بیشتر مردم با صلوات بر پیامبر مکرم معظم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) آشنا هستند و تاثیرات آن را می‌ شناسند و در زندگی خویش به کار مى ‌گیرند؛ اما بر اساس آموزه‌ های وحیانی صلوات تنها یک قسم نیست، بلکه انواع و اقسامی برای صلوات است که از جمله مى ‌توان به صلوات خدا و صلوات فرشتگان ‌اشاره کرد. هر یک از این صلوات‌ ها مى ‌تواند آثار و برکاتی داشته باشد که نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌ های قرآن به بررسی آنها پرداخته است.

مفهوم شناسی صلوات

واژه صلوات از ریشه «صلو» است. مفرد آن، صَلَاهًْ است. صلات در لغت به معنای دعا و نیایش است. نماز نیز در حقیقت نوعی دعا است هر چند که به شکل خاص و دارای اجزاء و شروطی مخصوص به خود است. واژه صلات به معنای ثنا و استغفار نیز به کار رفته است؛ اما به نظر می‌ رسد که ثنا و استغفار معنای مستقلی برای کلمه صلات نباشد، بلکه از آنجا که نیایش متضمن ثنا و استغفار است، چنین گفته شده که ثنا و استغفار از معانی کلمه صلات است. با نگاهی به کاربردهای این واژه در قرآن مجید مى ‌توان گفت که نمى ‌توان صلوات خدا نسبت به خلق را به معنای دعا گرفت؛ از همین رو برخی گفته ‌اند صلات تنها به معنای دعا نیست، بلکه به معنای ثنا و ستایش نیز است. بنابراین، مقصود از صلوات خدا بر انبیا و صالحان، همان ثنا و ستایش نیک و به نیکى یاد کردن از آنان است. (ترتیب العین، ج 2، ص 1006، «صلو».) برخى دیگر، صلوات از ناحیه خدا را به معنای مغفرت و رحمت و ثنا و کرامت، و صلوات ملائکه را به معنای دعاى آنان در حق دیگران معنا کرده ‌اند. (همان) چنانکه در روایتى از امام صادق (ع ) قریب به همین مضمون نقل شده است. (مجمع البیان، ج 7 - 8 ، ص 568) آن حضرت می ‌فرماید: «درود خداوند به معناى رحمت، درود ملائکه به معناى به پاکى یاد کردن و درود مردم به معناى دعاست». (تفسیر نورالثقلین؛ ج 7، ص 396) از آنجا که معنای واژه صلات همان دعا است، باید گفت که کاربرد این واژه در خدا و فرشتگان نیز همین معنا است؛ زیرا چنانکه گفته شد، صلوات متضمن اموری از جمله ثنا و ستایش و غفران است و کسی که در مقام صلات قرار مى ‌گیرد، نخست به ستایش و ثنا می‌ پردازد و بر اساس ویژگی‌های آن شخص درخواست‌ هایی از جمله غفران و بخشش و آمرزش را مطرح می‌کند. به نظر می‌رسد که صلوات خدا در حق بندگان صالح، همان صلوات ستایش گونه از بندگان نیکوکار خویش و توجه به ایشان در قالب کرامت و رحمت و مغفرت است. باید توجه داشت که صلوات از مصادیق فعل‌الله است نه صفت ذات؛ زیرا فعل خدا بسط و قبض و وصل و قطع دارد، در حالی که اگر صفت ذات بود، چنین نبود. همچنین باید گفت که قول خدا، همان فعل خدا است.

ارتباط وصل و صلات

با نگاهی به ‌اشتقاق کبیر و ارتباط تنگاتنگ میان واژگان «وصل» و «صلو» مى ‌توان گفت که میان صلات از ریشه «صلو» با صله از ریشه «وصل» نوعی ارتباط معنایی است؛ زیرا کسی که صلات به معنای دعا و نیایش را با خدا دارد، خواهان وصل با خدا است؛ چنانکه هر کسی از صلات و دعا دوری و اجتناب می ‌کند، از خدا قطع کرده و می ‌بُرّد. همچنین کسانی که صلوات بر پیامبر (ص) می‌فرستند با ایشان وصل می‌شوند. این اتصال آثار و برکاتی دارد که در جای خود بیان خواهد شد. باید توجه داشت که بر اساس روایاتی از جمله «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهًْ؛ من و علی دو پدر این امت هستیم.» (بحارالأنوار، ج ۱۶، ص ۹۵ باب ۶) صله رحم واقعی اهل ایمان به پیامبر (ص) و عترت طاهره (ع) است.

اقسام صلوات در قرآن

در آیات قرآن، صلوات، اختصاصی به صلوات مردم نسبت به پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ندارد، بلکه شامل: 1.  صلوات خدا بر خلق؛ 2. صلوات پیامبر (ص) بر مردم؛ 3. صلوات فرشتگان بر مردم؛ 4. صلوات مردم بر پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) می ‌شود.

1. صلوات خدا بر پیامبر(ص):

بر اساس آموزه ‌های قرآن، خدا به پیامبر(ص) صلوات می‌فرستد. خدا می‌فرماید: إِنَّ الله وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ؛ همانا خدا و فرشتگان بر پیامبر صلوات می ‌فرستند. (احزاب، آیه 56) صلوات خدا، صفت فعل او است و از آیات قرآن به دست می ‌آید که صلوات الهی، قرار گرفتن پیامبر در مراتب و مقامات عالی است که دسترسی برای غیر ایشان مقدور نیست؛ زیرا ایشان در مرتبه ظهور اول قرار دارند. (نجم، آیات 8 و 9) پیامبر(ص) از نورانیتی برخوردار است که دیگران فاقد آن هستند. پیامبر (ص) به عنوان مظهر اسمای الهی است که از ایشان فیض به همه عوالم می‌رسد؛ پس اگر رحمتی از خدا به خلق می‌ رسد از مظهر اتم و اکملش خواهد بود. از همین رو مرحوم استاد علامه طباطبایى (قدس سره) مى ‌فرمودند: معناى صلوات بر محمد و آل محمد این است که خدایا! رحمتت را بر آنان فرو فرست که از آنان به ما برسد. پس اگر بخواهد رحمتى ببارد ابتدا بر این خاندان مى ‏بارد و سپس از این مظاهر الهی به دیگران مى‏ رسد؛ لذا طلب رحمت کردن مستلزم اجابت دعا است. در حقیقت باید گفت: «بِیُمْنِهِ رُزِقَ‏الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ؛ به یمن وجود امام‌عصر (عج) جهانیان روزى مى ‏خورند و به پاس وجود آن حضرت آسمان و زمین برجا است.(مفاتیح الجنان، دعاى عدیله) پس همه برکات از این خانواده به سایرین مى ‌‏رسد؛ چرا که «بَلْ قُلوُبُنا اوْعِیَهًْ لِمَشِیَّهًْ اللَّه؛ قلوب ایشان ظروف مشیت الهی است.» (بحارالانوار، ج 25، ص 336) و هر چه به دیگران می‌ رسد از این ظروف الهی است.

2. صلوات خدا بر مومنان:

خدا در قرآن درباره این قسم از صلوات می‌فرماید: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ؛ آن خدایی است که بر شما صلوات می‌فرستد و همچنین فرشتگان صلوات می‌فرستند تا شما را از ظلمات به سوی نور خارج کند. (احزاب، آیه 43) خدا در جایی دیگر می ‌فرماید: وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ؛ برای او نوری قرار می‌دهیم تا میان مردم بدان راه می ‌رود. (انعام، آیه 122) پس تاثیر صلوات الهی بر مومنان همان ایجاد نورانیت در دل ها و رهایی از ظلمت‌ ها است. از آنجا که اسلام و ایمان از مصادیق برتر نورانیت است، کسی که از صلوات الهی بهره‌مند می ‌شود، از نورانیت ایمان و اسلام نیز بهره‌ می‌برد. پس اگر توفیقى نصیب انسان شد و در فضاى دلش تاریکى احساس نکرد، بلکه نورانیتى دید معلوم مى ‏‌شود صلوات الهى و فرشتگان نصیب او شده است.

3. صلوات خدا بر صابران:

صلوات خداوند بر صابرانِ در سختی‌ ها و ناملایماتی که به سبب آزمایش ‌ها و ابتلائات با آن مواجه می ‌شوند، یکی از اقسام صلوات است که پرتوی از ربوبیت و جلوه اى خاصّ از رحمت الهى است؛ چنانکه خدا می‌ فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهًْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ و هر آینه شما را به چیزی از خوف و گرسنگی و نقص و کمبود در اموال و نفوس و میوه ‌ها می ‌آزماییم و به صابرین بشارت ده؛ همانان که برایشان صلواتی از سوی پروردگارشان و رحمتی است و آنان همان راه یافته گان هستند. (بقره ، آیالت 156 و 157)

4. صلوات فرشتگان بر مومنان

از آیه 43 سوره احزاب به دست می ‌آید فرشتگان نیز بر مومنان صلوات می‌ فرستند تا مومنان را از ظلمات به سوی نور ببرند. همان طوری صلوات خدا به معنای نورانى کردن دل های مومنان است، همچنین صلوات فرشتگان در حق مومنان از چنین خاصیتی برخوردار است؛ پس اگر این فیض قطع شود و خداوند و فرشتگان بر کسى درود نفرستند، او در ظلمت خواهد ماند. ما باید خود را با این معیار بسنجیم که اگر توفیق اطاعت و انجام تکالیف شرعى‏ نصیب ما شد و از احکام و آداب عبادات کم و بیش به حکمت آنها ره یافتیم، بدانیم که صلوات خدا و فرشتگان نصیب ما شده است و گرنه لغزش داشته و گرفتار گناه شده ‏ایم.

5. صلوات مومنان بر پیامبر(ص):

خدا به عنوان یک عمل واجب بر مومنان حکم می‌کند تا بر پیامبر(ص) صلوات بفرستند: إِنَّ الله وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛ همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر صلوات می ‌فرستند.‌ ای کسانی که ایمان آورده اید بر پیامبر صلوات و سلام کامل و تمام بفرستید. (احزاب، آیه 56) از این آیه به دست می‌آید که مؤمنان، موظّف به فرستادن صلوات بر آل محمّد(ص)، در پى ذکر صلوات بر پیامبر(ص) هستند. (المیزان، ج 1، ص 384) همچنین خدا با آوردن فعل مضارع «یصلون» بیان می‌کند که خود و فرشتگانش به طور دائم و مستمر بر پیامبر(ص) صلوات می ‌فرستند. (تفسیر التحریروالتنویر، ج 11، جزء 22، ص 97) بنابراین، مومنان بهتر است که این گونه باشند و صلوات ایشان نیز مستمر و دائمی باشد. از نظر قرآن اهل ایمان اهل صلوات بر پیامبر (ص) هستند، چنانکه در اهمیت صلوات همین بس که در قرآن ذکر صلوات خدا و ملائکه پیش از دستور به مؤمنان نسبت به صلوات بر پیامبر(ص) است؛ یعنی خدا خود نخست به صلوات پیاپی اقدام کرده و سپس دیگران را دستور می‌دهد تا ایشان نیز این گونه باشند و به تبعیت خدا و فرشتگان بر آن حضرت (ص) صلوات بفرستند. همچنین سلام و صلوات بر پیامبر (ص) می‌بایست با تسلیم و التزام عملی همراه باشد و تنها علاقه قلبی و محبت باطنی کفایت نمی‌کند. همچنین صلوات بر پیامبر (ص) می‌بایست کامل و تمام باشد و به شکل ابتر و دم بریده صلوات و سلام نفرستد؛ چنانکه در کتاب‏هاى شش گانه‏ اهل سنّت روایاتى آمده که از پیامبر اکرم پرسیدند: چگونه صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد». در صحیح بخارى (باب چگونگى صلوات بر پیامبر) وقتى این حدیث را نقل مى‏ کند، در همان نقل حدیث، کلمه‏ «آل محمّد» را حذف کرده و چنین مى ‏نویسد: از محمّد «صلّى اللّه علیه و سلّم» پرسیدند: چگونه صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: «اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد»!؟ در کنار نام پیامبر، ذکر صلوات مهم است. رسول خدا (ص) فرمود: «هرکه درکتاب و نوشته ‏اى بر من صلوات فرستد تا آن صلوات در آن نوشته باقى است، براى او پاداش خواهد بود»(تفسیر روح‌البیان؛ ذیل آیه) همچنین در روایت است: هرکس بر حضرت محمّد (ص) یک صلوات فرستد، خداوند ده صلوات بر او مى ‌فرستد و ده لغزش او را مى ‌پوشاند.(تفسیر مجمع البیان؛ ذیل آیه)

6. صلوات پیامبر (ص) بر مومنان:

از آیه 103 سوره توبه و آیات 153 تا 157 سوره بقره به دست می‌آید پیامبر(ص) موظف بود تا بر مومنان صلوات بفرستد: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهًْ تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ از اموالشان صدقه ‌ای برگیر که آنان را تطهیر می ‌کنی و بدان تزکیه می ‌کنی و بر ایشان صلوات بفرست و دعا کن که دعای تو موجب آرامش آنان است و خدا شنوا و دانا است. (توبه ، آیه 103) نقل شده که هر گاه افرادى براى پرداخت صدقه (زکات واجب مال خود) به محضر حضرت رسول (ص) شرفیاب مى شدند، آن حضرت مى ‌فرمود: اللهم صل علیهم. از عبدالله بن ابى اوفى نیز روایت شده که هنگام پرداخت صدقه به پیامبر(ص) آن حضرت فرمود: اللهم صل على آل ابى اوفى.(مجمع البیان، ج 5 - 6 ، ص 103) نظر مرحوم طبرسى این است که «صل علیهم»؛ یعنى براى آنان دعا کن.(مجمع البیان، ج 5 - 6، ص 103) در آیات قرآن در تعلیل و چرایی صلوات بر مومنان به نکاتی توجه داده شده که بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا عامل اینکه جایز شده تا بر مومنان صلوات فرستاده شود، همان ایمان، ذکر و تسبیح بسیار آنان(احزاب، آیات 41 تا 43)، انفاق و صدقه (توبه، آیه 103) و اخلاص و تقرب به خدا(توبه، آیه 99) است. این گونه است که مومنان با صلوات خدا و فرشتگان و پیامبر (ص) از ظلمت به سوی نور بیرون می ‌آیند و از نورانیت و سکونت و آرامش برخوردار شده (همان؛ توبه، آیه 103) و از رحمت رحیمی و خاص خدا نسبت به خود بهره مند شده (احزاب، آیه 43) و از غفران و آمرزش گناهان از سوی خدا سود می‌برند(توبه، آیه 99)؛ زیرا احتمال دارد ضمیر «إنّها» به صلوات برگردد. مقصود از «صلوات الرّسول» دعاهاى آن حضرت است. جمع آمدن آن بدین جهت است که آن حضرت در پى هر انفاقى در حق انفاق کننده دعا مى کردند.(تفسیر التحریروالتنویر، ج 6 ، جزء 11، ص 15؛ لباب التّأویل، بغدادى، ج 2، ص 399).