شاید مهم تر از واقعه غدیر در تاریخ اسلام وجود نداشته باشد زیرا این واقعه بیانگر بقاء رسالت پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و دوام دوره ولایت الهیه آن حضرت در تجلى گاه وجود مبارک امیر المؤمنین(علیه السلام) بوده است.
از حافظ ابن عساکر شافعى روایت است که: با اسناد خود از ابو سعید خدرى تخریج کرده است که آیه یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ در غدیر خم درباره على بن أبى طالب نازل شده است.
پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) قبل از غدیر خم در طول دوران نبوتشان به انحاء گوناگون خلافت حضرت علی (علیه السلام) را اعلام فرموده بودند اما در ماجرای غدیر این اعلام عمومی تر از همه بود.
تربیت از مقوله آداب است، یعنی باید بعنوان راه ورسم معمول زندگی در آید و انسان مدام با آن درگیر باشد تا آرام آرام در نفس او ملکه شود. یعنی پی و بنیان در درون نفس پیدا کند. ائمه معصومین علیهم السلام آنچه را بعنوان مسائل اخلاقی و تربیتی بیان فرمودند تماماً از مقوله آداب و رسوم زندگی است، زمانی که شاکله و شخصیت انسان با این آداب شکل گرفت تبدیل به خُلق می شوند که جمع آن اخلاق است. پس اخلاق مولود آراسته شدن انسان به آداب تربیت است.
ما در این نوشتار به آداب مهم تربیت در مدرسه قرآن ولایت می پردازیم تا هم ما را راهنما باشد و هم بسازد، یعنی هم خود را پیدا کنیم و هم تربیت نماییم. مخصوصاً برای مربیان عزیز قبل از تربیت دیگران، فراگیری آداب تربیت ضروری است.
گاهی انسان عملًا گناه نمی کند و پیرامون آن نمی رود. اما در فکر و خیال او هنوز آثار آن گناه وجود دارد و یا با احضار آن در قوه خیال لذت گناه را می برد. پس حقیقت توبه آن است که فکر نیت آن را نکند و خیال روز و شب آن را پرورش ندهد. مولای متقیان درحقیقت روزه داری فرمود:
«صیام الفکر عن الآثام افضل من صیام البطن عن الطعام.»[1]
روزه فکر از گناهان، بالاتر از روزه شکم از طعام است.
اثر توبه پاک و صادقانه آن است که انسان در ظاهر و باطن از گناه فرار کند و زشتی گناه در نفس او ملکه شده باشد. حتی یاد گناه واحضار آن در ذهن و خیال برای او به منزله ارتکاب گناه باشد. اما اگر نفس ما به گناه عادت کند همانند یک انسان معتاد باید گناه کند چون نفس او به گناه محتاج است. مثلًا کسی که به غیبت و دروغ پراکنی و نفاق و امثال این رذائل معتاد باشد، نفس مدام از او انجام این کارهای زشت را طلب می کند چون نیازمند آن است. علت اینکه گناهان اخلاقی مثل دروغ و غیبت و تهمت در بین ما متداول است آن است که اغلب به آن معتاد و محتاج هستیم و از آثار و قبح آن بی خبریم. بقول جناب مولوی بوی گناهان اخلاقی تا آسمانها بالا می رود و دماغ حور و غلمان را متاثر می کند:
در ذیل آیه شریفه: «وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی إِذا ضاقَتْ عَلَیهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیهِ ثُمَّ تابَ عَلَیهِمْ لِیتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ: و [نیز رحمتش] شامل حال آن سه نفری [بود] که [با بهانه تراشی واهی از شرکت در جنگ] بازمانده بودند [و همه مسلمانان به دستور پیامبر با آنان قطع رابطه کردند] تا جایی که زمین با همه وسعت و فراخی اش بر آنان تنگ شد و [از شدت غصه، اندوه و عذاب وجدان] دل هایشان هم در تنگی و مضیقه قرار گرفت، و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست؛ پس خدا به رحمتش بر آنان توجه کرد تا توبه کنند؛ زیرا خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.»
عده ای از شیعیان در محضر امام صادق علیه السلام بودند، و در مورد پیروان اهل بیت گفتگو بود، امام صادق علیه السلام به یکی از حاضران به نام عقبه فرمود: وقتی که نفس به گلو رسید... و با اتمام این جمله، امام علیه السلام ساکت شد.
معلی بن خنیس در آنجا حاضر بود، او به عقبه اشاره کرد که از امام صادق علیه السلام بخواه تا بقیه سخنش را بفرماید.
عقبه از امام پرسید: انسان در آن لحظه چه می بیند؟
پرورش کودک و نوجوان یکی از اساسیترین دغدغههای حکومتها و جوامع است. کودکان به عنوان شکلدهندگان جامعه بزرگترین نقش را در آینده کشور ایفاء میکنند و به همین جهت چگونگی تربیت آنها از کلیدیترین مسائل یک جامعه میباشد. برای تربیت نسل آینده دولتها و جوامع از دو رکن آموزش و پرورش بهره میجویند. این دو رکن به شدت در هم تنیدهاند و از ملزوماتی به هم وابسته استفاده میکنند. اسباببازیهای پسرانه مثل عروسک و ابزار و کارتونهای مرد عنکبوتی یا سوپرمن باعث ایجاد روحیه خشن در پسران و قهرمانپردازی غربی میشود.این در حالی است که در فرهنگ ایران اسطورهها و پهلوانهایی وجود دارند که به راحتی میتوانند جای این قهرمان های غربی را بگیرند و از نظر اخلاقی و فرهنگی نیز با معیارهای فرهنگی کشور همخوانی دارند.
رابطه انسان با جهان مادی، جنبه های مشترک رابطه انسان با محیط طبیعی و محیط انسانی را در بر می گیرد. رابطه انسان با جهان مادی، از رابطه با خدا و خود تأثیر می پذیرد و به ویژه از رابطه معرفتی انسان با خود و خدا بسیار متأثر می شود و در عین حال بر این دو رابطه اثر می گذارد. ضمنا باید در نظر داشت که این رابطه نیز مانند دیگر روابط انسان، تحت تأثیر گرایش های مختلف غریزی و فطری است.
در «سوره نساء» می فرماید: «و اگر ایشان هنگامی که بر خود ستم نمودند و گنهکار شدند به حضرت تو بیامدند، پس از خدا آمرزش می خواستند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم بر ایشان (شفاعت نموده و) آمرزش می خواست، خدای را پذیرنده توبه و مهربان به خود می یافتند».[1]
از این آیه شریفه، منصب شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خوبی دانسته می گردد.