مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت خادم الرضا ( علیه السّلام )کوثر

مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت
بایگانی
چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۳۶ ق.ظ

تحقیقاتی درباره مهدویت 1

مقدمه

از موضوعات مهم قرآنی، روایی، کلامی و سیاسی که ازارکان پویای تاریخ اسلام بوده و هست، مهدویت است. این آرمان بزرگ الهی و بشری در فرهنگ و تمدن اسلامی و بحران فراگیر و مستمر جهاناسلام، جایگاه ویژه ای داشته است. اندیشه مهدویت و موعودگرایی اسلام، نقشی مهم در محیط های گوناگون فرهنگی واعتقادی ایفا کرده و عاملی بنیادی در جنبش های اصلاح طلبانه حوزه های علمی و فلسفی به شمار رفته است. برخی از اشکال این آرمان نیز، پیامبرگونه و انقلابی بوده است.

یکی از موضوعات مطرح درخصوص موعودگرایی اسلام، جریان پیوسته استفاده از مهدویت برای مقاصد گوناگون مذهبی، اجتماعی و سیاسی است. در طول تاریخ اسلام، گروه های زیادی، از جهان تسنن وتشیع، از این ظرفیت برای پیشبرد اهدافشان سود جسته اند.

نگاه جریان شناسانه به این جریان، باعث شناخت انگیزه ها، اهداف و مبانی آن می شود و بدین ترتیب زمینه را برای تثبیت مهدویت واقعی و پاک کردن چهره مقدس این آرمان از آفات و آسیب ها فراهم می سازد تا امت اسلام بتواند به بهترین وجه از این آرمان توحیدی بهره گیرد و با تکیه بر آن –به ویژه در جهان پرآشوب امروز- امید به تمدن بزرگ اسلامی و گسترش حق و حقیقت در سراسر گیتی را از دست ندهد. گذشته، آینه آینده است و آینده نیز همچون گذشته، از رخدادهای مشابه این جریان ها به دور نخواهد بود. در صورتی که ما با تجهیزات کافی با فردای ناشناخته روبه رو نشویم، از فتنه چنین مدعیانی در امن و امان نخواهیم بود و اگر از گذشته عبرت نگیریم، فردا آمادگی لازم جهت برخورد با این جریان ها را نخواهیم داشت.

سابقه ادعای مهدویت

جهان اسلام در طول تاریخ اسلام، آزمایشگاه مهدویت و نمونۀ اعلای تحیر و امید، و گمراهی و انحراف دربارۀ مهدی مدنظر روایات بوده است. از نیمه نخست قرن اول هجری، امواجی از ادعاها در باب مهدویت از مدینه آغاز شد؛ سپس بسیاری از مناطق جهان اسلام را درنوردید. بنا به روایتی مشهور میان شیعه و سنی، مهدی از نسل فاطمه(س) و دارای حیرت و غیبت است؛ قومی با او هدایت، و قومی با او گمراه می شوند. جهان اسلام در قرن سوم هجری، شاهد بیشترین استفاده از ظرفیت های مهدویت بود. جامعه اسلامی در قرن های بعد نیز تحت تأثیر امواج مهدویت قرارداشت. از قرن چهارم هجری تا چند قرن پس از آن، چندین مهدی ظهور کردند. اوج این جریان، مربوط به قرن یازدهم هجری است که آسمان جهان اسلام مهدی باران بود؛ کسانی که خود را فرستاده و پیک نجاتی می پنداشتند که پیامبر(ص) و ائمه معصوم(علیه السلام) به آمدن آنها وعده داده اند.

سابقه اعای مهدویت، به فرقه ای به نام «سبائیه» باز می گردد که امیرمؤمنان(ع) را مهدی خواندند و گمان کردند ایشان کشته نشده و در آخرالزمان ظهور می کنند؛ سپس کیسانیه موضوع مهدویت محمد حنفیه را مطرح کردند و پس از مرگش نیز گفتند او زنده است و در کوه رضوی زندگی می کند و روزی ظهور خواهد کرد. در ادامه، گروهی زید بن علی، پیشوای زیدیه و نیز عبدالله محض را مهدی خواندند. باقریه به مهدی منتظر بودن امام باقر(ع)قائل شدند و گفتند ایشان رحلت نکرده و یا رحلت کرده، ولی بازخواهد گشت. پس از امام باقر(ع)، گروهی به امامت فرزند ایشان، زکریا معتقد شدند و گفتند او در کوه حاصر مخفی است تا هنگامی که اذن خروج یابد. ناووسیه گفتند امام صادق(ع) زنده است و روزی ظهور کرده، جهان را پر از عدل و داد می کند. اسماعیلیه، مهدویت را به اسماعیل، پسر امام صادق(ع) نسبت دادند؛ مبارکیه، محمدبن اسماعیل را مهدی موعود دانستند و واقفیه معتقد شدند امام کاظم(ع) زنده است و او مهدی و قائم است.

در اثر مشکلات سیاسی و سخت گیری خلفای اموی و عباسی برای امامان شیعه(علیهم السلام) و تقیه ایشان از حکومت ها، جامعه شیعه پیوسته درباره امام بعدی تردید داشت و عده ای از این رهگذر به گمراهی کشیده می شدند و فرقه های انحرافی، نظیر فرقه های فوق به وجود می آمد. این مشکل پس از رحلت امام عسکری(ع) دوچندان بود؛ زیرا علاوه بر تولد و نگه داری و جانشینی مخفی امام زمان(عج)، غیبت حضرت نیز بر این تحیّر افزود و پشتوانه نیرومند امامت از جامعه شیعی رخت بربست. به همین سبب بود که امام عسکری(ع) در چندین دیدار با سران اصحاب و شیعیان، فرزند بزرگوار خویش حضرت حجت(عج) را به آنان نشان می داد.

نکته قابل توجه این است که تا پیش از غیبت امام عصر(عج)، مردم برخی را مهدی می نامیدند و آنان به این اسم مشهور می شدند -نه اینکه فردی خود را مهدی بنامد- اما پس از عصر غیبت، این عَلم را خود مدعیان به دوش کشیدند و هرازچندگاهی کسانی خود را مهدی امت نامیده، عده ای را به دور خود جمع کردند.

نکته دیگر این است که در قرون اولیه اسلام، استفاده از الگوی خروج منجی در غرب جهان اسلام، با کامیابی روبه رو شد. برغواطه، فاطمیان، خوارج، مرابطین، موحدین، بنی حفص، شرفای سعدی و علوی ها با استفاده از این الگو، دولت های نیرومندی پدید آوردند؛ اما در شرق، مهدویت به صورت بحران هایی درآمد که عباسیان به سرعت آنها را سرکوب کردند. تأسیس دولت عباسی، خود مرهون استفادۀ مناسب و به موقع از الگوی ظهور منجی بود؛ اما در قرون اخیر –به ویژه در قرن 19 در شرق- نیز این الگو با توفیق مواجه شد و کسانی همچون غلام احمد قادیانی در هندوستان، مهدی سودانی در سودان و علی محمد باب و حسینعلی بهاء در ایران توانستند با استفاده از ظرفیت مهدویت جنبش های مهمی تدارک ببینند.

حرکت های ناموفق مهدوی نیز در طول تاریخ وجود داشته است که به برای نمونه به دو مورد معاصر آن اشاره می کنیم: نخست قیام شخصی به نام جهیمان سیف العتیبی (1936 - 1980م) که افسری نظامی از اهل عربستان و دانش آموخته دانشگاه مکه و مدینه بود. او با محمد بن عبدالله قحطانی، یکی از شاگردان عبدالعزیز بن باز، از علمای وهابی عربستان آشنا شد و با همکاری برخی همفکران خود در آغاز ماه محرم 1400ق. برای مدت زمانی کوتاه بیت الله الحرام را به محاصره درآورد. او دامادش، محمد قحطانی را به عنوان مهدی منتظر و مجدّد دین اسلام در قرن پانزدهم هجری اعلام کرد و خود و پیروانش برخاستند و با «مهدی منتظر» بیعت کردند و از همه نمازگزاران خواستند با او بیعت کنند. آنان مردم داخل حرم را به گروگان گرفتند و درهای حرم را به روی آنها بستند و فقط به زنان و بچه ها اجازه خروج دادند. نیروهای نظامی عربستان پس از درگیری شدید با این گروه، جهیمان و شصت نفر از طرف دارانش را اعدام کردند.

قیام دوم را فردی به نام سامر ابوقمر، رهبر گروه جندالسماء ترتیب داد. وی در زمان رژیم صدام حسین به «همکاری خاص» با حزب بعث فراخوانده شد واز سوی این حزب به درون زندان رفت تا ضمن جمع آوری اطلاعات از زندانیان، زمینه اغفال آنان و سپس راه اندازی یک فرقۀ مذهبی را فراهم کند.سامر ابوقمر بعد از مدتی که در زندان های عراق- برای اجرای برنامه های خاص- ماند، با استفاده از همان زندانیان آزادشده اولین هستۀ گروه جندالسماء را تشکیل داد.

وی در کتاب قاضی السماء، خود را «شیعه خالص» معرفی کرد و درعین حال در آن، همۀ اعتقادات شیعه راجع به امام زمان(عج)-حتی اینکه امام زمان(عج) فرزند حضرت امام حسن عسکری(ع) است- را کاملاً مردود شمرد. او علم ائمه(علیهم السلام) راجع به امام بعد از خود را نفی، و آن را مختص به خدا دانست. وی جعفر کذاب را «جعفر زکی» معرفی، و نواب اربعه حضرت ولی عصر(عج) را تخطئه کرد و نیابت آنان را مردود شمرد.

سامر ابوقمر پس از نفی اعتقادات اصیل شیعه، مدعی شد خود او «امام زمان» است. وی خود را فرزند بلافصل امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) معرفی کرد و مدعی شد نام حقیقی او «علی بن علی بن ابی طالب» است که در زمان حیات صدیقه طاهره(س) به صورت نطفه ای به آسمان برده شده؛ سپس در این زمان در رحم مادرش «امه السودا» قرار داده شده و او به دنیا آمده است. وی در کتاب خود (قاضی السماء) با اهانت به سلسلۀ مراجع عظام تقلید از شیخ طوسی تا مراجع فعلی، آنان را منحرف و «مهدور الدم» معرفی شمرد. عناصر بعث عراق کتاب ویرا که در حدود ششصد صفحه دارد، چاپ و توزیع کرد. سامر ابوقمر در منطقۀ «الزرگه» نقطه ای را برگزید و منزل مجللی در زیرزمین احداث کرد و شروع به فعالیت دوگانه نمود. او از یک سو مراسم خاص مذهبی به راه انداخت که به رفتار دراویش شباهت هایی داشت، و از سوی دیگر به عنوان «امام زمان» از عناصر اغفال شده بیعت می گرفت و از آنان می خواست در راه او سختی ها را تحمل کنند.

مبانی نظری جنبش های مهدوی

بسیاری از متفکران در غرب و شرق جهان اسلام، از لحاظ مبانی نظری،راه را برای ظهور آسان متمهدیان باز کردند. به همین دلیل است که مهدی نمایان تنها از یک فرقه و مذهب (نظیر تشیع) سر برنیاورده اند. جنبش های مهدوی از مبانی نظری متفاوتی در باب مهدویت پیروی کرده اند. برخی از این مبانی عبارتنداز فرزند پیامبر(ص) و از نسل فاطمه(س) بودن، شعار «الرضا من آل محمد»، مقام «بابیت» امام زمان(عج)، گرایش های عرفانی و صوفیانه یا امامت باطنی و ولایت و «مهدویت نوعیه». بسیاری از مدعیان مهدویت، خود را از نسل پیامبر(ص) و فاطمه(س)دانسته،با «امام» خواندن خود، ادعای عصمت می کردند تا در بین مردمی که با اندیشه های مربوط به ظهور مهدی و نشانه های او از طریق شیعه آشنا بودند، پذیرفته شوند. نکته قابل توجه این است که این امربه شیعیان و علویان نداشت اختصاص؛ بلکه از گروه های سنی نیز این چهره ساز ی را دنبالمی کردند. کسانی چون محمد بن تومرت و جانشینش عبدالمؤمن، نسب خود را به پیامبر(ص)رساندند و خود را کسانی دانستند که بنا به ملاحم، باید شرق و غرب جهان را تصرفکنند. بسیاری از گروه های سیاسی و در رأس آنها عباسیان نیز، برای دستیابی به اهداف سیاسی خود، با شعار «الرضا من آل محمد» نهضت خویش را آغاز می کردند و برای رنگ و لعاب دادن به حرکت خویش، آن را در قالب منجی گرایانه و اصلاح طلبانه مطرح می کردند.

در صدر اسلام با شعار «الرضا من آل محمد» بیشتر روبه روییم؛ اما هرچه جلوتر می آییم، به مبنای ولایت باطنی و عرفانی و گرایش های عرفانی و صوفیانه بیشتر برمی خوریم. از مهم ترین مبانی نظری مهدویت در جهان تسنن؛ «امامت باطنی»، «ولایت» و «مهدویت نوعیه» است. پایه گذار این مبنا، غزالی است.وی بر این باور بود که مهدی، یکی از اقطاب تصوف است. متصوفه، الگوی غزالی را رواج دادند. دو قرن بعد، ابن عربی شکل متقن و مبسوطی از آن ارائه کرد.ابن عربی در توجیه مبانی نظریۀ مهدویت، نوعی ولایت را برای مهدی فرض کرد. این ولیّ قائم ممکن است شخصی از عرب باشد؛ چنان که ابن عربی ادعا می کند که این ولیّ، عرب را در سال 595ق. دیده است و امکان دارد که ابن عربی، خود همان ولیّ باشد.

در همین زمان، نظریۀ مهدویت نوعیۀ غزالی در شرق نیز، در عبارات مولوی مطرح شد. او تصریح کرد که در هر زمان ممکن است یک ولیّ قائم وجود داشته باشد. در دیدگاه مولوی، مهدیقطب و کامل است و نیاز به شرط نسب ندارد که از نسل علی(ع)یا از نسل عمر باشد. این دیدگاه مبتنی بر این نظر است که می توان دو نوع مهدی داشت: مهدی نوعی و مهدی شخصی؛ یعنی مهدی در شخص معینی منحصر نیست؛ ازاین رو علاوه بر مهدی فرزند پیامبر(ص) که در آخرالزمان ظهور می کند، در هر دوره نیز کسی می تواند منجی و مهدی باشد و باعث عدل و داد در جامعه شود. اعلام مهدویت نوعیه از جانب محیی الدین راه را برای ادعای مهدویت اقطاب صوفیه باز کرد. آنها هنگامی که حس می کردند به مقام قطبیت و ولایت رسیده اند، ادعای مهدویت می کردند.

ابن تومرت، بزرگ ترین مدعی مهدویت در مغرب جهان اسلام، از این اندیشه برای پیشبرد اهداف خویش به خوبی استفاده کردو با تأکید مستمر بر این مطلب که وجود امام در هر زمان لازم است، زمینه را برای اعلان مهدویت خویش آماده کرد. موحدون تحت تأثیر مکاتب ظاهری و اشعری قرار داشتند و عمیقاً متأثر از تصوف و طریقت های صوفیانه بودند. ابن سبعین، از فیلسوفان و صوفیان بزرگ، دومین امیر حفصی را در 647ق. با عنوان «هو المهدی البشر»، معرفی کرد. او باتأکید بر اندیشۀ مهدویت نوعی مستنصر، نیاز به نسب علوی برای ادعای مهدویت را منتفیدانست و در رسالۀ بیعت امیر مکه، مستنصر را دارایسنت محمدی، سیرت ابوبکری، شخصیت علوی و نسب عمری معرف کرده است.

مهدویت در دورۀ شرفای سعدی نیز، براساس تصوف و نسبعلوی شرفای سعدی که بر مذهب تسنن بودند، شکل گرفت. کراماتی که از بزرگان صوفیه نقلمی شد، مایۀ جلب توجه مردم به آنها بود. سیدمحمد نوربخش، بنیان گذار سلسله نوربخشیه، سیدمحمد فلاح (840 ق.)، بینان گذار نهضت مشعشعیان اهواز و محمد احمد، معروف به مهدی سودانی ( 1292ق.)، از مهم ترین و معروف ترین متمهدیان قرون اخیر نیز، از همین مبنا پیروی کرده، مدعی مهدویت شدند. مهدی سودانی هنگامی که خود را مهدی خواند، چهل سال داشت و وارد طریقه سمانیه شده بود. او برای خود مقامی ادعا کرد که در سه عنوان انعکاس داشت: امام، جانشین رسول خدا و مهدی موعود.

برخی مدعیان مهدویت نیز، با مبنای «باب» امام عصر بودن، حرکت خویش را آغاز کردند. واژه «باب»، همچون کلمات «صراط» و «سبیل»، عنوان و صفتی است که نخست برای نبی اکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) به کار رفته است. معصومان(علیهم السلام) در برخی روایات «باب الله» لقب یافته اند؛ زیرا واسطه میان خدا و خلق هستند. علاوه براین، برخی افراد نیز به عنوان باب تعدادی از ائمه(علیهم السلام) معرفی شده اند؛ هرچند در بیان خود ائمه(علیهم السلام) از این افراد با عنوان «باب» تعبیر نشده است. اینان کسانی بوده اند که علاوه بر بهره جستن از علم و معارف معصومان(علیهم السلام) با آنان ارتباط خاص داشتند و در برخی امور وکیل کارهای ایشان بودند و در شرایط حساس سیاسی، واسطه ائمه(علیهم السلام) و پیروان بودند. شیخ طوسی از نواب اربعه امام زمان در دوره غیبت صغرا نیز تحت عنوان «باب» یاد کرده است. بعدها کسانی به دروغ ادعای «باب الامام» بودن را مطرح کردند که ائمه(علیهم السلام) آنان را تکذیب کردند.

سیدعلی محمد شیرازی (ت 1235ق.)، معروف به «باب»، بنیان گذار فرقه بابیت، از جمله کسانی است که با ادعای «بابیت» امام عصر حرکت خویش را آغاز کرد؛ هرچند گرایش های عرفانی و باطنی را نیز نمی توان از حرکت او دور داشت. وی در کودکی به مکتب شیخ عابد رفت که از شاگردان شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی بود. او گذشته از دلبستگی به اندیشه های شیخی و باطنی، به ریاضت کشی نیز تمایل داشت. در هوای گرم تابستان بوشهر بالای بام ساعت ها رو به خورشید می ایستاد و با خواندن اذکار درصدد تسخیر خورشید برمی آمد؛ به همین دلیل به «سید ذکر» معروف شده بود.

علی محمّد از طریق سیدکاظم رشتی با مسائل عرفانی، تفسیر، تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد. مذهب شیخیه، نوعی تشیع جدید برآمده از مذهب شیعه اثنی عشری در قرن دوازدهم هجری قمری است. بنیان گذار این فرقه، شیخ احمد احسایی از عالمان شیعی مذهب است. شاید بتوان گفت اساس عقاید این فرقه، ترکیبی از تعبیرات فلسفی قدیم با روایات ائمه تشیع است. مهم ترین نقطه جدایی مذهب شیخیه با دیدگاه علمای شیعه که باعث طرد آنان از سوی علما و زمینه برای ظهور عقایدی چون بابیت و بهائیت شد، عقیدۀآنان در باب نیابت امام زمان(عج)است. شیخیه اصول یا ارکان اعتقادی شیعه را محدود به چهار اصل دانستد که عبارتند از توحید، نبوت، امامت و «رکن رابع» که باب خاص امام زمان و واسطۀ بین مردم و حضرت است. به عقیدۀ آنان در هر دوره یک شیعه خالص وجود دارد که «باب» امام عصر(عج) است و مردم وظیفه دارند او را بشناسند و به او اعتقاد داشته باشند.

پس از درگذشت سیدکاظم رشتی، مریدان و شاگردان او به دنبال جانشینی برای وی بودند که به قول ایشان مصداق «شیعه کامل» یا «رکن رابع» باشد. دراین باره میان چند تن از شاگردان سیدکاظم رقابت افتاد. علی محمّد نیز در این رقابت شرکت کرد و خود را «باب» امام دوازدهم (واسطه امام و شیعیان) شمرد. ادعای علی محمد نظر گروهی از شاگردان سیدکاظم را به خود جلب کرد. وی پس از مدتی آشکارا ادعای مهدویت کرد و گفت «منم که هزار سال است منتظر او می باشید».

زمینه های جنبش های مهدوی

ظرفیت های مختلف موعودباوری –به ویژه در جهان اسلام- زمینهمناسبی برای حضور و ظهور مدعیان مهدویت بوده و هست. در سه قرن نخست تاریخ اسلام، در دوران امویان و دوره اول عباسیان، بیشترین ادعاها در باب مهدویت از ناحیه طرف داران برخی شخصیت های ممتاز اجتماعی و دینیمطرح می شد، نه از سوی خود آن افراد. شاید بتوان علت این امر را نزدیکی به عصر نبوت و نزول وحی و درنتیجه آشنایی با احادیث مهدویت از طریق صحابه و تابعین، ظلم بنی امیه، و درنهایت وجود چهره های برجسته دینی و منتسب به خاندان پیامبر در جامعه دانست؛ امابعد از این سه قرن و درواقع پس از غیبت امام زمان(عج)وضعیت تغییر کرد و با کاهش محسوس دسته نخست، بر جمعیت خود مدعیان افزوده شد. در این دوره نیز، زمینه های بسیاری باعث پیدایش و گسترش ادعاها در باب مهدویت بوده است که برخی از آنها را به اختصار برمی شمریم:

پویایی و نشاط مهدویت در جهان اسلام

از عوامل مهم در پدید آمدن نهضت های مهدوی که از صدر اسلام تا به امروز نقش آفرینی کرده است، وضعیت پویا و به لحاظ معنوی ستیزه جوی مهدویت و آرمان نجات اسلامی،همراه با تعریف خود به عنوان نظام نجات بخش و جهان شمول و نهایی است.سنت اعتقاد به عصر طلایی به عنوان ابزاری مناسب برای مخالفت اجتماعی و دینی، از همان ابتدا در تاریخ اسلام وجود داشته است.

اندیشه مهدویت از دید هیچ امامی به دور نمانده و هر یک از ایشان به جنبه ای از مسئله مهدویت پرداخته اند. مجموع این روایات به بیش از ششصد حدیث می رسد. این موضوع، از زمان پیامبر(ص)و امامان(علیهم السلام) تاکنون، همواره در جامعه اسلامی راسخ و پویا بوده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۰
khademoreza kusar

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی