از آن جا که بیشتر مردم با ذهنیتی که از انبیاء -و عبادات آن ها و ارتباط آنان باخدا و مشکلات فراوانی که آن ها با آن روبه رو بودند- دارند، شاید این سؤال برای آن ها پیش بیاید که آیا انبیا و بخصوص خاتم الأنبیاء و المرسلین، پیامبر رحمت با آن همه مشغله زیاد، شوخی هم می کرد؟

در پاسخ باید گفت:

اوّلاً: شوخی کردن همانند گریه کردن است از احساسات درونی و یک امر فطری و روحی است که همه انسان ها از آن بهره مند هستند.

ثانیا: این سؤالی نیست که امروزه مطرح شود، بلکه زمان خود آن حضرت نیز مطرح بوده است که روزی مردی از ابن عباس پرسید: «أکانَ النبی یمْزَحُ؟؛ آیا پیامرشوخی هم می کرد؟» ابن عباس گفت: «کان النبی یمزحُ؛ پیامبر شوخی می کرد. یا در حدیث دیگری از ابن عباس آمده است که «کانت فی النبی دُعابةٌ؛ در پیامبر روحیه شوخی کردن بود. نیز نقل شده است: «کان فیه دعابة قلیلة؛ پیامبر اندکی شوخ بود.

شیخی به نام حسین بن زید می گوید: به امام صادق (ع) گفتم: فدایت شوم آیا پیامیر شوخی هم داشت؟ فرمود: خداوند، او را در شوخی اش به خُلق عظیم وصف کرده است. خداوند پیامبرانی برانگیخت که در آن ها گرفتگی و خشکی بود، اما حضرت محمد(ص) را با دلسوزی و مهربانی برانگیخت و از دلسوزی او بر امتش بود که با آن ها شوخی می کرد تا بزرگی اش، از نگریستن هیچ یک از آنان به او، جلوگیری نکند و سپس فرمود: [پدرم] ابو محمد از پدرش علی (ع) (زین العابدین) از پدرش (حضرت امام حسین(ع)) از پدرش (علی (ع)) نقل کرد که پیامبر خدا(ص) چون یکی از یارانش را اندوهگین می دید، او را با شوخی کردن شاد می کرد و می فرمود: «خداوند [شخص] ترش رو بر روی برادرانش را دشمن می دارد».

یا امام صادق (ع) فرمود: «با یکدیگر شوخی هم می کنید»؟ گفتم: کم. فرمود: «این گونه نکنید، زیرا شوخی [در حد متوسط] از خوش رویی است و تو بدین وسیله، برادرت را شاد می سازی. پیامبر خدا(ص) برای این که کسی را شاد کند، با او شوخی می کرد».

شیوه شوخی کردن پیامبر(ص)

در ادامه؛ نمونه هائی از شوخی های آن حضرت را تقدیم می کنیم، منتها باید بدانیم که شوخی های پیامبر براساس شروطی بود از جمله آن شرائط این که: به وسیله شوخی حق را بیان می کرد و از حق خارج نمی شد و به وسیله شوخی کردن می خواست بزرگی و ابهتش باعث دلهره و ترس دیگران نشود و از نگاه کردن آنان به او جلوگیری نکند. و نیز با شوخی دل کسی را آزرده نمی کرد و همچنین زیاده روی نمی کرد (همانند عده ای که فقط کارشان شوخی کردن و خدای نکرده مسخره کردن دیگران است) چنان که خود آن حضرت به این موارد اشاره کرده و فرموده است: «إنّی لأمزَحُ و لا أقول إلاّ حقا؛ من شوخی می کنم، ولی جز حق بر زبان نمی آورم.»

نیز روایت شده که «کان یمزح و لا یقول إلاّ حقا و لا یؤذی قلبا و لا یفرِطُ فیه؛ پیامبر شوخی می کرد و جز حق نمی گفت و دلی را نمی آزرد و در شوخی کردن افراط هم نمی کرد.»

پس در شوخی کردن باید مواردی را مراعات کرد که باعث رنجش خاطر و دل آزردگی دیگران، بهتان و افترا و آبروریزی اشخاص نشود و حیثیت آنان حفظ شود.

نمونه هائی از شوخی های پیامبر

امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید: پیامبر خدا پیرزنی را دید و فرمود: «بدان که هیچ پیرزن بی دندانی وارد بهشت نمی شود». پیر زن گریست. پیامبر فرمود: «چرا گریه می کنی»؟ گفت: ای پیامبر خدا! من هم دندان ندارم! پیامبر خدا تبسمی کرد و فرمود: تو این گونه [پیر و بی دندان] وارد بهشت نمی شود». و نیز زنی چرکین چشم را دید و فرمود: «زنانِ چرکین چشم به بهشت نمی روند». زن گریست و گفت: ای پیامبر خدا! پس من به جهنم می روم؟ فرمود: «نه، بلکه با چنین چهره ای که داری، وارد بهشت نمی شوی». سپس فرمود: «یک چشم و کور نیز به بهشت نمی روند [آن ها نیز سالم و زیبا می شوند] و سپس به بهشت می روند».

ابن شهرآشوب نقل می کند: پیامبر خدا(ص) خطاب به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: «ای زن اشجعی! پیرزنان وارد بهشت نمی شوند». بلال او را گریان دید و به پیامبر گزارش داد. پیامبر فرمود: «و سیاهان هم وارد بهشت نمی شوند». آن گاه بلال هم به همراه زن به گریه کردن پرداخت. عباس (عموی پیامبر) آن دو را دید و برای پیامبر بازگو کرد. پیامبر فرمود: «پیر مرد هم [به بهشت نمی رود]». سپس آنان را خواست و دلداری داد و فرمود: «خداوند، آنان را در بهترین شکل، وارد بهشت می کند». و فرمود: «آنان به صورت جوانانی نورانی، وارد بهشت می شوند». و فرمود: «بهشتیان پیکرهایی بدون مو و صاف دارند و سرمه کشیده اند».

همچنین انس (خادم پیامبر) می گوید: مردی خدمت پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا! به من مرکبی بده که سوارش شوم. پیامبر فرمود: «ما تو را بر بچه شتری ماده سوار می کنیم». گغت: بچه شتر ماده را می خواهم چه کنم؟ پیامبر فرمود: مگرشترهای ماده را جز شترها می زایند»؟.

باز ابن شهرآشوب می نویسد: پیامبر خدا از پشت سر مردی آمد و بازوی او را گرفت و فرمود: «چه کسی این بنده را می خرد»؟ و مقصودش بنده خدا بود.

شوخی آزار دهنده ممنوع

چنان که دیدیم، پیامبر رحمت، شوخی می کرد و بدان وسیله عده ای را شادمی کرد، ولی به هیچ وجه باعث رنجیده خاطر شدن آزار کسی نشد یا سبب ترس کسی به وسیله شوخی نمی شد.

عبدالرحمان بن ابی لیلی می گوید: اصحاب پیامبر برای ما نقل کردند که با پیامبر در راهی همسفر بودیم یکی از همسفران خوابید و دیگری رفت و تیر او را برداشت. آن مرد چون بیدار شد هراسان گشت. جمعیت خندیدند. پیامبر(ص)پرسید: «چرا می خندید؟» گفتند: چیزی نیست، ما تیرش را برداشتیم و او هراسان شد! پیامبر فرمود: «بر هیچ مسلمانی روا نیست که مسلمانی را بترساند».

ابن شهرآشوب نقل می کند: پیامبر خدا(ص) ابو هریره را از شوخی عرب ها باز داشت. او کفش پیامبر(ص) را دزدید و در برابر مقداری خرما، گرو گذاشت و رو به روی پیامبر(ص) نشست و شروع به خوردن آن ها کرد، پیامبر پرسید: «ای ابوهریره! چه می خوری؟». گفت: کفش پیامبر خدا را! .

نتیجه این که: شوخی کردن (با شروطی) مشکلی ندارد، ولی نباید باعث آزارو اذیت کسی شد، افترا و بهتان و غیبت کسی نباشد و دل کسی آزرده نکنی و کسی را نترساند و کسی به وسیله شوخی مورد تمسخر قرار نگیرد و حیثیت و آبروی کسی ریخته نشود.