دین اسلام دین اعتدال، میانه روی و دوری از افراط و تفریط است. از این رو در قرآن و احادیث، همواره به اعتدال و میانه روی و استفاده از اموال مشروع و منابع قابل دسترس تأکید شده است. اسلام مخالف افراط و تفریط بوده چراکه امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: «الیمینُ و الشِّمالُ مَضِلَّةٌ و الطَّریقُ الوُسْطی هِی الجادَّة»[1]: چپ و راست (کیمن گاه) گمراهی است و راه میانگین، راه راست الهی است. از این رو در جامعه اسلامی که اکثر افراد آن به مبانی ارزشی اسلام پای بند بوده و فرامین قرآن و ائمه معصومین(ع) را همواره مد نظر دارند، یکی از آسیب های مهم بر فرد و جامعه، اسراف و زیاده روی است. امروزه مسأله اسراف به یک مشکل جهانی تبدیل شده است و مانند بیماری خطرناکی می باشد که دامن تمامی جوامع بشری را گرفته و موجب ایجاد نابرابری ها، خسارت های بسیار و انحرافات گوناگون در جنبه های مختلف زندگی مردم در حوزه های عمومی و خصوصی شده است. این در حالی است که در مکتب انسان ساز اسلام، اسراف و تبذیر جایی نداشته و مصارف زیاد از حد، امری مذموم و ناروا به شمار می آید.

بنابراین، مبارزه با این بیماری همه گیر و ایجاد آرامش و امنیت در جامعه اسلامی ما که در تمام شئون زندگی از احکام و فرامین آسمانی اسلام بهره می گیرد، امری بسیار جدی و حیاتی است. از بهترین و مهم ترین راه های مبارزه و جلوگیری از اسراف، تقویت نیروی آسمانی، پیروی از تعالیم اسلام و تربیت اسلامی و بهره گیری از الگوی مصرف اسلامی است. به همین دلیل در این مقاله به بررسی اسراف و پیامدهای آن از دیدگاه قرآن پرداخته ایم تا با بهره گیری از آن ها بتوانیم در راه نیل به الگوی مصرف صحیح گام برداریم.

تعریف اسراف

اسراف؛ واژه ای عربی است و لغت پژوهان آن را به معانی زیر دانسته اند: 1. زیاده روی و تجاوز از حد اعتدال؛ 2. نادانی و جهل، در لغت عربی «سرف» به معنای جاهل است؛ 3. اسراف در برابر و نقیض کلمه اقتصاد و قصد است و قصد در زبان عربی به معنای میانه روی است؛ 4. انفاق در راه غیر خدا و در مسیر اطاعت از غیر خدای متعال؛ 5. کلمه اسراف به معنای تجاوز از حد است. السِّرفَ تَجاوُزُ الحَدِّ فی کلِّ فعلٍ یفعَلُهُ الانسانُ و إن کانَ ذلک فِی الانفاقِ أشهر: اسراف تجاوز کردن از حد در هر کاری است که از انسان سربزند گرچه استعمال آن در موارد زیاده روی در انفاق مال بیشتر است؛ 6. و گاهی به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانی هم به چگونگی بذل مال و مورد آن اطلاق می شود و از این رو گفته شده است آنچه در غیر طاعت خدا مصرف شود اسراف است، گرچه مقدار آن کم و ناچیز باشد. [2]

لغت پژوهان و مفسران برای اسراف، نزدیک ده معنا آورده اند که معنای اول اهمیتی ویژه دارد و دیگر معانی به گونه ای به آن بر می گردد که همان تجاوز از حد اعتدال است. باید توجه داشت که بر پایه این معنا، هرگونه زیاده روی از حد اعتدال، اسراف است اما آیا کوتاهی از آن و به عبارت دیگر تفریط از حد اعتدال و تقصیر نیز اسراف است؟

گروهی بر این باورند که اسراف؛ هرگونه زیاده روی (افراط) و کوتاهی (تفریط) را در بر می گیرد و به افراط و تجاوز از حد اعتدال اختصاص ندارد، ولی به نظر می رسد از عناصر اصلی معنای اسراف، زیاده روی، تندروی، تجاوز از حد اعتدال و افراط است و همچنین بررسی دقیق کاربردها و مصادیق اسراف نیز نشان می دهد که اسراف در همین معنا به کار می رود نه مفهوم تفریط و تقصیر[3]. بنابراین اسراف، زیاده روی در مصرف مال در امور مناسب است. اسراف اختصاصی به مال ندارد و در مورد هر چیزی که در جای خود نباشد، به کار می رود. [4] امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه در تعریف اسراف فرموده است: «إنَّ إعْطاءَ المالِ فی غَیرِ حَقِّهِ تَبذیرٌ و إسرافٌ»[5] یعنی مال را در غیر مورد استحقاق صرف کردن تبذیر و اسراف است.

از آنچه در باب معانی اسراف گذشت، به دست می آید که اسراف هرگونه تجاوز از حد و یا افراط و تندروی و یا وضعیت نامناسب حالات نفسانی و روحیات و صفات غیر معتدل اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی افراد در جامعه می باشد.

ادله حرمت اسراف

اسراف در تعالیم اسلامی اهمیت ویژه ای دارد. واژه اسراف و مشتقات آن جمعاً بیست و سه بار در قرآن تکرار شده و این همه تکرار، نشان از اهمیت بسیار مسأله در شرع مقدس و نزد خداوند متعال دارد و حاکی از آثار بسیار مخرّب و زیان بار آن بر روح و روان انسان، خانه و خانواده، اجتماع، طبیعت و حیوانات است. از این رو، آیات و روایات فراوانی برای نجات بشر از عقوبت سخت و پیامدهای ویران گر اسراف وارد شده است:

«إنه لا یحِبُّ المُسرِفینَ»[6]: همانا خداوند اسراف کاران را دوست نمی دارد.

و در بعضی آیات، آن ها را از اصحاب آتش شمرده است. در آیه 43 سوره غافر آمده است:«و أنَّ المسرِفینَ هم أصحابُ النّارِ» و در آیه 35 از همان سوره می فرماید: «کذلک یضِلُّ اللَّهُ مِنْ هو مسرِفٌ مُرْتابٌ»: این گونه خداوند هر اسراف کار تردیدکننده ای را گمراه می سازد. در جایی دیگر به اسراف کاران وعده هلاکت می دهد و می فرماید: «و أهلَکنَا المُسرِفینَ»[7]

روایات فراوانی درباره اسراف وارد شده است که حیرت آور است. تنها از امام علی(ع) در برخی از منابع، درباره اسراف بیش از سی روایت نقل شده است که در جای خود اهمیت بسیار بالای این موضوع را می رساند ولی از آن جا که بحث ما قرآنی است نه روایی، از بررسی این روایات چشم پوشی می کنیم.

ریشه های اسراف در قرآن

برای مبارزه با بیماری اسراف و رفاه زدگی، شناخت ریشه های آن بسیار مهم است. اصولاً در درمان بیماری های روحی همانند بیماری های جسمی، شناخت ریشه ها، مقدمه درمان است که اسراف نیز مانند بسیاری از اعمال برخاسته از ریشه ها و عواملی است که بدون توجه بدان ها حذف آن از زندگی فردی و اجتماعی ما عملی نخواهد بود که ما به مقداری از ریشه ها و عوامل اسراف اشاره می کنیم.

1. برادران شیطان

از نگاه قرآن اسراف کنندگان، برادران شیطانند. کسانی که با آگاهی و از روی عمد به اسراف می پردازند در واقع با شیطان همراه هستند. کسی که در بیت المال، عمر و هزینه زندگی، با آگاهی و علم اسراف می کند، از پرتو معارف دین دور است. قرآن می فرماید: «إنَّ المُبَذِّرینَ کانُوا إخوانَ الشیاطینَ و کانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کفور»[8]: تبذیرکنندگان برادران شیطانند و شیطان کفران پروردگارش را کرد.

2. جهل و نادانی

یکی از عوامل اسراف، نادانی و آگاه نبودن از آثار و نتایج اسراف است. قرآن کریم پس از آن که قوم لوط را مردمانی اسراف کار معرفی می کند[9] در بیان انگیزه و ریشه اسراف کاری آنان، نادانی آن ها را مطرح کرده و می فرماید: «بَل أنتم قَومٌ تَجْهَلونَ»[10]: بلکه شما گروهی نادان هستید.

3. ضعف باورهای دینی

در آیاتی از قرآن، از عوامل انکار خداوند و پیامبران، شرک به خدا و بت پرستی و ایمان نیاوردن به آیات الهی، اسراف معرفی شده و آن را موجب بروز دشواری های فراوان در زندگی دنیا و عامل نابینایی انسان در آخرت و گرفتاری در عذاب دردناک و ماندگار می شمارد. [11] قرآن پس از طرح دفاع مؤمن آل فرعون از موسی(ع)، منکران نبوت را مسرف و شکاک خوانده است: «... کذلک یضِلُّ اللَّهُ مَن هو مُسرفٌ مُرتابٌ»[12].

همچنین جدال و اشکال های بی دلیل انسان ها در آیات الهی موجب بسته شدن دل آن ها برای پذیرش حقیقت دانسته شده است: «... کذلک یطبَعُ اللَّهُ علی کلِّ قَلبٍ مُتَکبِّرٍ جبّار»[13]. در همین سوره (سوره غافر) با درخواست فرعونیان مبنی بر کفر به خدای یگانه، مخالفت ورزیده و پشتوانه آنان را در دنیا و آخرت سست و بی پایه می شمرد زیرا همه ما به سوی خداوند بازگشته و مسرفان در آن هنگام به آتش الهی دچار خواهند گشت: «... و أنَّ المُسرِفینَ هُم أصحابُ النّارِ»[14]. آیات آغازین سوره انبیاء نیز مسرفان را مخالفان انبیاء در طول تاریخ و ستم گر وصف می کند و به سرانجام هلاکت بارشان اشاره دارد: «... و أهلَکنَا المُسرِفینَ»[15]

بنابراین یکی از عوامل و ریشه های ارتکاب گناه و اسراف که در آیات قرآن به آن اشاره شده است بی ایمانی و کفر به خداوند[16] و عالم آخرت[17] و یا ضعف ایمان و باورهای دینی است، زیرا اگر انسان ایمان به خداوند داشته باشد و به این باور برسد که همه سرمایه و ثروت های داده شده به او از امانت های الهی هستند و روزی فرا خواهد رسید که باید درباره تمام نعمت های داده شده پاسخ گو باشد[18]، تمام سعی و تلاش خود را برای استفاده مفید از آن سرمایه صرف خواهد کرد یا اگر به این باور دست پیدا کرده باشد که همین ثروتِ در اختیار هم می تواند سبب بهره مندی از زندگی جاوادنه در آخرت و هم سبب خلود در جهنم شود حتما برای استفاده صحیح از سرمایه های مادی و معنوی برنامه ریزی خواهد کرد و از هر گونه اسراف و ولخرجی پرهیز خواهد نمود. انسان اگر به این اعتقاد برسد که تمام سرمایه های مادی و معنوی داده شده به او فقط برای آزمایش الهی است. [19] تا مشخص شود که آیا او در مقابل این نعمت ها شکرگزار است یا ناسپاس[20] هیچ گاه آن را وسیله گمراهی، تکبر و مباهات بر دیگران قرار نخواهد داد.

4. رفاه زدگی

یکی از زمینه هایی که موجب اسراف می شود غوطه ور بودن در نعمت و ثروت است. ثروت فراوان در صورت نبودن ایمان و ضعف اخلاق موجب اسراف کاری، تجاوز و طغیان می شود. البته اسلام با داشتن ثروت مشروع مخالف نیست، ولی ثروتی را که مستی و غرور به همراه داشته باشد و زمینه ساز اسراف و زیاده روی شود، ناپسند می داند.

گفتنی است که ارتکاب گناهان و گرایش به مادیات و قطع علاقه از خداوند موجب خروج انسان از راه حق شده او را در یکی از منازل تاریک اسراف قرار می دهد. خداوند در آیه 53 سوره زمر گناه کارانی را که جان خویش را در معرض اسراف قرار داده اند، به توبه فرا می خواند و آنان را از یأس و ناامیدی برحذر می دارد و به ایشان وعده آمرزش می دهد:

«قل یا عِبادِی الّذین أسْرَفُوا علی أنفُسِهِم لا تقْنُطُوا من رحمةِ اللَّهِ إنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنوبَ جمیعاً... »: بگو ای بندگان من که برخود اسراف و ستم کرده اید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناه کاران را می آمرزد...

برای آیه، شأن نزول های خاصی مطرح شده است، اما هیچ یک موجب انحصار آن در مورد خاصی نمی شود و شمول آن را بر همه مسلمانان و هر نوع خطا و گناهی از بین نمی برد. [21] بر همین اساس پیامبر (ص) در تفسیر این آیه فرموده اند:«بل لِلمسلینَ عامةً».

خداوند در آیه 12 سوره یونس کسی را که هنگام بلا و مصیبت از خداوند یاری می طلبد و در وقت آسایش و راحتی از یاد او غافل می شود از مسرفانی می شمارد که اعمال زشت خود را زیبا می پندارند: «کذلک زُینَ للمسرفینَ ما کانوا یعملونَ».

برخی توجه بیش از حد به امور غیر مهم چون مسایل دنیایی در مقابل امور آخرتی و اصالت بخشیدن به دنیا در مقابل خدا را نوعی اسراف شمرده اند مانند کسی که سرمایه های گران را در برابر امری ناچیز هدر دهد. [22]

امام صادق(ع) در ذیل آیه «و لاتُسْرِفُوا إنّه لا یحبُّ المسرفین»[23] می فرماید: «ثروت، متعلق به خداست و خداوند متعال به عنوان امانت آن را در اختیار مردم قرار داده است و با رعایت میانه روی برای آنان مجاز شمرده که بخورند و بپوشند و ازدواج کنند و از وسایل نقلیه استفاده کنند»[24]

5. احساس بی نیازی

از دیگر زمینه ها و عوامل اسراف و طغیان که قرآن به آن اشاره کرده، احساس غنا و بی نیازی است: «کلّا إن الإنسانَ لَیطْغی* أن رَآهُ السْتَغْنی»[25]

«و إذا مَسَّ الإنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أو قاعداً أو قائماً فَلَمّا کشَفْنا عنه ضرَّه مرَّ کأنْ لَم یدعُنا إلی ضُرٍّ مَسَّهُ کذلک زُینَ للمسرفینَ ما کانوا یعملون»[26]

همچنین در سوره قلم می فرماید: «همّازٍ مشّاءٍ بِنَمیم* مَنّاعٍ لِلخَیرِ مُعْتَدٍ أثیم* أن کانَ ذا مالٍ و بَنینَ»[27]

ثروت فراوان و غرق شدن در مادیات و رفاه اگر همراه با ایمان و اعتقاد به خداوند و مالکیت خداوند نباشد سبب ایجاد روحیه سرمایه داری و بی نیازی و سقوط اخلاقی خواهد شد. چنین انسان هایی با طغیان گری، تجاوز از حدود الهی، حیف و میل و تضییع اموال و اسراف کاری و ولخرجی، زمینه هلاکت و نابودی خویش را فراهم می کنند: «... و أهلَکنَا المُسرَفینَ»[28]

در منطق اسلام، سرمایه و اموال اگر سبب فراهم آوردن سعادت زندگی اخروی و رفع مشکلات زندگی دنیوی شود و الگوی تعیین شده از سوی خداوند در مصرف آن رعایت گردد و حق و حقوق صاحبان حق - مثل نیازمندان و یتیمان- از آن ثروت پرداخت شود چنین سرمایه و ثروتی دارای ارزش است. اما اگر ثروتی زمینه فراهم شدن ارتکاب گناه مثل اسراف، تکبر و خودفروشی گردد هیچ ارزشی ندارد.

6. هم چشمی و رقابت

در عصر حاضر و جامعه امروزی با بررسی رفتار اسراف گران مشخص می شود که تقلید از دیگران و چشم و هم چشمی آن چنان آن ها را در گرداب عمل زشت اسراف قرار داده که گاه این عمل آنان مشکلات فراوانی را هم برای خودشان و هم برای جامعه به بار آورده است. به عنوان نمونه، چشم و هم چشمی در برگزاری مراسم جشن عروسی، ولیمه سفرهای زیارتی، تعیین مهریه، تهیه جهیزیه، تهیه اتومبیل های شخصی، تزیین خانه های مسکونی و دیگر موارد، آن چنان جامعه را به چالش کشانده و سبب بروز خسارت های جبران ناپذیری در عرصه های گوناگون اخلاقی شده است که رهبر معظم انقلاب را وادار به هشدار به جامعه اسلامی نموده است.

قرآن مجید در موارد متعددی مسأله تأثیرپذیری غلط از محیط و دیگران را مذمت کرده و در این باره فرموده است:

«أم آتیناهم کتاباً مِن قَبلِهِ فهُم بهِ مُسْتَمسِکونَ بل قالوا إنّا وَجَدْنا آباءَنا علی أمَّةٍ و إنّا علی آثارِهِم مُهْتَدونَ»[29]

آیا پیش از این کتابی به ایشان داده بودیم تا (در این اعتقاد باطل) بدان تمسک جویند؟ (نه) بلکه می گفتند ما پدران خویش را بر راه و رسمی واحد یافتیم و ما بر اثر (افکار، رفتار و گفتار) آنان هدایت شده ایم.

قرآن از جمله زمینه ها و ریشه های اسراف در جامعه را چشم و هم چشمی دانسته و در این باره فرموده است: «و إذا فعَلُوا فاحِشَةً قالوا وَجدْنا علَیها آباءَنا... »[30]

7. ترک نهی از منکر

یکی از عوامل مهم اسراف، ترک نهی از منکر است. ترک این مسؤولیت یا ضعف در انجام آن می تواند سبب قوی تر شدن اسراف گران در هدر دادن سرمایه های جامعه شود زیرا هر گناه و فسادی که در جامعه انجام می گیرد اگر به موقع جلوی آن گرفته نشود تدریجا از قبح و زشتی آن فساد کاسته می شود در حدی که کسی انجام آن را زشت نمی داند و در نتیجه انجام آن منکر جنبه عمومی پیدا می کند. وقتی چنین شد تطهیر جامعه ای از آن فساد بسیار سخت است. بر همین اساس خداوند افرادی را که نسبت به انجام گناه در جامعه بی تفاوت هستند و نهی از منکر نمی کنند سرزنش نموده[31] و آنان را مورد لعن قرار داده است. [32]

با توجه به این که نهی عملی از اسراف، از مسؤولیت های حکومت است ترک این مسؤولیت یا ضعف در انجام آن می تواند سبب قوی تر شدن اسراف گران در هدر دادن سرمایه های مملکت شود.

8. نقش استعمار

اسراف گاهی ریشه سیاسی دارد. یکی از نقش های استعمار برای تحت سلطه درآوردن ملت ها، رواج دادن اسراف و گسترش فرهنگ مصرف زدگی در میان آنان است تا بدین وسیله زمینه وابستگی بیشتر آنان را فراهم کنند. استعمارگران توده های مردم را همواره به فکر زندگی مصرفی و مادی مشغول می دارند تا فرصتی برای اندیشیدن نداشته باشند. آنان علاوه بر رواج روحیه اسراف و تبذیر در ملت ها، مقاومت و صبر آنان را نیز کاهش می دهند تا به راحتی به برنامه های آنان تن دهند. قرآن مجید در معرفی فرعون می فرماید: «.... إنَّ فرعَونَ لَعالٍ فِی الأرضِ و إنَّه لَمِنَ المُسرِفینَ»[33]: همانا فرعون در زمین گردن کشی کرد و از اسراف پیشگان بود. در این آیه صفت اسراف کاری فرعون، پس از بیان برتری طلبی او آمده که گویای ارتباط این دو خصلت شیطانی است.

پی نوشت ها

[1] نهج البلاغه، خطبه 6.

[2] دائرة المعارف قرآن کریم، ج 3، بوستان کتاب قم، لسان العرب ابن منظور، بیروت، دار صادر، ترتیب کتاب العین، قاموس المحیط، ترجمۀ المیزان،محمدباقر موسوی همدانی، المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی.

[3] فرهنگ جهاد، شماره 55، ص 54.

[4] ابوهلال عسکری، الفروق اللغویة، مترجمان: مهدی کاظمیان و زهرا رضاخواه، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1390، ص 114.

[5] نهج البلاغه، ص 183. در ادامه همین بیان آمده است که این عمل، انسان را در دنیا بلند مرتبه می کند،اما مسلما در آخرت پست و حقیر خواهد کرد. در نظر توده مردم ممکن است سبب اکرام گردد، اما در پیشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.

[6] انعام: 43.

[7] انبیاء: 9.

[8] اسراء: 26 -27.

[9] اعراف: 81.

[10] نمل: 55.

[11] طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج 3 و ج 9، ص 290، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، دارالمعرفة للطباعة و النشر، 1408 ق و تفسیر نمونه، ج 15، مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، ص 307.

[12] غافر: 35.

[13] غافر: 34.

[14] غافر: 35.

[15] انبیاء: 9.

[16] آل عمران: 178.

[17] آل عمران: 113 و قیامت: 3-6 و مدثر: 40، 42 و 46.

[18] تکاثر: 8.

[19] آل عمران: 186 و مائده: 48 و انفال: 27-28 و طه: 131.

[20] نمل: 40.

[21] فخر رازی، فخرالدین محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج 27، ص 2-3 و مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 15، ص 308.

[22] التفسیرالکبیر، ج 17، ص 52 – 53.

[23] انعام: 141.

[24] بحارالانوار، ج 103، ص 16.

[25] علق: 6-7.

[26] یونس: 12.

[27] قلم: 11 – 13.

[28] انبیاء: 9.

[29] زخرف:21 – 22 ونیز سوره های اعراف: 138- 141 و شعرا: 69 -74.

[30] اعراف: 28.

[31] مائده: 63 و هود: 116.

[32] مائده: 77-78.

[33] یونس: 83 و دخان: 30 – 31.