاف رأی او گامی برنمی داشتند. شما می گویید شیعة علی علیه السلام هستید؛ اما رفتارتان با آن امام

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 137)

مخالفت دارد. شما در ادای حقوق برادران تان کوتاهی می کنید. حضرت اوصاف شیعة واقعی را برشمرد و آنها نیز سرافکنده شدند و عرض کردند: ما از گفتار و ادعای خویش سرافکنده ایم و استغفار می کنیم؛ اما ما شما را دوست داریم و با دوستان تان دوست و با دشمنانتان دشمنیم! حضرت خوشحال شد و فرمود: آفرین بر شما! ای دوستان و محبین من! جلوتر بیایید!‍ و آنها را به خود نزدیک کرد. سپس به خدمتکار خود رو کرد و فرمود: از طرف من مأموری که شصت بار پی در پی به ایشان سر بزنی و سلام مرا رسانده و احوالشان را بپرسی و به آنها در مشکلات شان کمک کنی و آنها را مورد تکریم و عطا قرار دهی! چرا که از گناه خود استغفار کرده و اکنون شایستة احترام هستند؛ زیرا ما را دوست دارند.

پیام بیست و ششم: تلاش برای کسب رضای خدا

«اللَّهمَّ اجعَلْ سَعیِی فِیهِ مَشْکُوراً وَذَنْبِی فِیهِ مغْفُوراً وَعمَلِی فِیهِ مقْبُولاً وَعیْبِی فیهِ مَسْتُوراً یَا أسْمَعَ السامِعِینَ؛ خدایا! کوشش امروزم را پاس دار و گناهم را ببخش و کردارم را پذیرفته و عیبم را پوشیده دار، ای شنونده ترین شنوندگان!»

لذت تلاش برای خدا در دل مؤمن چنان است که همواره برای او تلاش می کند و اجازه نمی دهد تلاشش صبغة غیر خدایی به خود بگیرد؛ چرا که تنها از خدا توقع پاداش و تقدیر دارد، نه از بندة خدا یا هر چه و هر که غیر خداست. امام حسین علیه السلام از ابتدای حرکت خویش برای قیام و در تمامی مراحل قیام خونین خود، برای پروردگار تلاش کرد و هر گامی را برای او به سوی گسترة کربلا برداشت و آن گاه که غریبه و آشنا او را مورد نصیحت قرار

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 138)

دادند و بسیاری از نزدیکان او را تنها گذاشتند، امام با قلبی سرشار از ایمان به سوی فردای روشن خود حرکت نمود. او حتی بر تعداد سربازان و یاران خویش هم تکیه نداشت و شب عاشورا همگان را آزاد گذاشت تا هر که می خواهد بازگردد؛ چرا که از ابتدای سفر شعار او این بود: «مَا تَوفِیقِی اِلَّا بِاللهِ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَاِلَیْهِ اُنِیب؛ پیروزی ای بر من نیست؛ مگر به خواست خدا، به او توکل می کنم و به سوی او پناه می آورم. »

در بنی اسرائیل عابدی بود. روزی به او خبر رسید که در آن نزدیکی درختی است که مردم او را می پرستند. عابد خشمگین شد، تبری برداشت و به آن سو حرکت کرد. شیطان به صورت پیری در آمد و سر راه او را گرفت و پرسید: کجا می روی؟ گفت: برای بریدن فلان درخت می روم. ابلیس گفت: برو مشغول عبادت خود باش! تو را چه به این کارها؟! عابد ناراحت شد و چون برای خدا تلاش می کرد به او حمله کرد و او را به زمین زد. ابلیس گفت: مرا رها کن تا با هم کنار آییم. عابد او را رها کرد. ابلیس گفت: این کار پیغمبران است، نه تو. عابد متوجّه حیلة شیطان شد و دوباره به او یورش برد و دوباره او را به زمین زد. این بار ابلیس حیله ای دیگر اندیشید و به او گفت: ناراحت نشو ای عابد! تو مرد درویشی هستی و مردم به تو محتاجند. این کار را به عهدة دیگران واگذار. من هر روز دو دینار زیر سجادة تو می گذارم که یک دینارش را خودت خرج کنی و دیگری را در راه خدا به مستمندان انفاق نمایی. عابد با خود تأملی کرد و پذیرفت و از قطع کردن درخت منصرف شد. چند روزی پس از عبادت دو دینار

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 139)

زیر سجاده خود می یافت که یکی از آنها را خرج خود و دیگری را صدقه می داد. روزی سجاده را کنار زد؛ اما سکه ای ندید. دوباره تبر را بر دوشش نهاد و عزم قطع کردن درخت کرد. ابلیس سر راه او را گرفت و مانع او شد و با او گلاویز شد؛ اما این بار شیطان بر او پیروز گردید. عابد از اینکه مغلوب شیطان شده بود تعجب کرد و دلیلش را از او پرسید. ابلیس گفت: دو بار اول که تو مرا مغلوب کردی به خاطر آن بود که در کار خود نیت خدایی داشتی و با اخلاص می خواستی آن عمل را انجام دهی؛ اما بار سوم برای گرفتن دو دینار آمده بودی و عملت خالصانه نبود. به خاطر همین مغلوب شدی.

یکی از همراهان امام خمینی رحمه الله نقل می کند: «پس از این که از زندان آزاد شدم، نمی دانم به چه انگیزه ای دست به قلم بردم و برای حضرت امام نامه ای نوشتم و جریان زندانی شدن و سختی زندان انفرادی را برای امام توضیح دادم. حضرت امام در پاسخ چند سطر برایم به طور خلاصه اینگونه جواب نوشتند: از گرفتاری شما بی اطلاع بودم. من هم روزگار سختی را می گذرانم؛ ولی چون همگی اینها برای خدا است، گوارا است. »

پیام بیست و هفتم: شب قدر

«اللَّّهُمَّ ارْزُقنِی فِیهِ فَضْلَ لَیلَةِ القَدْرِ وَصَیِّر اُمُورِِی فِیهِ مِنَ العُسْرِ اِلَی الیُسْرِ وَاقبَلْ مَعَاذِیرِِی وَحَطَّ عنِّی الذَّنبَ وَالوِزرَ یَا رَئُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ؛ بار خدایا! فضل شب قدر را در این روز بر من روزی کن و کارهایم را از سختی به آسانی وا گردان و عذرم را بپذیر و گناه و

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 140)

وبالم را بریز، ای مهربان به بندگان نیکوکار!»

شب قدر بزرگ ترین و با ارزش ترین شب سال است؛ زیرا قرآن در آن شب نازل شده است و تمام مقدرات در آن شب در نظر گرفته می شود. از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیده شد: «اِنْ اَدْرَکْتُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ فَمَا اَسْاَلُ رَبِّی؟ قَالَ: صلی الله علیه و آله اَلْعافِیَةَ؛ ; اگر شب قدر را درک کردم، از خدا چه بخوام؟ فرمود: سلامتی. »

در قرآن کریم آمده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکةٍ إِنَّا کنَّا مُنْذِرینَ* فیها یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ »؛ < ;FootNote No="258" Text=" دخان/3و4- "/> «ما آن (قرآن) را در شبی پربرکت نازل کردیم؛ ما همواره انذار کننده بوده ایم. در آن شب هر امر بر اساس حکمت [الهی] تدبیر می شود. »

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز دربارۀ بزرگی شب قدر فرمود: «... فِیهِ لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْف شهْرٍ منْ حَرُمَهَا فَقَدْ حُرِمَ؛ در آن (ماه رمضان) شب قدر قرار دارد که از هزار ماه بهتر است. کسی که از [برکات] آن دور بماند، پس یقیناً محروم شده است. »

آورده اند که «حاج محمد ابراهیم کلباسی» که از معاصران «میرزای قمی» و از شاگردان «سید بحر العلوم » بود، برای درک شب قدر تمام طول یک سال را هر شب تا صبح عبادت می کرد تا یقین کند آن را درک کرده است.

در احوال ایشان چنین نوشته اند: «عبادت آن جناب چنان بود که همیشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود می رفت و به مناجات و ادعیه و تضرع و زاری و تهجد اشتغال داشت و مناجات

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 141)

«خمس عشر» را از حفظ می خواند و بر این روش و شیوة پسندیده استمرار داشت تا همان شب که شربت شهادت نوشید. مکرر در فصل زمستان دیده می شد که در پشت بام مسجد خود، در حالی که برف به شدت می بارید، در نیمه شب پوستینی بر دوش و عمامه ای بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و با حالت ایستاده و دستها را به سوی آسمان بلند کرده تا اینکه برف سراسر قامت مبارکش را از سر تا پا سفیدپوش می کرد. »< ;FootNote No="261" Text=" همان. "/> ;

پیام بیست و هشتم: انجام نوافل

«اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَاَکْرِمْنِی فِیهِ بِاِحْضَارِ الْمَسَائِلِ وَقَرِّبْ فیهِ وَسیلَتِی اِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ اِلْحَاحُ الْمُلِحِّینْ؛ خدایا! بهرة مرا در این روز از نمازهای مستحبی زیاد کن و در آن بر آماده کردن مسائل گرامی ام دار و وسیلة مرا به سوی خودت از بین وسایل نزدیک کن، ای کسی که اصرار اصرارکنندگان او را مشغول نمی کند!»

در قرآن کریم واژه نافله فقط دو مرتبه آمده است: «وَمِنْ اللَّیلِ فتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً»؛ < ;FootNote No="262" Text=" اسراء / 79- "/> «و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [به منزلة] نافله ای باشد. امید است که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند. » و نیز: «وَوَهَبْنَا لَهُ اِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً»؛ «و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی] افزون به او بخشیدیم.

امام صادق علیه السلام فرمود: «یرْفَعُ لِلرَّجلِ مِنَ الصَّلَاةِ رُبُعُهَا أَوْ ثمُنُهَا أَوْ نصْفُهَا أَوْ أَکثَرُ بِقَدْرِ مَا سَهَا وَ لَکن اللَّه تَعَالَی یتِمُّ

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 142)

ذَلِک بِالنَّوَافِلِ؛ بلند داشته می شود برای مرد از نمازش یک چهارم یا یک هشتم یا نصف آن یا بیش تر به قدری که سهو نموده است؛ اما خداوند بلند مرتبه به موجب مستحبات، آن را [برای او] تکمیل می نماید. »

امام باقر علیه السلام درباره انجام نوافل توسط پدر بزرگوارشان می فرماید: «کانتْ لَهُ [علِیُّ بنُ الْحسَیْنِ] خَمْسُمِائَةِ نَخْلَةٍ وَ کانَ یصلِّی عِنْدَ کلِّ نَخْلَةٍ رَکعَتَینِ وَ کانَ إِذَا قَامَ فِی صَلَاتِهِ غَشِی لَوْنُهُ لَوْنٌ آخَرُ وَ کانَ قِیامُهُ فِی صلَاتِهِ قیامَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ بَینَ یدَی الْمَلِک الْجَلِیلِ کانَتْ أَعضَاؤُهُ ترْتَعِدُ منْ خشْیةِ اللَّه وَ کانَ یصَلِّی صلَاةَ موَدِّعٍ یرَی أَنْ لَا یصَلِّی بَعْدَهَا أَبَداً؛ علی بن الحسین، پانصد نخل خرما داشت؛ پس نزد هر نخل خرما دو رکعت نماز می گزارد و چون به نماز می ایستاد، رنگش به رنگ دیگری تغییر می یافت و وقتی به نماز می ایستاد چون بنده ای خوار در برابر پادشاهی بزرگ می ایستاد و اعضای بدنش از ترس خدا می لرزید و چونان کسی که خداحافظی می کند و دیگر بعد از این نمازی نمی خواند. نماز می گزارد. »

یکی از نزدیکان امام رحمه الله می گوید: حضرت امام از ساعت یازده و نیم تا یک بعد از ظهر مشغول نماز بودند. از دفتر، زیاد به من قند و آب می دادند که ببرم آن را تبرک کنم. من هرچه لای در را باز می کردم که بروم پیش ایشان برای استخاره یا تبرک کردن قند و آب، می دیدم امام در حال نماز هستند و به صورت ایستاده، نشسته و یا خوابیده نماز نافله می خوانند.

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 143)

پیام بیست و نهم: تهمت

«اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَالْعِصْمَةَ وَطهِّرْ قلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهْمَةِ یَا رَحیماً بعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ؛ خدایا! در این روز به مهربانیت مرا بپوشان و توفیق و پاکی را روزی ام کن و از زشتیهای [زبان و] تهمت، دلم را پاک نما، ای مهربان به بندگان مؤمن! »

با اینکه زبان عضو کوچکی است؛ اما گناهان زیاد و بزرگی از آن سر می زند که تهمت نیز یکی از این گناهان است.

زبان بسیار سر بر باد دادستزبان، سر را عدوی خانه زادست

«عمر بن نعمان» می گوید: «امام صادق علیه السلام دوستی داشت که همیشه همراه حضرت بود. روزی او و غلامش همراه حضرت در بازار کفاشها می رفتند. غلام، لحظه ای آنها را ترک می کند و سراغ کاری می رود. دوست حضرت غلام خود را صدا می زند؛ اما غلام متوجه نمی شود و این کار را تا سه مرتبه تکرار می کند. سپس عصبانی شده و فریاد می زند: ای زنازاده کجا هستی؟ امام صادق علیه السلام شنید و با ناراحتی دست خود را محکم بر پیشانی زد و فرمود: سبحان الله! مادرش را متهم به زنا کردی؟ من فکر می کردم که تو اهل تقوا هستی؛ اما نمی دانستم که فحش می دهی! عرض کرد: قربانت گردم، او هندی است و مادرش مشرک می باشد. امام توجیه او را نپذیرفت و فرمود: از من دور شو! ومن هرگز او را همراه امام ندیدم. »< ;FootNote No="267" Text=" کافی، ج 4، ص 15- "/>

پیام سی ام: کلید قبولی

«اللَّهُمَّ اجعَلْ صیَامِی فیهِ بِالشُّکْرِ وَالْقَبُولِ عَلَی مَا تَرْضَاهُ وَیَرْضَاهُ الرَّسُولُ مَحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْاُصُولِ بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطاهِرِینَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ خدایا! روزه ام را در این روز با شکر و پذیرش بر آنچه تو و پیامبرت

مبلغان » مرداد و شهریور 1389 - شماره 131 (صفحه 144)

می پسندید، قرار ده که فرعهایش با اصلهایش استوار و متین باشد. به حق سرور ما محمد و خاندان پاکش، و شکر مخصوص پروردگار عالمیان است!»

امام باقر علیه السلام فرمود: «بُنِیَ الاِسلَامُ عَلَی خَمسِ دَعَائِمَ: اَلوِلَایَۀُ وَ اَلصَّلَاۀُ وَ اَلزَّکَاۀُ وَ صَومُ شَهرِ رَمضَانَ وَ الحَجُّ؛ اسلام بر پنج چیز بنا شده است: ولایت و نماز و زکات و روزۀ ماه رمضان و حج. »

در روایت دیگری از امام علی علیه السلام، ولایت اهل بیت معصومین علیهم السلام نگاه دارندۀ این فرایض برشمرده شده است: «اَلوِلَایَۀُ اَلحافِظَۀُ لِهذِهِ اَلفَرَائِضِ الاَربَعَۀِ؛ ولایت، حفظ کننده این چهار فریضه است. »

نوشته اند: «پیامبر صلی الله علیه و آله در حال سرور و شادمانی به خانة علی علیه السلام آمد. حضرت پرسید: یا رسول الله! هرگز شما را به این شادی و خوشحالی ندیده بودم. فرمود: یا علی! بشارت باد بر تو! الآن جبرئیل بر من نازل شد و گفت: خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید که علی علیه السلام را بشارت بده که شیعیان او را اهل بهشت می گردانم. امام علی علیه السلام با شنیدن این سخن به سجده افتاد و سپس دستهایش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدا را شاهد می گیرم که نصف حسناتم را به شیعیانم بخشیدم. سپس حسنین علیه السلام نیز همین سخن را تکرار کردند. آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شما کریم تر از من نیستید، من تمام حسناتم را به شیعیان راستین علی علیه السلام بخشیدم. » منظور از قبول اعمال شیعیان و این جایگاه رفیع که رسول خدا و اهل بیت گرامی او حسنات خود را به شیعیان می بخشند، به دلیل ولایت پذیری ایشان است؛ چه اینکه ولایت رمز قبول همه اعمال است.

پی نوشت ها

[1] سنن النبی، ص 166.

[2] سنن النبی، ص 177.

[3] مکارم الاخلاق، ص 22.

[4] سنن النبی، ص 67.

[5] مکارم الاخلاق، ص 20.

[6] اصول کافی، ج 2، ص 200.

[7] بحار الانوار، ج 75، ص 451.