مقدمه

خانواده، کانونی است مقدس که در سایه پیوند زناشویی دو انسان از دو جنس مخالف پایه گذاری شده و با پیدایش و تولید فرزندان کامل تر می شود. خانواده به عنوان اولین کانون زندگی در رفتار شخص در جامعه و میزان موفقیت وی تأثیر زیادی دارد و شیوه برخورد اعضای خانواده باعث شکل گیری اولیه شخصیت انسان بوده و با مرور زمان این شخصیت در کنار عوامل دیگر تأثیر پذیری خود را از خانواده از دست نمی دهد؛ همچنین اگر در خانواده ای برخورد شایسته ای با فرد صورت گیرد در نحوه پذیرش اعتقاد او نیز تأثیر دارد هر چند این تأثیر پذیری قطعی نیست و نمونه های تاریخی بیانگر آن است که فرد می تواند برخلاف هرآنچه در خانواده تربیت شده است رفتار نماید، ولی این موارد استثنایی باعث نمی شود که اعضای خانواده از تربیت صحیح در خانوده دست بردارند؛ علی الخصوص شیوه زندگی کردن در حوزه های مختلف رفتاری، اخلاقی و حتی اعتقادی را می توانند به همدیگر یاد داده و یادآوری نمایند، به بیان دیگر سبک زندگی در حوزه های اعتقادی، اخلاقی و رفتاری را تبیین نمایند. البته تعیین این سبک زندگی اگر به صورت ارائه قوانین باشد باعث خواهد شد تا اعضای خانواده بتوانند در موارد مشابه تصمیم گیری درستی داشته باشند، به طوری که بدون ذکر دلیل و بایسته های برتر یک خانواده، تطبیق آن در دین جهانی و جاودانی اسلام (قرآن در قرآن، 1381، 227-349) با موارد مشابه و نیازهای روز با مشکل مواجه خواهد شد؛ بویژه که اگر بخواهیم سبک زندگی این خانواده ها و شیوه زیستن و نحوه تعامل میان اعضای آنها را مورد بررسی قرار دهیم که بی شک در این موارد باید به ذکر دلیل و مبانی کلی سبک زندگی نیز پرداخت. بر این اساس می توان گفت بررسی سبک زندگی خانواده برتر و متعالی ضرورت دارد، علی الخصوص که این سبک ها از دیدگاه خالق انسان و نگرش وحیانی قرآن مورد توجه قرار گیرد که به جنبه های مختلف دنیوی و اخروی انسان توجه داشته و هیچ جنبه ای از جنبه های گوناگون خلقت را فراموش نکرده است. بی شک این نگاه جامع بود و در صورت تدوین صحیح آسیبی را متوجه خود نخواهد ساخت. باید این نکته را نیز اضافه نمود که «خانواده های برتر و متعالی» را می توان خانواده ای دانست که روابط بین اعضای آن بر اساس اندیشه توحیدی بنا نهاده شده باشد و در مقابل برخی از خانواده ها یگانگی پروردگار و ملزومات آن را در اعتقاد، اخلاق و یا رفتار خانواده اصل قرار نداده و «خانواده نااهل» گشته اند.

آنچه در این نوشتار مورد پژوهش قرار می گیرد پاسخ به این سوالات است که مراد از خانواده در منطق قرآن چه بوده و خانواده برتر چه تعریفی دارد؟ مراد از سبک زندگی در نگاه زندگی خانوادگی چیست؟ خانواده برتر، در حوزه اعتقادی از منظر قرآنی دارای چه مولفه هایی است؟ در نهاد اندیشه قرآنی، ارتباط خانواده های برتر در حوزه رفتار چگونه تبیین گردیده است؟

لازم به ذکر است که پاسخ به سوالات فوق و تبیین سبک زندگی خانواده برتر قرآنی و بررسی کامل ویژگی ها و خصوصیات آن در این محدوده قابل شناسایی کامل نیست، لذا به ذکر کلیاتی از هر کدام بسنده می گردد و لازم است هر یک از این سبک ها به صورت مجزا مورد بررسی قرار گیرند.

مفاهیم

بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژگان محوری پژوهش جهت یکسان سازی تلقی نویسنده و خواننده از واژگان ضرورت دارد تا فرایند انتقال پیام کامل گردد. بدین منظور به بررسی واژه «خانواده» و اصطلاح «سبک زندگی» خواهیم پرداخت.

خانواده

«خانواده» در لغت به معنای خاندان، دودمان، اهل خانه، زن و فرزند، و فامیل به کار رفته است (دهخدا، 1377، 6: 943) و به اندازه ای معروف است که نیاز به تعریف ندارد؛ اما شاید تصور همه از آن یکسان نباشد، حتی برخی توصیف آن را کار مشکلی دانسته و طبق نظر اکثریت مردم چنین تعریف کرده اند: خانواده در نظر بسیاری از مردم به منزله یک واحد اجتماعی است که شامل یک زوج متاهل و فرزندانشان است که در خانه ای در کنار یکدیگر زندگی می کنند. (دانش خانواده، 1387، 77)

پس می توان عناصر اصلی تشکیل خانواده را زن و مردی دانست که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش زندگی را در کنار همدیگر آغاز می کنند و احتمالاً فرزندانی به جمع آنها افزوده می گردد. برخلاف نظر عموم مردم که فرزندان را جزء ضروری خانواده می دانند از دیدگاه قرآن خانواده هایی وجود دارد که خداوند هیچ فرزندی به آنها عطا نمی کند. «فرمانروایی [مطلقِ] آسمانها و زمین از آنِ خداست هر چه بخواهد می آفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر می دهد. یا آنها را پسر[ان] و دختر[انی] توأم با یکدیگر می گرداند، و هر که را بخواهد عقیم می سازد. اوست دانای توانا.» (شوری، آیات 49 و 50)

هدف از تشکیل و تداوم خانواده به تناسب زن و مردی که آن را تشکیل می دهند متفاوت است که برخی از اهداف آن را به طور اجمال می توان تحقق جامعه سالم، تداوم نسل، تامین نیازهای اساسی، تربیت اجتماعی نسل، حراست ایمان، جمال اجتماعی، رشد و بالندگی دانست. (دانش خانواده، 1387، 96-84) ولی در منطق قرآن هدف از تشکیل خانواده آرامش انسان و دوستی و مهربانی (روم، آیه 21) ایمان به پروردگار و شکر نعمت پروردگار (نحل، آیه 72) معرفی شده است.

قرآن در تعبیر از زن به عنوان یکی از ارکان اصلی خانواده تعابیر گوناگونی را به کار برده است؛ زمانی که از آدم و همسرش سخن به میان می آید واژه زوج به کار رفته است (بقره، آیه 35)؛ ولی در مواردی چون همسر عزیز (یوسف، آیه 51)، همسر نوح (تحریم، آیه 10)، همسر لوط (تحریم، آیه 10)، و همسر فرعون (قصص، آیه 9) از واژه امرأت استفاده کرده است؛ علت تفاوت تعبیر را می توان این گونه تبیین کرد که واژه زوج زمانی به کار می رود که مسأله زوجیت یا جفت بودن مرد برای زن محور و معیار سخن اصلی آیه بوده و حکمت و آیتی را بیان می کند یا در مقام تشریع و تبیین حکمی است؛ اما هر جایی که آیت زوجیت یعنی آن آرامش، دوستی و مهربانی به سبب خیانت یا ناسازگاری در عقاید از میان رفته باشد دیگر زوج نیست بلکه امرأت است. همچنین در مواردی که فلسفه ازدواج با مسأله ای چون عقیم شده یکی از طرفین از میان برود امرأت به کار رفته است نه زوج. (اعجاز بیانی قرآن، 1382، 224-246)

همچنین در منطق قرآن هر کسی که از پدر و مادر متولد شود «اهل» آن خانواده به شمار نمی آید همانطوری که در باره فرزند نوح (ع) می فرماید: یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ (نوح، آیه 46) و از عموی ابراهیم (ع) در آیاتی (مریم، آیه 42؛ انبیاء، آیه 52) به «اب» تعبیر نموده است. (بحار الانوار، 1404 ق، 12: 48؛ الهدی الی دین المصطفی ، 1405ق، 2: 149)

پس می توان گفت: خانواده به کسی گفته می شود که ارتباط دینی یا آیینی با فرد دارد و به هر زن و شوهری در فرهنگ قرآن خانواده گفته نمی شود؛ لذا گاهی از هم کیشان به برادر تعبیر نموده است: (قالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِی النَّارِ کلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّی إِذَا ادَّارَکواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النارِ قالَ لِکلٍّ ضِعْفٌ وَلَکن لاَّ تَعْلَمُونَ؛) (تعبیر به «اخت» (خواهر) در اینجا کنایه از ارتباط و پیوند فکری و روحی در میان گروه های منحرف است و از آنجا که امت مؤنث لفظی است تعبیر به «اخت»، شده نه «اخ». (تفسیر نمونه، 1374، 6: 166))؛ (اعراف، آیه 38)

همچنانکه «اخ» علاوه بر اینکه به فرزند پدر و مادر انسان اطلاق می شود (نظیر: قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِی الْمَدَآئِنِ حَاشِرِینَ؛ اعراف آیه 111؛ در این آیه منظور از «اخ» حضرت هارون (ع) است. (المیزان فی تفسیر القرآن، 1417 ق، 8: 214)) به هموطن (و به اصطلاح امروزی یا همشهری) نیز اطلاق می گردد، همانطوری که به عاد (اعراف، آیه 65)، صالح (اعراف، آیه 73)، شعیب (اعراف، آیه 85) و نوح علیه السلام (شعراء، آیه 106) اطلاق گردیده است که به عنوان برادری به سوی قوم خود مبعوث گشته اند.

با این حال مراد از خانواده در این نوشتار همان والدین و فرزندان می باشد با این توضیح که هر کدام به تنهایی موضوعیت دارند یعنی وجود زن و شوهر می تواند به عنوان مصداق خانواده مطرح باشد (همانگونه که در مورد حضرت آدم (ع) ذکر می شود)؛ همچنین وجود یکی از والدین به همراه فرزند می تواند مصداق خانواده باشد (نظیر حضرت مریم و حضرت عیسی (علیهماالسلام)؛ همانطوری که وجود فرزندان به تنهایی نیز می تواند مصداقی از خانواده باشند (همانند حضرت موسی و هارون علیهماالسلام).

دقت در تعبیر «خانواده های قرآنی» بیان می کند که مراد از آن می تواند خانواده های برتر باشد که در قرآن از آنها ذکری به میان آمده است و همچنین می تواند مراد خانواده هایی باشد که منش و اخلاق قرآنی دارند؛ بی شک مراد از خانواده های قرآنی در نوشته حاضر مورد اول می باشد.

سبک زندگی

سبک زندگی اصطلاحی که از سوی مقام معظم رهبری دامت برکاته در جمع جوانان استان خراسان شمالی مورد تاکید قرار گرفته و از آن زمان به عنوان یکی از کلید واژه های محافل علمی و اجتماعی بیشتر مطرح شد؛ طبق نظر معظم له سبک زندگی یعنی رفتار اجتماعی و شیوۀ زیستن که آشنایی با آن از دو جهت معنوی (برای رسیدن به هدف اصلی انسان یعنی رستگاری، فلاح و نجاح) و مادی (زندگی راحت و برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی) برای انسان ضرورت دارد؛ علاوه بر اینکه شرط رسیدن به تمدن اسلامی نوین می باشد و ایمان لنگرگاه اصلی انتخاب سبک زندگی خواهد شد. مصادیق متعددی نیز از سوی مقام معظم رهبری برای سبک زندگی شمرده شده که تقریبا همه جنبه های زندگی انسان را در بر می گیرد از نحوه رفتار با همسر و فرزندان در خانواده گرفته تا مسأله نوع مسکن، نوع لباس، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات و مسأله خط، زبان، کسب و کار، و نوع رفتار با دوست و دشمن که بخش های اصلی تمدن بوده و متن زندگی انسان است. (سخنرانی معظم له در جمع جوانان استان خراسان شمالی در مورخه 23/ 07/ 1391 به نقل از سایت www. leader. ir)

نگاه کلی به آیات نشان می دهد خانواده های زیادی در قرآن مورد اشاره قرار گرفته اند ولی آنچه اهمیت دارد خانواده هایی هستند که سبک زندگی آنها بر مبنای تسلیم در برابر اوامر الهی می باشد؛ لذا خانواده هایی که سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شیوه زیستن انها در قرآن ارائه نشده است، مورد بررسی قرار نمی گیرند یا به طور ضمنی از آنها بحث می شود و در حقیقت جنبه فرعی، تبعی یا عرضی دارند. (بی شک ذکر این خانواده ها در قرآن اهداف خاص خود را دارد و بحث از آن مجال دیگری می طلبد).

1- سبک زندگی اعتقادی خانواده برتر

بررسی خانواده های مذکور در قرآن برای تبیین سبک زندگی های خانواده برتر بیانگر آن است که می توان سبک ها را در سه حوزه مجزای اعتقادی، اخلاقی و رفتاری طبقه بندی نمود؛ مراد از سبک اعتقادی ذکر موارد مربوط به حوزه اعتقاد از قیبل توحید، همراهی و همدلی برای رسیدن به کمال مطلوب می باشد؛ سبک اخلاقی به ذکر صفات اخلاقی از قبیل سعه صدر و برخورد مناسب بین اعضای خانواده مرتبط می باشد وسبک رفتاری به رفتار اعضای خانواده با جوارح از قبیل توجه به نیاز های مادی ، مربوط است. مهم ترین سبک اعتقادی خانواده برتر را می توان به شرح زیر عنوان نمود:

1-1- همراهی و همدلی اعضای خانوده برای رسیدن به زندگی مطلوب الهی و کمال حقیقی

اعضای خانواده اعم از زن و شوهر یا فرزندان باید برای رسیدن همدیگر به حقیقت صحیح توحیدی و کمال نهایی یاور همدیگر باشند؛ همانگونه که در ماجرای توبه حضرت آدم و حوا مشاهده می گردد؛ زمانی که خداوند به حضرت آدم و همسرش حوا دستور داد که در بهشت سکونت اختیار کنند، نخستین تکلیف و امر و نهی پروردگار به این صورت صادر شد که شما از هر نقطه ای و از هر درختی از درختان بهشت که می خواهید تناول کنید، اما به این درخت معین نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید بود. سپس شیطان که بر اثر سجده نکردن رانده درگاه خدا شده بود و تصمیم قاطع داشت تا آنجا که می تواند از حضرت آدم انتقام بگیرد و در فریب آنان بکوشد و نیز به خوبی می دانست که خوردن از درخت ممنوع، باعث رانده شدن از بهشت خواهد شد، در صدد وسوسه آنان برآمد و برای رسیدن به این مقصود، انواع دامها را بر سر راه آنان گسترد! و بالاخره حضرت آدم و حوا را فریفت و حضرت آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند و بلافاصله لباسهایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت؛ در این موقع از طرف خداوند ندا رسید که مگر من شما را از آن درخت نهی نکردم، مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار و سرسخت شما است، چرا فرمان مرا به دست فراموشی سپردید و در این گرداب سقوط کردید؟ هنگامی که حضرت آدم و حوا، به نقشه شیطانی ابلیس، واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند به فکر جبران گذشته افتادند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویشتن، در پیشگاه خدا قرار دادند و گفتند (تفسیر نمونه ، 1374، 6: 126 -115): «پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و رحمت خود را شامل حال ما نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.» (اعراف، آیه 23)

دعای حضرت آدم و حوا در کنار همدیگر و آگاهی مشترک آنها به اغواگری شیطان بیانگر همراهی و همدلی زن و شوهر برای رسیدن به زندگی مطلوب و کمال نهایی هستند و می توانند به عنوان خانواده ای متعالی در رسیدن به اهداف خانواده باشند.

مورد دیگر این همدلی مربوط به حضرت ابراهیم و هاجر (علیهماالسلام) می باشد؛ فارغ از روایاتی که درباره ساره همسر حضرت ابراهیم (ع) و هاجر وجود دارد (شرح اصول الکافی، 1388 ، 12: 409-513) برخی آیات به تعامل واقعی بین همسر و آن حضرت اشاره می کنند؛ از جمله در زمانی که به دستور خدا هاجر را با فرزند خردسالش در سرزمین بی آب و علف مکه ساکن می کند و دست به دعا بر می دارد که پروردگارا من [یکی از] فرزندانم را در دره ای بی کشت نزد خانه محترم تو سکونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده باشد که سپاسگزاری کنند (ابراهیم، آیه 37) این آیه نهایت همکاری هاجر را با ابراهیم نشان می دهد، علاوه بر اینکه در موقع قربانی نمودن فرزندی که با سختی بزرگ کرده است (صافات ، آیات 101-110)؛ با مراتب بالاتری از آن شخصیت مواجه هستیم که همچون ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام تسلیم فرمان خداست و جزع و بی تابی نمی کند. (کشف الاسرار و عدة الابرار، 1371، 8: 291)

البته رفتار حضرت ابراهیم (ع) در برخورد با حضرت اسماعیل را نباید از نظر دور داشت که این پدر و پسر برای کمال همدیگر در موقع قربانی شدن فرزند چه عکس العملی از خود نشان دادند؛ حضرت ابراهیم علیه السلام در کودکی اسماعیل را با هاجر در سرزمین مکه گذاشت و در زمان نوجوانی اسماعیل از سوی خداوند دستور یافت تا وی را به قربانگاه برده و ذبح کند (در باره اینکه ذبیح اسماعیل بوده یا اسحاق بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد هر چند این اختلاف ضرری به بحث نمی زند و در تعیین سبک زندگی تفاوت ایجاد نمی کنند ولی باید خاطر نشان ساخت که طبق نظر تحلیلی بیشتر مفسران ذبیح «اسماعیل» می باشد (المیزان، 1417 ق، 7: 234؛ تفسیر نمونه، 1374، 19: 118؛ بحار الانوار، 1404ق، 12 : 133؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، 1415 ق، 12: 185 - 186؛ تفسیر الکاشف، 1424 ق، 6: 352 ؛ تفسیر التحریر و التنویر، 1420 ق، 23: 71؛ متشابه القرآن و مختلفه، 1369، 1: 227؛ الکافی، 1407ق، 8: 60 -61؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، 1422 ق ، 8: 153 - 154)، آزمایش دشواری که هم ابراهیم از عهده اش بر آمد و هم اسماعیل علیه السلام: «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و وقتی با او به جایگاه «سَعْی» رسید، گفت: «ای پسرک من! من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می بُرَم، پس ببین چه به نظرت می آید؟» گفت: «ای پدر من! آنچه را مأموری بکن. ان شاء اللَّه مرا از شکیبایان خواهی یافت.» پس وقتی هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانی بر خاک افکند، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیا [ی خود] را حقیقت بخشیدی. ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. راستی که این همان آزمایش آشکار بود. و او را در ازای قربانی بزرگی باز رهانیدیم. و در [میان] آیندگان برای او [آوازه نیک] به جای گذاشتیم.» (صافات، آیات 101-108)

ذبح کردن فرزند با دست خود، آن هم فرزندی برومند و لایق، برای پدری که یک عمر در انتظار چنین فرزندی بوده، کار ساده و آسانی نیست، چگونه می تواند دل از چنین فرزندی برکند؟ و از آن بالاتر با نهایت تسلیم و رضا بی آنکه خم به ابرو آورد به امتثال این فرمان بشتابد، و تمام مقدمات را تا آخرین مرحله انجام دهد، به طوری که از نظر آمادگی های روانی و عملی چیزی فروگذار نکند؟ و از آن عجیب تر تسلیم مطلق این نوجوان در برابر این فرمان بود، که با آغوش باز و با اطمینان خاطر به لطف پروردگار و تسلیم در برابر اراده او به استقبال ذبح شتافت. (تفسیر نمونه، 1374، 19: 116)

اگر سیر تاریخی را ادامه دهیم به حضرت یعقوب (ع) می رسیم که در حق فرزندان گناهکار ولی نادم خود که یوسف را سالها از پدر دور داشتند دعا می کند: «گفتند ای پدر برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم گفت به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.»(یوسف، آیات 97 و 98)

و در نوادگان حضرت یعقوب (ع) نحوه برخورد میان دو برادر یعنی موسی و هارون (علیهماالسلام) به طور ویژه این همدلی و همراهی را تفسیر می کند؛ بیشتر تعامل حضرت موسی علیه السلام در آیات قرآن با هارون برادرش می باشد که از زمان آغاز نبوت از خداوند درخواست نمود تا هارون را وزیرش قرار دهد: وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی اشدُدْ بهِ أَزْرِی وَأَشْرِکهُ فِی أَمْرِی کی نُسَبِّحَک کثِیرًا وَنَذْکرَک کثِیرًا (مریم، آیات 29-34)؛ برای من دستیاری از کسانم قرار ده هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن و او را شریک کارم گردان تا تو را فراوان تسبیح گوییم و بسیار به یاد تو باشیم

بر این اساس حضرت موسی (ع) زمانی که می خواست به کوه طور برود هارون را جانشین خود قرار داد: «و موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسی [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروی مکن.» (اعراف، آیه 142)

تاخیر ده روزه موسی از کوه طور باعث شد که تعدادی به گوساله پرستی روی آورند؛ قرآن نحوه برخورد بین موسی و هارون را در بازگشت از طور هنگام گوساله پرستی بنی اسرائیل به زیبایی به تصویر کشیده است: «چون موسی خشمناک و اندوهگین به سوی قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشینی برای من بودید آیا بر فرمان پروردگارتان پیشی گرفتید و الواح را افکند و [موی] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید [هارون] گفت ای فرزند مادرم این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند پس مرا دشمن شاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده، [موسی] گفت پروردگارا من و برادرم را بیامرز و ما را در [پناه] رحمت خود درآور و تو مهربانترین مهربانانی.» (اعراف، آیات 150-151) در آیه دیگری نیز علت اقدام هارون اتحاد بین بنی اسرائیل مطرح گردیده است: «گفت ای پسر مادرم نه ریش مرا بگیر و نه [موی] سرم را من ترسیدم بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سخنم را مراعات نکردی.»(طه، آیه 94)

1- نگاهی به خانواده های نا اهل و غیر متعالی ذکر شده در قرآن هم بیانگر آن است که همانطوری که همراهی در امور معنوی و یکتاشناختی در رسیدن به معنویت تأثیر دارد، همراهی خانواده ها در گناه نیز باعث خذلان و عذاب الهی می گردد؛ از جمله خانواده های که به علت همراهی همدیگر در آتش دوزخ خواهند سوخت ابولهب و همسرش است که به آزار و اذیت رسول خدا پرداختند و تا جایی این آزار پیش رفت که سوره مسد در مورد آنها نازل شد (تفسیر علی بن ابراهیم القمی، 1404 ق، 2: 448 ؛ اسباب نزول القرآن، 1411 ق، 448 و 449؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بی تا، 10: 427) و به این زن و شوهر وعده آتش داد: «بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد؛ دارایی او و آنچه اندوخت سودش نکرد؛ بزودی در آتشی پرزبانه درآید؛ و زنش آن هیزم کش [آتش فروز]؛ بر گردنش طنابی از لیف خرماست.» (مسد ، آیات 1-5)

1-2- امر به معروف و نهی از منکر در حوزه اعتقاد

امر به معروف و نهی از منکر در امور خانواده از اهمیت بسزایی دارد، در برخی آیات و با نگرش سبک زندگی نمونه هایی مشاهده می گردد که اعضای خانواده در حوزه مسائل اعتقادی امر به معروف یا نهی از منکر می نمایند؛ از جمله ابراهیم علیه السلام موحدی بود که فقط خدا را پرستید و به علت بت پرستی عموی خود آذر (جمعی از مفسران سنّی، آزر را پدر واقعی ابراهیم می دانند، در حالی که تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند آزر پدر ابراهیم نبود، بعضی او را پدر مادر و بسیاری او را عموی ابراهیم دانسته اند (تفسیر نمونه، 1374، 5: 303-307))را مورد سرزنش قرار داد و به او چنین گفت: آیا این بتهای بی ارزش و موجودات بی جان را خدایان خود انتخاب کرده ای؟! بدون شک من، تو و جمعیت پیروان و هم مسلکان تو را در گمراهی آشکاری می بینم (انعام، آیه 74)؛ چه گمراهی از این آشکارتر که انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بی جان و بی شعوری را پناهگاه خود بپندارد و حل مشکلات خود را از آنها بخواهد. (تفسیر نمونه، 1374، 5: 302 و 303)

حضرت ابراهیم (ع) به سرنوشت فرزندان و نوادگانش نیز بسیار اهمیت داده و لذا به آنها وصیت می کند که تا آخرین لحظه عمر تسلیم اوامر الهی باشند؛ در آیه می فرماید: ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند] ای پسران من خداوند برای شما این دین را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید. (بقره، آیه132)

حضرت ابراهیم (علیه السلام) پس از طی آزمایش های سنگین به مقام امامت رسید و از خدا درخواست نمود تا در ذریه اش نیز امامانی قرار دهد که خداوند ذریه ناصالحش را استثناء کرد؛ چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود من تو را پیشوای مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور] فرمود پیمان من به بیدادگران نمی رسد. (بقره، آیه 124)

خداوند در آیاتی دیگر به پذیرش دعای ابراهیم علیه السلام اینگونه اشاره کرده است؛ اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در میان فرزندانش پیامبری و کتاب قرار دادیم و در دنیا پاداشش را به او بخشیدیم و قطعا او در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود (عنکبوت، آیه 27) و در باره اینکه عهد الهی به ظالمان نمی رسد با صراحت ذکر می کند که تعدادی از ذریه ابراهیم علیه السلام ایمان نیاورده و به جهنم می روند: «بلکه به مردم برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند در حقیقت ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملکی بزرگ بخشیدیم، پس برخی از آنان به وی ایمان آوردند و برخی از ایشان از او روی برتافتند و [برای آنان] دوزخ پرشراره بس است.» (نساء، آیات 54-55)

ابراهیم (ع) قبل از رسیدن به مقام امامت نیز در حق فرزندان خود دعا کرده و به درگاه خدا عرضه می دارد: «پروردگارا من [یکی از] فرزندانم را در دره ای بی کشت نزد خانه محترم تو سکونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده باشد که سپاسگزاری کنند.» (ابراهیم، آیه 37)

در جای دیگر می فرماید: «پروردگارا ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تویی توبه پذیر مهربان؛ پروردگارا در میان آنان فرستاده ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند زیرا که تو خود شکست ناپذیر حکیمی.» (بقره، آیات 128 – 129)

همچنین پس از حمد الهی، اقامه نماز فرزندان را از خداوند می طلبد: سپاس خدای را که با وجود سالخوردگی اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگار من شنونده دعاست پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعای مرا بپذیر. (ابراهیم، آیات 39-40)

از سایر نکات اعتقادی می توان به مباحثی اشاره کرد که حضرت یعقوب(علیه السلام) برای فرزندانش برخی صفات ذات اقدس احدیت را توصیف و یادآوری می کند: زمانی که برادران، برادر یوسف را نیز می خواستند تا با خود برای گرفتن آذوقه به مصر ببرند: [یعقوب] گفت آیا همان گونه که شما را پیش از این بر برادرش امین گردانیدم بر او امین سازم پس خدا بهترین نگهبان است و اوست مهربانترین مهربانان. (یوسف، آیه 64)

و زمانی که دوپسرش را از دست داد بازبه خدا پناه برد: قَالَ إِنَّمَا أَشکو بثِّی وَحزْنِی إِلَی اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (یوسف، آیه 86)؛ گفت من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا می برم و از [عنایت] خدا چیزی می دانم که شما نمی دانید. در این دو آیه یعقوب علیه السلام به صفاتی از قیبل رحمت و حافظ بودن پروردگار اشاره کرده است که هر کدام جای بحث فراوانی در مباحث اعتقادی و کلامی دارند.

از خانواده های متعالی از غیر پیامبران در قرآن به توصیه های لقمان حکیم به فرزندش می توان اشاره کرد که بیانگر شیوه های تعامل پدر با فرزندان می باشد و در واقع گونه ای از سبک زندگی و شیوه زیست را در حوزه اعتقاد می آموزد؛ که کسی را برای خدا شریک قائل نشود: (وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تشْرِک باللَّهِ إِن الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ) (لقمان، آیه 13)؛ [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که وی او را اندرز می داد گفت ای پسرک من به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است.

2- سبک زندگی اخلاقی خانواده برتر

بخشی از امور زندگی مردم، مرتبط با اخلاق می باشد و اخلاق در خانواده ها با توجه به ارتباط دایمی و مستمر، نمود بیشتری داشته و اهمیت بیشتری نسبت به سایر مجموعه ها خواهد داشت بویژه که خانواده اولین جایی است که فرد در آن با نحوه برخورد و تعامل با دیگران آشنا شده و رفتارهای اجتماعی را آغاز می کند، آیات قرآن در حوزه رفتار شناسی خانواده ها نیز قابل تامل است. از جمله جنبه هایی اهمیت قصه یوسف به عنوان احسن القصص (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیک أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَینَا إِلَیک هَذَا الْقرْآنَ وَإِن کنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ؛) (یوسف، آیه 3)

تعیین نحوه ارتباط بین برادران است که بهترین برخوردها از حضرت یوسف (علیه السلام) ملاحظه می شود از جمله می توان موارد زیر را بر شمرد:

2-1- سکوت در برابر تهمت دزدی علی رغم توان انتقام

حضرت یوسف (ع) وقتی خواست تا برادرش را نزد خود نگه دارد پیمانه را در بار برادرش پنهان نمود؛ هنگامی که برادران پیمانه را در بار برادر یافتند گفتند: اگر او دزدی کرده پیش از این [نیز] برادرش دزدی کرده است یوسف این [سخن] را در دل خود پنهان داشت و آن را برایشان آشکار نکرد [ولی] گفت موقعیت شما بدتر [از او]ست و خدا به آنچه وصف می کنید داناتر است. در حالی که یوسف توان و قدرتی داشت که از برادران انتقام بگیرد ولی در عین قدرت عفو نمود و سخن را تا موعدی مشخص در سینه پنهان داشت. (یوسف، آیه 77)

2-2- برخورد کریمانه در برابر کارهای زشت برادران

به طوری که پس از اینکه برادران یوسف را شناختند چیزی از محنت های خود به آنها نگفت؛ بلکه فرمود: قَالُواْ أَ إِنک لَأَنتَ یوسُفُ قَالَ أَنَاْ یوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَینَا إِنَّهُ مَن یتَّقِ وَیصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (یوسف، آیه 90)؛ گفتند آیا تو خود یوسفی گفت [آری] من یوسفم و این برادر من است به راستی خدا بر ما منت نهاده است بی گمان هر که تقوا و صبر پیشه کند خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند. همچنین در برابر طلب آمرزش آنها گفت: قَالَ لاَ تَثْرَیبَ عَلَیکمُ الْیوْم یغفِرُ اللّهُ لَکمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (یوسف، آیه 92)؛ امروز بر شما سرزنشی نیست، خدا شما را می آمرزد و او مهربانترین مهربانان است.

برخورد یوسف به اندازه ای بزرگوارانه است که وقتی پدر را دید چیزی از اقدامات برادرانش و چاه انداختن به زبان نیاورد، بلکه فقط به ذکر زندان اکتفا نمود : پدر و مادرش را به تخت برنشانید و [همه آنان] پیش او به سجده درافتادند و [یوسف] گفت ای پدر این است تعبیر خواب پیشین من به یقین پروردگارم آن را راست گردانید و به من احسان کرد آنگاه که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بیابان [کنعان به مصر] باز آورد پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را به هم زد بی گمان پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است زیرا که او دانای حکیم است. (یوسف، آیه 100)

در برخورد حضرت یعقوب (علیه السلام)با فرزندانش نیز بخش های اخلاقی جلب توجه می کند؛ پناه به خدا و صبر در برابر مصیبت هایی که از ناحیه فرزندان به وی می رسید و تاکید بر صبر جمیل که از صفات ستوده اخلاقی است؛ ایه قرآن می فرماید: پیراهنش را [آغشته] به خونی دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه نفس شما کاری [بد] را برای شما آراسته است اینک صبری نیکو [برای من بهتر است] و بر آنچه توصیف می کنید خدا یاری دهنده است. (یوسف ، آیه 18) همچنین نهایت تلاش برای یافتن فرزندان و امید به خدا که حتی پس از اینکه برادر یوسف را از دست داد باز هم فرزندانش را به سراغ هر دو گمشده اش فرستاد و به فرزندانش آموخت که از رحمت خدا در هیچ حالی نباید ناامید شد؛ می فرماید: ای پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمی شود. (یوسف، آیه 87)

3- سبک زندگی رفتاری خانواده برتر

بررسی رفتار خانواده های مذکور در قرآن ما را به بایسته های رفتاری خانواده های قرآنی رهنمون می کند، اما آنچه در اینجا مورد دقت قرار می گیرد فقط ذکر مواردی است که در تبیین سبک زندگی تأثیر دارند که در حوزۀ اعتقادی و اخلاقی از فراوانی بیشتری نیز برخوردار است، مهم ترین آنها به شرح زیر است: (البته گاهی برخی از این رفتارها از دیدگاه دیگر می توانند جزء سبک زندگی اخلاقی و حتی اعتقادی دانست)

3-1- ایجاد صمیمیت بین پدر و فرزند

نحوه تعامل و برخورد یعقوب (ع) با فرزندانش را به عنوان یکی از نمونه های کامل تبیین کننده شیوه زیست و نحوه رفتار معین کرد به طوری که یوسف (علیه السلام) همه اسرار خود را با پدر در میان می گذارد: إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبیهِ یا أَبتِ إِنی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کوْکبًا وَالشمْسَ وَالْقمَرَ رَأَیتهُمْ لِی سَاجِدِینَ قَالَ یا بُنَی لاَ تَقْصُصْ رُؤْیاک عَلَی إِخْوَتِک فَیکیدُواْ لَک کیدًا إِنَّ الشَّیطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (یوسف، آیات 4 5)؛ [یاد کن] زمانی را که یوسف به پدرش گفت ای پدر من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم دیدم [آنها] برای من سجده می کنند یعقوب] گفت ای پسرک من خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که برای تو نیرنگی می اندیشند زیرا شیطان برای آدمی دشمنی آشکار است.

3-2- نهایت تلاش برای سازش دادن میان برادران و جلوگیری از اختلافات

در رفتار حضرت یعقوب (ع) با فرزندانش ملاحظه می شود که وقتی برادران می خواهند یوسف را با خود به گردش (و در واقع برای کشتن) ببرند علت ممانعت از فرستادن یوسف را به خود منتسب می کند که من ناراحت می شوم؛ و اشاره ای به اهداف برادران نمی کند ؛ گفت اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین می کند و می ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد. (یوسف، آیه 13)

3-3- نهایت دلسوزی برای فرزندان

حضرت یعقوب (ع) حتی فرزندانی که داغ عزیزترین کسانش را بر دلش نهادند و یوسفش را برای مدت ها از پدر دور کردند باز به فکر فرزندانش بود که گفت: ای پسران من [همه] از یک دروازه [به شهر] در نیایید بلکه از دروازه های مختلف وارد شوید و من [با این سفارش] چیزی از [قضای] خدا را از شما دور نمی توانم داشت فرمان جز برای خدا نیست بر او توکل کردم و توکل کنندگان باید بر او توکل کنند. (یوسف، آیه 67)

نتیجه گیری

توجه به سبک زندگی خانواده برتر از دیدگاه وحیانی قرآن به دلیل ارائه قوانین جامع و قابلیت تطبیق با نیازهای روزانه و موارد مشابه اهمیت دارد. می توان عناصر اصلی تشکیل خانواده را زن و مردی دانست که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش زندگی را در کنار همدیگر آغاز می کنند و احتمالاً فرزندانی به جمع آنها افزوده می گردد و هدف از تشکیل آن در منطق قرآن آرامش انسان، دوستی و مهربانی، ایمان به پروردگار و شکر نعمت های او معرفی شده است.

سبک زندگی یعنی رفتار اجتماعی و شیوۀ زیستن که آشنایی با آن از دو جهت معنوی (برای رسیدن به هدف اصلی انسان یعنی رستگاری، فلاح و نجاح) و مادی (زندگی راحت و برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی) برای انسان ضرورت دارد؛ علاوه بر اینکه شرط رسیدن به تمدن اسلامی می باشد.

بررسی خانواده های مذکور در قرآن برای تبیین سبک زندگی خانواده برتر، بیانگر آن است که می توان سبک زندگی را در سه حوزه مجزای اعتقادی، اخلاقی و رفتاری طبقه بندی نمود.

مهم ترین سبک زندگی اعتقادی خانواده برتر را می توان در همراهی و همدلی اعضای خانواده برای رسیدن به زندگی مطلوب الهی و امر به معروف و نهی از منکر در حوزه اعتقاد عنوان نمود که در زندگی برخی از انبیاء از قیبل حضرت آدم و حوا، ابراهیم (ع) نمود پیدا کرده است. سبک زندگی اخلاقی خانواده برتر در مواردی قابل ذکر است از قبیل سکوت علی رغم توان انتقام، برخورد کریمانه در برابر اقدامات غیر اخلاقی اعضای خانواده دانست.

بررسی رفتار خانواده های مذکور در قرآن ما را به سبک زندگی رفتاری خانواده های قرآنی رهنمون می کند که مهم ترین آنها را می توان به شرح زیر مطرح نمود: ایجاد صمیمیت بین پدر و فرزند، تلاش برای سازش دادن میان برادران و جلوگیری از اختلافات، دلسوزی برای فرزندان، که اغلب در خانواده حضرت یعقوب و حضرت موسی (ع) قابل رویت است.

فهرست منابع

1- قرآن کریم

2- آلوسی، محمود، 1415ه ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی عبدالباری عطیة، 16جلد، بیروت، دار الکتب العلمیة.

3- ابن بابویه، محمد بن علی، 1386 ه ق، علل الشرایع، 2 جلد، نجف، حیدریة.

4- ابن شهر آشوب، محمد بن علی، 1369 ه ش، متشابه القرآن و مختلفه، 2 جلد، قم، دار بیدار للنشر.

5- ابن شهر آشوب، محمد بن علی، 1379ه ق، مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، 4 جلد ، قم ، علامه.

6- ابن عاشور، محمد طاهر، 1420 ه ق، تفسیر التحریر و التنویر، 30 جلد، بیروت، موسسة التاریخ.

7- ابن قولویه، جعفر بن محمد، 1365 ه ش، کامل الزیارات، نجف، مرتضویه.

8- ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو ، 1419 ه ق، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، 9 جلد، بیروت: دار الکتب العلمیة منشورات محمدعلی بیضون.

9- اندلسی، محمد بن یوسف، 1420 ه ق، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل، 11جلد، بیروت ، دار الفکر.

10- بانوی ایرانی، سیده نصرت بیگم، 1361ه ش، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، 15جلد، تهران، نهضت زنان مسلمان.

11- بلاغی، محمد جواد، 1405ه ق، الهدی الی دین المصطفی، 2 جلد ، بیروت، موسسة الاعلمی.

12- بنت الشاطی، عایشه عبد الرحمن، 1382ه ش، اعجاز بیانی قرآن، ترجمه حسین صابری، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی.

13- ثعلبی، احمد بن ابراهیم، 1422ه ق، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، 10جلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

14- جوادی آملی، عبد الله، 1381ه ش، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء.

15- جوادی آملی، عبدالله، 1389 ه ش، نزاهت قرآن از تحریف، قم، مرکز نشر اسراء.

16- دهخدا، علی اکبر، 1377ه ش، لغت نامه دهخدا، 16جلد ، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.

17- سیوطی، محمد بن ابی بکر، 1404 ه ق، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، 6 جلد، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

18- صفار، محمد بن حسن، 1404ه ق، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، تحقیق: محسن بن عباسعلی کوچه باغی، قم ، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.

19- طباطبایی، محمد حسین، 1417 ه ق، المیزان فی تفسیر القرآن، 20 جلد، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

20- طبرسی، فضل بن حسن ، 1372 ه ش، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 10 جلد، تهران، انتشارات ناصر خسرو.

21- طبری، محمد بن جریر، 1412ه ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، 30 جلد، بیروت، دار المعرفه.

22- طوسی، محمد بن حسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، 10جلد، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

23- قرائتی کاشانی، محسن، 1383ه ش، تفسیر نور، 10جلد، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.

24- قطب، سید، 1412ه ق، فی ظلال القرآن، 6 جلد، بیروت: قاهره، دار الشروق.

25- قمی، علی بن ابراهیم، 1404ه ق، تفسیر علی بن ابراهیم القمی، 2 جلد، قم، دارالکتاب.

26 کلینی، محمد بن یعقوب، 1407ه ق، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و مرتضی آخوندی، 8 جلد، تهران، دار الکتب الاسلامیة.

27- مازندرانی، ملا صالح، 1388ه ش، شرح اصول الکافی، 12جلد ، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

28- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، 1404ه ق، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار علیهم السلام، 110جلد، بیروت، موسسة الوفاء.

29- محمودیان، حسین و دیگران ، 1387 ه ش، دانش خانواده، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها سمت.

30. مدیرشانه چی، کاظم، بی تا، علم الحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

31- مغنیه، محمد جواد ، 1424 ه ق، تفسیر الکاشف، 7جلد، تهران، دارالکتب الاسلامیة.

32- مفید، محمد بن نعمان، 1413 ه ق، الامالی، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.

33مقاتل بن سلیمان، 1423ه ق، تفسیر مقاتل بن سلیمان، 5 جلد، بیروت، داراحیاء التراث.

34- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1374ه ش، تفسیر نمونه، 27 جلد، تهران، دار الکتب الاسلامیة.

35- میبدی، احمد بن ابی سعد، 1371ه ش، کشف الاسرار و عدة الابرار، 10جلد، تهران، امیر کبیر.

36- نجفی خمینی، محمد جواد، 1398ه ق، تفسیر آسان، 18جلد، تهران، کتابفروشی اسلامی.

37- واحدی نیشابوری، علی بن احمد، 1411ه ق، اسباب نزول القرآن، تحقیق: کمال بسیونی زغلول، بیروت، دار الکتب العلمیة.