مرحوم حاج غلامحسین ملک التجار بوشهری گفت: سفری که حج مشرف شدم عالم ربانی مرحوم حاج شیخ محمد جواد بیدآبادی هم مشرف بودند و در آن سفر عده ای راهزن اموال زیادی از حجاج بردند و مرض وبا هم همه را تهدید می کرد و همه ترسناک بودند، مرحوم حاجی بیدآبادی فرمود هرکس بخواهد از خطر وبا محفوظ بماند مبلغ 140 تومان یا 1400 تومان هرکس به مقدار توانائیش صدقه بدهد (و آن مرحوم به عدد 12 و 14 سخت معتقد بودند) و من سلامتی او را توسط حضرت حجةبن الحسن العسکری علیه السلام از خداوند مسئلت می کنم و ضمانت می کنم سلامتی او را.
«ولید بن عبدالملک مروان» به «صالح بن عبداللَّه المرّی»- که از طرف ولید، حاکم مدینه بود- نوشت که: باید حسن فرزند حضرت مجتبی علیه السلام را که در زندان آن ملعون بود، بیرون آوری و در مسجد رسول خدا پانصد تازیانه بزنی.
«صالح» آن بزرگوار را از زندان به مسجد آورد و مردم جمع شدند آنگاه بر منبر رفت تا نامه ولید را بخواند و سپس حکم را اجرا کند.
«جلباب» در قرآن به معنای چادر است و علمای ما هم بالاتفاق این مسئله را تایید میکنند که بهترین حجاب در این زمان چادر است.
اول؛ قرآن میفرماید: «و َقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ»؛ یعنی به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش فرو گیرند (از نگاه هوس آلوده) و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را به جز آن مقدار که نمایان است، آشکار ننمایند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینهی خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان و (محرمهای دیگر) ... و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.
کراجکی در کتاب کنز الفوائد[1] نقل کرده است:
..شخصی به نام رزام در مقابل منصور دوانیقی ایستاد و گفت: ای امیر المؤمنین، سؤالی دارم.
منصور گفت: از او [امام صادق علیه السّلام ] بپرس.
گفت: می خواهم از تو سؤال کنم.
منصور گفت: از او بپرس.
رزام به امام صادق رو کرده گفت: درباره نماز و حدودش برایم بگو.
امام صادق عَلَیهِ السَّلَامُ فرمود:
همانا خداوند روز قیامت بر بنده مؤمن منّت می نهد و از روی کرامت و بزگواری او را به خود نزدیک می کند. سپس نعمت هایی را که بر او ارزانی داشته، به او معرّفی می نماید و می گوید: آیا فلان روز مرا (بر چنین و چنان خواسته هایی، و مشکلاتی)، نخواندی و دعا نکردی؟ پس اجابت کردم، آیا فلان روز (چنین و چنان) درخواست نکردی؟ و به تو دادم، آیا فلان روز بر (چنین و چنان) استغاثه نکردی و مرا به فریاد نطلبیدی؟ و به فریادت رسیدم، آیا در باره فلان مشکل از من سؤال نکردی؟ و مشکل تو را بر طرف نمودم و بر ناله ات رحم کردم، آیا مال و ثروت از من نخواستی؟ و به تو دادم، آیا از من کمک و خدمتکار نخواستی؟ و برایت کمک و خدمتکار قرار دادم، آیا از من نخواستی که با فلانی ازدواج کنی؟ و او را به همسری تو در آوردم.
روزی جمعی 200 نفری از مهاجر و انصار در مسجد النبی جمع شده بودند و از سوابقشان صحبت می کردند بعضی به طرف قبله تکیه زده بودند و بعضی دور هم جمع بودند از جمله افراد آن جلسه علی (ع)، سعد بن عوف، زبیر، طلحه، عمار، مقداد، ابو ذر، هاشم بن عتبه، عبد اللّه بن عمر، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، محمّد بن ابی بکر، عبد اللّه بن جعفر، عبد اللّه بن عباس، که همگی از مهاجرین محسوب می شوند. و ابی بن کعب، زید بن ثابت، ابو ایوب انصاری، ابو الهیثم تیهان، محمّد بن سلمه، قیس بن سعد، جابر بن عبد اللّه، ابو مریم، انس بن مالک، زید بن ارقم، ابو لیلی و پسرش، عبد الرحمان، ابو الحسن بصری، و.. . که از انصار محسوب می شوند، مردم از صبح تا ظهر ادامه دادند و عثمان بن عفان، در خانه اش بود و از این موضوع اطلاعی نداشت، علی علیه السّلام ساکت بود مردم به او روی آوردند چرا شما سخن نمی گویی؟
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
خداوند عز و جل به موسی فرمود: ای موسی، این چهار وصیت مرا به خاطرت بسپار.
اولش این است که: مادامی که نمی دانی گناهانت بخشیده شده یا خیر، به ذکر عیب دیگران مشغول نباش.
امام باقر علیه السلام فرمود: «خواب صبح، شوم و نامیمون است، روزی را دور می سازد، رنگ صورت را زرد و متغیر می کند، خداوند متعال روزی را بین الطلوعین تقسیم می کند، از خواب در این زمان بپرهیزید.» (التهذیب ج2 ص139)
طبق نقل دیگر فرمودند: « روزی خداوند در بین الطلوعین تقسیم می شود و من ناپسند می دانم که انسان در آن ساعت خواب باشد » (الفقیه ج1 ص501)