مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۰ ق.ظ

ایا انسان از گناه ..؟؟؟

انسان از هیچ یک از ذنوب و سیئات و گرفتاری ها دور نیست؛ گرفتاری هایی که اساساً از شک و شرک و نفاق شروع می شود و تا کفر و انواع دیگر فجور و گرفتاری هایی که به قلب ما، به خیال ما، به وهم ما و به تفکرات و تأملات ما و به سایر اعضاء و جوارح ما؛ در بطن و فرج و سمع و بصر و دست و پا و... برمی گردد. آدمی با هیچ یک از اینها فاصله ای ندارد.

اگر روزی به ما بگویند آیا حاضری نبی ای از انبیاء الهی و ولی ای از اولیای الهی را بکشی؟ جواب ما منفی است و حتی از این سؤال، وحشت هم می کنیم.

اگر بگویند آیا حاضری با مَحرم خودت در کنار کعبه زنا کنی؟ آیا حاضری حلقوم علی اصغر ابا عبداللَّه الحسین (ع) را بِبُری؟ آیا می توانی حسین فاطمه (س) را تکه تکه کنی و فرق علی (ع) را بشکافی؟ می گوییم خیر! تمام جواب ها منفی است و خودمان را از این اعمال بسیار دور می بینیم.

احساس می کنیم که این گناهان، گناهان ما نیست و بین ما و آنها، حائل ها و واسطه های زیادی وجود دارد.

اعتقادم این است که ما هنوز در فضای این گناهان قرار نگرفته ایم. هنوز مجبور نشده ایم که به خاطر محبوب هامان دست به هرکاری بزنیم، در حالی که همه فرعونیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ می شود.

من در محدوده خانه ام، مادر و پدرم، فرزند و عیالم، فرعونی هستم و «أَنَا رَبُّکمُ الاعْلی » [1] را در آن حد دارم و در این زمینه قدم برمی دارم.

گاهی که با چند نفر همراه می شوم و در ماشینی می نشینیم، تفرعن می کنم و زیر بار نمی روم و جبروت و کبریا و خودخواهی هایم در آن مرحله، ظهور و بروز می کند.

و گاهی هم این اتفاقات و این حالت ها در محیط کارم متجلّی می شود.

جریانی بود که برای خود من تذکر زیادی داشت. بقالی بود که گاهی از او شیر می خریدم. من دو شیشه شیر می خواستم، اما او می گفت باید یک ظرف ماست هم ببری، در حالی که می دیدم بعضی می آمدند و بدون اینکه او به آنها چیزی بگوید، ده تا ده تا شیر می بردند. با خنده گفتم پس یک شیشه شیر بیشتر نمی خواهم. او هم گفت: نه آقا! همین که گفتم!

وقتی به انسان اختیار چهار تا شیر، چهار تا آفتابه، چهار تا آدم، چهار تا لباس و... را می دهند، او مقرراتی را به دلخواه و از پیش خود می آورد، درحالی که خداوند حکمی را برای آن قرار نداده است، بلکه حکم را خودِ من تشریع می کنم. کاش این مجعولات و این منزّلات، لااقل مساوی و برای همه بود، اما این طور نیست بلکه حدود و ثغور آن را، تفرعن من، ضعف ها و قدرت های من، اینکه به چه کسی بستگی دارم و در گرو چه کسی هستم، اندازه می گیرد.

ما باید این حالت را برای خود تصور کنیم که ممکن است در همین مجلس، شرایط طوری شود که تصمیم بگیریم ولی خدا را تکه تکه کنیم.

واقعیت امر این است که شاید بُغض ها آن چنان بالا رود، حسادت ها آن چنان تحریک شود که به خاطر اینکه کم نیاوریم، به خاطر اینکه افت نکنیم، به خاطر اینکه ذلیل نشویم، همه عزیزان حق را ذلیل می کنیم تا آنچه را که به آن وابسته ایم از بین نرود؛ مثل همان حرفی که هارون الرشید به پسرش گفت.

در تاریخ آمده است وقتی به هارون گفتند که اینها پسر عموهای تو هستند، بستگان تو هستند، پس چطور آنها را تکه تکه می کنی؟! او به پسرش گفت تویی که فرزندم هستی و از چشمم عزیزتر، اگر روزی ببینم در آنچه من دارم طمع کرده ای، چشم های تو را هم در خواهم آورد.

اگر این معنا را از خود دور ندیدیم، این سؤال مطرح می شود که پس چه چیزی ما را سر پا نگاه می دارد و به ما استقامت می دهد؟[2]

پی نوشت

 

[1] نازعات، آیه 24

[2] اخبات، ص: 11، على صفایى حائرى‏

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۲۰
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی