«وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینا بِها وَ کفی بِنا حاسِبِینَ»[1]

ما ترازوی عدل را در قیامت برپا می کنیم، و به هیچ کسی کمترین ستمی نمی شود، و هر کاری ولو به اندازه دانه ای خردل، آن را حاضر می کنیم و کافی است که ما حساب کننده باشیم.

شاید برخی تصور کنند که برنامه قیامت و حضور انسانها در آن رستخیز عظیم، چون وقایع تلخ دنیوی است. محاسبه ای است که به آسانی می گذرد و خاتمه می یابد. امّا واقعیت بر گرفته از کتاب و سنّت و عقل این است که حشر انسانها و شیوه آن بسیار سخت و دهشت انگیز است. قطع ارتباط با گذشته، تجّسم عملها، و... بر هول و وحشت انسان می افزاید و اضطرابی مضاعف می آفریند.

روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به خانه حضرت زهرا علیها السلام رفتند، وی خانه را با حصیر و پوست گوسفند فرش نموده بود و پیراهنی از پشم شتر خشن به تن داشت و مشغول کار منزل بود. حضرت زهرا علیها السلام از سختی امور به پدر شکوه نمود و پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخش فرمود:

«لا تَعْتَمِدی عَلی انَّک بِنْتُ رَسُولُ اللَّهِ وَزَوْجَةُ عَلِی، وَامُّ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، فَوَالَّذی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِه لا یأْذُنُک یوْمَ القِیمَةِ انْ تَرْفَعَ قَدَماً مِنْ قَدَمٍ حَتّی تَفْرُغَ مِنْ حِسابِ هذا الحَصیرِ وَهذَا الثَّوْبِ»

بر این اعتماد نکن که تو دختر رسول خدا و همسر علی و مادر حسن و حسین علیهم السلام هستی، به خدائی که نفس محمد صلی الله علیه و آله در قبضه قدرت اوست، اجازه برداشتن قدم از قدم به تو نمیدهد مگر اینکه از حساب این حصیر و این لباس فارغ شده باشی.

و همان حضرت خطاب به معاذ فرموده اند:

«انَّ الْمُؤْمِنَ یسْئَلُ یوْمَ القِیمَةِ عَنْ جمیعِ سَعْیه حتّی عَنْ کحْلِ عَینِه»[2]

مؤمن از جمیع افعالش مورد بازخواست قرار می گیرد، حتی از سرمه چشمش.

و در بیان دیگری فرموده اند:

«انَّ الرِّجُلَ یسْئَلُ عَنْ کحلِ عَینِهِ، و عَنْ فِئَةِ الطّینِ بِاصْبَعِهِ، وَ عَنْ لَمْسِهِ ثَوْبَ اخیهِ»

انسان از سرمه ای که به چشم زده و خاکی که به انگشت مالیده و لباس برادرش که لمس نموده، سؤال خواهد شد.

به همین خاطر در برخی از اسماء قیامت نوعی هراس و اضطراب نهفته است.

تعبیر از آن روز به «یوم الحسره» و «یوم التّغابن» و.. . در همین راستاست.

«وَ أَنْذِرْهُمْ یوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِی الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یؤْمِنُونَ»[3]

کافران را از روز حسرت بترسان. در آن هنگام که همه چیز پایان می یابد و آنها در غفلت بوده و ایمان نمی آورند.

«یوْمَ یجْمَعُکمْ لِیوْمِ الْجَمْعِ ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ...»[4]

همه شما را در روز جمع، گردآوری می کند، آن روز روز احساس خسارت و پشیمانی است.

البته حسرت برخی بیش از دیگران است و آنها عبارتند از:

1- کسی که مالی بدست آورده و در راه خیر آن را صرف ننموده، و فرزندانش بعد از مرگ او آن را در امور خیر صرف کنند. وی در عالم برزخ به فرزندان خود می نگرد و از کاری که کرده حسرت می خورد که چگونه موجب هلاکت خود را پدید آورده و دیگران به واسطه بهره بری از زحمات او به بهشت می روند.

2- کسی که موعظه ای نموده، خطبه ای خوانده و نصیحتی نموده و مخاطبانش عمل نموده اند ولی او خود بی بهره بوده و به گفته خودش عمل ننموده است.

3- پدر و مادری که فرزند خود را در محشر ببینند و زحمتهایشان را برای او یادآور شوند و از وی یک حسنه بخواهند، ولی او ابا کند و بگوید ممکن است کار من به خاطر همان حسنه لنگ بماند.

4- کسی که عمر خود را در دنیا به غفلت و معصیت گذرانده است، او در قیامت از خواب غفلت بیدار شده و انگشت حسرت می گزد.

«وَ یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ...»[5]

روزی که ستمکار دست خود را از شدت حسرت با دندان می گزد.

پی نوشت ها

[1] انبیاء- 47.

[2] کنز العمال- 816.

[3] مریم- 39.

[4] تغابن- 9.

[5] فرقان- 27.