یکی از مهم ترین ویژگی های اجتماعی رسول گرامی اسلام(ص) با همه مردم، خوش رویی و ملاطفت آن حضرت بود. برخورد حضرت با یاران خود و حتی غیر مسلمانان و یا کسانی که اولین برخوردشان با آن حضرت بود، همیشه با خوش روئی و کرامت و بزرگواری توأم بود و با همنشینان همیشه با تبسم و خوش روئی برخورد می کرد و هیچ وقت با تندی و بدخلقی رفتار نمی کرد تا جائی که اگر کسی حرف های بیهوده یا اهانت آمیز هم می گفت، ناشنیده می گرفت.

آن حضرت هیچ وقت با کسی بیهوده مجادله و منازعه و یا پرحرفی نمی کرد(و به هیچ وجه پشت سر کسی حرف نمی زد تا غیبت محسوب شود) از هر سخنی که به خوبی ها و یا به نفع خود و دیگران نبود، دوری می کرد.[1]

امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می فرماید:

«کان [رسول الله] لا یذُمُّ أحدا و لا یعیرُهُ و لا یطلُبُ عثراته و لا عوراته؛ پیامبرخدا(ص) کسی را نکوهش و سرزنش نمی کرد، در پی لغزش های کسی نبود و عیب کسی را پی نمی گرفت.[2]

همچنین در وصف اخلاق رسول خدا(ص) در مورد این که آن حضرت لحظات و اوقات شریف خود را بین همنشینانش تقسیم می کرد، آمده است: «.. و لاعاتب أحدا علی ذنب أذنب...؛[3]... کسی را بر خطایی که کرده بود، سرزنش نمی کرد.... ».

امام صادق(ع) می فرمود:

به کسی که با دوستی به شما رو آورده است، به خاطر عیب هایش طعنه نزنید وبدی اش را -که موجب سرافکندگی اش می شود- به رخش نکشید که این؛ نه ازاخلاق پیامبر(ص) است و نه از اخلاق دوستان او.[4]

پیامبر رحمت در پرتو صفات و خصلت های نیکوئی که داشت، از خطاهای دیگران گذشت می کرد، ولی در عین حال، در برابر رفتارهای ناشایستی که گاهی از کسانی سر می زد ساکت نمی ماند و آنان را به سوی نرمی به خوبی ها راهنمائی می کرد و از مذمّت و عیب جوئی و لغزش های اشخاص، هم خودداری می کرد و هم دیگران را نهی می کرد مخصوصا اگر از کسی غیبتی می شد، می فرمود:

«لا یبلّغنی أحدٌ من أصحابی عن أحدٍ شیئا فانّی اُحبُّ أن أخرُجَ إلیکم و أنا سلیم الصدر؛ هیچ یک از یارانم از یار دیگر، چیزی به من نرساند من دوست دارم که با سلامت قلب به سوی شما بیرون آیم»[5]

از این حدیث استفاده می شود که آن حضرت نمی خواست عیب دیگران را بشنود تا در محبت خود نسبت به آنان تأثیر داشته باشد.

اگر کسی پشت سر کسی، عیب یا خطای او را بازگو می کرد، -که غیبت محسوب می شد-، پیامبر رحمت از آن جلوگیری می کرد.

نقل شده است که زنی بر پیامبر وارد شد و سپس بیرون رفت، عایشه گفت: ای رسول خدا! چه قدر زیبا و نیکو بود، اگر قدش کوتاه نبود! پیامبر فرمود: ای عایشه! غیبتش کردی. عایشه گفت: ای پیامبر خدا! من تنها چیزی را گفتم که در او بود. پیامبر فرمود: ای عایشه! چون چیزی می گویی که در او هست، غیبت می شود و چون چیزی بگوئی که در او نیست، به او بهتان زده ای.[6]

گناه غیبت کردن آن قدر سنگین است که خداوند متعال در آیه های 11 و 12سوره حجرات پس از نهی از مسخره کردن دیگران و طعن و عیب جوئی و یاد نکردن آنان با القاب ناپسند و ظنّ بد کردن و تجسس نکردن از دیگران -که گناه بزرگی است-، غیبت کردن را تشبیه به خوردن گوشت مرده برادر می کند و می فرماید:

«... و لا یغْتَبْ بعضُکم بعضا أَیحبُّ أحدُکم أَن یأْکلَ لَحمَ أَخِیهِ مَیتا فَکرِهْتُمُوهُ.... »[7]؛ هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادرِ مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید...

مفسران در شأن نزول این آیه آورده اند که این آیه درباره دو تن از یاران پیامبرخدا(ص) نازل شد، آن جا که پیامبر(ص) در سفرها، همراه دو مرد دارا، مردی نادار را نیز همراه کرد تا از خوراک آن دو، چیزی هم به او برسد و [در عوض] درمنزل هایی که فرود می آیند، او زودتر برود و جای فرود را برایشان آماده کند و چیزهایی برایشان فراهم آورد. در این میان، سلمان (فارسی) را با دو مرد دارا، همراه کرد. او روزی در یکی از منزل ها فرود آمد و نتوانست چیزی برای آن دو فراهم آورد، آن دو به او گفتند: نزد پیامبر برو و از او اضافه خورش برایمان درخواست کن. او رفت و چون از دیدگان آن ها ناپیدا شد، یکی از آن دو به همراهش گفت: او(سلمان) اگر به چاهی برود، آبش کم می شود. هنگامی که سلمان نزد پیامبر خدا(ص) آمد و پیام را رساند، پیامبر فرمود: «به آن دو بگو: شما خورش خورده اید!». سلمان نزد آن دو آمد و به آن ها خبر داد. آن دو نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما خورشی نخورده ایم! پیامبر(ص) فرمود: «من سرخی گوشت را در دهان شما می بینم». آن دو گفتند: چیزی نزد ما نبوده است و امروز ما گوشتی نخورده ایم!.

پیامبر خدا(ص) فرمود: «شما غیبت برادرتان را کرده اید». و سپس به آن دو فرمود: «آیا دوست دارید که گوشت مرده بخورید؟». گفتند: نه. فرمود: «همان گونه که خوش ندارید گوشت مرده بخورید، غیبت هم نکنید، که هرکس غیبت دوستش را بکند، گوشت مرده او را خورده است». سپس [این آیه] نازل شد: «و غیبت همدیگر را نکنید»[8] 

غیبت؛ هم آبرو و حیثیت و شخصیت انسان ها را به خطر می اندازد که بزرگ ترین سرمایه جامعه انسانی است و در واقع ترورِ شخصیت شخص غیبت شونده است که مهم تر از ترور فیزیکی او است. همچنین غیبت؛ ایجاد بدبینی درجامعه می کند و یکپارچگی جامعه اسلامی را به هم می زند و وحدت را تضعیف می کند و ایجاد کینه و دشمنی کرده و حتی گاهی باعث نزاع های خونین می شود ولذا خداوند متعال شدیدا از غیبت کردن نهی کرده است.

البته استثنائاتی هم دارد از جمله اگر کسی در مقام مشورت جهت انتخاب همسر یا شریک کسب و کار از کسی درباره کسی سؤال می کند، جایز است عیب ها به صورت امانت و بدون کم و زیاد گفته شود تا مبادا مسلمانی در دام اشخاص شیاد بیفتد و به این صورت چنین غیبتی حرام نیست[9]. و نیز در مواردی که کسی متجاهر به فسق است (یعنی آشکارا کارهای فسق و فجور انجام می دهد) اگر گناه او راپشت سرش بازگو کنند، ایرادی ندارد. البته این حکم مخصوص گناهی است که نسبت به آن گناه متجاهر باشد.

پی نوشت ها

[1] شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 83، ح1.

[2] شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 38، ذیل حدیث 1، عیون اخبارالرضاع، ج1، ص284، چ بیروت، طبرسی، مکارم الاخلاق، ج1، ص45، ح1، مقریزی، الشمائل المحمدیه، ص 174، ح345، بحارالانوار، ج16، ص153، ح4.

[3] مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص21، ح3.

[4] اصول کافی، ج8، ص150، ح132.

[5] مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص230، ح35، طبرسی، مکارم الاخلاق، ج1، ص50، ح17، متقی هندی، کنزالعمّال، ج11، ص528، ح32464.

[6] إن امرأة دخلت علی النبیص ثم خرجت فقالت عائشة: یا رسول الله ما أجملها و أحسنها لولا أنّ بها قِصَرا!فقال لها النبی(ص): اغتبتیها یا عائشه: ، فقالت: یا رسول الله انما قلت شیئا هو بها! فقال: یا عائشه: إذا قلْتِ شیئا بها فهی غیبةٌ و إذا قُلْتِ ما لیس بها فقد بَهَتَّها. (مسلم، صحیح مسلم، ج4، ص2001، ح70، امالی طوسی، ص537، ح1162).

[7] حجرات: 12.

[8] فی قوله تعالی «و لا یغتب بعضکم بعضا» نزلت فی رجلین من أصحاب رسول الله و ذلک أن النبی ضمّ مع کلرجلین غنیین فی السفر رجلاً من أصحابه قلیل الشییء، لیصیب معهما من طعامهما و یتقدمهما فی المنازل ویهیی ء لهما المنزل و ما یصلح لهما. و قد کان ضمّ سلمان الی رجلین فنزل منزلاً من المنازل ذات یوم و لم یهیی ء لهما شیئا فقالا له: اذهب الی النبی فسل لنا فضل إدام فانطلق فقال أحدهما لصاحبه حین غاب عنهما: انه لو انتهی إلی بئرٍ کذا لقلّ الماء فلمّا انتهی الی رسول الله و بلّغه الرسالة قال النبی قُل لهما: قد أکلتُما الإدام! فأتاهما فأخبرهما فأتیاه فقالا: ما أکلنا من ادام فقال: انّی لأَری حُمرة اللحم فی أفواهکما فقالا: لم یکن عندنا شیی و ما أکلنا لحما الیوم! فقال لهما: انکما قد اغتبتما أخاکما. ثم قال لهما: أتُحبّان أن تأکلا لحما میتا؟ فقال: لا. فقال لهما: فکما کرهتما أن تأکلا لحما میتا فلا تغتابا فانه مَنِ اغتاب أخاه فقد أکل لحمه میتا فنزلت «و لا یغتب بعضکم بعضا» طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه 12 سوره حجرات.

[9] استفتاءات جدید حضرت آیه اللّه العظمی مکارم شیرازی، ص153 و سایر مراجع تقلید