اولین اثر خوردن مال حرام این است که عبادت با چنین مالی مورد پذیرش خدای متعال قرار نمی گیرد.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«الْعِبادَةُ مَعَ اکل الْحَرامِ کالْبَناءِ عَلَی الرَّمْلِ (الماءِ)»[1]

عبادت با مال حرام همانند ساختن چیزی بر شنزار است( بر آب است).

در برخی روایات به قبول نشدن عباداتی خاص تصریح شده است.

عدم قبولی نماز

مهم ترین عبادتها یعنی نماز چنین کسی که از حرام می خورد مورد قبول واقع نمی شود.

«مَنْ اکلَ لُقْمَةَ حَرامٍ لَمْ تُقْبَلْ له صَلوةٌ ارْبَعینَ لَیلَةً وَلَمْ یسْتَجِبْ لَهُ دَعْوَةٌ ارْبَعینَ صَباحاً وَکلَّ لَحْمٍ ینْبِتُهُ الْحَرامُ فالنّارُ اوْلی بِهِ وَانَّ اللُّقْمَةَ الْواحِدَةَ ینْبِتُ اللَّحْمَ»[2]

کسی که لقمه ای از حرام بخورد تا چهل شب نمازش پذیرفته نمی شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمیگردد. و هر گوشتی از حرام روئیده شود آتش بدان سزاوارتر است. و البته یک لقمه غذا در رویش گوشت مؤثر است.

شیخ عباس قمی می گوید: یکسال به شهر همدان رفتم و مهمان یکی از معتمدین بودم. یک شب گفت در منزل یکی از آشنایان مهمان هستیم و من هم با اصرار او رفتم. آن شب وقتی برای نماز بلند شدم، نزدیک طلوع آفتاب بود. از صاحب منزل پرسیدم: شخصی که ما مهمان او بودیم چه کاره است؟ گفت: بانک عصر است. (یعنی صبحها بانکها ربا می دهند و عصرها او). از خوردن غذای چنین کسی بسیار متأسف شدم و از دوستم گلایه کردم ولی به هر حال تا چهل شب هرچه کردم توفیقی برای نماز شب نیافتم.

پیامبر صلی الله علیه و آله در روایت ذیل نیز به پذیرفته نشدن هر عمل واجب و مستحبی از حرام خوار اشاره نموده اند.

«انَّ لِلَّهِ مَلَکاً ینادی عَلی بَیتِ الْمَقْدِسِ کلَّ لَیلَةٍ: مَنْ اکلَ حَراماً لَمْ یقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَلا عَدْلًا»[3]

خداوند را فرشته ای است که هر شب بر بیت المقدس ندا می دهد: کسی که حرامی بخورد، عملی از او مورد قبول واقع نمی شود.

و حضرت امیر علیه السلام در خبر ذیل به همان اشاره فرموده است:

«یا کمِیلُ الْلِّسانُ ینْزَحُ مِنَ الْقَلْبِ و الْقَلْبُ یقُومُ بِالغَذاءِ فَانْظُرْ فیما تُغَذِّی قَلْبُک و جِسْمُک، فِانْ لَمْ یکنْ ذلِک حَلالًا لَمْ یقْبَلِ اللَّهُ تَسْبیحَک و لا شُکرَک»[4]

ای کمیل آنچه بر زبان جاری می شود از قلب تراوش می کند و قلب با غذا زنده است پس بنگر در طعامی که قلب و جسم تو استفاده می کند. اگر آن غذا از راه حلال تهیه نشده باشد، خداوند هیچ تسبیح و شکری را از تو نمی پذیرد.

عدم پذیرش حج

وجوب و استحباب حج بستگی به تمکن مالی دارد و اگر مال نامشروع باشد اساساً حج واجب و یا مستحب نیست، و البته اگر با این مال حج صورت پذیرد، باطل خواهد بود.

قال الصادق علیه السلام:

«اذا اکتَسَبَ الرَّجُلُ مالًا مِنْ غَیرِ حِلِّهِ، ثُمَّ حَجَّ فَلَبّی، نُودِی لا لَبَّیک وَلا سَعْدَیک، وَانْ کانَ مِنْ حِلِّهِ فَلَبّی نُودِی لَبَّیک وَسَعْدَیک»[5]

وقتی کسی از غیر راه حلال مالی را کسب کند، سپس حج رود و تلبیه گوید به وی ندا داده می شود.« نه لبیک و نه سعدیک» ولی اگر از مال حلال حج کند و لبیک بگوید، در جوابش گفته می شود لبیک و سعدیک.

عدم اجابت دعا

دعای حرامخوار، مورد پذیرش حق قرار نمی گیرد و به اجابت نمی رسد.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«انَّ احَدَکمْ لِیرْفَعَ یدَیهِ الَی السَّماءِ فَیقُولُ یا رَبِّ یا رَبِّ وَمطْعَمَهُ حَرامٌ، وَ مَلْبَسُهَ حَرامٌ، فَای دُعاءٍ یسْتَجابُ لِهذا؟ وَ ای عَمَلٍ یقْبَلُ مِنْهُ؟ وَهُوَ ینْفِقُ مِنْ غَیرِ حِلٍّ، انْ حَجَّ، حَجَّ حَراماً وَانْ تَصَدَّقَ تَصَدَّقَ بِحَرامٍ وَانْ تَزَوَّجَ تَزوَّجَ بِحَرامٍ، وانْ صامَ افْطَرَ عَلی حَرامٍ»[6]

یکی از شما دستان خود را به آسمان بلند می کند و یا رب یا رب می گوید، در حالیکه غذا و لباسش حرام است، چه دعائی از وی مستجاب و چه عملی از او قبول گردد؟ او که انفاق از مال حرام می کند، اگر حج رود حج حرام کند، صدقه دهد صدقه بمال حرام می دهد، ازدواج کند از مال حرام می باشد، روزه گیرد از حرام افطار می کند.

قال الصادق علیه السلام:

«اذا ارادَ احَدُکمْ انْ یسْتَجابُ لَهُ فَلْیطِبْ کسْبَهُ، وَلْیخْرُجْ مِنْ مَظالِمِ النّاسِ، انَّ اللَّهَ لا یرْفَعُ الَیهِ دُعاءُ عَبْدٍ وَفی بَطْنِه حَرامٌ اوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِاحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ»[7]

کسی که می خواهد دعایش مستجاب شود، کسبش را پاکیزه نماید و حقوق مردم را بپردازد، زیرا دعاء بنده ای که در شکمش مال حرام و یا نزد او مال حرام وجود دارد، نزد خداوند بالا نمی رود.

شقاوت اولاد

لقمه در نطفه هم مؤثر است.

قال الصادق علیه السلام:

«کسْبُ الْحَرامِ یبَینُ فِی الذُّرِّیةِ»[8]

کسب و پیشه حرام تبعات زیانبار خود را در ذریه و نسل های بعد نشان می دهند.

مصرف در راه باطل

و البته مالی که از راه حرام بدست آید در غیر آنچه که مالک می خواهد صرف شده و هدر می رود.

قال علی علیه السلام:

«مَنْ یکتَسِبُ مالًا مِنْ غَیرِ حِلِّهِ یصْرِفُهُ فی غَیرِ حَقِّهِ»[9]

کسی که از راه غیر حلال مالی را بدست آورد، در غیر جای خودش آن را صرف می کند.

لعن الهی

یکی از تبعات حرام خواری مطرود شدن از درگاه رحمت الهی است. به روایاتی در این باره توجه کنید:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«اوْحَی اللَّهُ الَی انْ انْذِرْ قَوْمَک لاتَدْخُلُوا بَیتاً مِنْ بُیوتی ولِاحَدٍ مِنْ عِبادی عِنْدَ احَدٍ مِنْکمْ مَظْلِمَةٌ، فَانّی الْعَنُهُ ما دامَ قائماً یصَلّی بَینَ یدَی حَتّی یرِدَ الْمَظْلِمَةَ»[10]

خدا به من وحی کرد که به مردم بگو و آنها را بیم ده از اینکه وارد خانه هایم نشوند درحالیکه بنده ای از بندگانم حقّی بر آنها دارد. همانا مادامیکه به نماز ایستاده است او را لعن می کنم تا حقّ را به صاحبش بازگرداند.

و نیز فرموده است:

«اذا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرامٍ فی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کلُّ مَلَک فِی السَّمواتِ وَالْارْضِ»[11]

وقتی که لقمه ای از حرام در شکم بنده واقع شود، هر فرشته ای در آسمانها و زمین او را لعن می کند.

«وَما دامَ اللُّقْمَةُ فی جَوْفِه لا ینْظُرُ اللَّهُ الَیهِ وَمَنْ اکلَ اللُّقْمَةَ مِنْ حَرامٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، فَانْ تابَ، تابَ اللَّهُ عَلَیهِ، وَانْ ماتَ فَالنَّارُ اوْلی بِهِ»[12]

و مادامیکه لقمه در شکم اوست، خداوند به او توجه ندارد، و کسی که لقمه ای از حرام بخورد، مغضوب خداوند است پس اگر توبه کند، خداوند او را می پذیرد و اگر توبه نکند، آتش به او سزاوارتر است.

سلب محبّت ائمه علیهم السلام

از عواقب مخرب حرام خواری زایل شدن محبت انسان به اولیاء خداوند می باشد.

معاویه برای فریب دادن شیعیان مخلص حضرت امیر علیه السلام از راه های مختلفی استفاده می کرد، روزی هدایائی مشتمل بر ظرف های پر از عسل همراه نامه ای برای «ابوالاسود دئلی» فرستاد. غلامان چون ابوالاسود را در خانه نیافتند، ظرف عسلها را در منزل گذاشتند و با نامه سوی وی رفتند، همین که ابوالاسود نامه را دید و از مضمون آن دریافت که عسل آورده اند و به خانه اش برده اند، دوان دوان به منزل آمد و وقتی مشاهده کرد دخترش انگشت در ظرف عسل کرده و می خواهد بخورد، فریاد زد:

«یا بنتاه لا تأکلی فَانَّهُ سَمٌّ ناقِعٌ»[13]

دختر انگشت خود را به خاک مالید. و ابوالاسود این دو بیت شعر را انشاد کرد.

 

ابا الْعَسَلِ المُصَفّی یابْنَ هِنْدٍ

نَبیعُ لَک ایماناً وَدیناً

 

فَلا وَاللَّهِ لَیسَ یکونُ هذا

وَمَوْلانا امیرالمؤمنینا

                                                                          

پسر هند می خواهی ایمان و دینم را به عسل بفروشم! به خدا سوگند تا مولایم امیرالمؤمنین است، تن به این معامله نمی دهم و این معامله هرگز میسر نمی شود.

وقوف در محرمات دیگر

مهدی خلیفه عباسی، به «شریک بن عبداللَّه» عالم و زاهد زمان خودش، پیشنهاد پذیرفتن قضاوت نمود. امّا عدالت شریک به وی اجازه نداد که در دستگاه فاسد بنی عباس خدمت نماید و احیاناً حقّی را باطل و باطلی را حقّ جلوه دهد.

مهدی پیشنهاد کرد پس تعلیم و تربیت فرزندانش را بعهده بگیرد. شریک چون نمی خواست با این خانواده همنشین باشد، این پیشنهاد را هم رد نمود و نپذیرفت.

مهدی گفت: پس بمانید تا غذا را با هم بخوریم، شریک منتظر ماند و سفره ای با غذاهای شاهانه گستردند. غلام از مغز حرام گوسفند در غذای شریک ریخته بود.

شریک غذا را خورد و آن غذا همان با وی کرد که از قبل حاضر به انجام آن نبود.

چیزی نگذشت وی خود پیشنهاد قضاوت و تعلیم فرزندان مهدی را به وی ابلاغ کرد و به کار گمارده شد. مدتی گذشت، روزی در پرداخت حقوقش مقداری تعلل شده بود. شریک به عنوان اعتراض صدا بلند کرد و از خزانه دار حقوق معوقه خویش مطالبه نمود.

خزانه دار گفت: گندم که نفروخته ای! عجله مکن، شریک گفت: گندم چیست؟! با فتواهای خلاف، دینم را فروخته ام!

نقل شده است که امام صادق علیه السلام او را چنین نفرین فرمود: خداوند گوشت بدن او را با شانه های آتشین در قیامت جدا گرداند.

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار- جلد 103- صفحه 12.

[2] کنز العمال- 9266.

[3] بحارالانوار- جلد 103- صفحه 16.

[4] تحف العقول- صفحه 175.

[5] وسایل الشیعه- جلد 12- صفحه 60.

[6] ارشاد القلوب- صفحه 69.

[7] بحارالانوار- جلد 93- صفحه 321.

[8] وسایل الشیعه- جلد 12- صفحه 53.

[9] غررالحکم.

[10] عدة الداعى- صفحه 236.

[11] بحارالانوار- جلد 103- صفحه 12.

[12] بحارالانوار- جلد 66- صفحه 314.

[13] دخترم از آن نخور که سمّ مهلکى است.