مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۲۱ ق.ظ

تا چه اندازه اخلاق مداری ..؟؟ 2

.

٦- حلم و بردباری به هنگام جنگ

برباری به هنگام جنگ به معنای کنترل نفس از هیجان های مغضوبانه و خشم است (اصفهانی، 1992: 253). حلم یکی از فضایل انسان است که خداوند آن را در قلب کسی که بخواهد، قرار می دهد تا خشم خود را از کنترل کند و به وسیله آن عفو و احسان جایگزین عقوبت می شود(قلعة جی،١٩٩٦:ص: ٨٦). رسول اکرم(ص) به عنوان نمونه ای از این اصل بود، و هیچ شکی وجود ندارد هنگاهی که پیامبر(ص) دستور به کشتن فردی می داد چندین نفر حاضر به انجام فرمان ایشان بودند؛ بلکه افرادی بودند که به اندازه ای که به به اذن احتیاج داشتند به دستور حضرت احتیاج نداشتند. از این رو هرگاه حضرت رسول(ص) دستور به کاری می دادند پیش از منصرف شدن حضرت، اصحاب بلافاصله آن را انجام می دادند. به همین جهت رسول اکرم(ص) در تمام امور تحمل می کرد و بردباری می ورزید به گونه ای که حلم و برباری در رفتار حضرت تجسم می یافت (حوی، 1977: ١٤١). برخی از نمونه های حلم و بردباری حضرت به شرح زیر است:

أ- بردباری با سربازان

یکی از روزها که پیامبر(ص) مشغول تقسیم مالی میان مسلمانان بود، ذوالحویصره که مردی از بنی تمیم بود، گفت: ای رسول خدا! به عدالت تقسیم کن. حضرت فرمود: وای بر تو! اگر من عدالت نداشته باشم، چه کسی به عدالت رفتار کند؟ اگر من عادل نباشم، تو زیان برده ای. عمر بن خطاب که در جمع حاضر بود از پیامبر(ص) اجازه خواست گردن ذوالخویصره را بزند؛ اما حضرت اجازه ندادند و با بردباری از او گذشتند(قاضی ابرقوه، 1377: 2/940؛ مسلم، 2006: 1/511).

ب- بردباری با مشرکان و دشمنان

قرشیان که از آمدن پیامبر(ص) و مسلمانان به مکه سخت در محذور افتاده بودند مکرز بن حفص را که به شجاعت و بی باکی معروف بود به همراهی چهل یا پنجاه نفر از سوارکاران ورزیده مامور کردند تا در اطراف لشکر مسلمانان جولانی بزنند و اگر توانستند کسی را از مسلمانان دستگیر ساخته به نزد قریش ببرند تا گروگانی از مسلمانان در دست قریش باشد و بلکه از این راه بتوانند پیشنهادهای خود را بر ایشان بقبولانند. اما مکرز و همراهان او نه تنها نتوانستند کاری انجام دهند؛ بلکه همگی به دست مسلمانان اسیر شدند. زمانی که آنها را به نزد پیامبر بردند، رسول خدا(ص) بدین جهت که مأمور به جنگ نبود، دستور دادند آنها را آزاد کنند، با اینکه مکرز و یارانش پیش از اسارت خود، به سوی مسلمانان تیراندازی کرده و آزار زیادی رسانده بودند و حتی به گفته برخی، یکی از مسلمانان را نیز به نام ابن زنیم به قتل رسانده بودند؛ اما به دستور پیغمبر، همگی آزاد شده سالم به سوی قریش بازگشتند ( طبری، 1967: 3/26؛ یعقوبی، بی تا:2/54؛ واقدی، 1989: 2/602؛ ذهبی،1993: 2/370؛ نسائی، ٢٠٠١: 8/48-49).

مهمترین نمونه حلم و بردباری پیامبر(ص) در برخورد با مشرکان و دشمنان هنگام فتح مکه در سال هشتم هجری روی داد که حضرت با همه ظلم، ستم و آزار و اذیت هایی که خود و مسلمانان در مکه از سوی مشرکان متحمل شده بودند، آنها را در فتح مکه با بزگواری بخشیدند. یکی از این افراد هبّار بن اسود بود که به جهت آزار و اذیت مسلمانان در مکه هر گاه نام او برده می شد پیامبر (ص)به شدت ناراحت می شدند و هر گاه حضرت سریه ای را می فرستادند دستور می دادند اگر بر هبّار دست یافتید دستان و پاهایش را قطع کنید و گردنش را بزنید. ضمن این که هبار بن اسود کسی بود که با نیزه به هودج زینب دختر پیامبر(ص) حمله کرده بود، و زینب که حامله بود از این حمله ناگهانی به سختی ترسید و سقط جنین کرد(مهدوی دامغانی، ترجمه دلائل النبوه، 1361: 2/316؛ رسولی، 1375: 83؛ واقدی، ترجمه متن، 1361: 2/52). هنگامی که مکه فتح شد هبّار نزد پیامبر(ص) آمد و عذرخواهی کرد و گفت: ای رسول خدا هر کس را که شما دشنام داد، ناسزا گویید و هر کس که شما را اذیت کرد او را آزار دهید! من شما را دشنام دادم و اذیت کردم و اکنون پشیمان و ناامیدم. پیامبر(ص) در حالی که هبّار را نگاه می کرد فرمودند: تو را بخشیدم(واقدی، 1989: 2/858-859). حلم و بردباری پیامبر(ص) زاید الوصف بود و با این که هبّار مسلمانان و خود پیامبر (ص) را بسیار اذیت کرده بود و موجب سقط جنین و مرگ دختر پیامبر(ص) شده بود، با این وجود وی را بخشیدند.

 حلم و بخشش پیامبر(ص) شامل حال وحشی هم شد. وحشی در جنگ احد از پشت نیزه ای به حمزه عموی پیامبر(ص) زد و ایشان را به شهادت رساند.پیامبر(ص) دستور به قتل وی دادند و به همین جهت وحشی از مکه فرار کرد و همراه وفد طائف نزد پیامبر(ص) آمد اظهار اسلام کرد و پیامبر(ص) وی را پذیرا شدند. (واقدی،1989: 2/863). بر این اساس شایسته است که پیامبر(ص) بزرگترین و برترین فرمانده باشند چرا که ایشان با حلم و بردباری از مخالفینی چون هبّار گذشتند و او را به خاطر اسلام پذیرا شدند و این از ویژگی های فرمانده ای الهی است که به هنگام قدرت می بخشند.

7- تواضع در بین سربازان

أ- مرکب مشترک با یاران

در میان فرزندان آدم کسی بزرگ تر و متواضع تر از پیامبر(ص) نیست. به عنوان مثال گفته شده در جنگ بدر تعداد مرکب های سواری دو اسب و هفت شتر بود که مسلمانان به نوبت بر آنها سوار می شدند. بنابراین سهمیه خود رسول اکرم(ص) با علی بن ابی طالب و مرثد بن أبی مرثه غنوی یک شتر بود، از این رو در طی مسیر برخی پیاده رفته و بعضی به استراحت می پرداختند و پیامبر از این ماجرا مستأثر نبودند؛ حتی هنگامی که در میانه راه دو یار پیامبر عرضه داشتند:«ما به جای شما پیاده روی می کنیم». حضرت فرمود:« نه شما دو تن از من نیرومندترید و نه من از شما به اجر و پاداش بی نیازترم»(ابن اثیر، ترجمه متن، 1371: 7/ 134؛ مقدسی، بی تا: 4/ 187؛ ابن حنبل، 2٠٠١: 7، 111-112، طبرسی، 1390: 75).

ب- غذا دادن به سربازان

توزیع غذا میان مسلمانان از دیگر اقدامات حضرت بود. در جنگ احزاب هنگامی که حضرت مسلمانان را برای غذا خوردن فراخواندند و مسلمانان جمع شدند حضرت شخصا نان تکه می کردند و لابلای آن گوشت می گذاشتند. پیامبر(ص) به تنهایی این کار را انجام دادند تا همگی خوردند و سیر شدند(مقریزی، 1999: 5/154؛ بیهقی، 1985: 3/424؛ بخاری، 2006: 2/845).

ج- تواضع به هنگام پیروزی

پس از فتح مکه، پیامبر(ص) وارد شهر شدند در حالی که عمامه ای سیاه بر سر داشت و پرچم بزرگ و بیرق او هم سیاه بود. آن حضرت در ذی طوی میان مسلمانان ایستاد و سر خود را به علامت فروتنی برای خداوند متعال چنان پایین آورده بود که ریش آن حضرت با لبه زین مماس و یا نزدیک به آن بود و سپاس فتح مکه و کثرت مسلمانان را داشت. سپس فرمود:«همانا زندگی واقعی زندگی آن جهانی است». ( مقریزی، 1999: 1/384؛ واقدی، 1989: 2/824). پیامبر(ص) در حالی این گونه از خود تواضع نشان می دهد که دشمنانش ایشان را از مکه بیرون رانده بودند و به مخالفت برخاسته و وی را دشنام داده بودند. با این وجود به هنگام پیروزی سر تواضع در برابر خداوند فرود می آورد و شکر می کند. این رفتار بیانگر عظمت روحی و اخلاقی یک فرمانده به هنگام پیروزی است.

همچنین در همان غزوه گفته شده هنگامی که رسول اکرم (ص) وارد مکه شدند و به مسجد رفتند ابوبکر همراه پدرش ابی قحافه نزد پیامبر(ص) آمدند. پیامبر(ص) با دیدن آن دو به ابوبکر فرمودند:چرا پدرت را به دیدن ما آوردی، من خود نزد وی می رفتم. ابوبکر پاسخ داد: شایسته تر این است که پدرم به حضور شما برسند (ابن حنبل، ٢٠٠١: ٤٤/٥١٧).

ابی مسعود درباره حوادث غزوه فتح مکه نقل می کند که فردی پس از جنگ با پیامبر (ص) گفتگو می کرد که لرزش او را فراگرفت. پیامبر (ص) فرمودند: افتخار از آن شماست. این گونه پیامبر(ص) از خود تواضع نشان می دهد در حالی که هنوز زمان چندانی از پیروزی نگذشته بود (صالحی شامی، 1993: 7/ 108؛ ابن البیع، بی تا: حدیث 4337، 3/47-48).

٨- حسن ظن نسبت به سربازان

حسن ظن فرمانده نسبت به سربازان که از قواعد و لوازم حفظ انسجام است موجب بالا رفتن همت و تلاش و تعالی ارزش سربازان می شود علاوه بر این که سربازان این فضیلت را نیز از فرمانده به ارث می برند و بدین صورت روح محبت و حسن ظن نسبت به دیگران گسترش می یابد. پیامبر(ص) از جمله فرماندهانی بوده که همواره نسبت به سربازان اسلام چنین نگاه و نگرشی داشتند چرا که حضرت به خوبی از ذات و فطرت سربازان خود اطلاع داشتند. هنگام بازگشت پیامبر (ص) از غزوه بدر که با پیروزی سپاه اسلام همراه بود- که حضرت با اختیار و برای جرأت دادن به سپاهیان از شهر بیرون رفتند و خداوند پیروزی را نصیب مسلمانان گردانید - أسید بن حضیر نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: سپاس پروردگاری را که تو را مسرور و بر دشمنت پیروز گردانید و سوگند به آن که تو را به حق فرستاده است، من به منظور حفظ جان خود از همراهی با تو باز نایستادم، بلکه اصلا گمان نمی بردم که تو با دشمن بر خورد می کنی و گمان نمی کردم که جز گرفتن کاروان مسأله دیگری هم خواهد بود. پیامبر (ص) فرمود: راست می گویی. و این نخستین جنگی بود که خدا درآن اسلام و مسلمانان را عزیز و مشرکان را خوار کرد(واقدی، 1989: 1/21، بلاذری، 1996: 1/ 288؛ مبارکفوری، 2001: 247).

در همان غزوه عبدالله بن انیس در«تربان» با دیدن رسول اکرم(ص)گفت: ای رسول خدا، سپاس خدای را که به تو سلامت و پیروزی داد. شبهایی که شما از مدینه بیرون بودید، من گرفتار تب نوبه بودم، و تا دیروز دست از سرم بر نداشت، و امروز پیش شما آمدم. پیامبر (ص) فرمود: خدایت اجر دهد( واقدی، 1984: 1/117).

پیش از خروج سپاه اسلام برای غزوه احد، پیامبر(ص) ماجرای رؤیایی را که دیده بودند برای اصحاب بیان کردند. همان شب پیامبر (ص) خوابی دید و چون صبح کرد و مردم جمع شدند، خطبه ای ایراد فرمود. پیامبر (ص) پس از ثنا و ستایش الهی چنین فرمود: ای مردم من خوابی دیده ام، در خواب دیدم گاو نری کشته شد. مردم گفتند: آن را چگونه تعبیر می فرمایی؟ فرمود: گاوی که کشته شد، کشته شدن برخی از اصحاب من است. نعمان بن مالک بن ثعلبه که از بنی سالم بود، گفت: ای رسول خدا، کشته شدن گاو را که تعبیر به کشته شدن اصحابت فرمودی، شهادت می دهم که من هم از آنها هستم، چرا ما را از بهشت محروم می سازی؟ سوگند به خدایی که غیر از او خدایی نیست، من وارد بهشت خواهم شد. پیامبر (ص) فرمود: به چه دلیل این را می گویی؟ گفت: من خدا و رسول خدا را دوست دارم و روز جنگ نخواهم گریخت. پیامبر (ص) فرمود: راست گفتی! و نعمان در آن روز به شهادت رسید(واقدی، ١٩٨9: 1/ 211).

هنگامی که به پیامبر(ص) خبر دادند که ابوذر از غزوه تبوک تخلّف کرده است گفته آنها را نپذیرفت و فرمودند: او را رها کنید به قاعده هر باری، اگر از أهل خیر است حق تعالی او را به شما باز رساند، و اگر از أهل شرّ است شما خود از وی آسوده باشید و وی را طلب مکنید. بعد از ساعتی دیگر دیدند که أبوذر رحل از شتر خود فرو گرفته بود و بر سر خود نهاده بود و تنها زمام ناقه خود گرفته بود و می کشید و می آورد، و چون سواد وی از دور بدیدند، وی را نشناختند و گفتند: پیاده ای می آید و چیزی بر سر نهاده است و ماهار شتر در دست گرفته است و می کشد و می آید، نمی دانیم که وی کیست. سید، علیه السلام، گفت: آن أبوذر غفاری است. پس چون نزدیک آمد و نیک ظاهر شد، گفتند: یا رسول الله، أبوذر است. آن گاه سید، علیه السّلام، گفت:رحمت خدای بر أبوذر باد، که تنها به راه رود و تنها می میرد و تنها او را برانگیزند از گور. (ابن البیع، بی تا: 3/50-51، حدیث 4346؛ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، 1377: 2/970).

چنین دیدگاهی را پیامبر(ص) نسبت به ابی خیثمه داشتند که در ابتدای غزوه حضور نداشت. ابی خیثمه هنگامی که از اقدام پیامبر(ص) اطلاع یافت حرکت کرد و چون به پیامبر(ص) رسید آن حضرت در تبوک فرود آمده بود. مردم گفتند، از دور سواری در راه است. پیامبر (ص) فرمود: باید ابو خیثمه باشد، و مردم چون نگریستند گفتند، ای رسول خدا، ابو خیثمه است! او چون شترش را خواباند به حضور پیامبر (ص) آمد و سلام کرد. پیامبر (ص) فرمودند: خبرهای تازه چه داری؟ و او علت تاخیر خود را به عرض رسول خدا رساند، و پیامبر (ص) به او با محبت پاسخ داد و برایش دعای خیر فرمود(واقدی، ترجمه متن، 1369: 761؛ مسلم، ٢٠٠٦: 3/1438).

در بازگشت از غزوه موته با این که مسلمانان متحمل شکست شدند و مردم به هنگام استقبال از سپاه اسلام به سوی آنها خاک پرتاپ کردند و به خاطر فرار از معرکه توبیخ نمودند، پیامبر(ص) فرمودند:« آنها ترسو و فراری نسیتند و از شجاعان اند و اگر خدا بخواهد حمله می کنند»(ابن هشام، 1999: 3/16-17؛طبری، 1967: 3/42؛ بیهقی، 1985: 4/374؛ ابن کثیر، 1986: 4/248؛ ذهبی، 1993: 2/491).

این ها مواردی از اعتماد و حسن ظن پیامبر(ص)نسبت به سربازانی بود که در مدرسه جهاد و قرآن تربیت شدند.

٩- عدالت با سربازان

عدالت و رعایت حقوق مساوی برای افراد از اصول اساسی حاکمیت و پادشاهی است. یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی و اصول تربیتی پیامبر(ص) عدالت بود به گونه ای که می توان با استناد به مدارک و شواهد تاریخی ایشان را عادل ترین فرد دانست. بهترین نمونه ها از رفتار عدالت جویانه حضرت با مسلمانان در خلال غزوات روی داد.

در روز بدر پیامبر(ص) صف یاران خویش را مرتب کرد و تیری به دست داشت که کسان را با آن برابر هم می کرد و چون به نزد سواد بن غزیه رسید که از صف برون زده بود با تیر به شکم وی زد و گفت: «سواد برابر بایست.» سواد گفت: «ای پیمبر! دردم آمد خدا ترا به حق فرستاده و باید تلافی کنم.» پیامبر (ص) شکم خویش را بنمود و گفت: «تلافی کن». سواد پیامبر (ص) را برگرفت و شکم ایشان را بوسید.پیامبر (ص) گفت: «چرا این کار کردی؟ سواد گفت: «ای پیامبر! جنگ در پیش است و شاید کشته شوم و خواستم در این دم آخر پوست من به پوست شما رسیده باشد». پیامبر(ص) نیز برای او دعای خیر کرد (طبری، 1967: 2/446؛ابن سعد، 1990: 3/391؛ اصفهانی، 1998: 3/1404، حدیث 2550).

به هنگام بازگشت از غزوه طائف نیز پیامبر (ص) ناخواسته چندین تازیانه به یکی از اصحاب زدند که بعد از آن که متوجه اقدام خود شدند از آن صحابی دلجویی نمودند. واقدی در کتاب المغازی ماجرا را این گونه بیان می کند:

ابو زرعه جهنی گفته است: در قرن المنازل همین که پیامبر (ص) می خواستند سوار بر ناقه خود شوند من دستبند ناقه را برداشتم، لگام هم در دست من بود و پس از اینکه پیامبر (ص) پا در رکاب نهادند لگام را به دست ایشان دادم و دور زدم و پشت سر ناقه قرار گرفتم. پیامبر (ص) بدون توجه چند تازیانه به کفل های ناقه زدند که همه به من خورد. آن حضرت متوجه شده و فرمودند: آیا تازیانه به تو خورد؟ گفتم: آری، پدر و مادرم فدای تو باد. گوید: چون پیامبر (ص) به جعرّانه فرود آمد تعداد زیادی گوسپند در گوشه یی بود. پیامبر (ص) از صاحب گوسپندان سؤالی فرمود و به آن حضرت پاسخی دادند که به خاطر ندارم، سپس با صدای بلند فرمود: ابو زرعه کجاست؟ من گفتم: اینجا هستم! فرمود: این گوسپندها را به عوض تازیانه هایی که دیروز به تو خورد برای خودت بگیر. گوید: آنها را شمردم، یکصد و بیست گوسپند بودند و من از برکت آن برای خود اموالی به دست آوردم(واقدی، 1989: 3/940).

بنابراین شاسیته است که پیامبر(ص) را عادل ترین فرد دانست چرا که هر چند حضرت بدون قصد و غرض با تیر به شکم سواد بن غزیه زد و یا تازیانه اش به ابوزرعه برخورد نمود؛ اما از هر دو صحابی دلجویی نمود. این گونه رفتارهای پیامبر(ص) بیانگر مقام و منزلت فرمانده ای الهی است که به خوبی سربازان و یاران خود را می شناسد و بر اساس عدالت با آنها برخورد می کند و عدالتش را حتی در وقت سختی و جنگ نشان می دهد و عدالت تجسم می یابد.

نتیجه گیری

اخلاق و مکارم اخلاقی آن چنان در اسلام از اهمیت برخوردار است که در قرآن کریم هدف از بعثت انبیاء و پیامبر اسلام(ص) آموزش اصول تربیتی و اتمام مکارم اخلاقی بیان شده است. رعایت اصول اخلاقی و تربیتی در جامعه امری ضروری است و بدین جهت پایبندی بدان به خصوص در مواقع خطر و جنگ از اهمیت خاصی برخوردار است.

چگونگی برخورد پیامبر(ص) با مخالفان، به خصوص در غزوات و درگیری ها، از جمله موضوعات مهم تاریخی بوده که مورد توجه مورخان و مسشرقان قرار گرفته است. پیامبر(ص) به عنوان حاکم سیاسی و مذهبی جامعه اسلامی در حین جنگ و پس از آن تلاش بسیار می کردند تا اصول اخلاقی را رعایت کرده و نکات تربیتی را به اصحاب و یاران آموزش دهند.

یکی از نمود های تربیتی و اخلاقی پیامبر(ص) احسان با مخالفین بود، کسانی که برای تضعیف موقعیت پیامبر(ص) تلاش بسیاری نمودند؛ اما پیامبر رحمت(ص) در حق این افراد احسان نمود. عبدالله بن ابی که بزرگترین منافق در اسلام شناخته شده از جمله افرادی بود که مورد احسان پیامبر(ص) قرار گرفت و وقتی پسر عبدالله از رسول اکرم(ص) اجازه خواست تا پدرش را به قتل برساند، حضرت وی را به احسان و نیکوکاری در حق پدرش توصیه نمود.

پیامبر(ص) در برخورد با سپاهیان و خانواده های آنها حتی با مخالفین به مهربانی و عطوفت برخورد می کردند و بر این اساس پس از جنگ بدر ضمن دستور خاکسپاری شهدای اسلام، کشتگان قریش را نیز دفن کردند. بسیاری از دشمنان چون سهیل بن عمرو و ابوعزه مورد بخشش پیامبر(ص) قرار گرفتند. با خانواده های شهدا به مهربانی برخورد کردند و با دیدن خانواده های آنها گریستند.

وفای به عهد و پایبندی به پیمان از دیگر مواردی بود که پیامبر(ص) نه تنها خود رعایت می کردند؛ بلکه مسلمانان را به رعایت آن ملزم نمودند و بر این اساس طبق پیمان ابوبصیر و ابوجندل را که مسلمان شده و به پیامبر(ص) ملحق شده بودند به مشرکان بازگرداند و به حمایت از قبیله خزاعه که همپیمان پیامبر(ص) بودند سپاهی را به مقابله با قریش فرستادند.

شجاعت، پیشتازی و تقدم در جنگ ها، آمادگی همیشگی از دیگر مشخصه های فرماندهی پیامبر(ص) در غزوات بود. حضرت علاوه بر این موارد در میدان نبرد برای رسیدن به پیروزی صبر و استقامت پیشه می کردند و پس از جنگ نیز با سربازان و حتی مشرکان بر اساس حلم، بخشش و بردباری عمل می نمودند.

تواضع و فروتنی از اصول اخلاقی و تربیتی بود که پیامبر (ص) هیچگاه فراموش نمی کردند. به هنگام پیروزی دچار غرور نمی شدند و با یاران خود متواضع برخورد می کردند به گونه ای که شخصا برای یاران مهمات و غذا تهیه می کردند و با مسلمانان به هنگام ضرورت مرکب یا سواری مشترک داشتند. بنابراین می توان گفت پیامبر(ص) مهمترین اصول تربیتی و اخلاقی را در غزوات و جنگ ها پایگذاری نمود.

فهرست منابع

قرآن کریم

1. ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی کرم، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371ش.

2. --------، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر،1989.

3. ابن اسحاق، محمد، السیره النبویه، تحقیق سهیل زکّار، بیروت، دار الفکر، 1410ق.

4. ابن البیع، أبو عبد الله حاکم محمد بن عبد الله نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفه، بیروت، بی تا.

5. ابن حنبل ، أبو عبد الله أحمد شیبانی، مسند أحمد بن حنبل، تحقیق وتعلیق شعیب أرنؤوط ، مؤسسة الرسالة، بیروت، ٢٠٠١م.

6. ابن سعد، محمد بن منیع هاشمی بصری، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1990م.

7. ابن سید الناس، فتح الدین أبو الفتح محمد ، عیون الأثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بی تا.

8. ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر،1986م.

9. ابن هشام، عبد الملک حمیری معافری، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی تا.

10. ابو زهره، امام محمد، خاتم النبیین صلی الله علیه وسلم ، دار الفکر العربی، ١٩٧٩م.

11. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول(ص)، قم، موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، 1419 ق.

12. اصفهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، تحقیق عادل بن یوسف عزازی، دار الوطن للنشر،السعودیه، 1٩٩٨م.

13. اصفهانی، أبو القاسم حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، دار القلم، دمشق، 1992م.

14. بخاری ، أبو عبد الله محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، دار ابن رجب ، المنصوره، ٢٠٠٦م.

15. بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، 1996م.

16. بیهقی، أبو بکر أحمد بن حسین، السنن الکبری، مجلس دائره المعارف، حیدرآباد، ١٣٤٤ق.

17. -------، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة،دار الکتب العلمیة، بیروت، ١٩٨٥م.

18. ترمذی ، أبو عیس محمد بن عیسی، الجامع الکبیر المعروف سنن الترمذی، تحقی: بشار عواد معروف، دار الجمیل ، بیروت، 1998.

19. حوی، سعید، الرسول صلی الله علیه وسلم، ١٩٧٧م.

20. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، ط الثانیه،1993م.

21. رسولی، سید هاشم، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام، تهران، انتشارات کتابچی، چ پنجم ، 1375 ش.

22. سیوطی، عبدالرحمن، درّالمنثور فی التفسیر بالماثور، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1377ق.

23. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولی، 1993م.

24. طبرسی، فضل بن حسن ، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه، 1390 ق.

25. --------، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، 1370ش.

26. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، 1387/1967.

27. قاضی ابرقوه، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، سیرت رسول الله، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، چ سوم، 1377ش.

28. قلعه جی ، محمد رواس، دراسة تحلیلیة لشخصیة الرسول محمد صلی الله علیه وسلم من خلال سیرته الشریفه، دار النفائس، بیروت، ١٩٩٦م.

29. مبارکفوری، صفی الرحمن، الرحیق المختوم، دار الحدیث، القاهره، ٢٠٠١م.

30. مسلم، أبو الحسن مسلم بن حجاج بن مسلم قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، دار ابن رجب، المنصوره، مصر، ٢٠٠٦م.

31. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، تهران، الاسلامیه، 1380ش.

32. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة،بی تا.

33. مقریزی، تقی الدین أحمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید نمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولی،1999م.

34. مهدوی دامغانی، محمود، ترجمه دلائل النبوة، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، دو جلد، 1361ش.

35. -------، ترجمه مغازی، محمد بن عمر واقدی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چ دوم، 1369ش.

36. نسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب خراسانی، السنن الکبری، تحقیق: حسن عبد المنعم شلبی، مؤسسه الرساله، بیروت، ٢٠٠١م.

37. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، ط الثالثة،1989م.

38. هاشمی بغدادی، ابو جعفر محمد بن حبیب بن امیه، کتاب المحبر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده، بی تا.

39. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا.

پی نوشت ها

[1]  «رَبَّنا وَ ابعَث فِیهِم رَسُولاً مِنهُم یَتلُو عَلیهِم آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ وَ الحکمَه وَ یزَکیهِم، اِنَّکَ اَنتَ العَزیز الحَکیم».

[2] «لَقد منَّ الله عَلی المومِنینَ اِذ بعَثَ رَسولاً مِن اَنفُسِهِم یَتلُو عَلیهِم آیاتِهِ وَ یزکیهِم وَ یعَلِّمُهُم الکِتاب وَ الحِکمَه و اِن کانُوا مِن قَبل لَفی ضَلالٍ مُبین».

[4] «و انَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»قلم، 4.

[5]  «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فظًّا غلِیظَ الْقلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک».

[6] وأَوُفوْا بِالْعهدِ إِن الْعهدکان مسؤُولا.

[7] اذ جاءوکم من فوقکم و من اسفل منکم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۰۴
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی